💠تقویت دین
🔸 امام صادق (علیه السلام):
کسب #روزی_حلال را رها مکن، چرا که تو را در دینت کمک می کند و نخست پای شتر ببند و سپس #توکل کن.
... اِعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ
📚وسائل الشیعه/ج12/ص20
✍🏼 انسانی که می خواهد مال حلال کسب کند، باید #احکام دینش را یاد بگیرد و نیز با چیزهایی که رزق و روزی اش را زیاد می کند، مثل #تلاوت_قرآن، بیشتر ا#نس می گیرد.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
عن الامام علی علیه السلام :
«مِنْ حُسْنِ نشانههای حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است.»
در روایات و سیره بزرگان دینی توجه زیادی به همسایه و اطلاع از اوضاع و احوال او شده است. درباره اینکه مسلمان شب سیر بخوابد ولی از حال همسایهاش باخبر نباشد،
مذمتهای زیادی وارد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.» [3]
مرحوم استاد شهید مطهری نقل میکند: سید جواد آملی (فقیه بزرگ و صاحب مفتاح الکرامة) شبی مشغول صرف شام بود که در خانهاش به صدا درآمد، در را باز کرد، دید خادم استادش، سید مهدی بحرالعلوم است.
خادم گفت: استاد بر سر سفره شام نشسته اند، اما دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببینند.
سید جواد با عجله به طرف خانه استاد رفت. تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم بی سابقهای گفت:
از خدا نمیترسی؟ از خدا شرم نداری؟!
سید جواد گفت:
به خدا قسم! من از این به احوالش رسیدگی میکردم.
استاد گفت: همه عصبانیت من برای این است که چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمیکردی که اصلاً مسلمان نبودی.
سید بحرالعلوم یک سینی غذا و مقداری پول به او داد تا به خانه همسایهاش ببرد و از او معذرت خواهی کند. بعد هم فرمود: من همینجا میمانم و شام نمیخورم تا برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری.
وقتی سید جواد آمد و دقایقی در خانه همسایه محتاجش ماند، همسایه اصرار کرد تا علت این کار او را بداند. وقتی ماجرا را شنید،
گفت: من راز خود را به هیچ کس نگفتم و تعجب میکنم که سید بحرالعلوم چگونه از این مطلب مطلع شده است. [1]
آری این گونه باید به امور همسایگان رسیدگی کرد و از احوال آنان جویا شد.
قال الصادق علیه السلام :
«اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ مؤمن از احترام کعبه هم بالاتر است.»
انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب میشود که شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم.
یکی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر اینست که نسبت به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق هر یک را در مورد او رعایت کنند و محترم بشمارند.
در حدیث فوق، امام صادق علیه السلام میفرماید: احترام مؤمن از احترام کعبه بالاتر است.
حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی میشدند (البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند)
ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان میشدند و به دنبال طرف میفرستادند و از او عذرخواهی میکردند، و گاهی برای جلب محبت او، کمکهای مالی نیز مینمودند،
از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که «عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه برکت است.»
گاهی به این هم قناعت نمیکردند، روز بعد هنگامی که بر منبر تدریس مینشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی میکردند.
آیة اللّه سید مصطفی خوانساری
از روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد میخواست گریه کند،
آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم.
عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمیآید. من به ایشان اطلاع میدهم که آقا فردا صبح به منزل شما میآیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم،
دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید،
از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و..» شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است..»
باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید،
مرا عفو کنید.»
(٢٢) [1]
آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام میگذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد میداد.
با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد،
در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.
۱۰- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ .
حکمت نهج البلاغه
شرح و تفسیر
روش معاشرت با مردم
مى دانيم اسلام دينى اجتماعى است و آيات قرآن و روايات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است
و روايات متواترى در اين باره در منابع حديث وارد شده.
کلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز ناظر به همين معناست مى فرمايد:
«آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک ريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند»;
(خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ).
اشاره به اين که پيوند محبت و دوستى را از طريق برخورد خوب و نيکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنيد که شما را به منزله نزديک ترين عزيزان خود بدانند;
هرگاه از دست برويد جاى شما در ميان آنها خالى باشد;
ولى در دل همواره از شما ياد کنند و بر
عواطف و محبت هايى که نسبت به آنها داشتيد اشک بريزند
و در حال حيات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند.
در واقع امام(عليه السلام) در اينجا مسئله محبت و نيکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بيان فرموده است،
زيرا اشک ريختن بعد از مرگ و عشق ورزيدن در حال حيات از لوازم قطعى محبت با مردم است.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرمايد:
«أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً;
با کسى که همنشين توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».
در حديث ديگرى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم:
«صاحِبِ الاْخْوانَ بِالاْحْسانِ وَتَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ;
با برادران نيکى کن و گناهانشان را ببخش».
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
«إِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَمُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه;
آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفيقش رفاقت نداشته باشد از ما نيست».
اين دستورات که نمونه هاى فراوان ديگرى نيز در روايات دارد بر خلاف چيزى است که در دنياى مادى امروز معمول است;
نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ريزند،
زيرا در دنياى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خويشند.
در تاريخ اسلام نمونه هاى زيادى براى آنچه در بالا آمد ديده مى شود
که بعد از مرگ افراد نيکوکار شهر آنها يکپارچه عزا شد و در حياتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند.
💠 روزی مقدّر
🔹 امام علی علیه السلام:
هرگز کسی که در پی کسب روزی است، نمی تواند سهم تو از روزی ات را بگیرد و آنچه برای تو مقدر گشته، بی کم و کاست به تو خواهد رسید.
🔆 لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.
