شرح و تفسیر
حفظ اسرار و حُسن رفتار
امام(عليه السلام) در اين عبارات نورانى و آنچه در ذيل آن آمده بر چهار مطلب تأکيد مى کند: نخست مى فرمايد: «سينه عاقل گنجينه اسرار اوست»; (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ).
يعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشياء قيمتى را در صندوق هاى محکم نگاه دارى مى کنند، انسان عاقل نيز بايد اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بيفتد گاه سبب ناراحتى اوست و اگر به دست دشمن بيفتد ممکن است سبب آبروريزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظيمى براى جامعه گردد. به همين دليل در حالات پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: هنگامى که تصميم بر غزوه و پيکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. به عنوان نمونه مسئله فتح مکه بود که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حد اکثر پنهان کارى را در آن به خرج داد که اگر اين کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسيد آنها بسيج مى شدند و خون هاى زيادى در حرم امن خدا ريخته مى شد; ولى پرده پوشى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر اين سرّ سبب شد که مکه بدون هيچ گونه مقاومت و خون ريزى تسخير شود و فصل تازه اى در پيشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده گردد.
مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود به اينجا که مى رسد نکوهش شديدى از وضع دنياى امروز مى کند که انواع اسباب و وسايل براى تجسس و کشف اسرار افراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مى گردد.
زمانى مرحوم مغنيه چنين سخنى را گفت که هنوز مسائل امروزى اختراع نشده بود. شرايط امروز چنان است که از طريق شنودها، ماهواره ها، دوربين ها و وسايلى که مخفيانه در همه جا ممکن است به کار گذاشته شود تقريبا همه اسرار مردم را مى توان فاش کرد و اين ناامنى عجيبى است براى دنياى امروز و برخلاف آنچه شعار داده مى شود آزادى انسان ها را سخت تهديد مى کند.
در حديثى که در غررالحکم از امام(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «سِرُّکَ أسيرُکَ وَ إنْ أفْشَيْتَهُ صِرْتَ أسيرَهُ; سرّ تو اسير توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسير آن خواهى شد».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِظْهَارُ الشَّيْءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; آشکار کردن چيزى پيش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».
بعضى افراد هستند که مى گويند ما سرّ خود را فقط به دوستان صميمى مى گوييم غافل از اين که آن دوستان صميمى نيز دوستان صميمى ديگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در ميان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نيز دوستان مخلص باشند همچنين مسلسل:
خامشى به که ضمير دل خويش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
اى سليم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوى
سپس امام در دومين جمله مى فرمايد: «خوشرويى و بشاشت، دام محبت است»; (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ).
بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با ديگران برخورد مى کنند، دوستان زيادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قيافه در هم کشيده و عبوس و خشم آلود با ديگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.
از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روايات اسلامى ثواب هاى زيادى براى خوشرويى و بشاشت نقل شده است; از جمله در حديثى از امير مؤمنان على(عليه السلام) در بحارالانوار مى خوانيم که فرمود: «إِذَا لَقِيتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَيْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ; هنگامى که برادران دينى خود را ملاقات مى کنيد با هم مصافحه کنيد و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنيد و در نتيجه هنگامى که از هم جدا مى شويد گناهان شما بخشوده خواهد شد».
در روايت معروفى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است که فرمود: «يَا بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ; شما نمى توانيد همه مردم را با اموال خود راضى کنيد (چرا که نيازها بسيار زياد و اموال کم است) بنابراين آنها را با چهره گشاده و خوشرويى ملاقات کنيد (که سرمايه اى فنا ناپذير و مايه خوشنودى مردم است)».
تعبير به «حبالة» (دام) اشاره به اين است که حتى افرادى که از انسان گريزانند با اظهار محبت و خوشرويى به سوى وى مى آيند و کينه ها از سينه ها شسته مى شود.
در بعضى از کلمات حکما آمده است که سه چيز است که محبت را در دل برادران دينى آشکار مى سازد: با چهره گشاده با آنها روبه رو شدن و پيش دستى در سلام و جاى مناسب را در مجالس براى آنها مهيا ساختن.
در سومين جمله مى فرمايد: «تحمل ناراحتى ها گور عيب هاست»; (وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ).
