🔹بر شما باد خربزه😍👇🏻
😍پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله):
🔆 بر شما باد خوردن خربزه! چرا که در آن ده ویژگی است 👇🏻
🔹غذاست
🔸آب است
🔹شستشو دهنده است
🔸 خوش بو کننده است
🔹 مثانه را می شوید
🔸شکم را می شوید
🔹 آب کمر را فراوان می سازد
🔸 نیروی جنسی را تقویت می کند
🔹سردی مزاج را از میان می برد
🔸پوست را تمیز می کند.
#قرآن #احادیث #حدیث
🍾🫒روغن زیتون یکی از اصلیترین فراوردههای میوه زیتون است که از آن در صنایع غذایی، دارویی و بهداشتی استفاده میکنند.
🍾🫒مهمترین خاصیت روغن زیتون داشتن ترکیبات آنتیاکسیدانی قوی، وجود اسید اولئیک و خاصیت ضد التهابی است که سبب شده تا این روغن در زمینههای مختلفی باعث سلامت و بهبود عملکرد بدن شود و از بروز بیماریهای مزمن پیشگیری کند.😊👌🏻
#قرآن #احادیث #حدیث
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم خدمت کاربران محترم کانالها وگروه
التماس دعا داریم ونیازمند کمک های شما عزیزانم هستیم
به یک عدداکسیژن ساز برقی نیازمندهستیم
ماهی15بسته ایزی لایف بزرگسال
تشک طبی سلولی
وداروودرمان نیازمندهستیم
خواهشمندم کمک بفرمایید
6037998105409568
خادم شما شعبان پور
سلام علیکم عزیزانم شماره به امام حسین علی السلام قسم میدم حمد شفا وحدیث کسا به نیت شفای مادرم که ان شاءلله از اتاق عمل بسلامتی برگردند
شنبه می برند به اتاق عمل
نام زهرا سطان جهانورد فرزند قربان جهانورد
خادم شما شعبان پور
شمارو بخدا دعا کنید
امام رضا مادر سرطانی ام را شفا داد
خاطره از مریم :
من درست یادمه که شش سالم بود که مادرم به سرطان سینه مبتلا شد اما خیلی امیدوار بود که باز هم سلامتی شو بدست بیاره ولی…
ولی وقتی آزمایش هاشو به دکتر نشون داد دکتر معالجِ مادرم جواب منفی داد ؛ اون گفته بود چون خیلی دیر فهمیدی ما کاری از دستمون بر نمیاد …
ولی از اونجایی که مامانم خیلی امیدوار بود به دکتر معالج خودش اکتفا نکرد و جواب آزمایش ها شو به دکترهای دیگه هم نشون داد و همه دکتر ها همون حرفو زدن کاملا یادمه که اون روزا تو خونه مون همش صدای گریه می اومد و حتی یادمه یه روز دیدم بابام نتونست خودشو نگه داره و برای اینکه جلوی من و مامانم گریه نکنه با عجله بیرون رفت….
روزای خیلی سختی بود هر روز نا امیدتر میشدیم ولی یه روز بابام تصمیم گرفت ما رو ببره مشهد به من و مامانم گفت بیایین از این شهر لعنتی بزنیم بیرون و همه دکتر ها و آدماشو تنها بذاریم ؛ ما هم قبول کردیم و به مدت دو هفته تو مشهد بودیم وقتی وارد حرم شدیم بابام نتونست خودشو نگه داره و کلی گریه کرد و مامانم هم تو ویلچر بود و نگاه های مردم اذیتش میکرد.
کاملا احساس میکردم که مامانم خیلی از این وضع ناراحته هر روز صبح میرفتیم حرم و ساعت هشت شب هم برمی گشتیم ما فقط تو حرم بودیم جای دیگه نمیرفتیم بعد دو هفته تصمیم گرفتیم برگردیم تهران که یهو حال مامانم بد شد و به خاله ام و مامان بزرگم زنگ زدم و بابام هم خیلی ترسیده بود منم گریه می کردم که دختر خاله ام منو نذاشت تو خونه بمونم و به خونه خودشون برد بعد دو ساعت بابام زنگ زد و با صدای بغض و حالت گریه به خاله ام گفت : دکترا میگن که یه معجزه ای شده و حال همسرتون بعد چند ماه شیمی درمانی کاملا خوب میشه . یادمه که خاله ام گوشی از دستش افتاد و در همون لحظه سجده کرد همه داشتند از خوشحالی گریه میکردن واقعا معجزه بود.
الان هم که هفت ساله از این موضوع میگذره و ما هر سال تو اون روز که دکترا گفتن مادرم حالش خوب میشه به بیمارستان کودکان سر طانی میریم و بابام هم نذری که تو اون روزای پر از رنج و درد کرده بود رو ادا می کنه ما هرسال تو اون دو هفته ای که بخاطر بیماری مامانم رفته بودیم محضر آقا امام رضا ، میریم مشهد و دو هفته رو تو این شهر مقدس سپری می کنیم ….
#کرامات_رضویه