🔴 نقش زنان پس از واقعه عاشورا
زنان مدينه و بني هاشم
بعد از واقعه کربلا، زنان مدينه، بر سر قبر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) رفتند و مراسم عزاداري برپا نمودند.
آنان بدون هيچ هراسي از دستگاه حاکمه، با شور و شعور، دست به اقدامي مهم زدند. آنان با رفتن بر سر قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله)، با زيرکي و تيزبيني، به همه نشان دادند که اين فرزند رسول خداست که به شهادت رسيده است.
و پس از آن تا يک سال، روز و شب، در مدينه نوحه سرايي مي کردند.
امام صادق (عليه السلام) نيز در اين زمينه مي فرمايند: «پس از واقعه کربلا، هيچ زن هاشمي، سرمه به چشم نکشيد و خضاب نکرد. دودي نيز از خانه بني هاشم برنخاست تا پنج سال که عبيدالله بن زياد کشته شد.»
و اين نشانگر نقش اساسي و مهم زنان در حفظ و تداوم نهضت حسيني بود.
اينان با عزاداري هاي پي در پي، در حقيقت، به مبارزه عليه حکومت بيدادگر يزيد برخاستند و با حرکت هاي مثبت که در نهايت لطافت و ظرافت انجام مي شد، در اذهان تأثير به سزايي گذاشتند.
زنان انصار نيز به همراهي زنان بني هاشم، زمينه را براي شروع مبارزاتي نو بر ضد دستگاه بني اميه فراهم ساختند، و با شعور ديني و سياسي خويش، گامي بلند در احياي نهضت عاشورا برداشتند.
➥ شیخ احمد ڪـافی
#پرسش_و_پاسخ
سوال3️⃣ : منظور از عبارت «کُلُّ یَومٍ عَاشُورَا وَ کُلُّ أرضٍ کَربَلا» چیست؟👇
✍پاسخ :
معنای این عبارت این است که؛
«همه ی روزها عاشورا و همه زمینها کربلاست.»
اما این جمله، روایت یا حدیثی از جانب حضرات معصومین(علیهم السلام) نیست، بلکه مضمون بیتی از شعرای قرن هفتم است که رثای امام حسین(ع) و یارانش سروده است.
متن شعر چنین است :
«کُلُّ یَومٍ وَ کُلُّ أرْضٍ لِکَرْبی فیهِمُ کَرْبَلاءُ وَ عاشُورَا»
هر روزی و هر سرزمینی، به خاطر اندوه من بر مصیبت آنان، کربلا و عاشوراست.
👤 #امام_خمینی درباره این جمله، این چنین بیان میفرمایند که؛
«این کلمه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) یک کلمه بزرگی است که اشتباهی از او میفهمند.
آنها خیال میکنند که یعنی؛ هر روز باید گریه کرد؛ لکن این محتوایش غیر از این است.
کربلا چه کرد و ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد.
عدهای معدود آمدند کربلا و ایستادند و در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار در مقابل امپراطور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، ولکن ظلم را قبول نکردند و شکست دادند یزید را، همه جا باید اینطور باشد و همه روز هم باید اینطور باشد.
همه روز باید ملت ما این معنا را دانسته باشد که امروز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم.
انحصار به یک زمین ندارد، منحصر به یک افراد خاص نمیشود، قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبود. همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها!»(۱)
👤 #شهید_مطهری در تبیین پیروزی واقعی امام حسین(ع) در نهضت عاشورا، میگوید؛
«این نهضت همواره در حال کسب پیروزیهای جدید است و معنی (کل یوم عاشورا) این است که هر روز به نام امام حسین(ع) با ظلم و باطلی مبارزه میشود و حق و عدالتی احیا میشود.»(۲)
👤#مقام_معظم_رهبری نیز این جمله را چنین تفسیر میکند که؛
«جمله (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) به معنای این است که زمان میگذرد، اما حوادث جاری در زندگی بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است.
در هر دورهای انسانها نقشی دارند که اگر آن نقش را بدرستی، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفا کنند، همه چیز به سامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.»(۳)
پس؛ ظلم در همه ادوار بوده و خواهد بود!
