سوره ای مانع از جهنم
💠 قيصر، پادشاه روم به يكي از خلفاي بني عباس نوشت، ما در انجيل ديدهايم، هر كس سورهاي را بخواند كه خالي از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش جهنّم حرام ميكند و آن هفت حرف عبارتست از «ثاء»، «جيم»، «خاء»، «زاء»، «شين»، «ظاء» و «فاء». ما، در تورات و انجيل آن سوره را نيافتهايم، آيا در كتب خود چنين سورهاي را داريد؟ و اگر جواب مثبت است مراد از اين حروف هفتگانه چيست؟
🍃 خليفة عباسي، علماء و دانشمندان را جمع كرد و سؤال را مطرح نمود. لكن هيچ يك نتوانستند جواب سؤال را بدهند؛ به ناچار سؤال را از حضرت علي بن محمد بن الرضا ـ عليهمالسلام ـ پرسيد.
🔆 حضرت هادي ـ عليهالسلام ـ فرمود: «آن سورهاي كه آنها در جستجوي آن هستند و در كتب آسماني سابق نيافتند، در قرآن مجيد موجود است و آن سوره، «سورة حمد» است كه هيچ يك از اين حروف هفتگانه در آن نميتوان يافت.»
پرسيدند: «حكمت آن چيست؟ و اين حروف علامت چيست؟»
حضرت فرمودند: «ث» اشاره به «ثبور» دارد؛ مراد از «ج» «جحيم»است؟ مقصود از «خ» «خبيث» است و «ز» اشاره به «زقّوم» دارد و «ش» «شقاوت» است و مراد از «ظ» ظلمت است و «ف» اشاره به «فرقت» دارد.»
🔅 اين پاسخ را براي قيصر روم فرستادند؛ چون جواب به پادشاه رسيد بسيار مشعوف شد و دانست كه دين حق همان اسلام است و لذا بلافاصله به اسلام گرويد.
📚 منتخب التواريخ صفحه 530
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
چشم ندوختن به نعمتهای مادی دیگران
💠 من مواعظ النبی صلی الله علیه و آله و سلّم : «و لمّا نزلت علیه «ولاتمدّن عینیک إلی ما متعنا به ازواجاً منهم... الی آخر الآیة»
قال صلی الله علیه وآله وسلّم: «مَنْ لَمْ یتعّز بعزاء اللّه انقطعت نفسه حسراتٍ علی الدنیا و من مدّ عینیه اَلی ما فی أیدی الناس من دنیاهم طال حزنه و سخِط ما قسّم اللّه له من رزقه و تنقصّ علیه عیشه».
🌸پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از نزول آیه شریفه فوق (به نعمتهای مادی که به بندگان خود دادیم چشم مدوز و حسرت نعمتهائی که در دست مردم است مخور)، فرمودند: مؤمن باید خود را به تسلای الهی تسلی دهد و به آنچه که نزد پروردگار است از قبیل رحمت بیپایانش و پاداشهایی که در قیامت برای مؤمنین قرار داده، دل خوش دارد. و گر نه اگر به مال و مقام و امکانات دیگران چشم بدوزد یا همیشه در حسرت و اندوه و غصه به سر برده و به مقدّرات الهی راضی نمیشود و زندگی پرملالی خواهد داشت و یا باید وارد مبارزه تلخی شده و مزرهای حلال و حرام الهی را بشکند و از هر طریقی و لو نامشروع، خود را به دیگران برساند.
پس برای این که در آتش حسرت زندگی دیگران نسوزید و یا در میدان مبارزهای بیفرجام گرفتار نشوید، مایههای تسلای خدا را برای خود برجسته کنید
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
ریشه خرافات 1⃣
💠 زمانی که ایمان کم شود جهل و خرافات زیاد می شود
به عنوان مثال:
🍃دسته اى از غربزدگان به قدرى موهوم پرستند که از خانه اى که شماره پلاک آن ۱۳ است مىترسند پلاک آن را ۱+ ۱۲ مىگذارند در سازمان ملل متحد آسانسور از طبقه ۱۲ به طبقه ۱۴ منتقل مىشود و طبقه ۱۳ ندارد. نکته ی عجیب این است که هتلهاى بزرگ نیویورک طبقه سیزده ندارند آنان از طبقه سیزده وحشت دارند.