نهج البلاغه/حکمت379
✍🏼 این روایت به افراد تنگ نظری اشاره دارد که افراد جدید را در شغل و حرفه ی خودشان تحمل نکرده و آنها را باعث کاهش روزی می دانند.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
ادن براى تغذيه افراد.
اين کلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) بخشى از وصيت طولانى است که امام امير مؤمنان على(عليه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزيد فايده در اينجا مى آوريم. فرمود:
«کَيْفَ وَأَنِّى بِکَ يَا بُنَيَّ إِذَا صِرْتَ فِي قَوْم صَبِيُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَيْخُهُمْ لاَ يَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ يَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَيْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْيَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَيْکَ إِقْبَالًا يَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَيَطْلُبُ الْحِيلَةَ بِالتَّمَنِّي وَيَطْلُبُ الدُّنْيَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ يَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ يَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ يُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ يَرْجُونَ نَوَالَهُ دِينُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ يُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَيَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِيَةٌ لاَ يَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ يُجِيبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَيْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ يَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ يَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَيْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِيهِمُ السُّنَنُ وَتَحْيَا فِيهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ يَا بُنَيَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَيُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَب»;
فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در ميان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پيرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حيله گر فريبکارى است
که هواى نفس بر او چيره شده و به دنياى زودگذر چسبيده و از همه بيشتر (ظاهرا) به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جويى مى کند
و دنيا را با تمام قدرت مى طلبد. (مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و اميدشان نزديک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنيا شديداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند
که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که اميد بخششى از او دارند. دينشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده،
افراد فريبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بيشتر چاپلوسى کنند. دل هاى آنها خالى (از ياد خدا) است،
سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گويند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پيروى کنى فريبت مى دهند،
در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با يکديگر بر اساس بى تقوايى است و هنگامى که از هم جدا شوند يکديگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در ميان آنها مى ميرد و بدعت ها زنده مى شود
نادان ترين مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود يا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنين شرايطى که (آتش فتنه ها شعله ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچينند و نه پستانى که بدوشند... .
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠
شرح و تفسیر
بهترين روش در فتنه ها
امام(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ).
براى روشن شدن محتواى اين کلام بسيار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسير شود:
فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمايش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اينجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است.
لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائيدن مکرر پيوسته در پستانش شير است (لبون به معناى شير دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنين شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شيرى (زيرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به اين ترتيب هيچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد.
از اينجا روشن مى شود که هدف امام اين است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با يکديگر نبايد آلت دست اين و آن شود; بايد خود را دور نگه دارد و به هيچ يک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
در اين گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفين به سراغ افراد بانفوذ و باشخصيت مى آيند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبيدن حريف استفاده کنند. در اين هنگام بايد اين افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعيف باشند يا قوى نهايت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نيفتند مبادا دين و يا دنياى آنها آسيب ببيند و در بعضى از روايات جمله «ولا وَبَر فَيُسْلَب» نيز به آن افزوده شده است يعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچينند و از آن استفاده کنند.
نمونه اين فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستين فراوان بود که امامان اهل بيت و يارانشان همواره از آن کناره گيرى مى کردند حتى داستان قيام ابو مسلم بر ضد بنى اميه گرچه در ظاهر براى کوبيدن باطلى بود ولى در باطن براى تبديل باطلى به باطل ديگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى اميه بود. به همين دليل هنگامى که ابو مسلم به وسيله نامه اى پيشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(عليه السلام) کرد امام آن را نپذيرفت زيرا مى دانست در پشت پرده اين قيام چه اشخاصى کمين کرده اند و به تعبير ديگر امام مى دانست اين يک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نبايد به هيچ کدام امتيازى داد.
رواياتى که از ائمه هدى(عليهم السلام) درباره فضيلت عزلت و گوشه گيرى به ما رسيده است غالباً ناظر به اين گونه شرايط است.
از جمله امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرمايد: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِيَمِ الاَْکْيَاسِ; گوشه گيرى برترين خصلت افراد باهوش و زيرک است». و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «سَلاَمَةُ الدِّينِ فِي إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دين انسان درکناره گيرى از مردم است».
در حديث گويا و روشنى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گيرى را انتخاب کرده ايد؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَيَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَيْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغيير روش داده اند به همين دليل، آرامش دل را در تنهايى يافتم».
قرآن مجيد نيز اشاراتى به اين معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهيم مى خوانيم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّي); از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد و مى پرستيد کناره گيرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم».
در داستان اصحاب کهف نيز در آيه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه گيرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است.
از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(عليه السلام) اين نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخيزند نبايد به حمايت مؤمنان حق جو برخاست; اين سخن بر خلاف صريح قرآن است که مى فرمايد: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه ديگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در ميان آن دو از طريق مسالمت آميز امکان پذير نشد) با جمعيت ستمگر پيکار کنيد تا به سوى حق باز گردند».
ممکن است تفاوت بين جمله «لا ظَهْرٌ فَيُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَيُحْلَبُ» در اين باشد که نه کمک هاى مستقيم به فتنه جويان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غير مستقيم مانند کمک هاى مادى به اين گروه ها کردن رواست شبيه شير د
۱- قَالَ ( علیه السلام ) : کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ .
درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.
حکمت یک وشرح وتفسیر نهج البلاغه
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
خودسازی:
💠 #تنبلی
🔸 امام باقر علیه السلام:
در تنبلی خیری نیست. کسی که در رکوع و طهارت خود تنبلی کند، خیری در کار آخرتش نیست و کسی که در سامان دادن به امور زندگی اش تنبلی کند، خیری در کار دنیایش نباشد.
📚 کافی/ج5/ح1
✍🏼 انسان به کار و تلاش زنده است و تنبلی و #تن_پروری چه در امور دنیوی و چه اخروی باعث عقب ماندگی انسان می شود.
#احادیث_روزانه