eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ! ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ! ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزاران ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ! ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ! ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺭﻭﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ! ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺖ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﻤﻞ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ! ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ ﻧﯿﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔴 راههای مبارزه با نفس امّاره یکی از علمای بزرگ میفرمودند: به شیخ حسنعلی نخودکی (رحمة اللَّه علیه) گفتم که میخواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول کنید. فرمود: تو به درد ما نمیخوری. کار ما این است که همش بزنی توی سر نفس خبیثت و این هم از تو بر نمی آید. با اصرار گفتم: چرا آقا بر می آید.. فرمودند: خُب از همین جا تا دم حرم با هم می آئیم ،این یک کیلومتر راه تو شاگرد و من استاد. گفتم: چشم. چند قدم که رد شدیم دیدم یک تکه نان افتاده گوشه زمین، کنار جوی آب. شیخ فرمود: برو اون تکه نان را بیاور. ما هم شروع کردیم توی دلمان به شیخ نِق زدن که، آخه اول میگویند این حدیث را بگو.این ذکر را بگو. انبساط روح پیدا کنی. این چه جور شاگردی است؟! به من میگوید برو آن تکه نان را بردار بیاور...!! دور و بَرَم را نگاه کردم، دیدم دو تا طلبه دارند می آیند، گفتم حالا اینها با خودشان نگویند این فقیر است؟! خلاصه هر طوری بود تکه نان را برداشتم. دوباره قدری جلوتر رفتم دیدم یک خیار افتاده روی زمین، نصفش را خورده بودند و نصف دیگرش دم جوی آب بود. شیخ فرمود: برو اون خیار را هم بیاور. چون تر و خاکی هم شده بود، اطرافم را نگاه کردم، دیدم همان دو طلبه هستند که دارند می آیند. در دلم گفتم:حیثیت و آبروی ما را این شیخ اول کار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم، توی دلم شروع کردم به شیخ نِق زدن، آخه تو چه استادی هستی، نان را بیاور و خیار را بیاور...این که نشد درس! ناگهان شیخ فرمودند: که ما این خیار را می شوییم و نان را تمیز میکنیم ،ناهار ظهر ما همین نان و خیار است! خلاصه شیخ اینگونه با این عمل نفس ما را از بین برد... 📕داستانهایی از مردان خدا ➥ شیخ احمد ڪـافی
‌🔴 چرا ارث مرد دو برابر زن است؟! در جواب اسلام ستیزان ابوهاشم می‌گوید : فهفکی از امام حسن عسکری علیه السّلام پرسید که چطور می‌شود زن یک سهم ببرد و مرد از میراث دو سهم داشته باشد؟ فرمود: چون از زن جهاد و تأمین مخارج زندگی برداشته شده و او کفیل پرداخت غرامت‌ها نیست و این مخارج بر عهده مردان است. ابو هاشم گفت: من در دل گفتم، همین سؤال را ابن ابی العوجاء از حضرت صادق علیه السّلام کرده بود و ایشان همان جواب را داده بودند. در این موقع امام علیه السّلام روی به من نموده و فرمود: صحیح است، این سؤال ابن ابی العوجاء بود و جواب یکی است زیرا او همین سؤال را کرده بود. تمام ما از اولین رهبر تا آخرینمان، در علم و امر امامت یکسان هستیم. رسول اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام دارای فضیلت مخصوص به خود هستند. 📗 مناقب آل ابی طالب،ج ۴،ص۴۳۷ 📙 الخرائج و الجرائح ،ج۲،ص ۶۸۵ 📕 بحارالانوار،ج۵۰،ص۲۶۳،ح۱۱ ➥ شیخ احمد ڪـافی