شاید مصداق ظالم و مظلوم در طول سالها از بین برود، اما همواره مفهوم ظلم پا بر جاست.
در تاریخ آمده است که؛
وقتی امام حسین(ع) با اصرار یزید به بیعت، توسط عمّال وی در مدینه مواجه شد، فرمود:
«مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ!»
مانند حسین(ع) با مثل یزیدی بیعت نمی کند!(۴)
حضرت(ع) در این عبارت و عبارات دیگر سخنان خود، مسئله خلافت و بیعت را ضیق در زمان خود نکرده و مصداق برای بیان ننموده است.
در این سخن، حضرت(ع) نفرمودند که؛ من با یزید بیعت نمیکنم، بلکه قانون کلی را یاد دادند که هر کس، مثل من و در خط من باشد، با مثل یزید بیعت نمیکند.
پس امام حسین(ع) نه تنها نباید با یزید بیعت کند، بلکه با مثل او نیز نباید بیعت نماید.
پس امام حسین(ع) کار به شخص یا فرد ندارند، بلکه به شخصیت و باند توجه دارند و خط را مشخص می کند و به نوعی درس دشمن شناسی می دهند.
حضرت(ع) در جایی دیگر مشابه این محتوا می فرماید:
«هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»
محال است که تَن به ذلّت دهیم!(۵)
یعنی نه تنها من زیر بار ذلت نمیروم، بلکه من و هر کس كه با من باشد زیر بار ذلت نمیرود.
جریان امام حسین(ع) و یزید همانند نور وظلمت است، که هیچگاه با هم جمع نخواهند گشت.
باید دقت داشت که؛
مگر روز عاشورا چه روزی بود و زمین کربلا چی زمینی؟
روز عاشورا روزی بود که خون آزاد مردی ریخته شد که حاضر نشد لحظه ای زیر بیرق کفر و استبداد برود، روزی که خون بر شمشیر پیروز شد و این زمین کربلا بود که این خون را در خود فرو بُرد، تا نماد آزادی خواهان و ظلم ستیزان عالم باشد.
این مکان، همان جایی است که امثال متوکل ها، حتی از تجمع زائرانی بی سلاح در اطراف آن هراس داشتند.
اگر بخواهیم غیر از این مطلبی را برداشت کنیم؛ این است که بگوییم، این جمله مخالف باورهای شیعیان است، زیرا هیچ سرزمینی با سرزمین کربلا قابل قیاس نیست و هیچ روزی نیز قابل مقایسه با روز عاشورا نیست.
امام حسن مجتبی(ع) خطاب به امام حسین(ع) فرمود :
«لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع)!»
ای اباعبدالله(ع)! هیچ روزی مثل روز تو نیست!(۶)
امام صادق(ع) درباره زمین کربلا می فرماید :
«إِنَّ أَرْضَ كَرْبَلاَءَ أَوَّلُ أَرْضٍ قَدَّسَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی»
همانا زمین کربلا اولین زمینی بود که خداوند تبارک و تعالی آن را تبرّک و تقدیس نمود.(۷)
📚منابع :
۱)صحیفه نور امام خمینی، ج۹، ص۲۰۲
۲)مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، ص۴۳۴
۳)بيانات ایشان در دانشگاه امام حسين(ع)
۴)مثیرالاحزان ابن نما، ص۲۴
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۹۷
۶)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶
۷)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۲۷۱
🌸🍃🌸🍃
شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق " ع " آمد و گفت : " درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که خیلی فقیر و تنگدستم " .
امام : " هرگز دعا نمیکنم " .
