از آنجا که گفتهاند «الفضل ماشهدت به الاعداء »مىتوان حدیث سعد را دلیلى قاطع و دندانشکن بر منکرین حضور اهل بیت در صحنه مباهله دانست چرا که منابع متعدد شیعه و سنى نقل کردهاند که معاویه بن ابىسفیان به سعد گفت چه چیز جلودار تو است که ابوتراب را دشنام نمىگویى؟ سعد گفت هرگاه به یاد سه چیزى که رسولخدا در حق او گفت مىافتم هرگز اجازه دشنام گویى به او را بهخود نمىدهم. اگر یکى از آنها براى من بود از شتران سرخ مو برایم دوستداشتنىتر بود. [اول آن که] چون در یکى از جنگها رسولخدا على را به جاى خویش در شهر باقى گذاشت على گفت، آیا مرا همراه زنان و کودکان در شهر مىگذارى؟ پس رسولخدا بدو گفت آیا راضى نمىشوى که نسبت به من منزلتى چون منزلت هارون نسبت به موسى داشته باشى جز آن که بعد از من نبوتى نیست و [دوم آن که] از رسولخدا شنیدم که در روز جنگ خیبر فرمود هر آینه پرچم را به دست مردى مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. پس آن حضرت فرمود على را نزد من بخوانید على را آوردند در حالى که چشم درد داشت پس رسولخدا از آب دهان خود به چشم او کشید و خوب شد و آنگاه پرچم را بدو سپرد و [سوم آن که] چون این آیه «فقل تعالوا ندع ابناءنا...» نازل شد رسولخدا على و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود «اللهم هولاء اهلى» و در روایتى دیگر از سعد نقل شده است که رسولخدا فرمود «ان هولاء اهل بیتى». (۱۶)
مباهله در قطعاتى از شعر عرب
استناد به شعر شاعران نامدار عرب که در قرون اولیه مىزیستهاند همچون استناد به کلام مورخین بزرگ بلکه گاه قوىتر از آن است؛ خصوصا آن گاه که شعر آنها بر زبانها رائج و دارج و در اذهان عامه مردم ثبت شده باشد. چرا که برخى اشعار بازگوکننده رویدادى مهم در تاریخ اسلام و مقطعى حساس از تاریخ مسلمانان است و چه بسیار حماسهها که در قالب قصیدهها براى همیشه در خاطرهها جاودان مانده است. و ما مىبینیم که شاعران تواناى شیعى مسلک که همواره درصدد بودند هر فضیلتى و هر منقبتى از فضائل و مناقب اهل بیت را در آینه شعر منعکس سازند، چون به واقعه مباهله رسیدهاند، به وجد آمده و از اتحاد جان پیغمبر و على سخن گفتهاند پس باید در اینجا به نمونههایى از اشعار این شاعران که موقعیت و مکانت خاص اجتماعىشان پشتوانه شعر آنهاست اشاره شود.
ابوالحسین علىبن محمدبن جعفر الکوفى الحمانى المعروف «بالأفوه» شاعر قرن سوم که چون مناقب امیرالمؤمنین علىعلیه السلام را به نظم مىآورد بدینجا مىرسد:
وانزله منه على رغمه العدى
کهارون من موسى على قدم الدهر
فمن کان فی اصحاب موسى و قومه
کهارون لازلتم على ظلل الکفر
و آخاهم مثلا لمثل فاصبحت
اخوته کالشمس ضمت الى البدر
فآخى علیا دونکم و أصاره
لکم علما بین الهدایه و الکفر
و انزله منه النبى کنفسه
روایه ابرار تأدت الى البشر
فمن نفسه منکم کنفس محمد
الا بأبى نفس المطهر الطهر
و به گفته صاحب الغدیر دو بیت آخر به حدیثى اشاره دارد که نسائى در کتاب خصائص خود به نقل از ابوذر آورده است که رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود «لینتهین بنو ولیعه او لأبعثن علیهم رجلا کنفسى ینفد فیهم امرى…» (۱۷)