🔴 نماز استغاثه به حضرت زهرا (س) و آثار شگفت انگیز آن در حاجت روایی در روايت است هرگاه براى تو به خداى متعال حاجتى پيش آمد، و سينه ات از آن تنگى گرفت دو ركعت نماز بخوان، و پس از سلام سى مرتبه تكبير بگو، و تسبيح حضرت زهرا عليها السّلام را بجا آور، و به سجده برو و صد مرتبه بگو: 🔹 يا مَوْلاتى يا فاطِمَةُ أَغيثينى اى سرپرستم اى فاطمه به فريادم برس پس جانب راست صورت خويش را بر زمين بگذار، و همين ذكر را صد مرتبه بگو، و سپس جانب چپ چهره ات را بر زمين بگذار و صد مرتبه بگو، دوباره به سجده برو و صدوده مرتبه بگو، ( مجموعا ۴۱۰ مرتبه ) و حاجت خود را ياد كن، به درستى كه خدا آن را برآورده می كند ان شاء اللّه. ♦️ این نماز یکی از بهترین شیوه های توسل به حضرت زهرا (س) می باشد که داستان ها و حکایات فراوانی از حاجت روایی با این نماز نقل شده است. ➥شیخ احمد ڪـافی
🔴 نقش زنان پس از واقعه عاشورا زنان مدينه و بني هاشم بعد از واقعه کربلا، زنان مدينه، بر سر قبر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) رفتند و مراسم عزاداري برپا نمودند. آنان بدون هيچ هراسي از دستگاه حاکمه، با شور و شعور، دست به اقدامي مهم زدند. آنان با رفتن بر سر قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله)، با زيرکي و تيزبيني، به همه نشان دادند که اين فرزند رسول خداست که به شهادت رسيده است. و پس از آن تا يک سال، روز و شب، در مدينه نوحه سرايي مي کردند. امام صادق (عليه السلام) نيز در اين زمينه مي فرمايند: «پس از واقعه کربلا، هيچ زن هاشمي، سرمه به چشم نکشيد و خضاب نکرد. دودي نيز از خانه بني هاشم برنخاست تا پنج سال که عبيدالله بن زياد کشته شد.» و اين نشانگر نقش اساسي و مهم زنان در حفظ و تداوم نهضت حسيني بود. اينان با عزاداري هاي پي در پي، در حقيقت، به مبارزه عليه حکومت بيدادگر يزيد برخاستند و با حرکت هاي مثبت که در نهايت لطافت و ظرافت انجام مي شد، در اذهان تأثير به سزايي گذاشتند. زنان انصار نيز به همراهي زنان بني هاشم، زمينه را براي شروع مبارزاتي نو بر ضد دستگاه بني اميه فراهم ساختند، و با شعور ديني و سياسي خويش، گامي بلند در احياي نهضت عاشورا برداشتند. ➥ شیخ احمد ڪـافی
سوال3️⃣ : منظور از عبارت «کُلُّ یَومٍ عَاشُورَا وَ کُلُّ أرضٍ کَربَلا» چیست؟👇
✍پاسخ : معنای این عبارت این است که؛ «همه ی روزها عاشورا و همه زمین‌ها کربلاست.» اما این جمله، روایت یا حدیثی از جانب حضرات معصومین(علیهم السلام) نیست، بلکه مضمون بیتی از شعرای قرن هفتم است که رثای امام حسین(ع) و یارانش سروده است. متن شعر چنین است : «کُلُّ یَومٍ وَ کُلُّ أرْضٍ لِکَرْبی فیهِمُ کَرْبَلاءُ وَ عاشُورَا» هر روزی و هر سرزمینی، به خاطر اندوه من بر مصیبت آنان، کربلا و عاشوراست. 👤 درباره این جمله، این چنین بیان می‌فرمایند که؛ «این کلمه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) یک کلمه بزرگی است که اشتباهی از او می‌فهمند. آن‌ها خیال می‌کنند که یعنی؛ هر روز باید گریه کرد؛ لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد و ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد. عده‌ای معدود آمدند کربلا و ایستادند و در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، ولکن ظلم را قبول نکردند و شکست دادند یزید را، همه جا باید این‌طور باشد و همه روز هم باید این‌طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را دانسته باشد که امروز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد، منحصر به یک افراد خاص نمی‌شود، قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبود. همه زمین‌ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها!»