- " چرا دعا نمیکنید ؟ ! "
" برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پیجویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو میخواهی در خانه خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! "
💎زائر
حسن بن راشد از امام کاظم (سلام الله علیه وآلهما)روایت کرده که فرمود هرکس از خانه اش به قصد زیارت قبر اباعبدالله الحسين(صلوات الله علیه وآلهما) خارج شود خداوند فرشته ای را برای او مامور میکند که انگشتش را در پشت گردن او قرار میدهد، و پیوسته کارهای او را می نویسد تا وقتی به باب الحسین (صلوات الله علیه وآله) برسد. وقتی به باب الحسین(صلوات الله علیه وآله)وارد شد دستش را در وسط کمر او قرار میدهد و به او میگوید:
آنچه پیش از این انجام داده ای بخشیده شد از این به بعد عملت را آغاز کن.
📓کامل الزیارات:ص۲۸۹،
📓بحار:ج۱۰۱ص۶۷،
📓مستدرک الوسائل:ج۱۰ص۲۸۴،
📓جامع احادیث الشیعه:ج۱۲ص۳۶۰.
اسرا را پیش ابن زیاد آوردند. زینب کبری سلام الله علیه نگاهی به وی انداخت و کناری نشست. ابن زیاد گفت: کیست آنکه نشست؟ پاسخش نداد. دوباره پرسید. جواب نداد. یکی از حاضران گفت: او زینب دختر علی بن ابیطالب است. ابن زیاد گفت: خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و سخنان شما دروغ از آب درآمد. زینب گفت: سپاس خدایی را که با پیامبرش محمد)ص( ما را گرامی داشت و با قرآنش ما را پاک داشت. فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید. ابن زیاد پرسید: چگونه دیدی آنچه را خداوند با برادر و خاندانت کرد؟ فرمود: جز زیبایی ندیدیم! آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را بر آنان رقمزده بود و به شهادتگاهشان برون آمدند. ای ابن زیاد! خدا میان آنان و تو را در قیامت جمع میکند، با هم احتجاج و تخاصم میکنید. ببین آن روز چه کس پیروز است و چه کس مغلوب!مادرت به عزایت بنشیند ابن زیاد! ای پسر مرجانه! ابن زیاد خشمگین شد و گویا قصد جانش را کرد. عمرو بن حریث مخزومی گفت: او یک زن است، زن را که برای گفتارش مؤاخذه نمیکنند! ابن زیاد گفت: ای زینب! از آنچه بر سر حسین و پیروان سرکش او آمد دلم خنک شد. زینب فرمود: به خدا قسم سرورم را کشتی، شاخهام را بریدی، ریشهام را برآوردی، اگر با این دلت خنک میشود، باشد!ابن زیاد گفت: این زن، سجعگوی است. به جانم قسم پدرش نیز شاعر و سخنسرا بود. زینب فرمود: ای پسر زیاد! زن کجا و سجعگویی کجا؟ رنجم کافی است که از سجعگویی بازمیدارد.سید بن طاووس گفت:آنگاه ابن زیاد ملعون رو به علی بن الحسین -ع - کرد و پرسید: او کیست؟ گفتند: علی بن الحسین. گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام سجاد -ع - فرمود: برادری داشتم به نام علی بن الحسین که مردم او را کشتند. گفت: نه خدا کشت. امام فرمود: امام فرمود: «خدا جان انسانها را هنگام مرگ میگیرد.» ابن زیاد گفت: هنوز جرأت داری که جوابم میدهی؟ ببرید گردنش را بزنید. عمهاش زینب این سخن را شنید، گفت: ابن زیاد! تو کسی را از ما باقی نگذاشتهای. اگر میخواهی او را بکشی مرا هم با او بکش. امام سجاد علیه السلام به عمهاش فرمود: عمه جان! ساکت باش تا من با او حرف بزنم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: آیا مرا به کشتن تهدید میکنی؟ آیا نمیدانی که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست؟