اشاره به اين ک
ه بسيار مى شود انسان از رفتار بعضى از دوستان و آشنايان و يا حتى افراد عادى ناراحت مى گردد و يا مشکلات و مسائلى در زندگى پيش مى آيد که انسان را نگران مى سازد. کسانى که اين گونه ناملايمات را تحمل کنند به فضيلت بزرگى دست يافته اند که عيوب انسان را مى پوشاند و به عکس، افراد ناصبور و بى حوصله داد و فرياد بر مى آورند و به سخنان يا کارهايى آلوده مى شوند که سر تا پا عيب است.
اين احتمال در تفسير اين جمله نيز هست که بسيارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هايى است که در زندگى براى او پيش آمده که اگر بى تابى نکند ديگران از اين شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده باخبر نمى شوند و به اين ترتيب عيوب او پوشانيده خواهد شد. در غير اين صورت همه از نقطه هاى ضعف او باخبر مى گردند.
مرحوم سيّد رضى به دنبال اين سه جمله حکمت آميز اضافه مى کند که در روايتى از امام(عليه السلام) تعبير ديگرى در اين باره ديده مى شود که فرمود: «مسالمت جويى وسيله پوشاندن عيب هاست»; (وَرُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً: «الْمُسالِمَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ»).
«خباء» به معناى خيمه است و محلى که چيزى را در آن مى توان پيدا کرد.
گرچه تعبير به «مسالمت» با «احتمال» تفاوت زيادى ندارد ولى «احتمال» اشاره به خويشتن دارى و «مسالمت» اشاره به خوش رفتارى با مردم است. در واقع «احتمال» مفهومى در رابطه با خويشتن دارد و «مسالمت» در رابطه با ديگران.
سپس امام(عليه السلام) در چهارمين و آخرين نکته مى فرمايد: «آن کس که از خود راضى باشد افراد خشمگين بر او بسيار خواهند بود»; (وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ).
دليل آن روشن است، زيرا فرد از خود راضى انتظار دارد ديگران براى او احترام فراوان قائل شوند، همه به او سلام کنند، در مجالس، صدر مجلس را به او اختصاص دهند، روى حرف او سخنى نگويند و پيوسته زبان به مدح و ثنايش بگشايند. هنگامى که اين گونه احترامات را نمى بيند و مردم او را در جايگاه اصلى اش مى شناسند نه آنچه خودش ادعا دارد نسبت به مردم بدبين مى شود و زبان به بدگويى مى گشايد و بى اعتنايى پيشه مى کند و همين امر مردم را به او خشمگين مى سازد. به ديگر سخن، اين صفت زشت هم او را نسبت به مردم خشمگين مى سازد که به گمانش حق او را ادا نمى کنند و قدر او را نمى شناسند و هم مردم را نسبت به او.
به عکس، کسانى که خود را در جايگاه نقد و انتقاد قرار مى دهند متواضعانه با مردم برخورد مى کنند، هرگز خود را طلبکار نمى دانند و پيوسته براى ديگران احترام قائلند و اين امر دوستان فراوانى براى آنها جلب مى کند.
در نامه مالک اشتر خوانديم که فرمود: «إِيَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَةَ بِمَا يُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْطَانِ فِي نَفْسِهِ لِيَمْحَقَ مَا يَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِينَ; از خودپسندى و تکيه بر نقاط قوت خويش و علاقه به مبالغه در ستايش (ستايش گويان) شديداً بپرهيز، زيرا اين صفات از مطمئن ترين فرصت هاى شيطان است تا کارهاى نيک نيکوکاران را محو و نابود کند».
در غررالحکم نيز از امير مؤمنان(عليه السلام) نقل شده که فرمود: «ثَمَرَةُ الْعُجْبِ الْبَغْضاءُ; ميوه درخت خودپسندى عداوت و دشمنى است».
ابن ابى الحديد از بعضى از دانشمندان نقل مى کند که کسى نزد او آمد و از کتابى که نوشته بود بسيار راضى بود. آن عالم به او گفت: مردم چنين ارزشى براى کتاب تو قائل نيستند. گفت: مردم هم جاهلند. او در پاسخ گفت: آيا تو بر ضد آنها هستى؟ گفت: آرى. گفت: بنابراين تو به اجماع مردم جاهلى و مردم تنها به قول تو جاهلند (کدام يک اقرب به صواب است).
