💠داستان
روزی کسی با حالی پریشان خدمت امام صادق(ع) رسید و از سختی زندگی خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به یاد وی آورد و فرمود: زندان کوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جایی تنگ و بدبو است که افراد در آن جا در بدترین شرایط به سر می برند. حضرت فرمود: تو نیز در زندان دنیا به سر می بری، با وجود این می خواهی در آسایش و خوشی باشی؛ مگر نمی دانی که دنیا زندان مومن است.(۱۶)
👈 حضرت با ترسیم چهره واقعی دنیا برای وی، بار غم و اندوهش را کاستند و به او نیرویی تازه بخشیدند.
💠داستان
روزی حضرت سلیمان (ع) با شکوه پادشاهی عبور میکرد؛ در حالی که پرندگان بر سرش سایه افکنده بودند و جن و انس در اطرافش با کمال ادب و احترام عبور مینمودند. در مسیر راه دید عابدی در گوشهای مشغول عبادت خداست. آن عابد هنگامی که موکب پر شکوه سلیمان را دید، به پیش آمد و گفت: «ای پسر داوود! به راستی خداوند سلطنت و امکانات عظیمی در اختیارات نهاده است!».
حضرت سلیمان که هرگز به جاه و مقام دل نبسته و مقامات ظاهری او را مغرور ننموده بود، به عابد چنین فرمود:«لِتَسْبِیحَةٌ فِی صَحِیفَةِ مُؤْمِنٍ خَیرٌ مِمّا اُعْطِی لِاِبْنِ داوْدَ، فَاِنَّ ما اُعْطِی ابْنُ داوُدَ یذْهَبُ وَ التَّسبیحُ تَبْقِی؛ ثواب یک تسبیح خالص در نامة عمل مؤمن، از همة آنچه خداوند به سلیمان داده بیشتر است؛ زیرا ثواب آن تسبیح، در نامة عمل باقی میماند؛ ولی سلطنت سلیمان (ع) از بین میرود».(۱۷)
💠داستان
مردي از پيروان پيامبر اسلام(ص) به نام سعد، بسيار مستمند بود و از اصحاب صفّه محسوب ميشد. و تمام نمازهايش را پشت سر پيامبر ميخواند. پيامبر از فقر سعد ناراحت بود، روزي به او وعده داد اگر مالي به دستم بيايد، تو را بينياز ميكنم. مدّتي گذشت و بر حسب اتفاق، چيزي به دست نيامد و افسردگي پيامبر بر وضع مادي سعد، بيشتر شد. در اين هنگام جبرييل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض كرد: خداوند ميفرمايد: ما از اندوه تو، به واسطه فقر سعد آگاهيم، اگر ميخواهي از اين حال خارج شود، اين دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند. پيامبر دو درهم را گرفت. وقتي براي نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده كرد كه به انتظار ايشان بر در يكي از حجرههاي مسجد ايستاده است. فرمود: ميتواني تجارت كني؟ عرض كرد: سوگند به خدا كه سرمايه ندارم! پيامبر آن دو درهم را به او داد و فرمود: سرمايه خود كن و به خريد و فروش مشغول شو. سعد پول را گرفت و براي انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر، به طلب روزي مشغول شد. خداوند بركتي به او داد كه هر چه را به يك درهم ميخريد دو درهم ميفروخت. كمكم وضع مالي او خوب شد؛ به طوري كه بر در مسجد، دكاني گرفت و كالاي خود را آنجا ميفروخت. وقتي تجارتش بالا گرفت، كارش از نظر عبادي به جايي رسيد كه حتي وقتي بلال اذان ميگفت، او خود را براي نماز آماده نميكرد. پيامبر به وي فرمود: سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است. او ميگفت: اگر اموال خود را بگذارم ضايع ميشود، ميخواهم پول جنسي را كه فروختهام دريافت كنم و پول كالايي را كه پيش از اين خريدهام بپردازم. پيامبر(ص) از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و باز ماندنش از بندگي، افسرده شد. جبرييل نازل شد و عرض كرد: خداوند ميفرمايد: از افسردگي تو اطلاع يافتيم، كدام حال را براي سعد ميپسندي؟ پيامبر(ص) گفت: حال قبلي برايش بهتر است. جبرييل گفت: آري! علاقه به دنيا انسان را از ياد آخرت غافل ميكند، حال دو درهمي را كه به او دادي از او پس بگير. پيامبر به سعد فرمود: دو درهمي كه به تو دادهام برنميگرداني؟ عرض كرد: اگر به جاي آن، دويست درهم، بخواهيد ميدهم. فرمود: نه، همان دو درهم را بده. سعد پول را تقديم كرد و چيزي نگذشت كه وضع مالي او به حال اول برگشت.(۱۸)
👈لغت
اَصْحاب صُفّه گروهی از یاران پیامبر اسلام(ص) که پس از هجرت به مدینه در قسمت شمالی مسجد النبی سکنی گزیدند و به سبب از دستدادن و یا رهاکردن خانه، دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شرکت در جهاد روی آوردند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.بحار الأنوار ، ج۷۸،ص۱۱.