🔅هنگامى که ملکه انگلیس از آلمان غربى بازدید کرد رئیس ایستگاه راه آهن دویسبورگ شماره سکویى را که قطار ملکه از آن حرکت مىکرد ۱۳ بوده به ۱۲ تغییر مىدهد تا گزندى به جان او و همراهانش نرسد
اما در مقابل دین مبین اسلام به شدت در مقابل خرافات می ایستد
داستانک:
🌸 ابراهیم فرزند رسول خدا در ۱۸ رجب سال دهم قمری از دنیا رفت. او که ثمره ازدواج پیامبر(ص) با ماریه قبطیه بود، کمتر از دوسال در دنیا زندگی کرد.
در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم از دنیا رفت خورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است!
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) براى رفع این اشتباه و مبارزه با این موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود:
🔆 « أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ کُسُوفَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ یَجْرِیَانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیَاتِهِ فَإِذَا انْکَسَفَا أَوْ أَحَدُهُمَا صَلُّوا »
ترجمه: اى مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههاى قدرت حق تعالى هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حیات کسى نمىگیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکى از آنها گرفت نماز بگزارید.
📚 بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۸۸، ص: ۱۵۵
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
چهار نعمتی که بهتر است
هر روز صبح یاد کنیم
🌿اَلحَمدُ للهِ الَّذِی عَرَّفَنِی
نَفسَهُ وَلَم یَترُکنِی عُمیانَ القَلب
ستایش خدا را که خود را به من شناساند ومرا کوردل نگذاشت.
🌿اَلحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنِی
مِن أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه
ستایش خدا را که مرا از امت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد.
🌿اَلحَمدُ للهِ الُّذِی جَعَلَ رِزقِی فِی یَدَیهِ وَ لَم یَجعَل رِزقِی [وَ لَم یَجعَله] فِی أَیدِی النَّاس
ستایش خدا را که روزیم را در دست خودش قرار داد و آن را در دست مردم ننهاد.
🌿اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ عُیُوبِی [سَتَر ذَنبی] وَ لَم یَفضَحنِی بَینَ الخَلائِق
ستایش خدا را که گناهانم وعیوبم را پوشاند و مرا در میان مردم رسوا نکرد.
🌟حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام 🌟
🌾هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
اول عمر طبیعی
دوم مال و جمعیت بسیار
سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن
☘☘☘☘☘☘
🔹🔷《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ(سلام آلله علیها) بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》🔷🔹
✅عشق و علاقه امام علی(علیه السلام) نسبت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به طورى بود، که غمها و غصه هاى وارده در بیرون از خانه، با دیدار فاطمه(سلام الله علیها) برطرف مى شد.
امام على(علیه السلام) خود در این باره مى فرماید :
📋《فَوَاللهِ لَقَد کُنتُ اَنظُرُ الَیهَا فَتَنکَشِفُ عَنَّى الهُمُومَ وَ الاَحزَانَ》
♦️سوگند به خدا که هرگاه من با او دیدار مى کردم، تمام غمها و غصه هایم از دلم برطرف مى شد.(۱)
جابر بن عبدالله انصاری می گوید :
سه روز پیش از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) از آن حضرت(ص) شنیدم که به امام علی(علیه السلام) میفرمود :
📋《فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ》
♦️طولی نمی کشد که تو دو رکن خویشتن را از دست خواهی داد، من تو را به خدا میسپارم.
هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) رحلت کرد، علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمود :
📋《هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(س) قَالَ عَلِيٌّ(ع) : هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)》
♦️این یکی از آن دو رکن من بود که رسول خدا(ص) به من خبر داد و وقتی که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از دنیا رفت، امیر المومنین(علیه السلام) فرمود : این دومین رکنی بود که حضرت رسول اکرم(ص) به من خبر داده بود.(۲)
هنگام دفن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مولا علی(علیه السلام) مشتی از خاکِ قبر ایشان را برداشت، که در منابع حالات حضرت(علیه السلام) اینگونه وصف کرده اند که؛
📋《هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ》
♦️حزن و اندوه عجیبی سرتاسر وجود ایشان را فرا گرفت.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
رفتی مرا به وادی غم واگذاشتی
تنهای من! مرا ز چه تنها گذاشتی؟
یادش به خیر باد که نه سال پیش بود
آن شب که تو به خانه ی من پا گذاشتی
حوریه ی بهشت علی! نیمه های شب
رفتی سوی بهشت و مرا جا گذاشتی
یاسین من! چقدر غریبانه از وطن
رفتی و سر به دامن طاها گذاشتی
کردی به هر نفس طلب مرگ از خدا
تا داغ خویش بر جگر ما گذاشتی
هرکس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود
یک قبر بینشانه به دنیا گذاشتی
👤سازگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۳۴
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴٣، ص١٧٣
۳)امالی شیخ طوسی، ص۱۰۹
🔹🔷《السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ(سلام الله علیها)》🔷🔹
✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرماید :
📋《رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْءٍ》
♦️مادرم فاطمه(سلام الله علیها) را در شب جمعه ای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود، تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می کرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می کرد، ولی برای خویش چیزی نمی خواست.