صاحببن عباد شاعر معروف قرن چهارم در قصیدهاى فضائل امیرالمؤمنین علىعلیه السلام را چنین برمىشمارد:
و کم دعوه للمصطفى فیه حققت
و آمال من عادى الوصى خوائب
فمن رمد آذاه جلاه داعیا
لساعته و الریح فی الحرب عاصب
و من سطوه للحر و البرد دوفعت
بدعوته عنه و فیها عجائب
و فى اى یوم لم یکن شمس یومه
اذا قیل هذا یوم تقضى المآرب
أفى خطبه الزهراء لما استخصه
کفاء لها و الکل من قبل طالب
أفى الطیر لما قد دعا فأجابه
و قد رده عنه غبى موارب
أفى رفعه یوم التباهل قدره
و ذلک مجد ما علمت مواظب
أفى یوم خم اذ اشاد بذکره
و قد سمع الایصاء جاء و ذاهب (۱۸)
و نیز از اوست:
قالت فمن ذا قسیم النار یسهمها؟
فقلت من رأیه أذکى من الشعل
قالت فمن باهل الطهر النبى به؟
فقلت تالیه فی حل و مرتحل
قالت فمن شبه هارون لنعرفه؟
فقلت من لم یحل یوما و لم یزل (۱۹)
📚 پی نوشت :
۱) شیخ طبرسى، الاحتجاج، ج ۱، ص .۱۱۸
۲) همان، ج ۱، ص ۱۳۹، قاضى نورالله شوشترى، احقاق الحق، ج ۳، ص ۴۶ به نقل از الصواعق المحرقه؛ عابدین مؤمنى، مقاله على علیه السلام نفس رسولخدا در کتاب مجموعه گفتارهاى موسوم به شناخت نامه علىعلیه السلام، ص ۱۸۹ به نقل از الصواعق المحرقه.
۳) محمدیان، محمد، حیاه امیرالمؤمنین عن لسانه، ص ۵۳ به نقل از کتاب سلیمبن قیس، امالى طوسى، تاریخ دمشق، خصال شیخ صدوق و احتجاج طبرسى.
۴) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۳۵، ص .۲۶۷
۵) قاضى نعمان، دعائم الاسلام، ج ۱، ص .۱۶
۶) تفسیر عیاشى، ذیل آیه مباهله؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
۷) رى شهرى، محمد، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۸، ص ۹، و ص ۲۴۰ به نقل از کتاب خصال.
۸) سلیمانبن ابراهیم، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۴۰؛ شیخ طوسى، الامالى، ص .۵۶۱
۹) رى شهرى، محمد، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۸، ص .۲۷۲
۱۰) اشاره است به آیه «واعلموا انما غنتم من شىء فانلله خمسه و للرسول ولذى القربى» (انفال، ۴۱) که با تأویل آن گروهى از مردم معتقد بودند که خمس تنها به فرزندان رسولخدا تعلق ندارد.
۱۱) تفسیر عیاشى، ذیل آیه مباهله.
۱۲) شیخ مفید، الاختصاص، ص ۵۴؛ شروانى، ما روته العامه من مناقب اهلالبیت، ص ۸۵، به نقل از الصواعق المحرقه، و نظیر این حدیث در عیون اخبار الرضا نقل شده است که علامه طباطبائى در المیزان، ذیل آیه مباهله آن را ذکر کرده است و نیز علىبن عیسى الاربلى، کشف الغمه، ج ۲، ص .۷۷۸
۱۳) سلیمانبن ابراهیم القندوزى، ینابیع الموده، ج۱ ، ص ۱۳۱؛ رى شهرى، محمد، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۷، ص ۱۰ به نقل از عیون اخبار الرضا و الامالى للصدوق؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
۱۴) شیخ مفید، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، ص ۳۸؛ آیتالله میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۴۳۵ به نقل از شیخ مفید، علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۳۵، ص .۲۵۷
۱۵) رى شهرى، محمد، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۸، ص ۱۰ به نقل از طرائف المقال؛ علامه طباطبائى، المیزان، ذیل آیه مباهله.
