منصور به من رخصت نشستن داد. پس گفت: این ابو حنیفه است! -او را مىشناسم.
منصور گفت: مسائلى را که در خاطر دارى به ابو عبد الله بگو.
من یک یک را مىگفتم و او پاسخ مىداد که شما چنین مىگویید، مردم مدینه چنین مىگویند و ما چنین مىگوییم در مسائلى گفته شما را مىپذیریم و در مسائلى گفته آنان را، و گاه راى ما مخالف شما و آنان است تا آنکه هر چهل مسئله را گفتم و او هیچ یک را بى پاسخ نگذاشت. سپس ابو حنیفه گفت: آیا داناترین مردم داناتر آنان به اختلاف (آراء) نیست؟
هنگامى که امام صادق در حیره به سر مىبرده است، مردم چنان درخانه او گرد مىآمدهاند که ملاقات کننده را دیدار او دشوار بوده است.
و چون خواستبه مدینه بازگردد، عدهاى اهل فضل از مردم کوفه، او را مشایعت کردند و در جمله مشایعت کنندگان سفیان ثورى بود.
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 آوردهاند كه شيخ جنيد بغداد به عزم سير از شهر بغداد بيرون رفت و مريدان از عقب او شيخ احوال بهلول را پرسيد. گفتند او مردي ديوانه است. گفت او را طلب كنيد كه مرا با او كار است. پس تفحص كردند و او را در صحرايي يافتند. شيخ پيش او رفت و در مقام حيرت مانده سلام كرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسيد چه كسي (هستي)؟ عرض كرد منم شيخ جنيد بغدادي. فرمود تويي شيخ بغداد كه مردم را ارشاد ميكني؟ عرض كرد آري. بهلول فرمود طعام چگونه ميخوري؟ عرض كرد اول «بسمالله» ميگويم و از پيش خود ميخورم و لقمه كوچك برميدارم، به طرف راست دهان ميگذارم و آهسته ميجوم و به ديگران نظر نميكنم و در موقع خوردن از ياد حق غافل نميشوم و هر لقمه كه ميخورم «بسمالله» ميگويم و در اول و آخر دست ميشويم.
بهلول برخاست و دامن بر شيخ فشاند و فرمود تو ميخواهي كه مرشد خلق باشي در صورتي كه هنوز طعام خوردن خود را نميداني و به راه خود رفت. مريدان شيخ را گفتند: يا شيخ اين مرد ديوانه است. خنديد و گفت سخن راست از ديوانه بايد شنيد و از عقب او روان شد تا به او رسيد. بهلول پرسيد چه كسي؟ جواب داد شيخ بغدادي كه طعام خوردن خود را نميداند. بهلول فرمود آيا سخن گفتن خود را ميداني؟ عرض كرد آري. بهلول پرسيد چگونه سخن ميگويي؟ عرض كرد سخن به قدر ميگويم و بيحساب نميگويم و به قدر فهم مستمعان ميگويم و خلق را به خدا و رسول دعوت ميكنم و چندان سخن نميگويم كه مردم از من ملول شوند و دقايقعلوم ظاهر و باطن را رعايت ميكنم. پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بيان كرد.
بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نميداني.. پس برخاست و دامن بر شيخ افشاند و برفت. مريدان گفتند يا شيخ ديدي اين مرد ديوانه است؟ تو از ديوانه چه توقع داري؟ جنيد گفت مرا با او كار است، شما نميدانيد. باز به دنبال او رفت تا به او رسيد. بهلول گفت از من چه ميخواهي؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نميداني، آيا آداب خوابيدن خود را ميداني؟ عرض كرد آري. بهلول فرمود چگونه ميخوابي؟ عرض كرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب ميشوم، پس آنچه آداب خوابيدن كه از حضرت رسول (عليهالسلام) رسيده بود بيان كرد.
بهلول گفت فهميدم كه آداب خوابيدن را هم نميداني. خواست برخيزد جنيد دامنش را بگرفت و گفت اي بهلول من هيچ نميدانم، تو قربهاليالله مرا بياموز.