پس به ایشان گفتم :
📋《یَا أُمَّاهْ! لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ؟》
♦️مادرم! چرا آنگونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟
ایشان فرمود :
📋《یَا بُنَیَّ! الْجَّارَ ثُمَّ الدَّارَ》
♦️فرزندم! اول همسایه بعد خانه
🏴اما مگر به فرموده خداوند متعال؛
📋《هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؟》
♦️آيا پاداش نيکی و احسان، جز نيکی است؟
مردم مدینه و همسایگان حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، پاداش دعای خیر حضرت(س) را اینگونه جواب دادند، که خود حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلوی شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
📋《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزَلَ عَلَی بَابَِنا وَ أتَوا بِالنَّارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونَا، فَوَقَفتُ بِعِضَادَةِ البَابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أَن یَکُفُّوا عَنَّا وَ یَنصُرُونَا》
♦️بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
📋《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ مَولَی أبِی بَکرِِ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَّلَ البَابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم، پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخَاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ》
♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود سقط کردم.
📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》
♦️آیا این ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته اند، من نيز از آنان برائت می جويم.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد
از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد
زهرا ندید محسن و گلچین روزگار
گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد
می خواست با پسر بدهد جان به پشت در
اما چو بی کسی علی دید جان نداد
در کوچه خواست تا که شود حامی علی
دردا که تازیانه دشمن امان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
👤قاسم ملکی
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۱
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
سیزدهم جمادی الاول سالروز شهادت مظلومه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
💠 حضرت زهرا سلام الله علیها در چنین روزی پس از نماز عصر یا کمی بعد از آن از دنیا رفت و خبر شهادت ایشان در مدینه پیچید
مردم سراسيمه به خانه مولا ع می آمدند و منتظر بيرون آمدن جنازه بودند كه علی علیه السلام به ابوذر فرمود:
🍃 برو و با صداي بلند اعلام كن كه برگردند! چرا كه تشييع جنازه ی دختر رسول خدا ص امشب صورت نمی گيرد و به تأخير افتاده است.
🌸بدین سان مردم گریان و نالان متفرق شدند، وقتی که پاسی از شب گذشت، طبق وصیت، حضرت علی ع با كمك اسماء بدن حضرت س را غسل و كفن كرد و در نيمه شب، با عدهاي از نزديكان و ياران خويش كه البتّه در اينكه چه كساني در تشييع جنازه حضرتچ س حضور داشتند، اختلافی است، اما آنهايي كه به اتّفاق نامهایشان ذکر شده است عبارتند از
سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عباس و زبير و چند تن ديگر، که اينها به همراه امام علي ع جنازه دختر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم را شبانه تشييع كردند و شبانه به خاك سپردند.
حضرت علی علیه السلام بعد از دفن بدن مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها قبر فاطمه سلام الله علیها را همسطح زمين كرد و حتي روايت شده که مولا ع در چند نقطه در بقيع، قبر درست كردند تا متوجه نشوند كه قبر فاطمه س كداميك است و اين راز مخفي ماندن قبر فاطمه سلام الله علیها براي هميشه مانده است و كساني هم كه حضور داشتند، ديگر بعدها محل اختفاء قبر فاطمه سلام الله علیها را بيان نكردند.
📚منابع:
1⃣بحارالانوار مجلسی، ج۱۰ ص۱۹۵
2⃣ ماساة الزهرا س جعفر عاملی، ص۲
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
«قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ».