(۱) 👤  در تبیین پیروزی واقعی امام حسین(ع) در نهضت عاشورا، می‌گوید؛ «این نهضت همواره در حال کسب پیروزی‌های جدید است و معنی (کل یوم عاشورا) این است که هر روز به نام امام حسین(ع) با ظلم و باطلی مبارزه می‌شود و حق و عدالتی احیا می‌شود.»(۲) 👤 نیز این جمله را چنین تفسیر می‌کند که؛ «جمله (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) به معنای این است که زمان می‌گذرد، اما حوادث جاری در زندگی بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است. در هر دوره‌ای انسان‌ها نقشی دارند که اگر آن نقش را بدرستی، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفا کنند، همه چیز به سامان خواهد رسید، ملت‌ها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.»(۳) پس؛ ظلم در همه ادوار بوده و خواهد بود! شاید مصداق ظالم و مظلوم در طول سالها از بین برود، اما همواره مفهوم ظلم پا بر جاست. در تاریخ آمده است که؛ وقتی امام حسین(ع) با اصرار یزید به بیعت، توسط عمّال وی در مدینه مواجه شد، فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ!» مانند حسین(ع) با مثل یزیدی بیعت نمی کند!(۴) حضرت(ع) در این عبارت و عبارات دیگر سخنان خود، مسئله خلافت و بیعت را ضیق در زمان خود نکرده و مصداق برای بیان ننموده است. در این سخن، حضرت(ع) نفرمودند که؛ من با یزید بیعت نمی‌کنم، بلکه قانون کلی را یاد دادند که هر کس، مثل من و در خط من باشد، با مثل یزید بیعت نمی‌کند. پس امام حسین(ع) نه تنها نباید با یزید بیعت کند، بلکه با مثل او نیز نباید بیعت نماید. پس امام حسین(ع) کار به شخص یا فرد ندارند، بلکه به شخصیت و باند توجه دارند و خط را مشخص می کند و به نوعی درس دشمن شناسی می دهند. حضرت(ع) در جایی دیگر مشابه این محتوا می فرماید: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» محال است که تَن به ذلّت دهیم!(۵) یعنی نه تنها من زیر بار ذلت نمی‌روم، بلکه من و هر کس كه با من باشد زیر بار ذلت نمی‌رود. جریان امام حسین(ع) و یزید همانند نور وظلمت است، که هیچگاه با هم جمع نخواهند گشت. باید دقت داشت که؛ مگر روز عاشورا چه روزی بود و زمین کربلا چی زمینی؟ روز عاشورا روزی بود که خون آزاد مردی ریخته شد که حاضر نشد لحظه ای زیر بیرق کفر و استبداد برود، روزی که خون بر شمشیر پیروز شد و این زمین کربلا بود که این خون را در خود فرو بُرد، تا نماد آزادی خواهان و ظلم ستیزان عالم باشد. این مکان، همان جایی است که امثال متوکل ها، حتی از تجمع زائرانی بی سلاح در اطراف آن هراس داشتند. اگر بخواهیم غیر از این مطلبی را برداشت کنیم؛ این است که بگوییم، این جمله مخالف باورهای شیعیان است، زیرا هیچ سرزمینی با سرزمین کربلا قابل قیاس نیست و هیچ روزی نیز قابل مقایسه با روز عاشورا نیست. امام حسن مجتبی(ع) خطاب به امام حسین(ع) فرمود : «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع)!» ای اباعبدالله(ع)! هیچ روزی مثل روز تو نیست!(۶) امام صادق(ع) درباره زمین کربلا می فرماید : «إِنَّ أَرْضَ كَرْبَلاَءَ أَوَّلُ أَرْضٍ قَدَّسَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی» همانا زمین کربلا اولین زمینی بود که خداوند تبارک و تعالی آن را تبرّک و تقدیس نمود.