eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامت را مخصوصاً وقتی به بیماران صعب‌العلاج می‌نگرد به‌خوبی می‌فهمد و قدر نعمت بزرگ سلامتی را می‌داند. تندرستان را نباشد درد ریش‌جز به همدردی نگویم درد خویش گفتن از زنبور بی‌حاصل بودبا یکی در عمر خود ناخورده نیش تا تو را حالی نباشد همچو ماحال ما باشد تو را افسانه پیش سوز من با دیگری نسبت مکن‌او نمک بر دست و من بر عضو ریش 5. وَمِن حَیاتِهِ لِوَفاتِهِ . از این زندگی دنیا برای مرگت استفاده کن. در آخر حدیث حضرت جمله‌ای می‌فرماید که واقعاً تکان‌دهنده است. فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ما بَعدَ المَوتِ مِن مُستَعتَبٍ وَلا بَعدَ الدُّنیا مِن دارٍ الّا الجَنَّةَ اوِ النّارَ : «سوگند به کسی که جانم در دست اوست، پس از مرگ پرونده‌ها بسته می‌شود و جای این نیست که کسی از خدا استغفار جوید». همان‌گونه که امیرمؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید: لا عَن قَبیحٍ یَستَطیعونَ انتِقالًا وَلا فی حَسَنٍ یَستَطیعونَ ازدیادًا: «هیچ گناهی را بعد از مردن نمی‌توان حذف کرد و نیز نمی‌توان حسنه‌ای بر حسنات افزود».(1) الان ممکن است با قطره اشکی و پشیمانی، آتش گناهانی که برافروخته‌ای خاموش کنی، امّا بعد از مرگ چنین کاری امکان‌پذیر نیست. چون سجودی یا رکوعی مرد کِشت‌شد در آن عالم سجود او بهشت چون که پرید از دهانت حمد حق‌مرغ جنّت ساختنش ربّ الفلق چون زدستت رُست‌ایثارو زکات‌کِشت این دست آن‌طرف نخل‌و نبات این سبب‌ها چون به فرمان تو بودچاره‌جو هم مر تو را فرمان نمود چون زدستت زخم بر مظلوم رُست‌آن درختی گشت از آن زقّوم رُست این سخن‌های چو مار و کژدمت‌مار و کژدم گردد و گیرد دمت ( مثنوی، دفتر سوم.) 📚📚📚📚📚📚📚📚
شش برنامه سعادت‌بخش شش برنامه سعادت‌بخش اشاره منبع : آیت الله مکارم شیرازی؛ انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص: 277 عَن ابی الدَّرداءِ قالَ: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ جُمُعَةٍ فَقالَ: ایُّها النّاسُ، توبوا الَی اللّهِ قَبلَ ان تَموتوا وَ بادِروا بِالأعمالِ الصّالِحَةِ قَبلَ ان تَشتَغِلوا وَأصلِحوا الَّذی بَینَکُم وَ بَینَ رَبّکُم تَسعَدوا وَ اکثِروا مِن الصَّدَقَةِ تُرزَقوا وَأمُروا بِالمَعروفِ تُحصَنوا وَانتَهوا عَن المُنکَرِ تُنصَروا. از ابی‌درداء روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز جمعه‌ای برای ما خطبه ایراد کرد، فرمود: ای مردم، پیش از مرگ به‌سوی خدا بازگردید و توبه کنید و پیش از آنکه آسودگی خاطر از شما گرفته شود و در تنگناهای زندگی قرار گیرید به کارهای نیک بپردازید. رابطه خود را با خدا اصلاح کنید تا سعادتمند و بهروز شوید. بسیار صدقه بپردازید تا خدا به شما روزی دهد. امر به معروف کنید تا در قلعه محکم الهی قرار گیرید (و در امان باشید) و از منکر دست بردارید تا خدا شما را یاری رسانَد. بحارالانوار، ج 77، ص 176 نور هدایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این حدیث شش دستور بیان فرموده است: 1. دستور توبه: پیش از آنکه فرصت از دست برود توبه کنید. توبه یکی از نعمت‌های خداوند تعالی بر بندگان است. امام سجّاد علیه السلام در مناجات تائبین چه زیبا می‌فرماید: الهی انتَ الَّذی فَتَحتَ لِعِبادِکَ باباً الی عَفوِکَ سَمَّیتَهُ التَّوبَةَ، فَقُلْتَ: «تُوبُوا الَی‌اللَّهِ تَوبَةً نَصُوحًا»(1) فَما عُذرُ مَن أغفَلَ دُخولَ البابِ بَعدَ فَتحِهِ : «خدایا، تویی آن که دری را به روی بندگانت گشودی و نام آن را توبه نهادی. ازاین‌رو گفتی: به‌سوی خدا با توبه‌ای حقیقی و خالص بازگردید. پس کسی که بعد از گشوده شدن چنین دری، از داخل شدن در آن غفلت می‌ورزد، چه عذری دارد؟». معنای فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «قبل از مرگ توبه کنید» این است که بعد از هر گناه به‌سوی خدا بازگردید، زیرا هیچ‌کس از وقت مرگ خود خبر ندارد. در قرآن می‌خوانیم: « «وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیّ أَرْضٍ تَمُوتُ»؛ و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد، و هیچ‌کس نمی‌داند که در چه سرزمینی می‌میرد».