مقدمه
در این چند روزی که خدمت شما هستم، قرار است مباحثی را دربارۀ خطبه فدکیه ارائه کنم. عرض کردم حضرت به بیش از 20 آیه از قرآن را در این خطبه استشهاد کرده است. این خطبه به بهانۀ سرزمین فدک ایراد شده است که در قدیمی ترین منابع ما مثل «بِلاغَاتُ النِّسَاء» و «شافی» اثر سید مرتضی آورده شده است. حضرت در هاله ای از حجاب «لَاثَتْ خِمَارَهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِها» به مسجد آمد و این خطبه را در دفاع از ولایت الله ایراد فرمود.
انحصاری بودن خطبه فدکیه
یک وقتی خدمت آیت الله صافی بودم، ایشان فرمودند: این خطبه منحصر به فرد و از انحصارات فاطمه زهرا (ع) است و کسی غیر از او نمی توانست آن را ایراد کند.
به امیرالمؤمنین اجازۀ دفاع نمی دادند؛ چون طرف نزاع بود و دیگران مثل سلمان، مقداد، ابوذر و هر کس دیگری که می خواست دفاع کند، جلویش را می گرفتند و نمی گذاشتند صحبت کند؛ اما پیغمبر فاطمه زهرا را به قدری احترام کرده بود که دیگر کسی نمی توانست عظمت او را انکار کند. حضرت (ع) با این جایگاهی که در جامعه داشت، وظیفۀ خود می دانست از حق مظلوم (غصب حکومت) دفاع کند و به نحو احسن نیز دفاع کرد.
ملاک قرار دادن قرآن
از جمله مطالبی که مورد غفلت واقع شده مباحث تفسیری این خطبه است. آیاتی را که حضرت انتخاب کرده و دربارۀ آن صحبت نموده بی دلیل نبوده است چنان که امام حسین (ع) وقتی نصف شب از مدینه بیرون می آید آیۀ «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ» را می خواند، وقتی به مکه می رسد آیه «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ» را قرائت می کند، وقتی یارانش می خواهند خداحافظی کنند و وقتی که حضرت بالای سر شهداء قرار می گیرد آیاتی نظیر: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ» را می خواند، وقتی پسر جوانش به میدان می رود آیۀ «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ» را قرائت می کند، وقتی سرش بالای نیزه قرار می گیرد این آیه را قرائت می کند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا».
نکتۀ قابل توجه این است که این آیات گزینش و از روی قصد خاص بیان شده است. اصولاً ائمۀ ما در مواجهه با حادثه ای که با موقعیتشان ارتباط داشت، آیه ای را قرائت می کردند و دربارۀ آن سخنانی ایراد می فرمودند.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه هایش نزدیک به 140 آیه از قرآن را قرائت نموده و هر یک از این آیات را به مناسبتی ذکر کرده است. از آنجا که زهرای مرضیه (ع) شارح و مفسر قرآن است بیش از 20 آیه را در خطبۀ فدکیه اش گنجانده است. ناگفته نماند که سنت و سیرۀ آن حضرت به نظر شیعه مثل سنت پیغمبر دارای اعتبار و ارزش است.
اولین مطلبی که زهرای مرضیه (ع) بیان فرمود این بود که: «کِتَابُ اللهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ»؛ قرآن جلوی چشم ماست، بدون ملاحظه بیاید قرآن را حَکَم قرار دهیم «زَوَاجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ» امر قرآن روشن و نهی آن آشکار است، مطالب قرآن مشخص است، «أَنَّی تُؤْفَکُونَ» بیایید طبق قرآن با هم سخن بگوییم و آن را ملاک قرار دهیم.
تفسیر آیه 102 سوره آل عمران
شایان توجه است که مستقلاً ده – دوازده شرح دربارۀ آیات خطبه فدکیه نوشته شده است. در ابتدا آیاتی را که حضرت خوانده برای شما عرض می کنم و بعد یکی یکی آنها را معنی و تفسیر خواهم نمود.
اولین آیه ای که حضرت سخن خود را به او استناد کرد آیۀ 112 سورۀ آل عمران بود که متن آیه این است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ».عزیزان من! این آیه دو پیام محکم دارد. اگر کسی به این دو پیام دقت کند و در زندگی اش پیاده نماید، بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد و در مسیر و جادۀ زندگی راحت خواهد بود.