(۷) 📚منابع : ۱)صحیفه نور امام خمینی، ج۹، ص۲۰۲ ۲)مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، ص۴۳۴ ۳)بيانات ایشان در دانشگاه امام حسين(ع) ۴)مثیرالاحزان ابن نما، ص۲۴ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۹۷ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶ ۷)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۲۷۱
🌸🍃🌸🍃 شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق " ع " آمد و گفت : " درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم " . امام : " هرگز دعا نمی‏کنم " . - " چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! " " برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! "
💎زائر حسن بن راشد از امام کاظم (سلام الله علیه وآلهما)روایت کرده که فرمود هرکس از خانه اش به قصد زیارت قبر اباعبدالله الحسين(صلوات الله علیه وآلهما) خارج شود خداوند فرشته ای را برای او مامور میکند که انگشتش را در پشت گردن او قرار میدهد، و پیوسته کارهای او را می نویسد تا وقتی به باب الحسین (صلوات الله علیه وآله) برسد. وقتی به باب الحسین(صلوات الله علیه وآله)وارد شد دستش را در وسط کمر او قرار میدهد و به او میگوید: آنچه پیش از این انجام داده ای بخشیده شد از این به بعد عملت را آغاز کن. 📓کامل الزیارات:ص۲۸۹، 📓بحار:ج۱۰۱ص۶۷، 📓مستدرک الوسائل:ج۱۰ص۲۸۴، 📓جامع احادیث الشیعه:ج۱۲ص۳۶۰.
اسرا را پیش ابن زیاد آوردند. زینب کبری سلام الله علیه نگاهی به وی انداخت و کناری نشست. ابن زیاد گفت: کیست آنکه نشست؟ پاسخش نداد. دوباره پرسید. جواب نداد. یکی از حاضران گفت: او زینب دختر علی بن ابی‌طالب است. ابن زیاد گفت: خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و سخنان شما دروغ از آب درآمد. زینب گفت: سپاس خدایی را که با پیامبرش محمد)ص( ما را گرامی داشت و با قرآنش ما را پاک داشت. فاسق رسوا می‌شود و فاجر دروغ می‌گوید. ابن زیاد پرسید: چگونه دیدی آنچه را خداوند با برادر و خاندانت کرد؟ فرمود: جز زیبایی ندیدیم! آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را بر آنان رقم‌زده بود و به شهادتگاهشان برون آمدند. ای ابن زیاد! خدا میان آنان و تو را در قیامت جمع می‌کند، با هم احتجاج و تخاصم می‌کنید. ببین آن روز چه کس پیروز است و چه کس مغلوب!مادرت به عزایت بنشیند ابن زیاد! ای پسر مرجانه! ابن زیاد خشمگین شد و گویا قصد جانش را کرد. عمرو بن حریث مخزومی گفت: او یک زن است، زن را که برای گفتارش مؤاخذه نمی‌کنند! ابن زیاد گفت: ای زینب! از آنچه بر سر حسین و پیروان سرکش او آمد دلم خنک شد. زینب فرمود: به خدا قسم سرورم را کشتی، شاخه‌ام را بریدی، ریشه‌ام را برآوردی، اگر با این دلت خنک می‌شود، باشد!ابن زیاد گفت: این زن، سجع‌گوی است. به جانم قسم پدرش نیز شاعر و سخن‌سرا بود. زینب فرمود: ای پسر زیاد! زن کجا و سجع‌گویی کجا؟ رنجم کافی است که از سجع‌گویی بازمی‌دارد.سید بن طاووس گفت:آنگاه ابن زیاد ملعون رو به علی بن الحسین -ع - کرد و پرسید: او کیست؟ گفتند: علی بن الحسین. گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام سجاد -ع - فرمود: برادری داشتم به نام علی بن­ الحسین که مردم او را کشتند. گفت: نه خدا کشت. امام فرمود: امام فرمود: «خدا جان انسان‌ها را هنگام مرگ می‌گیرد.» ابن زیاد گفت: هنوز جرأت داری که جوابم می‌دهی؟ ببرید گردنش را بزنید. عمه‌اش زینب این سخن را شنید، گفت: ابن زیاد! تو کسی را از ما باقی نگذاشته‌ای. اگر می‌خواهی او را بکشی مرا هم با او بکش. امام سجاد علیه السلام به عمه‌اش فرمود: عمه جان! ساکت باش تا من با او حرف بزنم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: آیا مرا به کشتن تهدید می‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست؟ اللهم عجل لولیک الفرج اللهم لعن جبت و الطاغوت ▪️‌‌دوستان خود را از فیض این پست بهره مند سازید و نشر دهید ▪️ایـن کانال را بـه دوســتان خـود معــرفی کنید‌ ‌
🗯رسیدن عبدالله بن ابی مطيع بحضرت حسين عليه السلام مع القصه، حسين علیه السلام با اصحاب و اهل بیت خویش طریق مکه پیش داشت. چون لختی راه پیمود عبدالله بن ابی القریشی که از قفای آن حضرت تاختن میکرد، برسید و فریاد برداشت: ▪️جُعِلْتُ فِدَاكَ اِنِّي أَنْصَحُكَ اذا دَخَلْتَ مَكَّةَ فَلاَ تَبْرَحَنَّ مِنْهَا فَهِيَ حَرَمُ اَللَّهِ وَ اَلْأَمَانُ لِلنَّاسِ فَأَقِمْ فِيهَا وَ تَأَلَّفْ أَهْلَهَا وَ خُذِ الْبَيْعَةَ عَلَيَّ كُلُّ مَنْ دَخَلَهَا مِنَ النَّاسِ و عَدَّهُمُ الْعَدْلَ وَ رَفَعَ الْجَوْرِ عَنْهُمْ وَ أُقِمْ فِيها خُطَباءَ تَخطُبُ وَ تَذكُرُ عَلَيَّ المَنابِرَ شَرَفَكَ وَ تشرَحُ فَضْلَكَ وَ يُخبرونهُم بِأَن جَدَّكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبَاكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَّكَ أُولِي بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْرِكَ اياك أَنْ تَذْكُرَ الكُوفَةَ فانَّها بَلَدٌ مَشُومٌ قُتِلَ فِيهَا أَبُوكَ وَ لاَ تَبْرَحْ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ تَعالَيْ فَاِنْ مَعَكَ أَهْلُ الْحِجازِ وَ الْيُمَنِ كُلِّها وَ سَيُقْدِمُ اِلَيْكُ النَّاسُ مِنَ الآفاقِ وَ يَنْصَرِفُونَ اِلَيَّ أَمْصارَهُمْ وَ اُدْعُهُمْ اِلَيَّ بَيْعَتَكَ فَاقْبَلْ نَصِيحَتِي وَ سرمسددا فَوَ اَللَّهِ اِن قَبِلْتُ لَتُرْشِدَن ▪️گفت: فدای تو شوم، تورا نصیحتی خواهم گفت: همانا چون بمکه در آئی از آنجا بیرون نشوی زیرا که آنجاحرم خدای و محل امن وامان است، پس در آنجا اقامت فرمای و با مردم طريق مؤالفت سیار و از آنان که بمکه در آیند بیعت بگیر و ایشان را باظهار عدل و انکار ظلم استظهار میكن [۱] و خطبارا فرمان میده، که در فراز منابر منزلت تو را باز گویند و فضیلت تورا شرح دهند و مردم را بیاگاهانند که جد تو رسول خدا و پدر تو علی مرتضی است و خلافت بيرون غير تو و خاص تو است. ▪️پرهیز از اینکه یاد از کوفه کنی و نام آن بلد مشئوم را تذکرہ فرمائی، چه در آنجا پدر تورا بکشتند و برادر تورا ذلیل و زبون [۲] داشتند. لاجرم از حرم خدای بیرون مشو! در آنجا اهل یمن و حجاز در خواستاری تواندازند [۳] وزود باشد که مردم از بلاد خویش بسوی تو سرعت کنند و از نزد تو بامصار [۴] خویش مراجعت نمایند و مردم را ببیعت تو دعوت فرمایند. اکنون نصیحت مرا گوش دار و طريق مقصد سپار! سوگند با خدای اگر از من بپذیرفتی رشد خویش در بافتی. ---------- [۱]: مراد مرحوم سپهر در اینجا از کلمه استظهار اینست که مردم را با این کارها وعده بده [۲]: زبون: خوار [۳]: انباز: شر بك ورفيق [۴]: امصار جمع مصر: شهرها   📚ناسخ التواریخ جلد ۲، صفحه ۱۹ 💡همچنان اشخاص سرشناس سیدالشهدا علیه السلام را نصیحت می کنند و از حضرت می خواهند در مکه ساکن شود.