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم لعن جبت و الطاغوت
▪️دوستان خود را از فیض این پست بهره مند سازید و نشر دهید
▪️ایـن کانال را بـه دوســتان خـود معــرفی کنید
🗯رسیدن عبدالله بن ابی مطيع بحضرت حسين عليه السلام
مع القصه، حسين علیه السلام با اصحاب و اهل بیت خویش طریق مکه پیش داشت. چون لختی راه پیمود عبدالله بن ابی القریشی که از قفای آن حضرت تاختن میکرد، برسید و فریاد برداشت:
▪️جُعِلْتُ فِدَاكَ اِنِّي أَنْصَحُكَ اذا دَخَلْتَ مَكَّةَ فَلاَ تَبْرَحَنَّ مِنْهَا فَهِيَ حَرَمُ اَللَّهِ وَ اَلْأَمَانُ لِلنَّاسِ فَأَقِمْ فِيهَا وَ تَأَلَّفْ أَهْلَهَا وَ خُذِ الْبَيْعَةَ عَلَيَّ كُلُّ مَنْ دَخَلَهَا مِنَ النَّاسِ و عَدَّهُمُ الْعَدْلَ وَ رَفَعَ الْجَوْرِ عَنْهُمْ وَ أُقِمْ فِيها خُطَباءَ تَخطُبُ وَ تَذكُرُ عَلَيَّ المَنابِرَ شَرَفَكَ وَ تشرَحُ فَضْلَكَ وَ يُخبرونهُم بِأَن جَدَّكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبَاكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَّكَ أُولِي بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْرِكَ اياك أَنْ تَذْكُرَ الكُوفَةَ فانَّها بَلَدٌ مَشُومٌ قُتِلَ فِيهَا أَبُوكَ وَ لاَ تَبْرَحْ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ تَعالَيْ فَاِنْ مَعَكَ أَهْلُ الْحِجازِ وَ الْيُمَنِ كُلِّها وَ سَيُقْدِمُ اِلَيْكُ النَّاسُ مِنَ الآفاقِ وَ يَنْصَرِفُونَ اِلَيَّ أَمْصارَهُمْ وَ اُدْعُهُمْ اِلَيَّ بَيْعَتَكَ فَاقْبَلْ نَصِيحَتِي وَ سرمسددا فَوَ اَللَّهِ اِن قَبِلْتُ لَتُرْشِدَن
▪️گفت: فدای تو شوم، تورا نصیحتی خواهم گفت: همانا چون بمکه در آئی از آنجا بیرون نشوی زیرا که آنجاحرم خدای و محل امن وامان است، پس در آنجا اقامت فرمای و با مردم طريق مؤالفت سیار و از آنان که بمکه در آیند بیعت بگیر و ایشان را باظهار عدل و انکار ظلم استظهار میكن [۱] و خطبارا فرمان میده، که در فراز منابر منزلت تو را باز گویند و فضیلت تورا شرح دهند و مردم را بیاگاهانند که جد تو رسول خدا و پدر تو علی مرتضی است و خلافت بيرون غير تو و خاص تو است.
▪️پرهیز از اینکه یاد از کوفه کنی و نام آن بلد مشئوم را تذکرہ فرمائی، چه در آنجا پدر تورا بکشتند و برادر تورا ذلیل و زبون [۲] داشتند. لاجرم از حرم خدای بیرون مشو! در آنجا اهل یمن و حجاز در خواستاری تواندازند [۳] وزود باشد که مردم از بلاد خویش بسوی تو سرعت کنند و از نزد تو بامصار [۴] خویش مراجعت نمایند و مردم را ببیعت تو دعوت فرمایند. اکنون نصیحت مرا گوش دار و طريق مقصد سپار! سوگند با خدای اگر از من بپذیرفتی رشد خویش در بافتی.
----------
[۱]: مراد مرحوم سپهر در اینجا از کلمه استظهار اینست که مردم را با این کارها وعده بده
[۲]: زبون: خوار
[۳]: انباز: شر بك ورفيق
[۴]: امصار جمع مصر: شهرها
📚ناسخ التواریخ جلد ۲، صفحه ۱۹
💡همچنان اشخاص سرشناس سیدالشهدا علیه السلام را نصیحت می کنند و از حضرت می خواهند در مکه ساکن شود.