(2) روایت شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آن عظمت و لطافت روح، هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد. اکنون ما پیروان آن حضرت روزی چند بار توبه می‌کنیم؟ در شب چه مقدار از کارها و کردارهای روز خود را به یاد می‌آوریم؟ اگر انسان هر روز اعمال و رفتار خود را محاسبه و بعد استغفار کند، تاریکی‌های قلبش زدوده، با نور الهی روشن می‌شود. لذا از بهترین کارها، توبه سحری است (3) 1- « نَصوح» از مادّه« نُصح»، به‌معنای نصیحت خالصانه است. یعنی توبه خالص. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:« توبه خالص آن است که به گناه برنگردی، چنانکه شیر به پستان برنمی‌گردد». البتّه توبه خالص به شناخت کامل از گناه و عواقب آن نیاز دارد، یعنی اگر این نکته را دریابیم و بدانیم که گناه، خنجر تیز و آتش سوزان است هرگز به آن نزدیک نمی‌شویم. 2- سوره لقمان، آیه 34.
3- آن‌گاه که آرامش و صفای خاص همه‌جا را فراگرفته، در آن هنگام که غافلان و بی‌خبران در خوابند و غوغای‌جهان مادّی فرو نشسته، مردان خدا و زنده‌دلان به یاد خدا به‌پا می‌خیزند و در پیشگاه باعظمتش، استغفار و طلب آمرزش می‌کنند و محو پرتو نور و جلال پروردگار می‌شوند و با تمام وجودشان زمزمه توحید سر می‌دهند: وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ. پرسش: چرا از اوقات شبانه‌روز تنها به وقت« سحر» اشاره شده است، در حالی که استغفار و بازگشت به‌سوی خدا در همه حال مطلوب است؟ در پاسخ می‌گوییم: سحر به سبب آرامش، تعطیلی کارهای مادّی و نشاطِ به‌دست‌آمده پس از خواب شبانه، به انسان آمادگی بیشتری برای توجّه به خداوند می‌بخشد و این معنا را به‌آسانی می‌توان با تجربه دریافت. حتّی بسیاری از دانشمندان، برای حلّ مشکلات علمی خود، از آن وقت استفاده می‌کردند، زیرا چراغ فکر و روح انسان در آن وقت از هر زمان دیگری پرفروغ‌تر و درخشان‌تر است و چون روح عبادت و استغفار، توجّه و حضور دل است، عبادت و استغفار در چنین ساعتی گرانبهاتر است( رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیه 17 سوره آل عمران).   یعنی انسان در نیمه‌های شب برخیزد و در آن خلوت با خدای خویش راز و نیاز کند و درد دل بگذارد و به تعبیر قرآن کریم از « «وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ»؛ در سحرگاهان از خداوند آمرزش می‌طلبند»(1) باشد. بزرگانی که رساله‌های سیر و سلوک نوشته‌اند، تقریباً همه آنان منزل اوّل را «توبه» می‌دانند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تُوبُوا الَی اللّهِ قَبلَ ان تَموتوا. 2. پرداختن به کارهای نیک: بادِروا بِالاعمالِ الصّالِحَةِ قَبلَ ان تَشتَغِلوا . انسان همیشه فراغت‌بال و آسودگی خیال ندارد و جوانی برای او باقی نمی‌ماند. فکر انسان دائم آزاد نیست و موانع بسیاری بر سر راه او قرار می‌گیرد. اگر دقّت کرده باشید کسانی را می‌بینید که همه چیز برای آنان آماده است و کمبود ندارند، ولی می‌گویند شوق درس و دانش‌اندوزی از وجودمان رخت بربسته است. لذا اگر می‌خواهید علم بیندوزید، تقوا پیشه سازید و خودسازی کنید، کارهای نیک را پیش از آنکه در تنگناهای زندگی گرفتار شوید به‌جا آورید. 