بهلول گفت چون به ناداني خود معترف شدي تو را بياموزم.
بدانكه اينها كه تو گفتي همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال بايد و اگر حرام را صد از اينگونه آداب به جا بياوري فايده ندارد و سبب تاريكي دل شود. جنيد گفت جزاك الله خيراً! و در سخن گفتن بايد دل پاك باشد و نيت درست باشد و آن گفتن براي رضاي خداي باشد و اگر براي غرضي يا مطلب دنيا باشد يا بيهوده و هرزه بود.. هر عبارت كه بگويي آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشي بهتر و نيكوتر باشد. و در خواب كردن اينها كه گفتي همه فرع است؛ اصل اين است كه در وقت خوابيدن در دل تو بغض و كينه و حسد بشري نباشد.
📚حکایات بهلول
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠از جمله القاب امام زمان علیه السلام ،«المنتقم» است.
و در کتاب کمال الدین به سند خود از امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده است که :
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:«هنگامی که به سوی آسمان(به معراج) برده شدم ، پروردگار من به من وحی فرمود که:"ای محمد؛ من نظری به سوی زمین افکندم و تو را از آن اختیار نمودم و پیغمبر ساختم و اسم تو را از نام خود برگرفتم که من محمودم و تو محمّدی، دوباره بر زمین نظری افکندم و علی را از آن برگزیدم و او را وصّی و خلیفه و شوهر دختر تو قرار دادم و برای او هم نامی از نام های خود برگرفتم، پس من علیّ اعلی هستم و او علی است و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما خلق کردم.
آنگاه ولایت آنان را بر فرشتگان عرضه کردم تا هرکه پذیرفت در پیشگاه من از مقرّبین گردد، ای محمد اگر بنده ای از بندگانم آن قدر عبادتم کند تا درمانده شود و بدنش مانند مشک پوسیده گردد، ولی در حالی که منکر ولایت آنان باشد به نزد من آید، او را در بهشتم جای نخواهم داد و در زیر عرشم سایه نخواهم بخشید ، ای محمد می خواهی آنان را ببینی؟"
عرض کردم:«آری پروردگارا.»
خداند عزّ و جلّ فرمود:"سرت را بلند کن."
🔅پس سرم را بلند کردم که به ناگاه انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و م ح م د بن الحسن را- که در میان ایشان- مانند ستاره ی درخشانی بپا خاسته بود مشاهده نمودم.
عرض کردم: پروردگارا اینها کیانند؟
فرمود:"اینها امامان هستند، این قائم است؛ آنکه حلال مرا حلال و حرام مرا حرام کند، و به وسیله ی او از دشمنانم انتقام می گیرم، و او برای اولیای من مایه ی راحت است، و او است که دل شیعیان و پیروان تو را از ظالمین و کافرین شفا می بخشد و لات و عزّی را تر و تازه بیرون می آورد پس آنها را خواهد سوزانید، البته فتنه و امتحان مردم با آنان سخت تر از فتنه ی گوساله و سامری خواهد بود."»
🌸همچنین در بحار به نقل از علل الشرایع به سند خود از عبدالرحیم قصیر از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«هرگاه قائم ما بپا خیزد، حمیرا به سوی او بازگردانده شود تا حد تازیانه به او بزند و تا انتقام فاطمه دخت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را از او بگیرد.»
گفتم:«فدایت شوم؛ چرا حدّ تازیانه به او می زند؟»
فرمود:«به خاطر تهمتی که به مادر ابراهیم زد.»
گفتم:«پس چطور شد که این کار (حد زدن) را خداوند برای زمان حضرت قائم (علیه السلام) تأخیر انداخت؟»
فرمود:«به تحقیق خداوند تبارک و تعالی محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را رحمت فرستاد ، ولی قائم علیه السلام را به منظور نقمت و کیفر دهی بر می انگیزد.»