#حرکت_حسینی
🗯 ورود حضرت مسلم علیه السلام بكوفه
▪️چون مسلم در جواب کتاب خویش، این نامه را خواند، گفت: من بر جان خویشتن نترسیدم و در زمان اصحاب را بکوچ دادن شتاب کرد و بار بر بست و خویشتن نیز بر نشست وراه کوفه پیش داشت و بتعجیل و تقریب براند تا وارد کوفه گشت. نیمه شبی در سرای سلیمان بن صرد الخزاعی در رفت. و بروایتی در خانه مختار بن ابوعبیده ثقفی فرود آمد، بامدادان چون مردمان آگاه شدند، که مسلم ابن عقيل از جانب حسين بن علي عليهما السلام کوفه اندر آمده، تقديم خدمت اورا کمرشوق بر میان استوار کردند. وفوج از پس فوج بخدمت او شتاب گرفتند و سلام دادند و تهنیت و تحیت گفتند. چون مسلم نگریست که مجلس از بزرگان کوفه آکنده است مکتوب حسين علیه السلام را بر آورد و بر آن جماعت قرائت کرد. مردم ازین بشارت و اشوقاها گفتند و آغاز گریه فرحت نمودند و با مسلم دست بیعت فرا دادند و پیمان متابعت استوار فرمودند و روز تا روز بر اقتحام وازدحام بر افزودند
چندانکه هجده هزار کس با مسلم بیعت کرد و شرط متابعت بجای آورد..
اینوقت عابس بکری بپای خاست و خدای را سپاس گفت و مصطفی را درود
فرستاد و روی با مسلم آورد،
و قَالَ إِنِّي لَسْتُ أَعْلَمُ ما في قُلُوبِ النَّاسِ ولَكِنْ أُخْبِرُكَ بِنَفْسِي إِذَا دَعَوْتُمُونِي أَجَبْتُكُم وأَضْرِبُ بِسَيْفي عَدُوَّكُمْ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ تَعالى عَزَّ و جَل
▪️گفت من برضمیر مردم دانا نیستم، لكن از اندیشه خویش تورا آگهی میدهم: روزی که بخوانید مرا شما را اجابت میکنم و دشمن شمارا میزنم با شمشیرخویش، تا گاهی که در راه خدا کشته شوم. این بگفت و بنشسته پس حبیب بن مظاهر برخاست و بجانب او نگران شد،
قَالَ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ تَعَالَى قد قضيت ماعليك أنا والله عَلَى مِثْلِ ذَلِكَ
فرمود خداوند تو را رحمت کناد. آنچه بر تو واجب بود قضافر مودی، سوگند با خدای که من نیز بر آن عقیدتم که تو باشی. و مردمان ده تن و بیست تن ساعت
ساعت در میرسیدند و با مسلم بیعت میکردند. بروایت ابومخنف هشتاد هزار کس با مسلم بیعت کرد.
📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۴۱
💡 بیعت یعنی حاکمیت حضرت را به عنوان خلیفه پذیرفته اند.
#حرکت_حسینی
🗯 پژوهشی در تبیین حرکت حسینی
▪️گويند: چون امام حسن عليه السّلام از دنيا رفت شيعيان عراق بجنبش در آمدند و براى حسين عليه السّلام نوشتند ما معاويه را از خلافت خلع كرده با شما بيعت ميكنيم، امام عليه السّلام خود دارى كرد و براى ايشان يادآور شد كه همانا ميان من و معاويه عهد و پيمانى است كه شكستن آن جايز نيست تا زمان آن بپايان رسد و چون معاويه بميرد در اين كار انديشۀ خواهم كرد، و چون معاويه در سال شصت هجرى نيمۀ ماه رجب از اين جهان رخت بر بست، يزيد (پسرش) نامۀ بوليد بن عتبة بن ابى سفيان كه از طرف معاويه فرماندار مدينه بود نوشت كه بدون درنگ از حسين عليه السّلام بيعت بگيرد، و بهيچ وجه مهلت باو ندهد، پس وليد شبانه كسى را بنزد امام حسين عليه السّلام فرستاد و او را خواست، امام حسين عليه السّلام جريان را دانست و گروهى از نزديكان خود را خواسته بآنان دستور داد سلاحهاى خويش را برداشته و با ايشان فرمود: وليد در چنين وقتى مرا خواسته، و من آسوده خاطر نيستم مرا مجبور بكارى كن كه من نتوانم آن را بپذيرم، و از وليد نيز ايمن نميتوان بود، پس شما همراه من باشيد چون من بر او در آمدم شما بر در خانه بنشينيد، اگر آواز مرا شنيديد كه بلند شد بر او در آئيد تا از من دفاع كنيد.