زيان هاى خودپسندى بسيار است که شرح آن در اين مختصر نمى گنجد و اين سخن را با حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم فرمود: هنگامى که موسى(عليه السلام) نشسته بود شيطان نزد او آمد در حالى که جبّه زيباى رنگارنگى بر تن کرده بود. از او پرسيد: اين لباس را براى چه پوشيده اى؟ گفت: براى اين که قلوب بنى آدم را بربايم. موسى گفت: «فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ الَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ; به من بگو گدام گناه است که اگر انسان مرتکب آن بشود به يقين بر او مسلط خواهى شد؟ شيطان گفت: «إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَاسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَصَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ; هنگامى که از خود راضى باشد و عمل نيک خويش را بسيار بشمرد و گناهش در نظرش کوچک شود».
🌺 حکمت ۱ نهج البلاغه : وظیفه ما در مقابل فتنه ها🌺
قَالَ (علیه السلام): كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.
درود خدا بر او، فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد، و نه سینه شیردهی تا او را بدوشند.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح حکمت1:
🔷ممکن از تصور شود که مقصود این حکمت این است که در آشوبهای اجتماعی که در آن حق و باطل به راحتی قابل تشخیص نیستند(فتنه) ، مجاز هستیم که کناره گیری کنیم و به هیچکدام از دو گروه کمک نکنیم، در حالی که این برداشت با منطق امیرالمومنین در نهج البلاغه صد درصد در تعارض است و مخالف است.
اولین فتنه ای که در حکومت خود امیرالمومنین رخ داد فتنه جمل بود. در فتنه جمل، طلحه و زبیر و همسر پیامبر و عده ای دیگر، شهر بصره را به آشوب کشیدند. فرماندار را کشتند و فتنه به پا کردند. امیرالمومنین برای حفظ امنیت مردم و حفظ نظام اسلامی دستور مقابله با فتنه را دادند ، همه مردم آماده شدند تا به سمت بصره بروند اما چهار نفر از بزرگان سرشناس عمدا نشستند و برای کمک بلند نشدند (سعد بن وقاص – محمد بن مسلمه – اسامه بن زید و عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم) وقتی امیرالمومنین از اینها پرسیدند چرا برای جنگ آماده نمیشوید به دروغ گفتند:(( ما از اینکه مسلمانی را بکشیم نگرانیم)) امیرالمومنین از آنها پرسیدند: آیا بر بیعت من وفادارید؟ گفتند: بله . امیرالمومنین فرمودند: پس به خانه هایتان بروید.
🔷وقتی که اینها رفتند مولا حکمت15 را فرمودند: « هرفریب خورده ای را نمیشود سرزنش کرد». اینها میخواستند با این حرف و حرکت خودشان، ته دل یاران امیرالمومنین را خالی کنند و شک بیندازند که شما چطور به اطمینان رسیدید که بروید با مسلمان در بصره بجنگید؟
🔷خوب اگر منظور امیرالمومنین این بود که شما در فتنه ها اگر واقعا در تردید هستید و ندانستید که چه کنید، بروید خانه نشین شوید، پس در هیچ جای تاریخ نباید این چهار نفر را توبیخ کنند، در حالی که وقتی امیرالمومنین مردم را برای مبارزه با فتنه گران بصره حرکت دادند یک نفر دیگر به نام حارث بن حوط به امیرالمومنین گفت که من هم مخالف جنگ جمل هستم ومثل آن چهار نفر شرکت نمیکنم. اونجا بود که امیرالمومنین در مورد آن چهار نفرحمکت18 را بیان فرمودند «درباره کسانی که از جنگ کناره گرفتند فرمود: آنها حق را خوار کردند اگرچه باطل را هم یاری نرساندند»ـ
✅ بنابراین در فتنه ها حق نداریم به بهانه اینکه حق را تشخیص نمیدهیم ساکت باشیم بلکه تکلیف داریم بصیرت و علم و صبرمان را بالا ببریم تا به درستی حق را از مواضع ونشانه های آن بشناسیم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌺 حکمت ۲ نهج البلاغه : سه عامل از عوامل خفت و خواری در نهج البلاغه🌺
وَ قَالَ (علیه السلام): أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.
و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
💠 آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
📒 نهج البلاغه، حکمت2
🌹شرح حکمت2 (۱)
🔻امیر المومنین سه عامل از عوامل خفت و ذلت در نهج البلاغه را بیان فرمودند.
1⃣ اول طمع: تفاوت طمع با حرص در این است که طمع کار به آنچه که از مال و قدرت و احترام و شهرت متعلق به دیگران است چشم دوخته است اما حریص دوست دارد مال و مقام بیشتری داشته باشه ، چه در دست دیگران باشه چه نباشد.