🍃و در همان کتاب بحار از مزار کبیر به سند خود از حضرت ابوعبدالله صادق علیه السلام آورده که فرمود:
«هرگاه قائم ما بپا خیزد برای خدا و رسول او و همه ی ما خاندان پیغمبر انتقام خواهد گرفت.»
و در همان کتاب به نقل از ارشاد دیلمی از امام صادق علیه السلام آمده: و دست بنی شیبه را می بُرد و بر در کعبه می آویزد و بر آن می نویسد: اینان دزدان کعبه هستند.»
🌹در احتجاج از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در خطبه ی غدیر چنین نقل شده که فرمود:
«توجه کنید: خاتم امامان از ما ، مهدی- صلوات الله علیه- می باشد. آگاه باشید اوست چیره شونده بر همه دین، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح و منهدم کننده ی دژها ، اوست که تمام قبایل اهل شرک را نابود می سازد، اوست که خونبهای تمام اولیای حق را می گیرد، ، اوست که از دریای ژرف می نوشاند، اوست که هرکسی را بر اساس فضل و شایستگی سِمَت می دهد، او برگزیده و منتخب خداوند است، او وارث همه ی علوم و محیط بر همه ی آنهاست ، اوست که از پروردگار خود خبر می دهد و حقایق ایمانِ به او را مطلع می سازد(برپای میدارد) ، اوست که صاحب رشاد و سداد در رای و عمل می باشد ، امور دین به او تفویض و واگذار شده ، و پیغمبران قبل و امامان پیشین به او مژده داده اند، او حجّت باقی است و بعد از او حجّتی نیست، و حقی نیست مگر با او و نوری نیست جز نزد او ...»
🔆و در قسمت دیگری از این خطبه آمده است :
ای گروه های مردم ؛ نور مخصوص خداوند عزّ و جلّ در وجود من است، سپس در وجود علی تجلی خواهد کرد، و سپس در نسل او تا قائم مهدی که حقّ خداوند و هر حقی را که برای ما هست ، می گیرد.»
و در تفسیر قمی درباره ی آیه:
«پس کافران را مهلت بده ، آنها را به اندک مهلتی.» ، چنین آمده است: برای هنگام قیام قائم ، پس او از جبارها و طاغوت های قریش و بنی امیه و سایر مردم برای من انتقام می گیرد.»
📚مکیال المکارم
سه ویژگى برجسته مؤمن
💠 لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
🔮 مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
📕 کافی، ج 2، ص 241؛
📒 امالی صدوق، ج1، ص 339؛
📗 عیون اخبارالاخبار، ج1، ص 256
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
جویا شدن از حال همسایه
🍃عن الامام علی علیه السلام : «مِنْ حُسْنِ الْجَوارِ تَفَقُّدُ الْجارِ؛ از نشانه های حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است.»
در روایات و سیره بزرگان دینی توجه زیادی به همسایه و اطلاع از اوضاع و احوال او شده است. درباره اینکه مسلمان شب سیر بخوابد ولی از حال همسایه اش باخبر نباشد، مذمتهای زیادی وارد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.
نداری؟!
💎سید جواد غرق در حیرت شد که چه واقعه ای اتفاق افتاده که اینقدر استاد را به خشم آورده است. از استاد سؤال کرد که علت چیست؟ بحرالعلوم فرمود: هفت شبانه روز است که فلان همسایه ات با آن عائله زیاد گندم و برنج ندارد و در این مدت از مغازه محلشان خرمای زاهدی ارزان نسیه کرده، امروز نیز برای نسیه گرفتن رفته ولی قبل از آنکه نیاز خود را اظهار کند، مغازه دار گفته که حساب شما زیاد شده، او هم خجالت کشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند.
🔅سید جواد گفت: به خدا قسم! من از این جریان خبر نداشتم و اگر می دانستم، حتماً به احوالش رسیدگی می کردم. استاد گفت: همه عصبانیت من برای این است که چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی کردی که اصلاً مسلمان نبودی.