۱۶) تفسیر عیاشى، و تفسیر المیزان ذیل آیه مباهله؛ رى شهرى، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۸، ص ۳۱۴؛ ابن بطریق عمده عیون صحاح الاخبار، ص ۱۸۸ به نقل از صحیح مسلم؛ ابن بطریق، کتاب خصائص الوحى المبین، ص ۱۰۰، به نقل از صحیح مسلم؛ شروانى، ما روته العامه من مناقب اهل البیت، ص ۸۴ به نقل از سنن ترمذى، فرائد السمطین، تاریخ ابنعساکر و جامع الاصول؛ کنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۴۱ با ذکر چند سند مختلف؛ محمدبن معتمد خان، نزل الابرار، ص ۴۷؛ جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور؛ محمد رشید رضا، المنار، ذیل آیه مباهله؛ احمدبن عبدالله الطبرى، ذخائر العقبى، ص ۲۵؛ شیخ طوسى، الامالى، ص ۳۰۶؛ محمدبن عبدالله الحاکم النیشابورى، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۶۲ حدیث شماره ۴۷۱۹؛ مسلمبن الحجاج النیشابورى، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۷۰ حدیث شماره ۳۲؛ محمدبن عیسىبن سوره، الجامع الصحیح (سنن ترمذى)، ج ۵، ص ۲۲۴ حدیث شماره ۲۹۹۹ و حدیث شماره ۳۷۲۴؛ ابراهیمبن محمد الجوینى، فرائد السمطین فی فضائل المرتضى و البتول و السبطین، ج ۱، ص ۳۷۷؛ علىبن عیسى الاربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۲۴ و ص ۱۶۰ و چون حدیث سعد از جمله مستندات واقعه مباهله است در اینجا مناسب مىبینیم که به دیگر منابعى که اسناد واقعه مباهله راجمع کردهاند اشاره کنیم. مرحوم بحرانى در غایهالمرام واقعه مباهله را در خلال ۱۹ حدیث از طرق اهل سنت و ۱۵ حدیث از طرق شیعه نقل کرده است. نگاه کنید به قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۶۴ و نیز حاکم حسکانى در شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۵۵ واقعه مباهله را به ۹ طریق از طرق موجود نزد اهل سنت نقل مىکند و نیز ابنمغازلى در کتاب مناقب خود واقعه مباهله را به نقل از شعبى از جابربن عبدالله آورده است که این یکى از طرق مذکور در شواهد التنزیل است. نگاه کنید به عمده عیون صحاح الاخبار، ص ۱۸۸ و نیز ابونعیم اصفهانى در کتاب النور المشتعل من کتاب مانزل من القرآن فی علىعلیه السلام، ص ۴۹ برخى احادیث پیرامون واقعه مباهله را به نقل شعبى از جابرآورده است و استاد محمد باقر محمودى در تعلیقه خود از دیگر روات این احادیث که از جمله آنها ابورافع و ابن عباس است یاد کردهاند و در هر مورد سلسله سند را آوردهاند .
و نیز اسناد واقعه مباهله در نزد اهل سنت را مىتوان در ذیل آیه مباهله در تفسیر طبرى و تفسیر الدر المنثور جستجو کرد.
۱۷) علامه امینى، الغدیر، ج ۳، ص ۶۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابىطالب، ج ۲، ص .۲۱۷
۱۸) علامه امینى، شیخ عبدالحسین، الغدیر، ج ۴، ص .۴۱
۱۹) رى شهرى، محمد، موسوعه الامام علىبن ابىطالب، ج ۹، ص ۴۳، به نقل از الغدیر، ج ۴، ص .۴۰
دعای شریف «مباهله»
🦋 دعای مباهله، منقول از حضرت صادق علیه السلام عبارت است از
«اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِاَبْهاهُ وَ كُلُّ بَهائِكَ بَهِىٌّ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِاَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلالِكَ جَليلٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِاَعْظَمِها وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظَيمَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسَأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِاَوْسَعِها وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاَتَمِّها وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تامَّةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّهَا.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاَكْمَلِهِ وَ كُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ اَسمائِكَ بِاَكْبَرِها وَ كُلُّ اَسْمائِكَ كَبيرَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِاَسْمائِكَ كُلِّها.
اللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِاَمْضاها وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ ماضِيَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتي اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطيلَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِاَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِاَرْضاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ رَضِيٌّ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ مَسائِلِكَ بِاَحَبِّها اِلَيْكَ وَ كُلُّ مَسائِلِكَ اِلَيْكَ حَبيبَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِمَسائِلِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِاَشْرَفِهِ وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَريفٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِاَدْوَمِهِ وَ كُلُّ سُلطانِكَ دائِمٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِاَفْخَرِهِ وَ كُلُّ مُلْكِكَ فاخِرٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِاَعْلاهُ وَ كُلُّ عُلُوِّكَ عالٍ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ.
اللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِاَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَديمٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ مِنْ آياتِكَ بِاَكْرَمِها وَ كُلُّ آياتِكَ كَريمَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِآياتِكَ كُلِّها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِما اَنْتَ فيهِ مِنَ الشَّأنِ وَالْجَبَرُوتِ، وَاَسْاَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ جَبَرُوت وَحْدَها.
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِما تُجيبُني بِهِ حينَ اَسْاَلُكَ فَاَجِبْني يا اَللهُ! وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا.»
به جای کذا و کذا حاجتت را بگو که ان شاء الله حاجتت روا می شود.
📚 (بحارالأنوار، ج۹۸، ص۹۴/۹۵ به نقل از اقبال)
#روز_مباهله
💢عید فراموش شده...
🔴بدون شک یکی از لحظات مهم تاریخی در اثبات #حقانیت اهل بیت روز #مباهله می باشد که متاسفانه با آن کمتر پرداخته میشود.
💠اصل ماجرا؟
پیامبر نامهای به اسقف #نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. #مسیحیان برای مذاکره با پیامبر هیاتی سه نفره به مدینه فرستادند و در نهایت اسلام را نپذیرفتند و قرار شد در روز مشخص #مباهله کنند.
💠معنای مباهله؟
«مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن. «بَهَلَهُ اللهُ» یعنی خدا او را لعنت نماید و از رحمت خویش دور کند.
💠واقعه #مباهله و شرط حضور؟
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود چنین بر مباهله جرأت نمیکرد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یکنصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند
💠فرار نجرانی ها
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص)ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
📚الزمخشری، محمود، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ج۱، ص۳۶۸.
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱استوری
😍 نفرین اگر کنند الف ، دال میشود...
🎈💐 ۲۴ ذی الحجه سالروز عید مباهله مبارک باد💐🎈
📜مأمون از امام رضا علیه السّلام پرسید
بزرگترین فضیلت امیرمؤمنان علیه السّلام
که قرآن بر آن دلالت کند چیست؟
🌷امام رضا علیه السّلام به او فرمودند:
مباهله بزرگترین فضیلت علی(ع) در قرآن است.
📚مفید، الفصولالمختاره، ۱۴۱۴ ق، ص۳۸
🚩
#روز_مباهله
💢عید فراموش شده...
🔴بدون شک یکی از لحظات مهم تاریخی در اثبات #حقانیت اهل بیت روز #مباهله می باشد که متاسفانه با آن کمتر پرداخته میشود.
💠اصل ماجرا؟
پیامبر نامهای به اسقف #نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. #مسیحیان برای مذاکره با پیامبر هیاتی سه نفره به مدینه فرستادند و در نهایت اسلام را نپذیرفتند و قرار شد در روز مشخص #مباهله کنند.
💠معنای مباهله؟
«مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن. «بَهَلَهُ اللهُ» یعنی خدا او را لعنت نماید و از رحمت خویش دور کند.
💠واقعه #مباهله و شرط حضور؟
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود چنین بر مباهله جرأت نمیکرد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یکنصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند
💠فرار نجرانی ها
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص)ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
📚الزمخشری، محمود، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ج۱، ص۳۶۸.
#به_وقت_طلوع
"دعای رفع دلتنگی و اُنس با ملائک"
✍ درِ هر خانهای را که بزنی، تا آشنا نباشی، در برویت نمیگشایند.
خانهی آسمان در بروی کسی نمیگشاید؛ آشنا و رفیق میخواهد، محرمیت میخواهد!
نمیشود که در خانهای تعلّقی نداشته باشی و برای اهل آن، دلتنگ شوی، یا آنها دائماً بیایند و به تو سر بزنند!
آسمان بقدر اُنس تو، برایت دلتنگ میشود! برایت پرده را بالا میزند و راهت میدهد!
آنانکه رفت و آمد با فرشتگان را آموختهاند، میدانند که دلتنگ شدن برای ملائک از چه جنسی است!
صحیفهی علی بن الحسین علیهالسلام، نسخهی شفابخش طبیبی است که برای هر دردی درمانی دارد!
اگر قصد اُنس با ملائک را داری، و یا اگر از دلتنگی، بیتابشان میشوی، دعای "سلام بر فرشتگان" صحیفه حتماً برای تو به نگارش درآمده است!