▪️پس امام حسين عليه السّلام بنزد وليد آمد ديد مروان بن حكم نيز نزد او است، وليد خبر مرگ معاويه را بآن حضرت داد و آن حضرت عليه السّلام (چنانچه در اين موارد مرسوم است) فرمود: إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ، سپس نامۀ يزيد و دستورى كه براى گرفتن بيعت از آن جناب داده بود براى حضرت عليه السّلام خواند، امام حسين عليه السّلام فرمود: گمان ندارم تو قانع باشى كه من در پنهانى با يزيد بيعت كنم تا اينكه آشكارا بدانسان كه مردم بدانند بيعت نمايم؟ وليد گفت: آرى (چنين است).
▪️امام حسين عليه السّلام فرمود: پس باشد تا بامداد كنى و انديشۀ خود را در اين باره ببينى، وليد گفت:
بنام خدا (اكنون) باز گرد تا با گروهى از مردم (براى بيعت) بنزد ما بيائى، مروان باو گفت: بخدا اگر حسين اينك از تو جدا شود و بيعت نكند ديگر هرگز بر او دست نخواهى يافت تا كشتار بسيارى ميانۀ
دوست ندارم آنچه خورشيد بر آن ميتابد و از آن غروب ميكند از مال دنيا و ملك آن از آن من باشد و من حسين را بكشم، سبحان اللّٰه! همين كه حسين گفت: من بيعت نميكنم من حسين را بكشم؟ بخدا سوگند گمان ندارم كسى كه بخون حسين در روز قيامت بازخواست شود ترازويش سبك باشد (يعنى عقوبتش آسان نيست)! مروان كه اين سخنان را از وليد شنيد گفت: اگر براى اين خاطر بود و انديشۀ تو چنين است كار بجائى كردى، اين را بزبان ميگفت ولى در دل كار او را خوش نداشت (و رأى او را نه پسنديد و براى خوش آيند او گفتارش را تصديق كرد) پس امام حسين عليه السّلام آن شب را در خانۀ خود ماند و آن شب بيست و هفتم رجب سال شصت هجرى بود، و وليد بن عتبة آن شب سرگرم بيعت گرفتن از عبد اللّٰه بن زبير شد و او نيز از بيعت سرباز زده، و همان شب مدينه را بسوى مكه ترك كرد، چون صبح شد وليد مردى از بنى اميه را با هشتاد سوار از پى او فرستاد و اينان آمده ولى (چون او از بيراهه رفته بود) باو دست نيافته بازگشتند، چون عصر روز شنبه شد وليد گروهى بنزد امام حسين عليه السّلام فرستاد
كه آن حضرت نزد وليد رفته براى يزيد با وليد بيعت كند، امام حسين عليه السّلام فرمود: تا بامداد فردا درنگ كنيد آنگاه شما در اين باره انديشه كنيد و ما هم ميانديشيم، آن شب را نيز از آن حضرت دست بداشتند و اصرارى نورزيدند
📚 الارشاد شیخ مفید - اشاره - جلد ۲، صفحه ۳۱
#حرکت_حسینی
🗯 پژوهشی در تبیین حرکت حسینی
برای درک بهتر حرکت سیدالشهدا علیه السلام باید به تمام جوانب حرکت حضرت توجه کنیم. از دیدگاه های سیاسی خود فاصله گرفته و از به کار بردن سلایق دوری کرد. چند اصل مهم برای درک بهتر وجود دارد.
▪️چرا سیدالشهدا علیه السلام از مدینه خارج شدند؟
▪️ نامه های ارسال شده از عراق
▪️ چرا حضرت مسلم علیه السلام را به عنوان سفیر به کوفه فرستادند.