۲.الكافي،ج۲،ص۳۲۰.
۳.الکافی،ج۲،ص۴۵۴
۴.نهج البلاغه فيض الاسلام ،ج۶ ،ص۱۲۵۷.
۵.تحف العقول،ص۳۵۸.
۶.همان،ص۵۱.
۷.توسعه اقتصادی،ج۲،ص۹۵۸.
۸.نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹.
۹.بحار الأنوار ،ج۷۷،ص۲۱۱.
۱۰.الكافي ،ج۲،ص۱۲۸
۱۱.امالي صدوق،ص۵۶.
۱۲.نهج الفصاحه، ح۲۹۴۱.
۱۳.مكارم الأخلاق ،ج۲،ص۳۳۴.
۱۴.نهج البلاغة ، خطبه ۲۲۳
۱۵.تحف العقول ،ص۲۰۷.
۱۶.الکافی، ج۲، ص۲۵۰.
۱۷. المحجة البیضاء، ج۵، ص۳۵۵.
۱۸.الکافی،ج ۵، ص۳۱۲.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️در روايات اسلامی چه مذمت هایی درباره افراد فحاش آمده است؟ (بخش اول)
💠درباره مذمت از شخص #فَحّاش، روايات زيادى آمده و به او وعده آتش داده شده است، مرحوم خوئى پنج روايت آورده است.
1⃣ابى بصير از امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمودند: «مِنْ عَلَامَاتِ شِركِ الشَّيْطَانِ الَّذِى لَا يُشَكُّ فِيهِ اَن يَكُونَ فَحّاشاً لَايُبَالِى بِمَا قَالَ وَ لَا بِمَا قِيلَ لَهُ». (از علامت هاى حضور و شرك شيطان كه شكى در آن نيست، اين است كه كسى #فَحّاش باشد كه باكى از آنچه گويد و از آنچه درباره او گويند نداشته باشد [يعنى شيطان در نزد چنين شخصى حاضر و با او شريك است])
2⃣امام صادق (ع) فرمودند: «رسول الله (ص) فرمودند: «اِذَا رَأَيتُمُ الرَّجُلَ لَايُبَالِى مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَاِنَّهُ لِغَيَّةٍ اَو شِركِ شَيطَانٍ». [۱] (هنگامى كه مردى را ديديد كه باكى ندارد در آنچه مى گويد و يا آنچه به او گفته مى شود اين بواسطه ضلالت يا شركت شيطان است)
3⃣سليم بن قيس از اميرالمؤمنين امام علی (ع) نقل مى كند كه: «رسول الله (ص) مى فرمودند: خداوند بهشت را حرام كرده است بر هر #فحّاش بى آبرو و كم شرمى كه باكى از آنچه گويد و آنچه به او گفته شود ندارد؛ زيرا اگر از حالش بازرسى كنى يا از زنا است يا از شركت شيطان. به وى عرض شد: اى رسول خدا (ص) در ميان مردمان شركت شيطان هم هست؟ فرمود: گفتار خداى عز و جل را نخوانده اى كه به شيطان فرمود: شركت كن با ايشان در مالها و فرزندان». همين راوى مى گويد: «مردى از فقيهى [مراد يكى از ائمه (علیهم السلام) است] سؤال كرد آيا در بين مردم كسى هست كه از آنچه درباره او گفته مى شود ناراحت نشود و باكى نداشته باشد؟ فرمود: كسى كه متعرّض مردم شود و به آنان دشنام گويد در صورتى كه مى داند كه آنها رهايش نمى كنند و تلافى مى كنند، او كسى است كه به آنچه مى گويد و يا درباره او گفته مى شود اهميت نمى دهد».
4⃣سماعه از امام صادق (ع) نقل مى كند كه: «رسول الله (ص) فرمودند: «اِنّ مِن شَرِّ عِبَادِ اللهِ مَنْ تَكرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ». (از بدترين بندگان خدا كسى است كه همنشينى با او به خاطر فحش دادن او ناپسند شمرده می شود)
5⃣ابى عبيده از امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمودند: «الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِی النَّارِ». (بدزبانى از جفاكارى است و جفاكار در آتش است).
🔹امام باقر (ع) فرمودند: «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِيحُ الكَلَامِ». [۲] (سلاح انسان هاى پَست، زشت گويى است). شايد ديده باشيد وقتى دو نفر با هم نزاع مى كنند و يكى قدرت مقابله با ديگرى را ندارد، شروع به اهانت مى كند؛ يعنى #فحش، اسلحه انسان هاى ضعيف است. خدا به فرياد انسان هايى برسد كه به خاطر بددهن بودن آنها، مردم از آنها كناره گيرى مى كنند؛ اين گونه افراد از بدترين مردم در مكتب رسول الله (ص) هستند. رسول گرامى (ص) فرمودند: «اِنّ مِنْ شَرِّ النّاسِ مَنْ تَرَكَهُ النّاسُ اِتِّقَاءَ فُحْشِهِ»؛ [۳] از بدترين مردم كسى است كه مردم به خاطر دورى از #بدزبانى او، او را ترك گويند). #ادامه_دارد...