🔻شش اثر برای طمع ورزی در نهج البلاغه بیان شده است:
1. خواری و ذلت:
1.1 در حکمت 2
1.2 درحمکت226 که فرمودند: « طمع کار همواره زبون و خوار است».
1.3 درانتهای بند 4 خطبه 160 که امیرالمومنین در مورد حضرت عیسی (ع) فرمودند: «آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید».
2. بردگی که بالاترین مصداق خفت و ذلت است: در حکمت 180 میفرمایند:«طمع ورزی بردگی همیشگی است»
3. آفت تفکر و بی اثر کردن عقلانیت :درحکمت 219 میفرمایند :« قربانگاه اندیشه ها زیربرق طمع ورزی ها است».
4.هلاکت :
4.1 در حکمت 275 می فرمایند: «طمع به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشنده آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد، و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود».
4.2 در بند 14 نامه 31خطاب به فرزند عزیزشان فرمودند: «بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزى، تو را به سوى هلاكت به پيش راند، اگر توانستى كه بين تو و خدا هیچ صاحب نعمتى قرار نگيرد، (یعنی امید و طمع به غیر خدا نداشته باشی) چنين باش، زيرا تو، روزى خود را دريافت مى كنى، و سهم خودت را بر مى دارى، و مقدار اندكى كه از طرف خداى سبحان به دست مى آورى، بزرگتر و با ارزش تر ازمال فراوانى است كه از دست بندگان دريافت مى کنی».
5. مقدم کردن دنیا بر آخرت یا به تعبیر قران کریم (فروختن آخرت باقی به دنیای فانی است): در بند 7 خطبه 91 در صفات والای فرشتگان می فرمایند: «طمع ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند».
6. ایجاد ناامیدی و یاس : در حکمت 108 در حالات قلب می فرمایند: «پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را از بین خواهد برد».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
حجت الاسلام مهدوی ارفعAUD-20211025-WA0104.mp3
زمان:
حجم:
6.09M
۲. 🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت2 /قسمت اول
⭕️ طمع ورزی 1⃣
🔺سه عامل از عوامل خفت و خواری در نهج البلاغه
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 جُرج جرداق : ای کاش روزگار به ما یک "امام علیِ" دیگر می داد...
🎙 مداح : کربلایی علی اکبر حائری
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
AUD-20211024-WA0003.
زمان:
حجم:
5.04M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت1
🔺وظیفه ما در مقابل فتنه ها
🎙حجت الاسلام مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
سهم روز اول - حکمت ۱ تا ۱۲سهم روز اول - حکمت ۱ تا ۱۲.mp3
زمان:
حجم:
2.34M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام)
🔷سهم روز اول : از حکمت ۱ تا حکمت۱۲
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم #روز_اول: حکمت ۱ تا ۱۲ #نهج_البلاغه
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت1 : در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد كه سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت2 : آنكه جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست كرده، و آنكه راز سختی های خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود، حاكم كند، خود را بی ارزش كرده است.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت3 : بخل ننگ، و ترس نقصان است. و تهيدستي مرد زيرك را در برهان كند مي سازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت4 : ناتواني آفت و شكيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزكاري سپر نگهدارنده است. و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت5 : دانش، ميراثي گرانبها، و آداب، زيورهاي هميشه تازه، و انديشه، آيينه ای شفاف است.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت6 : سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويي وسيله دوست يابي، و شكيبايي، گورستان پوشاننده عيبهاست.
و نيز فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست، و انسان از خود راضي، دشمنان او فراوانند.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت7 : صدقه دادن دارويي ثمربخش است، و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روي آنان جلوه گر است.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت8 : از ويژگيهاي انسان در شگفتي مانيد، كه با پاره اي (پي) مي نگرد، و با (گوشت) سخن می گويد، و با (استخوان) مي شنود، و از (شكافی) نفس می كشد!!
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت9 :چون دنيا به كسي روي آورد، نيكيهاي ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روي برگرداند خوبيهاي او را نيز بربايد.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت10 : با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت11 : اگر بر دشمنت دست يافتي، بخشيدن او را شكرانه پيروزي قرار ده.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
📒 #حکمت12 : ناتوان ترين مردم كسي است كه در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوان تر آنكه دوستان خود را از دست بدهد.
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌺 حکمت ۲ نهج البلاغه : از عوامل خفت و خواری 🌺
و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.