پیام های آیه
پیام اول: نهایت تقوا
اولین پیام آیه این است: مردم! تقوا داشته باشید! «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ» نهایت و آخر تقوا و بالاترین مرحلۀ تقوا را داشته باشید! «حَقَّ تُقاتِهِ». ما در قرآن «إِتَّقُوا الله» زیاد داریم، ولی «حَقَّ تُقاتِهِ» همه جا نداریم، تنها در همین آیه آمده است.
تمثال زندگی و گذران عمر
زندگی مثل جاده است، شما وقتی تهران و یا شمال و یا مشهد می روید، مسیر راه گاهی صاف است مثل اتوبان قم – تهران؛ گاهی سربالا است مثل جادۀ چالوس؛ گاهی سرپایین است مثل جاده هایی که در درهّ هایی رو به پایین وجود دارد.
جاده گاهی دارای دست اندازهای بزرگی است
که سرعت را بایستی در آن کم کنید، تا بتوانید درست از آن عبور کنید. گاهی سرعت گیرها را شهرداری درست کرده تا ماشین ها آهسته بروند، به خاطر مدرسه، کارخانه و افراد زیادی که در این مسیرها رفت و آمد دارند. گاهی هم دست اندازها غیر طبیعی است، به خاطر خرابی جاده ها دست انداز درست شده است. به وجوه چهارگانه مثال توجه کنید تا مطلبی را که ارائه می کنم درست متوجه شوید.
ما در این دنیا گویا در جاده ای در حال حرکت هستیم. روزی به دنیا آمده ایم و روزی هم از آن خواهیم رفت. بنابراین صحنۀ دنیا محل عبور و مرور است. حال یکی این جاده را پنجاه سال می رود و دیگری چهل سال و کسی نیز هشتاد سال. یکی اول جاده است، یکی وسط جاده و دیگری نیز آخر جاده قرار دارد و فرق نمی کند همه مسافرند.
در حالی که همه سوار بر ماشین دنیا هستیم و از جادۀ زندگی می رویم؛ اما اینکه سراشیبی آن کجا و سرپایینی آن کجاست، آیا جاده مستقیم و دارای آسفالت و اتوبان است یا نه، و اینکه دست اندازهایش در کجا واقع شده است؟ اینها را بایستی بدانیم و چگونگی رانندگی در وضعیت های مختلف آن را نیز باید به درستی درک کنیم. اما در این چهار حالتی که گفته شد چه باید کرد؟!
1. وضع عادی زندگی؛ اگر کسی سالم بود و مریضی ندیده بود، پول، خانه و سلامتی داشت؛ البته این سلامتی بیشتر در نوجوانی و جوانی است. لذا این بخش از جاده قسمت صاف و وضع نرمال زندگی را شکل می دهد. عزیزان! از شما سؤال می کنم: در جادۀ صاف مثل اتوبان چه خطری آدمی را تهدید می کند؟ غالباً خواهید گفت که در اتوبان بیشترین خطر از ناحیۀ خوابی است که بر آدمی غلبه می کند.
همین طور در عافیت و سلامتی نیز آدمی را زود خواب می گیرد لذا در حدیث شریف است که «النَّاسُ نِیَامٌ»؛ مردم خوابند. لذا پیام های دینی بیشتر حاوی این نکته است که جوان! سُکر جوانی تو را نگیرد، ثروتمند! سکر و مستی مال تو را نگیرد.
بنابراین خطر خواب، آدمی را در جادۀ صاف تهدید می کند. گاهی این خطر خیلی بیشتر از خطرهایی است که دامن گیر آدمی در دست اندازه ها و مشکلات می شود. لذا در فضای آرام و عافیت و جاده های صاف زندگی لازم است کسی کنارت باشد و با تو حرف بزند تا خوابت نبرد.
بدین جهت، جوان ها و کسانی که دارای مال و مکنت هستند بیش از دیگران به موعظه نیاز دارند. به رفیق خوب، پدر و مادر، قرآن و مسجد بیشتر نیاز دارند، اینها همان رفیق هایی هستند که نمی گذارند خواب بر انسان غلبه کند. «زهیر بن قین» را در جادۀ صاف می خواست خوابش ببرد، زنش او را بیدار کرد. گفت: بلند شو این امام حسین (ع) است. کجا داری می روی؟ می خواهی به سمت حجاز بروی در حالی که حسین دارد به سمت عراق می رود؟
ما همان کونه که در زندگی جاده های صاف داریم، خیابان های سربالایی و سرپایینی و دست انداز نیز داریم. همان گونه که ما در جاده های سربالایی و سرپایینی (مشکلات زندگی) ممکن است سقوط کنیم، در عافیت ها و جاده های صاف نیز ممکن است بر اثر خواب و غفلت به نرده بزنیم و تصادف کنیم.