3. آشتی با خدا: اصلِحوا الَّذی بَینَکُم وَ بَینَ رَبّکُم تَسعَدُوا. مردم نسبت به حوادثی که رخ می‌دهد به سه دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای فقط به دهان مردم نگاه می‌کنند. دسته دیگر نیم‌نگاهی به دهان مردم دارند و نیم‌نگاهی به دستورهای الهی. گروه سوم فقط به دستورهای خدا توجّه دارند. با توجّه به این مقدّمه، هر حادثه‌ای که رخ می‌دهد انسان باید ببیند خدا چه دستوری داده است. یعنی اوّل حق را بشناسید بعد ببینید که مردم چه می‌گویند، 1- سوره آل عمران، آیه 17. 👉❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦
زیرا چنانچه انسان رابطه خود را با خدا درست کند، خداوند نیز رابطه او را با مردم اصلاح می‌کند. این مضمون در حدیثی از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است: مَن اصلَحَ بَینَهُ وَ بَینَ اللّهِ، اصلَحَ اللّهُ ما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ (1) تنها راه سعادت این است که با خدا آشتی کنیم. 4. صدقه دادن فراوان: اکثِروا مِن الصَّدَقَةِ تُرزَقوا: «زیاد صدقه بدهید تا خدا به شما روزی دهد». صدقه دو اثر مهم دارد: وسعت روزی و دفع بلاها. مسأله وسعت روزی برخلاف اسباب ظاهری است. یعنی انسان اگر چیزی در راه خدا بدهد با محاسبه و جمع و تفریق ظاهری جیبش خالی می‌شود، ولی بنابر روایات اسلامی همین کار رزق و روزی را زیاد می‌کند. صدقه هر اندازه باشد خوب است، تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: لباس کهنه‌ای که داری می‌توانی صدقه بدهی. صدقه دادن طول عمر را به دنبال می‌آورَد. برخی افراد به‌ظاهر عوام را دیده‌ایم که وقتی می‌خواهند مسافرت بروند به تعداد روزهای سفر پولی جدا کرده و به مستحق می‌دهند. برخی چنین حسابی دارند. اینها دستورهایی است که ما مبلّغان سزاوارتریم بدان عمل کنیم و بسا این صدقات جلوی ضدّ ارزش‌ها را بگیرد. 5 و 6. امر به معروف و نهی از منکر: وَأمُروا بِالمَعروفِ تُحصَنوا وَانْتَهوا عَن المُنکَرِ تُنصَروا: «امر به معروف کنید تا در قلعه محکم الهی قرار بگیرید و در امان باشید و از منکر اجتناب کنید تا یاری شوید». در اینجا به چند نکته باید توجّه کرد: الف) معنی «معروف» «معروف» از مادّه «عرف» به‌معنی شناخته‌شده و «منکر» (از مادّه انکار) به‌معنی ناشناس است. 1- نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره 89 ❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️
کارهای نیک اموری شناخته‌شده و کارهای زشت و ناپسند اموری ناشناخته‌اند، چه اینکه فطرت پاک انسانی با دسته اوّل آشنا و با دوم ناآشناست. ب) امر به معروف وظیفه‌ای عقلی است یا تعبّدی جمعی از دانشمندان اسلامی معتقدند که وجوب این دو وظیفه تنها با دلیل نقلی ثابت شده است و عقل فرمان نمی‌دهد که انسان دیگری را از کار بدی که زیانش تنها متوجّه خود اوست بازدارد. ولی توجّه به پیوندهای اجتماعی و اینکه هیچ کار بدی در اجتماع انسانی در نقطه خاصّی محدود نمی‌شود، بلکه هر چه باشد همانند آتش ممکن است به نقاط دیگر سرایت کند، عقلی بودن این دو وظیفه را مشخّص می‌سازد. به عبارت دیگر، در اجتماع چیزی به‌عنوان «ضرر فردی» وجود ندارد و هر زیان فردی امکان دارد که به صورت «زیان اجتماعی» درآید؛ به همین دلیل، منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه می‌دهد در پاک نگاه داشتن محیط زیست خود از هر کوششی دریغ نکنند. در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌خوانیم که فرمود: «انسان گناهکار در میان مردم، همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری بردارد و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرّف می‌کنم. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک بازندارند طولی نمی‌کشد که آب به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق می‌شوند». پیامبر صلی الله علیه و آله با این مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را مجسّم ساخته و حقّ نظارت فرد بر اجتماع را حقّی طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت‌هاست می‌داند. ج) اهمّیّت امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر آیات فراوان قرآن مجید، احادیث بسیاری در منابع معتبر اسلامی درباره اهمّیّت این دو وظیفه بزرگ اجتماعی آمده است که در آنها به خطرها و عواقب شومی که بر اثر ترک این دو وظیفه در جامعه به وجود می‌آید اشاره شده، از جمله در حدیثی امام باقر علیه السلام می‌فرماید: انَّ الامرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَن المُنکَرِ فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائِضُ، وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکاسِبُ وَتُرَدُّ المَظالِمُ وَتُعمَرُ الأرضُ وَیُنتَصَفُ مِن‌الأعداءِ وَیَستَقیمُ الأمرُ: امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیّه فرایض با آنها برپا می‌شوند. به سبب این دو، راه‌ها امن، کسب و کار مردم حلال، حقوق افراد تأمین می‌شود و در سایه آن زمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و در پرتو آن همه کارها روبه‌راه می‌گردد».(1) در حدیثی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مَن امَرَ بِالمَعروفِ وَ نَهی عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّهِ فی ارضِهِ وَ خَلیفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَلیفَةُ کِتابِهِ: هر که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست».(2) از این حدیث به‌خوبی استفاده می‌شود که این فریضه بزرگ پیش از هر چیزی برنامه‌ای الهی است و بعثت پیامبران و نزول کتاب‌های آسمانی همه جزءِ این برنامه است. مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله که بر فراز منبر نشسته بود آمد و پرسید: مَن خَیرُ النّاسِ؟ «از همه مردم بهتر کیست؟» حضرت فرمود: آمَرُهُم بِالمَعروفِ وَ انهاهُم عَن المُنکَرِ وَاتقاهُم لِلّهِ وَارضاهُم: «آن که از همه بیشتر امر به معروف و نهی از منکر کند و آن که از همه پرهیزگارتر باشد و در راه خشنودی خدا از همه بیشتر گام بردارد».(3) در حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: لَتَأمُرُنَ 1- کافی، ج 5، ص 56، ح 1. 2- تفسیر کشّاف، ج 1، ص 452. 3- همان. ❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️
بِالمَعروفِ وَلَتَنهُنَّ عَن المُنکَرِ أو لَیُسَلّطَنَّ اللّهُ عَلَیکُم سُلطاناً ظالِماً لَایُجِلُّ کَبیرَکُم وَلا یَرحَمُ صَغیرَکُم فَیَدعُو خِیارُکُم فَلا یُستَجابُ لَهُم وَتَستَنصِرونَ فَلا تُنصَرونَ وَتَستَغیثونَ فَلا تُغاثونَ وَتَستَغفِرونَ فَلا تُغفَرونَ: «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه خداوند ستمگری را بر شما مسلّط می‌کند که نه به پیران احترام می‌گذارد و نه به خردسالان رحم می‌کند. نیکان و صالحان شما دعا می‌کنند ولی مستجاب نمی‌شود و از خداوند یاری می‌طلبند امّا خدا به آنها کمک نمی‌کند و حتّی توبه می‌کنند و خدا از گناهانشان درنمی‌گذرد».(1) این‌همه تأکید برای آن است که بفهمیم این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجرای بقیّه وظایف فردی و اجتماعی است و در حقیقت در حکم روح و جان آنهاست و با تعطیل آنها تمام احکام و اصول اخلاقی ارزش خود را از دست خواهد داد.(2) این دو برنامه اسلامی آثار فراوانی دارد. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: وَما اعمالُ البِرّ کُلُّها وَالجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ، عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهی عَن المُنکَرِ الّا کَنَفثَةٍ فی بَحرٍ لُجّیّ: «تمام اعمال نیک و حتّی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، مثل آب دهان در دریای عمیق است».(3) بی‌اعتنایی به همین چیزی که ما با جمله «به من چه ربطی دارد» از کنار آن می‌گذریم، یا به بهانه رنجیدن دوست و آشنا و یا برای به دردسر نیفتادن آن را ترک می‌کنیم و به قول معروف سری که درد نمی‌کند چرا دستمال ببندیم، موجب می‌شود تدریجاً اشرار بر جامعه مسلّط و انسان‌های نیک کم شوند و نیکی به‌دست فراموشی سپرده شود. این خیال خام و اشتباه بزرگی است که انسان گمان کند عزّت در دست دیگران است نه در دست خدا، در حالی که قرآن باصراحت 1- مجمع‌البیان، ج 2، ص 359. 2- تفسیر نمونه، ج 3، ص 37. 3- نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره 374.   می‌فرماید: « «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»؛ هر که را بخواهی عزّت می‌دهی و هر که را بخواهی خوار می‌کنی».(1) و در جای می‌فرماید: « «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا»؛ کسی که خواهان عزّت و توانایی است (باید از خدا بخواهد، زیرا) تمام عزّت و توانایی برای خداست».(2) 1- سوره آل عمران، آیه 26. 2- سوره فاطر، آیه 10.  ❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦
سه چيز كه هركس دارا باشد پشيمان نمى شود  ✍ وَ قالَ الْجَوادُ عليه السلام : َثَـلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْـدَمْ،  تَرْكُ الْعَجَلةِ وَالمْشَوَرَةِ وَالتَّوَكُّلِ عَلىَ اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ آقا امتحان کنید ، سه چیز تو زندگیتان باشد پشیمان نمی شوید : ♦️ترک العجله، شتاب نکنید ، تو رانندگی تو تحصیل تو ازدواج تو همه کار . کارهایی که غیر از خیر . ♦️المشوره، مشورت کنید هزینه که ندارد بنشینید بایکی حرف بزنید آدم وارد باشد، نه آن مشاور که از خودت ضعیف تر باشد چون مشاور هم شرایط دارد ؛ مشاور دینی باشد فهیم باشد عاقل باشد . ♦️والتوکل عند العزم. یکیش به خودت بر می گردد یکیش به مردم یکیش به خدا ، یعنی این مثلث سه ضلعی باعث می شود پشیمان نشوی. خودت عجله نکن. با آدمهای قوی مشورت کن بر خدا توکل کن. اگر توکل و عزم مشورت و ترک عجله فرمود این موجب می شود تو زندگی پشیمانی نیاید.
فیش سخنرانی علائم و نشانه‌های حسادت  ✍ یک ـ غیبت در خفا. شما نیستی و من شروع می‌کنم که پشت سر شما صحبت کردن. خود غیبت یکی از ریشه‌های آن حسادت است. دو ـ تملق در حضور. الان که در پیش شما هستم اصلا این حرف‌ها را نمی‌زنم. چه طور شد صد و هشتاد درجه که اطرافیان می‌فهمند که چه صفحه‌ای پشت سر ایشان گذاشته بود اما الان که در روی او آمده است، این نفاق است. این همان حسادتی است که در روایت هم داریم که وقتی حضور ندارد تغتاب ولی وقتی در حضور است یتملق. سه ـ  شادی در گرفتاری. یعنی متوجه می‌شود که این آقایی که من به او حسادت می‌کردم یک تصادفی کرد و یک اتفاقی برای او افتاد و در دل خود قنج می‌زند و ممکن است که بروزی ندهم ولی شاد می‌شود. عجب این ترم افتاد الحمدلله. می‌خواست برود دانشگاه و تصادف کرد و نتوانست هزینه را نداشت بپردازید و یک جوری در آن هدف ازدواج اختلاف پیدا کردند، کار آن‌ها به دادگاه کشیده است کیف می‌کند و این ناشی از این حس حسادت است، شادی در گرفتاری. چهار ـ غم در موفقیت. عجب ترم اول او با بیست نمره او پاس شد و امتیاز فلان جا را آورد و پایان‌نامه خود را هم نوشت و او هی احساس می‌کند ... عجیب است که حضرت امیر هم دارد که می‌فرماید که حسد تو صفتی هستی که یکی از