🗯 ورود حضرت مسلم علیه السلام بكوفه ▪️چون مسلم در جواب کتاب خویش، این نامه را خواند، گفت: من بر جان خویشتن نترسیدم و در زمان اصحاب را بکوچ دادن شتاب کرد و بار بر بست و خویشتن نیز بر نشست وراه کوفه پیش داشت و بتعجیل و تقریب براند تا وارد کوفه گشت. نیمه شبی در سرای سلیمان بن صرد الخزاعی در رفت. و بروایتی در خانه مختار بن ابوعبیده ثقفی فرود آمد، بامدادان چون مردمان آگاه شدند، که مسلم ابن عقيل از جانب حسين بن علي عليهما السلام کوفه اندر آمده، تقديم خدمت اورا کمرشوق بر میان استوار کردند. وفوج از پس فوج بخدمت او شتاب گرفتند و سلام دادند و تهنیت و تحیت گفتند. چون مسلم نگریست که مجلس از بزرگان کوفه آکنده است مکتوب حسين علیه السلام را بر آورد و بر آن جماعت قرائت کرد. مردم ازین بشارت و اشوقاها گفتند و آغاز گریه فرحت نمودند و با مسلم دست بیعت فرا دادند و پیمان متابعت استوار فرمودند و روز تا روز بر اقتحام وازدحام بر افزودند چندانکه هجده هزار کس با مسلم بیعت کرد و شرط متابعت بجای آورد.. اینوقت عابس بکری بپای خاست و خدای را سپاس گفت و مصطفی را درود فرستاد و روی با مسلم آورد، و قَالَ إِنِّي لَسْتُ أَعْلَمُ ما في قُلُوبِ النَّاسِ ولَكِنْ أُخْبِرُكَ بِنَفْسِي إِذَا دَعَوْتُمُونِي أَجَبْتُكُم وأَضْرِبُ بِسَيْفي عَدُوَّكُمْ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ تَعالى عَزَّ و جَل ▪️گفت من برضمیر مردم دانا نیستم، لكن از اندیشه خویش تورا آگهی میدهم: روزی که بخوانید مرا شما را اجابت میکنم و دشمن شمارا میزنم با شمشیرخویش، تا گاهی که در راه خدا کشته شوم. این بگفت و بنشسته پس حبیب بن مظاهر برخاست و بجانب او نگران شد، قَالَ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ تَعَالَى قد قضيت ماعليك أنا والله عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ فرمود خداوند تو را رحمت کناد. آنچه بر تو واجب بود قضافر مودی، سوگند با خدای که من نیز بر آن عقیدتم که تو باشی. و مردمان ده تن و بیست تن ساعت ساعت در میرسیدند و با مسلم بیعت میکردند. بروایت ابومخنف هشتاد هزار کس با مسلم بیعت کرد. 📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۴۱ 💡 بیعت یعنی حاکمیت حضرت را به عنوان خلیفه پذیرفته اند.‌