سید بحرالعلوم یک سینی غذا و مقداری پول به او داد تا به خانه همسایه اش ببرد و از او معذرت خواهی کند. بعد هم فرمود: من همینجا می مانم و شام نمی خورم تا برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری.
🍃وقتی سید جواد آمد و دقایقی در خانه همسایه محتاجش ماند، همسایه اصرار کرد تا علت این کار او را بداند. وقتی ماجرا را شنید، گفت: من راز خود را به هیچ کس نگفتم و تعجب می کنم که سید بحرالعلوم چگونه از این مطلب مطلع شده است.
از احوال آنان جویا شد
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
سؤال و جواب نوکر امام حسین علیه السلام
💠 نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یه شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ گفت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید،
🔆 فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست ….
📚 گلواژه های روضه
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
🔥شیطان🔥 اولین کافر به خداوند❤️
🖤اولین کسى که به خدا کفر ورزید شیطان بود. قبل از او، کسى به خدا کافر نشده بود.
خداوند درباره کفر او مى فرماید:
❣« فسجد الملائکة کلهم اجمعون *
الا ابلیس استکبر و کان من الکافرین*»❣
(73 ،74 سوره مبارکه ص)
🌱« پس همه فرشتگان ،او (آدم) راسجده کردند به جز ابلیس که تکبر ورزید و او از کافران بود»🌱
💥در این که شیطان کافر است شکى نیست ، اما راجع به کفر شیطان که چه چیز باعث آن شد، آیا سجده نکردن باعث آن شد؟ یا حسد بردن بر مقام و منزلت آدم ؟ یا براى معصیت و فسق او؟ هیچ کدام از این ها باعث کفر شیطان نبود؛ زیرا اگر بگوییم براى سجده نکردن بر آدم بوده ، باید هر کس هم ، به او دستور سجده داده شده و سجده نکند کافر باشد و چنین نیست . اگر براى حسد باشد، باید هر کس که در دنیا حسد ورزید کافر باشد در حالى که حسودان زیادند و این هم درست نیست . اگر براى معصیت و فسق او باشد آن هم صحیح نیست ؛ زیرا هر کسى که در دنیا گناه و معصیت کند باید کافر باشد و این هم درست نیست.
🔥فقط مى توان کفر او را به خاطر این دانست که به خدا نسبت ظلم و جور داد و معتقد بود که خدا درباره او ستم کرده ، چون فکر مى کرد از آتش آفریده شده و آتش از خاک برتر است و خداوند که فرمود« آدم را سجده کن مى خواسته او را تحقیر و کوچک کند» .
🍀از این رو، وقتى خداوند به او فرمود: چرا آدم را سجده نکردى ؟ دلیلى که آورد این بود؛ مرا از آتش خلق کردى و او را از خاک . با این سخن مى خواست هم حکمت خدا را نفى کند، هم امر او را بى پایه بشمارد.
👈از لحن قول ابلیس چنین نتیجه گرفته مى شود که آن ملعون ، براى خود حاکمیت و استقلال در مقابل حاکمیت پروردگار قائل بوده و این سرچشمه از نافرمانى ها و کفر است .
🖤کفر شیطان از درهم آمیختگى خودخواهى ، نادانى و حسد او نشات مى گرفت . همه این ها دست به دست هم داد و سرانجام سر از کفر بیرون آورد. او را که سالیان دراز هم نشین ملائکه بلکه معلم آنان بود، از اوج قدرت و افتخار پایین کشید. کفر خودخواهى سرچشمه حسادت ، و حسادت سرچشمه کینه توزى ، و کینه توزى عامل خون ریزى و جنایات دیگر است.
⚫️کفر شیطان جلوتر از شرک او است.
⬅️ آن ملعون با سرپیچى از دستورهاى خداوند از دین روگرداند و اول کافر شد؛ چون نخست آدم را سجده نکرد و سپس مشرک شد و راهى را در پیش گرفت که غیر از راه خدا بود.