خوبی‌های تو این است که اول به خود حاسد ضرر می‌زنی. یعنی قبل از این‌که شما لطمه ببینی اول خود من دارم داغون می‌شوم. اول این تیغ به خود من می‌خورد. من یک داستانی بگویم که انس بن مالک یکی از اصحاب پیامبر است که می‌گوید که من خدمت حضرت نشسته بودم و بقیه هم نشسته بودند. رسول خدا می‌دانید که نوع بیان او بیانی بوده است که به اشکال مختلف جاذبه در آن سخن ایجاد می‌کرد و گاهی اوقات می‌گفت که بگویم که فردای قیامت چه کسی به من نزدیک است، این‌ها را سؤالی مطرح می‌کرد. گاهی تعجبی ایجاد می‌کرد. حضرت یک دفعه فرمود که می‌دانید که اولین کسی که از این در الان وارد می‌شود اهل بهشت است. ورودی که الان از این در می‌آید همه چشم‌ها هم رفت به سمت در. دیدند یک آقایی انس بن مالک وارد شد که پیرمرد هم بود و وضو گرفته بود و همه او را دیدند. فردا باز پیامبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. روز سوم که پیغمبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. پیامبر است و علم الغیب دارد و درست در زمانی که او می‌آمد این حرف را می‌زد. یک آقایی به نام عبدالله ابن عمر و عاص آمد که پسر عمر و عاص است که البته این مثل پدر خود نبوده است و حتی با پدر خود گاهی مخالفت می‌کرد. ایشان می‌گوید که تحریک شدم که ببینم چرا او اهل بهشت است. دنبال او راه افتادم و در خانه آمدم و دیدم که یک خیمه‌ای دارد. سلام کردم و گفتم که بابای من، من را از خانه بیرون کرد و گفته است که دو، سه روز حق نداری پای خود را در این خانه بگذاری. این را راست نمی‌گفت و می‌خواست ببیند چه خبر است. انس بن مالک گفت که بفرمایید مهمان حبیب خدا است. در زندگی او وارد شدم و دیدم که زندگی ساده‌ای دارد. یک نخلی کنار خیمه او بود که خرمای آن را استفاده می‌کرد و یک بزی هم داشت که از شیر آن می‌دوشید. آن شب برای من یک قدری خرما و شیر آورد و خود او هم چیزی نخورد ولی حواس من به این بود که ببینم این حکمت بهشتی بودن او چه هست؟ من شب برای نماز بلند شدم و دیدم که او خواب است. یعنی این نیست که به اهل نماز شب و استحباب بدهند، فقط دیدم که در🔺 رختخواب که می‌غلطت یک ذکری می‌گوید. مثلاً از این پهلو به آن پهلو که می شود لا اله الا الله الحمدلله می‌گوید اما همیشه روزه باشد، عبادت کند، نیست. بالاخره زمان سپری شد و گفتم ببخشید که ما راست آن را به شما نگفتیم و قصه این است که رسول خدا سه روز فرمود که کسی که از این در وارد شود اهل بهشت است و هر سه روز هم شما آمدید حکمت آن چه هست. گفت زودتر می‌گفتی. گفت من سه تا ویژگی دارم.🔺
فیش سخنرانی علائم و نشانه‌های حسادت  ✍ یک ـ غیبت در خفا. شما نیستی و من شروع می‌کنم که پشت سر شما صحبت کردن. خود غیبت یکی از ریشه‌های آن حسادت است. دو ـ تملق در حضور. الان که در پیش شما هستم اصلا این حرف‌ها را نمی‌زنم. چه طور شد صد و هشتاد درجه که اطرافیان می‌فهمند که چه صفحه‌ای پشت سر ایشان گذاشته بود اما الان که در روی او آمده است، این نفاق است. این همان حسادتی است که در روایت هم داریم که وقتی حضور ندارد تغتاب ولی وقتی در حضور است یتملق. سه ـ  شادی در گرفتاری. یعنی متوجه می‌شود که این آقایی که من به او حسادت می‌کردم یک تصادفی کرد و یک اتفاقی برای او افتاد و در دل خود قنج می‌زند و ممکن است که بروزی ندهم ولی شاد می‌شود. عجب این ترم افتاد الحمدلله. می‌خواست برود دانشگاه و تصادف کرد و نتوانست هزینه را نداشت بپردازید و یک جوری در آن هدف ازدواج اختلاف پیدا کردند، کار آن‌ها به دادگاه کشیده است کیف می‌کند و این ناشی از این حس حسادت است، شادی در گرفتاری. چهار ـ غم در موفقیت. عجب ترم اول او با بیست نمره او پاس شد و امتیاز فلان جا را آورد و پایان‌نامه خود را هم نوشت و او هی احساس می‌کند ... عجیب است که حضرت امیر هم دارد که می‌فرماید که حسد تو صفتی هستی که یکی از خوبی‌های تو این است که اول به خود حاسد ضرر می‌زنی. یعنی قبل از این‌که شما لطمه ببینی اول خود من دارم داغون می‌شوم. اول این تیغ به خود من می‌خورد. من یک داستانی بگویم که انس بن مالک یکی از اصحاب پیامبر است که می‌گوید که من خدمت حضرت نشسته بودم و بقیه هم نشسته بودند. رسول خدا می‌دانید که نوع بیان او بیانی بوده است که به اشکال مختلف جاذبه در آن سخن ایجاد می‌کرد و گاهی اوقات می‌گفت که بگویم که فردای قیامت چه کسی به من نزدیک است، این‌ها را سؤالی مطرح می‌کرد. گاهی تعجبی ایجاد می‌کرد. حضرت یک دفعه فرمود که می‌دانید که اولین کسی که از این در الان وارد می‌شود اهل بهشت است. ورودی که الان از این در می‌آید همه چشم‌ها هم رفت به سمت در. دیدند یک آقایی انس بن مالک وارد شد که پیرمرد هم بود و وضو گرفته بود و همه او را دیدند. فردا باز پیامبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. روز سوم که پیغمبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. پیامبر است و علم الغیب دارد و درست در زمانی که او می‌آمد این حرف را می‌زد. یک آقایی به نام عبدالله ابن عمر و عاص آمد که پسر عمر و عاص است که البته این مثل پدر خود نبوده است و حتی با پدر خود گاهی مخالفت می‌کرد. ایشان می‌گوید که تحریک شدم که ببینم چرا او اهل بهشت است. دنبال او راه افتادم و در خانه آمدم و دیدم که یک خیمه‌ای دارد. سلام کردم و گفتم که بابای من، من را از خانه بیرون کرد و گفته است که دو، سه روز حق نداری پای خود را در این خانه بگذاری. این را راست نمی‌گفت و می‌خواست ببیند چه خبر است. انس بن مالک گفت که بفرمایید مهمان حبیب خدا است. در زندگی او وارد شدم و دیدم که زندگی ساده‌ای دارد. یک نخلی کنار خیمه او بود که خرمای آن را استفاده می‌کرد و یک بزی هم داشت که از شیر آن می‌دوشید. آن شب برای من یک قدری خرما و شیر آورد و خود او هم چیزی نخورد ولی حواس من به این بود که ببینم این حکمت بهشتی بودن او چه هست؟ من شب برای نماز بلند شدم و دیدم که او خواب است. یعنی این نیست که به اهل نماز شب و استحباب بدهند، فقط دیدم که در رختخواب که می‌غلطت یک ذکری می‌گوید. مثلاً از این پهلو به آن پهلو که می شود لا اله الا الله الحمدلله می‌گوید اما همیشه روزه باشد، عبادت کند، نیست. بالاخره زمان سپری شد و گفتم ببخشید که ما راست آن را به شما نگفتیم و قصه این است که رسول خدا سه روز فرمود که کسی که از این در وارد شود اهل بهشت است و هر سه روز هم شما آمدید حکمت آن چه هست. گفت زودتر می‌گفتی. گفت من سه تا ویژگی دارم. یک ـ اگر همه دنیا از من گرفته شود، همه دنیای او همین خیمه و بز بود، ناراحت نمی‌شوم و اگر همه دنیا به من روی بیاورد خود را نمی‌بازم. پس اولی این است که وابستگی به دنیا نداریم. دو ـ  از احدی در دل من کینه نیست کینه مؤمن و کینه همسایه و رفیق نیست. کافر و دشمن چیز دیگری است. سه ـ به هیچ کسی حسادت نورزیدم که بگویم که من خیمه دارم و او خانه دارد و من یک بز دارم و او صد تا گوسفند دارد. این رمز موفقیت است. خیلی صفت بدی است که این صفت در تاریخ آدمکشی کرده است. داستان هابیل و قابیل. یک وقتی امام کاظم (ع) یک برادرزاده‌ای به نام محمد بن اسماعیل دارد که می‌دانید که اسماعیل پسر امام صادق است محمد بن اسماعیل هم پسر برادر امام کاظم می‌شود. امام کاظم عموی ایشان است که این فرقه اسماعیلیه و اسماعیل و فرزندان او را امام می‌دانند. ایشان خدمت امام کاظم آمد با علی بن جعفر معروف که او هم باز یک برادر یعنی فرزند امام صادق است و برادر امام کاظم است.