پی نوشتها؛
[۱] «لِغَيّةٍ» لام براى ملكيت مجازيه است كه بر سر «غَيّة» به كسر و فتح اول و فتح ياء مشدّده بمعنى ضلالت و گمراهى است آمده است. گفته مى شود او ولد غيّه است؛ يعنى فرزند زنا است «الغيى» مثل «الغِنى»: پست و ساقط از اعتبار (الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، چ چهارم، ج ۲، ص ۳۲۳
[۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ۷۵، ص ۱۸۵، باب ۲۲
[۳] كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، متقى هندی، مؤسسة الرسالة، بيروت، ۱۴۰۱ق، الطبعة الخامسة، ج ۳، ص ۵۹۷، ح ۸۰۸۲
📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين، نسل جوان، قم، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، ج ۲، ص ۴۶۲
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#فحاش #فحاشی #بدزبانی
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه چگونه بود؟
🔹 #ابن_زياد (لعنة الله علیه) در دارالاماره کوفه رو به #امام_سجاد (عليه السلام) كرد و پرسيد: «تو كيستى؟» حضرت پاسخ داد: «من على بن الحسين هستم». ابن زياد گفت: مگر على بن الحسين را خداوند (در كربلا) نكشت؟ #امام (عليه السلام) فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين داشتم كه مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. ابن زياد گفت: نه، او را خدا كشت! امام زین العابدین (عليه السلام) با استفاده از آيه ۴۲ سوره زمر فرمود: «أللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛ خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گيرد». (يعنى هر چند خداوند، جان هر كس را هنگام مرگ مى ستاند، ولى برادرم را عده اى ستمكار به شهادت رساندند). ابن زياد كه از اين جواب دندانشكن خشمگين شده بود، گفت: تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانايى پاسخگويى به من وجود دارد؟ او را ببريد و گردن بزنيد!!
🔹حضرت زينب كبرى (عليهاالسلام) چون چنين ديد، #امام_سجاد (عليه السلام) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زياد فرمود: بس است؛ هر چه خواستى از خون ما بر زمين ريختى. سپس افزود: «وَاللهِ لا اُفارِقُهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْني مَعَهُ؛ به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بكشى، مرا نيز همراه او به قتل برسان». ابن زياد به حضرت زينب و امام سجاد (عليهما السلام) نگاهى انداخت و گفت: «عَجَباً لِلرَّحِمِ؛ شگفتا از مهر خويشاوندى!». سپس افزود: به خدا سوگند! گمان مى كنم اين زن دوست دارد با برادرزاده اش كشته شود. از او (على بن الحسين) درگذريد كه گمان مى كنم همين بيمارى براى درد و رنجش كافى است. [۱]
🔹سيد بن طاووس در كتابش پس از نقل ماجراى فوق (با مقدارى تفاوت) مى افزايد: #امام_سجاد (عليه السلام) رو به عمه اش كرد و فرمود: «عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگويم». آنگاه رو به ابن زياد كرد و فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِياد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ؛ اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن [در راه خدا]، عادت [ديرين] ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست». پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملا شكست خورده بود، دستور داد امام سجاد (عليه السلام) و همراهانش را در خانه اى كنار مسجد اسكان دهند. [۲] آيا با هيچ قلم و بيانى ممكن است ارزش و عظمت اين سخنان را در آن مجلس كه گروهى حاضر بودند ترسيم كرد؟ به يقين اين سخنان زبان به زبان مى گشت و سراسر كوفه را فرا گرفت و به بيرون آن نيز منتقل شد و تأثير خود را در داورى مردم درباره عظمت خاندان امیرالمؤمنین امام على (عليه السلام) و خباثت دشمنان آن گذاشت و بار ديگر بذر انقلاب را بر ضد آل اميه در همه جا پاشيد.
پی نوشت ها؛
[۱] ارشاد مفيد، ص ۴۷۳ - ۴۷۴ و ملهوف (لهوف)، ص ۲۰۲ (با مقدارى تفاوت) همچنين رجوع كنيد به تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۳۵۰
[۲] ملهوف (لهوف)، ص ۲۰۲
📕عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ص ۵۷۸
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_سجاد #حضرت_زینب #کربلا #عاشورا
♦️ قالیچه سوخته چقدر بها دارد؟🤔🤔
🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴
👈مردے ﺑﺪﻫڪﺎﺭ ﺷده بود، يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توے خونه ﺩﺍﺷﺖ،
ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
مجبور بود، همون رو برداشت برد بازار براے فروش.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍے ڪه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ڪﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨڪﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾڪﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، حاج جواد فرشچیﻣﻐﺎﺯﻩﺩﺍﺭ، از منصف هاے بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ:
قالی خوبیه، چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧڪﺮﺩﯾﺪ؟😭
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭے ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.😭
حاج جواد یڪ تڪونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.😭
گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ڪﻪ ﺑﺮﺍے اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرم.🤍😭
قالیچه رو خرید و روے میزش پهن ڪرد و
تا آخر عمرش روے قسمت سوخته قالیچه ڪه به اندازه ڪف دست بود گل محمدے پرپر میڪرد و دوستان صمیمی و همڪارانش همه به نیت تبرڪ یڪ پر از گل را برداشته تو چاییشون میریختند.
✳️ اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت،
ڪاش دلمون تو روضهها بسوزه.
اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) دل سوخته رو چند میخرے ؟!
❣️التماس دعا
╰━⊰▪️▪️🥀▪️▪️ ⊱━
اَلَّلهُم عجِّل لِوَلیِڪَ الفرَج ❤️🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
👋🌺👋راز بیماری امام سجاد (علیه السلام)👋🌺👋
💢💥در حادثه جانسوز کربلا،
وجود نازنین امام چهارم(علیه السلام)،
به شدت دچاربیماری گشت؛
و در اثر آن ضعف وسستی فراوانی بربدن مبارک آن حضرت چیره شد؛
بگونه ای که حتی توانایی حمل شمشیر را نداشت.
همین امرموجب شده که بسیاری ازمردم از سرناآگاهی،
امام چهارم رابه عنوان امام بیمارشناخته،
وهمواره درصفحه ی ذهنشان این پندارغلط نقش بسته شده،
که امام سجاد(علیه السلام) شخصی بیمار و ناتوان و ضعیف بوده که چهره ای زرد و رنگ پریده داشته،
و دارای روحی افسرده وپژمرده بوده است؛
و این بیماری مهلک از ابتدا عمرتا پایان عمر شریف حضرت،
با ایشان همراه و عجین بوده است؛
در حالی که این پندارکاملاً غلط وبه دور از واقعیّت است؛
زیرا امام چهارم تنها درحادثه کربلابه مدّت کوتاهی بیمار شدند؛
و بعد از آن بهبودیافته و درحدود 35سال چون سایرپیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) ازسلامت کامل جسمی و روحی برخورداربود.
🔹️شاید در ذهن شماخواننده محترم این سؤال مطرح شود؛
که راستی چرا امام سجاد(علیه السلام)در آن شرایط حساس و بحرانی،
که امام حسین(علیه السلام) به شدت به یاری وهمکاری اونیازمندبوده است؛
دچاربیماری شد؟!
آیا این امر اتفاقی بوده است؛
یا اینکه حکمت و رازی در آن نهفته است؛
که امام چهارم درحدی بیمار شود؛
که ازحضور درمعرکه نبرد معاف شود؟!
🔸️با دقت و تامل در اطراف این موضوع، پاسخ این پرسش به روشنی یافت می شود؛
و آن اینکه این بیماری درحقیقت لطف و عنایتی ازناحیه خداوند بی همتا بوده است؛
تا بدین وسیله ایشان در جنگ شرکت نکند؛
و جان مبارکش از خطر کشتار جانیان آن حادثه خونین در امان بماند؛
و در سایه این حفاظت جانی،
رشته پر فروغ امامت تداوم یافته،
و پرچم امامت بر زمین نخوابد.
اگر حضرت بیمار نبود؛
حتماً در جنگ با یزیدیان شرکت می کرد؛
و در نتیجه ایشان نیز چون پدر بزرگوارشان حسین بن علی(علیه السلام) و سایر شهدای عزیز کربلا،
به شهادت می رسید؛
و چراغ امامت برای همیشه خاموش می گشت.
🔶️برای روشن شدن این مطلب و اینکه جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند؛
در ادامه به قسمتی از جریان حادثه کربلا اشاره می نمایم:
🔹️هنگامی که امام حسین (علیه السلام) تنها ماند؛
و به هر سو نگاه کرد؛
برای خود یار و یاوری ندید؛
صدا زد:
(هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله).
آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) حمایت و دفاع کند؟!...
این سخن آنچنان جگر سوز بود؛
که وقتی بانوان حرم،
آن را شنیدند؛
صدای گریه ی آنها بلند شد؛
در این هنگام امام سجاد(علیه السلام) که سخت بیمار و در بستر بود برخاست و به زحمت از خیمه اش بیرون آمد؛
به قدری ناتوان بود که نمی توانست شمشیر خود را حمل کند.
🔶️ام کلثوم (علیهاالسلام) تا نگاهش به حضرت افتاد فریاد زد:
به خیمه برگرد.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
ای عمّه،
مرا رها کن تا در رکاب پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) با دشمن بجنگم.
🔸️امام حسین(علیه السلام) متوجه شد؛
نماند و فریاد زد:
ای ام کلثوم،
او را نگهدار،
تا زمین از نسل آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) خالی نماند.🤲💚🤲
-╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️علماى اهل سنت درباره شایستگى حضرت سجاد (علیه السلام) براى مقام امامت چه گفتارى دارند؟
🔹برخى از علماى اهل سنت درباره امامت #امام_سجاد (علیه السلام) سخن گفته و آن حضرت را شایسته این مقام دانسته اند؛ از جمله:
1⃣شمس الدین ذهبى: «کان له جلالة عجیبة و حقّ له والله ذلک فقد کان اهلا للإمامة العظمى؛ لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله؛ [۱] براى او ـ حضرت سجاد (علیه السلام) ـ جلالت عجیبى است، و به خدا سوگند که او سزاوار چنین جلالتى است. او به جهت شرف و بزرگوارى و علم و کمال عقل، اهلیّت براى مقام امامت عظمى داشت».
2⃣عبدالرؤف مناوى شافعى: «على بن الحسین بن على بن ابى طالب، زین العابدین، امام، سیّد، سند... کان عظیم القدر، رحب الساحة والصدر، رأساً لجسد الریاسة، مؤملا للایالة والسیاسة... و هو ثقة ثبت فاضل...؛ [۲] على بن الحسین بن على بن ابى طالب، زین العابدین، امام، سید، سند... او عظیم القدر و داراى سعه صدر بود. او به منزله سرى براى جسد ریاست بود و براى سرپرستى و سیاست اهلیّت داشت... او ثقه، ثبت، و فاضل بود...».
3⃣محمّد بن طلحه شافعى: «هذا زین العابدین، قدوة الزاهدین و سید المتقین و امام المؤمنین شیمته تشهد له انّه من سلالة رسول الله (صلى الله علیه وآله)، و سمته یثبت قربه من الله. و ثفناته تسجل له کثرة صلاته و تهجّده. و اعراضه عن متاع الدنیا ینطق بزهده فیها...؛ [۳] او زین العابدین، مقتداى زاهدین و سید متقین و امام مؤمنین بود؛ کسى که رفتارش گواهى مى داد که از سلاله رسول خدا (صلى الله علیه و آله) است. نشانه اش ثابت مى کرد که او مرتبط با خدا است، و پینه هاى پیشانى اش سند کثرت نماز و تهجّدش بود، و اعراض او از متاع دنیا، بر زهد او از دنیا گویا بود...».
پی نوشتها؛
[۱] سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۸
[۲] الکواکب الدریّة، ص ۱۳۹
[۳] مطالب السؤول، ج ۲، ص ۴۱
📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ش، ص ۶۸
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
#امام_سجاد
⭕️امام حسين عليه السلام در روز عاشورا
🔸أنَا ابنُ عَلِيِّ الخَيرِ مِن آلِ هاشِمٍ كَفانی بِهذا مَفخَرًا حينَ أفخَرُ، و جَدّی رَسولُ اللهِ أكرَمُ خَلقِهِ و نَحنُ سِراجُ اللهِ فِی الأَرضِ يَزهَرُ، و فاطِمُ اُمّی مِن سُلالَةِ أحمَدَ، و عَمِّيَ يُدعى ذَا الجَناحَينِ جَعفَرُ، و فينا كِتابُ اللهِ اُنزِلَ صادِقًا، و فينَا الهُدى والوَحيُ بِالخَيرِ يُذكَرُ، و نَحنُ أمانُ اللهِ لِلخَلقِ كُلِّهِمُ، نُسِرُّ بِهذا فِی الأَنامِ و نَجهَرُ، و نَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقی وَلِيَّنا، بِكَأسِ رَسولِ اللهِ ما لَيسَ يُنكَرُ، و شيعَتُنا فِی النّاسِ أكرَمُ شيعَةٍ و مُبغِضُنا يَومَ القِيامَةِ يَخسَرُ.
🔹من پسر على هستم كه برگزيده خاندان هاشم است، هنگام به خود باليدن، مرا همين افتخار كافى است؛ نياى من رسول الله است كه بهترين خلق خداست، و ما چراغ خداييم كه در زمين مى درخشد؛ و فاطمه، مادر من است كه از سلاله احمد است، و عموى من جعفر كه دارنده دو بال ناميده می شود؛ كتاب خدا در ميان ما به حقّ نازل شد، و هدايت در ميان ماست و وحى از ما به نيكى ياد می كند؛ ما امان خداييم براى همه خلايق، و اين را در ميان مردم، پنهان و پيدا می گوييم؛ ماييم عهده داران حوض كوثر كه دوستان خود را سيراب می كنيم، با جامى از رسول خدا و اين چيزى است كه هرگز انكار نمی شود؛ شيعه و طرفداران ما در ميان مردم بهترين طرفداران هستند، و بدخواه ما در روز رستاخيز زيان می كند.
📕المناقب لابن شهرآشوب، ۸۰/۴ ؛ الاحتجاج، ۱۶۸/۱۰۳/۲ ؛ ينابيع المودّة، ۷۵/۳
#امام_حسين
.
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت2⃣
❶ دفن شهدای کربلا
روز دفن بدنهای مطهر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت به یاری جمعی از بنیاسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیهالسلام ڪه به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت[1]
❷ ورود اهل بیت به کوفه
روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است.
چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
در این روز ابن زیاد فرمان داد ڪه احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچهها و بازارها موکل گردانید ڪه احدی از شیعیان امیرالمؤمنین حرکتی نکند.
سپس فرمان داد سرهایی را ڪه در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت حرکت دهند و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند.
مردم با دیدن حالت زار ذریّهٔ پیامبر و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش صدا به گریه بلند نمودند
زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند ڪه عدهای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند[2]
سر حسین ابن علی علیهالسلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لب و دندان اباعبدالله میزد و میخندید...
زید ابن ارقم ڪه از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان اباعبدالله وارد میکند!
صدا زد:
ابن زیاد!!! چوب را از لبان حسین بردار ڪه بخدا قسم مکرر دیدم رسول خدا این لبها را میبوسید، سپس شروع به گریستن کرد
ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند ڪه برای پیروزی خدا گریه میکنی!
اگر نبود ڪه پیر و خرفت شده و عقلت را از دست دادهای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی؟!
سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود ڪه پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد!
حضرت زینب سلام الله علیها در گوشهای از مجلس ابن زیاد نشست، زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
ابن زیاد سه بار پرسید:
این زن ڪه این چنین گوشهنشینی اختیار کرده کیست؟
کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست
این بار ابن زیاد با شماتت گفت:
خدا را سپاس ڪه شما را کشت
و حرکتتان را باطل گردانید.
زینب کبری فرمود:
خدا را حمد میکنم ڪه به وسیله پیامبرش ما را گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،
همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
ابن زیاد گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
حضرت زینب فرمود: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم، اینها جماعتی بودند ڪه خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.
و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند
آنگاه خواهی دید ڪه پیروز کیست؟
مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه
ابن زیاد از نحوهٔ پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.
عمروبن حریث گفت:
این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید او را مواخذه کرد
سپس ابن زیاد نگاهی به اُسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
امام سجاد فرمود: برادر دیگری داشتم به اسم علی ڪه شما او را کشتید
ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید:
نه خدا او را کشت!
امام سجاد فرمود: آری خدا جان هر کس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او
جسارت و حاضر جوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد:
تو را چنین جرأت است ڪه جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت:
پسر مرجانه! خونهایی ڪه از ما ریختی کافی نیست برایت؟
غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟
اگر میخواهی او را بکشی اول مرا بکش!
ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی!
براستی حاضر است با او کشته شود
❸ روز شهادت امام سجاد علیهالسلام
بنابر قولی در این روز در سال 94 هجری در سن 57 سالگی واقع شده است.
و قول دیگر 25 محرم است.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1]تذکرة الشهداء، صفحه۴۴۵،۴۴۷
[2]لهوف، صفحه ۲۰۰
📚بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۱۴
📘ارشاد القلوب، صفحه۲۲۸
📓طبری، ۳۷۱/۱
📗 نفس المهموم صفحه۴۰۴
📙 کامل ۸۱/۴
#دفن_شهدا
.
💠 طغیان و رها کردن یتیم
🔸قرآن آن گاه که میخواهد بیدین معرفی کند، از حمایت نکردنِ یتیم شروع میکند.
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ؛
دیدی آدمی که دین را تکذیب میکند،
فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ
یتیم را رها میکند.
▫️بچه یتیم تا هنگامی که به سن بلوغ نرسیده باشد یتیم است.
⛔️ آن چه سبب میشود انسان به یتیم رسیدگی نکند به منطق "هذا لي" باز میگردد.
او میگوید چرا من باید با مال خودم بچهی فرد دیگری را بزرگ کنم و این همان طغیان است که علاوه بر دنیا آخرت را هم خراب میکند.
🔸نگاه قرآن صرفا حمایت مالی نیست، میفرماید: تُخَالِطُوهُمْ؛ یعنی باید یتیم را در خانه بیاوری و خودت او را بزرگ کنی.
✅ این عمل علاوه بر این که باعث میشود کودک یتیم در محیط خانواده محبت را تجربه کند سبب از بین رفتن بزهکاری و دزدی در اجتماع و بهبود اقتصادی میشود.
برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات»
#قرآن
#یتیم
#استادامینیخواه
امام شناسی در زيارت جامعه كبيره:
#نسیم_بهشت (۶)
🔘👈 گریستن آسمان بر امام حسین(علیه السلام)
امام صادق(عليه السلام) درباره ی اين سخن خداى متعال: «پيش از وى، همنام او را نيافريده بوديم» فرمود: «مقصود، حسين بن على و يحيى بن زكريّا هستند كه هيچ كس پيش از آن دو، اين نام ها را نداشتند و آسمان، جز بر آن دو، بر كسى چهل روز نگِريست». گفتم: گريه ی آسمان، چگونه بود؟ فرمود: «[خورشيد] سرخْ طلوع مى كرد و سرخ غروب مى كرد»
📓كامل الزيارات، ص۱۸۲، ح۲۵۰، تأويل الآيات الظاهرة، ج۱، ص۳۰۲، ح۳، مجمع البيان، ج۶، ص۷۷۹، بحار الأنوار،ج۴۵، ص۲۱۱، ح۲۲
👈 هنگامى كه از امام صادق(عليه السلام)پرسيدند: درباره ی زيارت حسين(عليه السلام) چه مى فرمايى؟
حضرت فرمود: زيارتش كن و[در حقّ او ]جفا نكن كه او، سالار شهيدان و سَرور جوانان بهشتى و همانند يحيى بن زكريّاست و آن دو هستند كه آسمان و زمين، بر ايشان گريست.
📓كامل الزيارات، ص۴۸۶، ح۷۴۱، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۱، ح۲۷.
#نسیم_بهشت(۷)
🔘👈شبيه ترينِ مردم به فاطمه(عليها السلام)
محمّد بن حنفيّه، از امام حسن(عليه السلام)نقل می کند که فرمود: حسين بن علی(عليه السلام)، شبيه ترينِ مردم به فاطمه(عليهاالسلام)است و من، شبيه ترينِ مردم به خديجه كبرا هستم.
📓مناقب لابن شهر آشوب، ج۴ ص۲ و بحار الأنوار، ج۲۴ ص۳۱۶، ح۲۱.
بعد از واقعه ی کربلا........
🔘👈امام باقر علیهالسّلام:
پدرم علیّ بن حسین (سلام اللّه علیهما) بعد از کشته شدن پدرشان حسین بن علی (سلام اللّه علیهما) چادری موئین را به عنوان منزل برگزيده و در بیابان ساکن شدند و به دلیل کراهت از اختلاط با مردم و همنشینی با آنها چند سال در آنجا ماندند؛ از بیابانی که در آن جا ساکن بودند، به عنوان زائر پدرش حسين بن علی و جدّشان اميرالمؤمنين رهسپار عراق میشدند، بی آن که کسی بر این امر مطّلع شود!
📓بحارالانوار ج۹۷ ص۶۳
✔خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقهها قرار داده است.
📓بحار الانوار، ج 43، ص 158
🔘👈ماجرای حمید بن قحطبه و هارون الرشید عباسی (لعنة الله علیهما)
حاکمان و فرمانروایان جائر و ظالم میدانند که: برای حکومت بر افراد و تصاحب آنان ، باید دین آنان را مالک شده و ایمان آنان را تصاحب نمود.
شیخ صدوق (رضوان الله علیه) به سند معتبر از عبدالله بزاز نیشابوری روایت كرده كه گفت: در میان من و حمید بن قحطبه طائی طوسی معاملهای بود. در سالی به نزد او رفتم. چون خبر آمدن مرا شنید ، در همان روز ورود ، مرا طلبید ؛ پیش از آنكه جامههای سفر را تغییر دهم و آن هنگام وقت زوال از ماه مبارك رمضان بود.
چون بر او وارد شدم ، دیدم حمید در خانهای نشسته است كه نهر آبی در میان آن جاری است. چون سلام كردم و نشستم ، آفتابه و لگن آوردند. دستهای خود را شست و مرا نیز امر كرد كه دستهای خود را بشویم. آنگاه خوان طعام او را حاضر كردند. از خاطر من محو شده بود كه ماه رمضان است و من روزه دارم. چون دست بجانب طعام بردم ، روزه را بخاطر آوردم ، دست كشیدم.
حمید گفت: چرا طعام نمیخوری؟
گفتم: ماه مبارك رمضان است و من بیمار نیستم ، علتی و مرضی ندارم كه موجب افطار باشد.
آن پلید گفت: من نیز علتی ندارم و بدنم صحیح است.
این بگفت و بگریست ؛ چون از خوردن طعام فارغ شد ، گفتم: ای امیر! سبب گریۀ شما چه بود؟
گفت: سببش آن است كه در وقتی كه هارون (لعین) در طوس بود ، شبی از شبها در میان شب مرا طلبید ، چون به نزد او رفتم ، دیدم شمعی به نزد او میسوزد و شمشیری برهنه نزد او گذاشته است و خادمی پیش او ایستاده.
چون مرا دید ، گفت: تا چه اندازه در اطاعت من حاضری؟
گفتم: به جان و مال تو را مطیع و فرمانبردارم.
پس ساعتی سر به زیر افكند. آنگاه مرا رخصت برگشتن داد.
چون برگشتم ، باز پیك او به طلب من آمد و این مرتبه ترسیدم و گفتم: انالله و انا الیه راجعون ، گویا ارادۀ قتل مرا كرده است.
چون بر او داخل شدم ، باز پرسید كه چگونه است اطاعت تو نسبت بمن؟
گفتنم: فرمانبرداری میكنم به جان و مال و فرزند و عیال.
پس تبسمی كرد. باز مرا رخصت بازگشتن داد.
همین كه داخل خانه خود شدم ، دیگر بار رسول او آمد و مرا به نزد او برد.
چون بر او وارد شدم ، سخن سابق را تكرار كرد. این دفعه من جواب گفتم: اطاعت میكنم تو را به جان و مال و فرزند و دین خود.
رشید (لعین) چون این جواب را شنید ، بخندید و گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این خادم تو را بدان امر میكند ، بجای آر.
پس خادم شمشیر را بدست من داد و مرا به خانهای برد كه در آن خانه مقفّل بود. خادم در یكی از آنها را گشود. در آن حجره بیست نفر دیدم از پیران و جوانان و كودكان كه گیسوان داشتند و در بند و زنجیر بودند و همگی از فرزندان علی و فاطمه (علیهم السلام) بودند.
آن خادم گفت: خلیفه تو را امر كرده است كه اینان را گردن زنی.
پس یك یك را بیرون میآورد و من در كنار آن چاه ایستاده بودم و آنان را گردن میزدم ؛ تا آنكه تمام آنان را كشتم. پس سرها و تنهای ایشان را در آن چاه افكند و حجره دیگر را گشود.
در آن حجره نیز بیست نفر از اولاد علی و فاطمه زهراء (علیهم السلام) مقیم بودند.
خادم گفت: خلیفه امر كرده كه اینان را نیز مقتول سازی. پس یك یك را من گردن میزدم و او سرها و بدنها را در چاه میافكند.
پس در حجره سوم را گشود. در آن حجره نیز بیست نفر از سادات علوی و فاطمی محبوس و در قید و بند بودند و گیسوها كه علامت سیادت بود داشتند.
خادم گفت: خلیفه امر كرده كه اینان را هم گردن بزنی. پس یك یك را بیرون آورد و من آنها را گردن زدم ؛ تا از قتل نوزده تن اینان بپرداختم. چون نفر بیستم را آورد و من آنها را گردن زدم ، تا از قتل نوزده تن اینان بپرداختم. چون نفر بیستم را آورد مرد پیری بود.
پیرمرد گفت: دستت بریده باد ای ملعون! نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وقتی از تو بپرسد برای چه شصت تن از اولاد مرا مظلوم و بیگناه بكشتی ، چه پاسخ خواهی داد و چه عذری خواهی آورد؟
من چون این سخن را شنیدم ، بر خود لرزیدم. پس خادم نزد من آمد و بانگ بر من زد. ناچار آن سید علوی پیر را بقتل رساندم و بدنهای همه را در چاه افكندم.
حال میاندیشم ، من كه شصت تن از اولاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مظلوم و بیتقصیر كشتهام ؛ نماز و روزه ، مرا چه فایده بخشد؟ یقین دارم كه پیوسته در جهنم خواهم بود.
📓عيون اخبارالرضا (علیه السلام): صفحه ۶۱، باب ۹.
📓عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، صفحه ۱۰۹ ، قم ، دارالعلم ، سال ۱۳۷۷ ه.ق
📓بحارالانوار : جلد ۱۱ ، صفحه ۲۴۱.
📓گناهان کبیره ، دستغیب شیرازی ، انتشارات صبا ، تهران ، جلد ۱ ، صفحات ۸۶ و ۸۷ ، پاورقی با تلخیص.
📓تتمة المنتهی ، محدث قمی: صفحات ۱۶۳ و ۱۶۴ ، تهران ، مهتاب ، چاپ ۱ ، سال ۱۳۷۷ ه.ش
🗯 آسمان و زمین بر او گریستن
🔸فس، [تفسیر القمی] أَبِی عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: مَرَّ عَلَیْهِ رَجُلٌ عَدُوٌّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ ثُمَّ مَرَّ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقَالَ لَکِنْ هَذَا لَتَبْکِیَنَّ عَلَیْهِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ قَالَ وَ مَا بَکَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا عَلَی یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا وَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا.
🔻حضرت امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: مردی که دشمن خدا و رسول بود به وی مرور کرد. حضرت امیر این آیه را خواند: «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ. » دخان / ۲۹
{و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند و مهلت نیافتند}
پس از آن مرد، حضرت حسین علیه السّلام از نزد حضرت امیرالمومنین علیه السّلام عبور کرد و حضرت امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: ولی آسمان و زمین برای این حسین علیه السّلام گریان خواهند شد. سپس فرمود: آسمان و زمین جز برای یحیی بن زکریا و حسین بن علی علیهم السّلام برای کسی گریان نشدند
📚بحارالانوار-جلد۴۵،صفحه۲۰۰
#امام_حسین