▪️چرا بیعت گرفتند؟
▪️چرا در راه به کوفه چند بار سخنرانی فرموده و با افرادی مذاکره کردند؟
▪️چرا پس از رسیدن به نزدیک کوفه و جلوگیری از حرکت حضرت، فرمودند بر می گردم!
▪️اهداف حضرت چه بود؟
منکر این نیستیم که ابعادی از کربلا همچنان نامشخص است و ان شاء الله با فرج امام عصر روحی فداه همگان آگاه می شویم. اما آنچه در دست داریم را می توان تجزیه و تحلیل نمود.
#حرکت_حسینی
🗯 نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ
الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِیداً قَدَّمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ أَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِی الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِی کُتُبِکُمْ فَإِنِّی أَقْدَمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ وَ السَّلَامُ
▪️عموم مسلمانان کوفه را خطاب میفرماید و مکشوف میدارد که هانی بن هاني السبيعي وسعيد بن عبدالله الحنفی، آخر کس بودند از فرستادگان شما برسیدند و مکاتیب شما را برسانیدند، بر آنچه رقم کردید مشرف و مطلع شدم و اینکه نگاشتید ما را امام و پیشوائی نیست، که بر طریق هدایت و دلالت کند بدانستم. از برای صدق و کذب این معنی، برادر خود و پسرعم خود و معتمد خود و از اهل بیت خود مسلم بن عقیل را بسوی شما فرستادم. اگر آرای شما را متشتت ندید و كلمات شما را متفرق نیافت و عاقلان وفاضلان شما را با آنچه نگاشتید و رسول
ه فرستادید، موافق و متفق نگریست و بسوی من مکتوب کرد، انشاء الله عنقریب بسوی شما خواهم آمد.
قسم بجان خودم، امام نیست مگر کسی که کتاب خدای را باز داند و بحكم خدای حکم راند و بر مرکز عدل متمکن گردد و بدین حق متدین باشد و خویشتن را در شهر بند شریعت موقوف ومحبوس دارد.
📚ناسخ التواریخ - جلد ۲، صفحه ۳۶
💡نکته: امام سخن کوفیان در نامه را که امام لازم دارند را پسندیده اند.
#حرکت_حسینی
.
🗯 استقبال و بدرقه ملائکه از زوار سید الشهدا علیه السلام
🔻حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْكُوفِيُّ عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام)
أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ رَئِيسُهُمْ مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ وَ لَا يَزُورُهُ زَائِرٌ إِلَّا اسْتَقْبَلُوهُ وَ لَا يُوَدِّعُهُ مُوَدِّعٌ إِلَّا شَيَّعُوهُ وَ لَا يَمْرَضُ إِلَّا عَادُوهُ- وَ لَا يَمُوتُ إِلَّا صَلَّوْا عَلَيْهِ [وَ عَلَى جِنَازَتِهِ ]وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ
🔸 محمّد بن جعفر رزّاز كوفى از دائى خود محمّد بن الحسين بن ابى الخطّاب، از موسى بن سعدون، از عبد اللّه بن قاسم از عمر بن ابان الكلبى، از ابان بن تغلب نقل كرده كه وى گفت:
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
چهار هزار فرشته در اطراف قبر حضرت حسين بن على عليهما السّلام بوده كه جملگى ژوليده و گرفته و حزين مى باشند و تا روز قيامت بر آن جناب مى گريند، رئيس ايشان فرشته اى است كه به او منصور گفته مى شود، هيچ زائرى به زيارت آن حضرت نمى رود مگر آنكه اين فرشتگان به استقبالش مى روند و هيچ وداع كننده اى با قبر آن حضرت وداع نكرده مگر آنكه اين فرشتگان مشايعتش مى كنند و مريض نمى شود مگر آنكه عبادتش كرده و نمى ميرد مگر آنكه ايشان بر جنازه اش نماز خوانده و از خدا طلب آمرزش برايش مى كنند.
📚ترجمه کامل الزیارات باب چهل و يكم - صفحه ۳۳۶
#امام_حسین