کسی که در جادۀ صاف حرکت می کند اگر رفیق بد داشته باشد و مرتب بگوید برویم پای فلان فیلم خراب، قمار، گناه، شراب و زنا، وای به حال کسی که رفیق خواب نصیبش شود. رفیقی که از خودش بدتر باشد، آن وقت است که در روز قیامت خواهد گفت: «يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا»، ای کاش فلانی رفیقم نبود.
در زمان پیامبر «عقبه» آمد مسلمان شد، اما رفیقش «اُبَی» گفت: چرا مسلمان شدی، و دوباره او را به سمت کفر و شرک کشاند. پس از مدتی پیش پیغمبر آمد و اظهار کفر کرد و کافر شد. بعضی ها گفته اند آیه ای که گفته شد در رابطه با او نازل شده است که ادامه اش این است: «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا»، کاش یک آدم بیدار کنارم می نشست! چگونه پیغمبری را که منبّه، منذر و بیدارگر است نمی توانی درک کنی؟ پیغمبر متذکر، بیدارگر و معلم است، و مدام به ما آگاهی می دهد.
بنابراین عزیران! تقوا در جاده صاف با چه چیزی حاصل می شود؟ به ایم که قدر عافیت را بدانیم، به اینکه به نرده نزنیم «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»، آدم ثروتمند طغیان می کند، آدم سالم دچار غفلت می شود. خطر جادۀ صاف غفلت، سُکر، مستی و خواب است.
2. سربالایی ها؛ جاده گاهی سربالایی است، انسان در سربالایی ها باید به ماشین دندۀ کمکی اضافه کند و یک خورده سنگین تر حرکت کند. مواظب باشد به عقب برنگردد، رانندۀ ماهر کسی است که در سربالایی ماشین را نگه دارد. گفتیم که زندگی نیز سربالایی دارد. عبادت، دشوار است. بیچاره ساعت یک و نیم شب خوابیده باید ساعت چهار و نیم برای نماز صبح بیدار شود.
نماز صبح همان سربالایی است. چه طور جوان از این رختخواب بلند شود، روزه سربالایی است، آن هم در شهریور که روز، هفده، هجده ساعت طول می کشد، گاهی وقتی ماه رمضان می شود، زخم معده ها عود
می کند. در طول سال بدن طرف سالم است، اما در ماه رمضان زخم معده پیدا می شود.
شخصی آمده بود و می گفت: نمی توانم روزه بگیرم گرسنه ام می شود. گفتم: ما هم گرسنه می شویم، گرسنه شدن مجوز روزه خواری نیست. گفت: تشنه می شوم، دلم ضعف می رود. برادر من! روزه اصلاً مال دل ضعف رفتن است.
اینها سربالایی هاست، خمس چقدر سخت است، شخصی صد میلیون زمین فروخته، باید بیست میلیونش را خمس بدهد و این خیلی مشکل است. به همین جهت از دادن خمس فرار می کند. مکه که می خواهد برود حساب می کند کارخانه، ماشین، لباس...، یک دفعه می بیند پنجاه – صد میلیون را باید پاک کند. با خودش می گوید: من که نمی توانم پنج هزار تومان به حقوق یک کارگر اضافه کنم و زورم می آید، حالا چگونه پنجاه میلیون خمس بدهم؟! این همه زمین را با زحمت آبیاری کرده ام، حالا که گندم به دست آمده، بیایم زکات بدهم! لذا در سربالایی ها آدم ماهر باید دنبال کمک بگردد؛ یعنی اگر اتوبوسی جلویش هست، خیلی نزدیک نشود، زیرا ممکن است اتوبوس جلویی برگردد، فاصله را باید رعایت کند و کلاج و دنده اش را کنترل کند تا برنگردد. در سربالایی ماشین خطر برگشت دارد، خدا در قرآن کمک کرده و می فرماید: آدم! ربانگیر! برای اینکه مالت زیاد شود صدقه بده. من معتقدم در این خطبۀ حضرت زهرا بیست دندۀ کمکی برای ما معرفی شده و می فرماید: «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر»؛ نماز بخوان تا تکبرت از بین برود. «وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْقِ»؛ زکات بده تا روزی ات زیاد شود. «وَالصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلاٰصِ»؛ روزه بگیر تا اخلاصت زیاد گردد.