این دعا، گردشی است در میان خیل ملائک، و سلام و مصافحه با آنان!
و عجیب پایان دلکشی دارد این دعا👇
💫اللهم و إِذا صلیتَ علی...
خدایا وقتی سلام و صلواتت را بر ملائکت فرستادی، درود ما را نیز به آنان برسان.
و بر ما هم درود فرست که درهای ادراک حسنِ ارتباطشان را بر ما گشودی، که تو اهل جود و کرامتی.
🌸🍃🌸🍃
#واقعهمباهلهبخشاول
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلّم همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند.
مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند.
هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند.
پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد.
چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستاند که با او همراهاند؟ گفتند:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
🌸🍃🌸🍃
#واقعهمباهلهبخشدوم
پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند.
ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود چنین بر مباهله جرأت نمیکرد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص) ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشتهشدن صلحنامه آنان برگشتند.
پیامبر بعدها فرمود:
سوگند به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند.
پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(ص) رسیده، مسلمان شدند.
💐قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
🌺#دو_مادر_و_يك_فرزند
✍در زمان خلافت عمر دو زن بر سر كودكى نزاع مى كردند و هر كدام او را فرزند خود مى خواند، نزاع به نزد عمر بردند، عمر نتوانست مشكلشان را حل كند از اين رو دست به دامان اميرالمومنين عليه السلام گرديد.
🔸اميرالمومنين عليه السلام ابتداء آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصيحت فرمود وليكن سودى نبخشيد و ايشان همچنان به مشاجره خود ادامه مى دادند.
🔹اميرالمومنين عليه السلام دستور داد اره اى بياورند، در اين موقع آن دو زن گفتند: يا اميرالمومنين! مى خواهى با اين اره چكار كنى؟
🔸امام عليه السلام فرمود: مى خواهم فرزند را دو نصف كنم براى هر كدامتان يك نصف! از شنيدن اين سخن يكى از آن دو ساكت ماند، ولى ديگر فرياد برآورد:
🔹خدا را خدا را! يا اباالحسن! اگر حكم كودك اين است كه بايد دو نيم شود من از حق خودم صرفنظر كردم و راضى نمى شوم عزيزم كشته شود.
🔸آنگاه اميرالمومنين عليه السلام فرمود: الله اكبر! اين كودك پسر توست و اگر پسر آن ديگرى مىبود او نيز به حالش رحم مى كرد و بدين عمل راضى نمى شد، در اين موقع آن زن هم اقرار به حق نموده به كذب خود اعتراف كرد، و به واسطه قضاوت آن حضرت عليه السلام حزن و اندوه از عمر برطرف گرديده براى آن حضرت دعاى خير نمود.
📚اذكياء الباب الثانى عشر، ص ۶۶
3.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ استاد کلامی زنجانی به پزشکیان
پزشکیان حاج قاسم را موی دماغ خطاب کرد....
دشنام، ناسزا و فحش دادن در اسلام حرام و گناه است. اینکه نام کسی را به زشتی ببرند و عیب کسی را برشمارند و با عناوین و القاب زشت و بد به کسی ناسزا بگویند، در آیات قرآن و روایات اسلامی، همه اشکال آن حرام و گناه دانسته شده است.
در فرهنگ عربی و قرآنی، فحش و دشنام با واژگانی چون «سب»، «راعنا»، «تهجرون» و «عتل» بیان و از آن نهی شده است. خداوند به صراحت در آیه 11 سوره حجرات، دشنام و القاب زشت دادن به مومنان را موجب قرار گرفتن در زمره ستمگران دانسته و از آن نهی کرده است. در مطلب پیش رو دیدگاه قرآن و اهل بیت در خصوص دشنام و لعن و تفاوت این دو بررسی شده است
همه انتخاب شدن اصلح هستن ویک مسلمان توهین نمیکنه هرکسی روبنظرش اصلحترهست رای میده پس مراقب عواقبش باشیم وبه خودمان اجازه توهین به کاندیداهانباشیم اگرقضاوت اینقدرساده وآسان بودهمه ماقاضی میشدیم مراقب باشیم ومعدبانه تبلیغ کنیم وشخصیت نه خودنه دیگران رازیرسوال نبریم فردای قیامت بایدپاسخگوباشیم.....🙏🌹