علی بن جعفر برادر با محمد بن اسماعیل برادر زاده، در واقع محمد بن اسماعیل با عموی خود آمد. عرض سلام و ارادتی که داشت به بغداد می‌رفت که گفت عمو جان یک نصیحتی به من کنید به امام کاظم گفت. آقا فرمودند که در خون من مشارکت نکنید. در قتل من ... خیلی حرف است. آقا من در قتل شما ... فرمود که همین که به شما می‌گویم. آقا یک پولی هم به او داد ظاهراً سیصد دینار هم به او داد. همین طور که می‌رفت آقا به اطرافیان فرمود که این پیش هارون الرشید می رود و در قتل من شریک می‌شود. حسادت. بلند شد پیش هارون الرشید آمد و همین کار را هم کرد. با این‌که آقا به او گفته بود. گفت که مگر می‌شود یک مملکت دو تا حاکم داشته باشد. تو در بغداد حاکم هستی و عموی من در مدینه، برو ببین چه رفت و آمدی دارد و چه مراجعاتی دارد. حس حسادت موجب شد که هارون الرشید امام کاظم را زندانی کند و بعد هم به شهادت برساند. این حس حسادت است که اصلاً فامیل نمی‌شناسد، برادر نمی‌شناسد. برادران یوسف روی حسادت این کار را کردند. لذا حسود علائمی دارد و غیبت در خفا می‌کند. تعریف در حضور می‌کند، شاد در گرفتاری است و غمناک در موفقیت است. ویژگی دیگری که حسود دارد پنجم - تعریف با نقطه ضعف است. می‌گوید که آقای شریعتی خیلی خوب است و اجرای او خوب است اما ... این اما مهم است. نمی‌دانید چه اخلاقی دارد و نمی‌دانید با خانواده خود چه رفتاری دارد. این تعریف‌ها با اما است. ویژگی بعدی ـ می‌گوید که ما تا به حال با پدر و مادر خود دعوا نکردیم و بدی نکردیم اما ایشان یعنی آن حسادت را ابراز می‌کند با برائت خود. ویژگی دیگر ـ شماتت در مصیبت است. تصادف کرده است، می‌گوید که صد بار به او گفتم که ماشین نخر. حالا این حسادت روی ماشین خریدن او است. یا ازدواجی کرده است و دعوایی بین آن‌ها پیش می‌آید حالا کار به طلاق می‌کشد که می‌گوید که از اول گفتم که این زن را نگیر. معروف است که حضرت ایوب وقتی بعد از هفت سال بیماری شفا گرفت و به او گفتند که کدام مصیبت بر تو سخت‌تر بود، دام تو از دست رفت، زراعت تو از دست رفت، همسر تو از دست رفت، این همه سختی، گفت شماتت مردم. شماتت خیلی شکننده است. ویژگی دیگر سخن‌چینی است.حسود منتظر است که یک چیزی را کسب کند و برود یک جای دیگر منتقل کند🟥. 
ششم - محرومیت از تجربه شما است. این خیی ابن اخربی که این حرف را می‌زند از اسلام محروم می‌شود. این محمد بن اسماعیل که این حرف را می‌زند از فیض امام محروم می شود. این برادران یوسف که این کار را می‌کنند از برادر محروم می‌شوند. یعنی یک حسود طبیعتاً می‌گوید که بمیرم و نبینم. من اگر داشتم می‌مردم و گفتم که ایشان به تو دارو بدهد خوب می‌شوی، من پیش او نمی‌روم و اگر هم بدهد نمی‌خورم. حاضر است بمیرد ولی ... بعضی‌ها گفتند که سنگ از آسمان بیاید من از بین بروم اما ولایت حضرت امیر را نبینم.♦️
هفتم - عدم تبریک در موفقیت‌ها است. همه در این گروه تبریک گفتند که این آقا ازدواج کرده است ولی او سکوت می‌کند. همه تبریک گفتند که در دانشگاه قبول شده است ولی او هیچی نمی‌گوید و سکوت می‌کند. همه دارند طیب الله می‌گویند ولی او ... من یک وقتی یک جایی بودم که یک آقایی گفت که این ضاد از این‌جا مخرج ادا می‌شود. شما گفتی که ... بحث من و منبر من و روضه من همه بحث این ضاد بود. نشان می‌دهد خود را. «کفار حسدا» قرآن در یک جایی می‌فرماید. ویژگی دیگری که در مسائل آمده است این فقدان ارتباط است یعنی ارتباط‌گیری با آن کسی که به او حسادت دارد. بین آن‌ها کم می‌شود. هشتم - انکار فضائل است. فکر نکنم، می‌گویند، ما که چیزی ندیدیم. همه مطب رفتند و همه پای سخنرانی او رفتند، انکار فضائل. نهم -شایعه سازی که همه این‌ها می‌تواند از شکم حسادت به اشکال مختلف خود را نشان بدهد.♦️