خدا در قرآن هم به ما دندۀ کمکی می دهد. آقا! بهشت داریم، حورالعین داریم. هر کسی را با یک وسیله می شود جذب کرد. یکی می گوید: مرا همان بهشت بس است، دیگری می گوید مرا کاخ و قصر بس است. ولی خداوند می گوید: «رِضْوٰانٌ مِنَ اللهِ أَکْبَرُ»؛ رضوان داریم که بسیار بزرگ است. «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ» خداوند با این آیات فرجه هایی را معرفی می نماید و در پی آن به ما کمک می کند.
سربالایی های زندگی واجبات است، اینکه گفته اند: دنیا، زندان مؤمن است، درست است؛ زیرا کافر در آن راحت است، هر کار که دلش خواست می کند. ولی شما وقتی می خواهید نگاه کنید دین می گوید: نگاه نکن! می خواهی برخی از نوشیدنی ها و خوردنی ها را بخوری می گوید: نخور! می خواهی بخوابی، می فرماید: بلند شو نماز بخوان!
3. سراشیبی ها: در سراشیبی ها گفته می شود مواظب باشید که خطر دارد، می گویند با دندۀ سنگین راه بروید. کسی که در سراشیبی دنده را خلاص کند خیلی ناشی است. زیرا خلاص کردن دندۀ ماشین در سرازیری مساوی است با پایین درّه رفتن. اما سراشیبی زندگی کجاست؟
زمانی که عصبانی می شوید رو به سراشیبی قرار گرفته اید. اگر ترمز را رها کنی فحش، اختلاف، درگیری و قتل نتیجۀ مستقیم آن خواهد بود. در روزنامه ای نوشته شده بود که در تهران خانمی بالای پشت بام 14 طبقه ای می رود تا خودش، و بچه های ده ساله و هفده ماهه اش را پایین پرت کند. بچۀ ده ساله از دستش فرار کرده بود؛ اما بچۀ خردسالش نیز از دنیا رفته است. چقدر در روزنامه ها گزارش داده می شود که ادمی سوزانده شده و یا مُثله شده است و یا کسی به دست بستگانش قطعه قطعه شده است. بنابراین، سراشیبی زندگی غضب و شهوت است. به خانمی گفته می شود که چرا شوهرت را کشتی؟ می گوید: با پسر خاله ام رفیق شدم، او گفت: اول شوهرت را بکش تا بعد با هم زندگی کنیم. نادان! بچه و همسرش را خفه کرده است. چه کارها و جنایاتی در همین کشور خودمان اتفاق می افتد. حالا کشورهای دیگر بماند که چه وقایعی اتفاق می افتد. شما صفحۀ حوادث روزنامه را ببینید، هیچ روزی نیست که از این حوادث نباشد.
شیطان به حضرت نوح (ع) گفت: من سه جا هستم که آنجا سراشیبی است و مواظب باش. یکی آن جایی که عصبانی می شوید؛ دیگری جایی که با نامحرم خلوت می کنید؛ و دیگری جایی که می خواهید قضاوت کنید.
4. دست اندازها: زندگی دست اندازهایی نیز دارد. یک وقت در اوج جادۀ صاف می بینید چاله ای درست شده است، حالا یا با باران درست شده یا آسفالت چاک خورده، یا شهرداری و ادارۀ راه مانع گذاشته است. در حالی که سرعتت 120 است یک باره می بینی رو به رویت مانع است. رانندۀ خوب کسی است که بتواند خودش را در این موضع کنترل کند. در جادۀ صاف زندگی می گویند بچۀ هجده ساله ات از دنیا رفته است، این دست انداز است. آقا، همسرت مبتلا به تومور مغزی شده است. خانه ات اتش گرفته است. این امور همان دست اندازهایی است که در فضای آرام زندگی برای بسیاری پیش خواهد آمد؛ اما برای چه این امور پیش می آید؟ در جواب قرآن می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَا