کارهای نیک اموری شناختهشده و کارهای زشت و ناپسند اموری ناشناختهاند، چه اینکه فطرت پاک انسانی با دسته اوّل آشنا و با دوم ناآشناست.
ب) امر به معروف وظیفهای عقلی است یا تعبّدی
جمعی از دانشمندان اسلامی معتقدند که وجوب این دو وظیفه تنها با دلیل نقلی ثابت شده است و عقل فرمان نمیدهد که انسان دیگری را از کار بدی که زیانش تنها متوجّه خود اوست بازدارد.
ولی توجّه به پیوندهای اجتماعی و اینکه هیچ کار بدی در اجتماع انسانی در نقطه خاصّی محدود نمیشود، بلکه هر چه باشد همانند آتش ممکن است به نقاط دیگر سرایت کند، عقلی بودن این دو وظیفه را مشخّص میسازد. به عبارت دیگر، در اجتماع چیزی بهعنوان «ضرر فردی» وجود ندارد و هر زیان فردی امکان دارد که به صورت «زیان اجتماعی» درآید؛ به همین دلیل، منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه میدهد در پاک نگاه داشتن محیط زیست خود از هر کوششی دریغ نکنند.
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم که فرمود: «انسان گناهکار در میان مردم، همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری بردارد و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرّف میکنم. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک بازندارند طولی نمیکشد که آب به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق میشوند».
پیامبر صلی الله علیه و آله با این مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را مجسّم ساخته و حقّ نظارت فرد بر اجتماع را حقّی طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشتهاست میداند.
ج) اهمّیّت امر به معروف و نهی از منکر
علاوه بر آیات فراوان قرآن مجید، احادیث بسیاری در منابع معتبر اسلامی
درباره اهمّیّت این دو وظیفه بزرگ اجتماعی آمده است که در آنها به خطرها و عواقب شومی که بر اثر ترک این دو وظیفه در جامعه به وجود میآید اشاره شده، از جمله در حدیثی امام باقر علیه السلام میفرماید:
انَّ الامرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَن المُنکَرِ فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائِضُ، وَتَأمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکاسِبُ وَتُرَدُّ المَظالِمُ وَتُعمَرُ الأرضُ وَیُنتَصَفُ مِنالأعداءِ وَیَستَقیمُ الأمرُ:
امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیّه فرایض با آنها برپا میشوند. به سبب این دو، راهها امن، کسب و کار مردم حلال، حقوق افراد تأمین میشود و در سایه آن زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته میشود و در پرتو آن همه کارها روبهراه میگردد».(1) در حدیثی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
مَن امَرَ بِالمَعروفِ وَ نَهی عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّهِ فی ارضِهِ وَ خَلیفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ خَلیفَةُ کِتابِهِ:
هر که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خداوند در زمین و جانشین پیامبر و کتاب اوست».(2) از این حدیث بهخوبی استفاده میشود که این فریضه بزرگ پیش از هر چیزی برنامهای الهی است و بعثت پیامبران و نزول کتابهای آسمانی همه جزءِ این برنامه است.
مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله که بر فراز منبر نشسته بود آمد و پرسید:
مَن خَیرُ النّاسِ؟
«از همه مردم بهتر کیست؟» حضرت فرمود:
آمَرُهُم بِالمَعروفِ وَ انهاهُم عَن المُنکَرِ وَاتقاهُم لِلّهِ وَارضاهُم:
«آن که از همه بیشتر امر به معروف و نهی از منکر کند و آن که از همه پرهیزگارتر باشد و در راه خشنودی خدا از همه بیشتر گام بردارد».(3) در حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
لَتَأمُرُنَ
1- کافی، ج 5، ص 56، ح 1.
2- تفسیر کشّاف، ج 1، ص 452.
3- همان.
❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️
بِالمَعروفِ وَلَتَنهُنَّ عَن المُنکَرِ أو لَیُسَلّطَنَّ اللّهُ عَلَیکُم سُلطاناً ظالِماً لَایُجِلُّ کَبیرَکُم وَلا یَرحَمُ صَغیرَکُم فَیَدعُو خِیارُکُم فَلا یُستَجابُ لَهُم وَتَستَنصِرونَ فَلا تُنصَرونَ وَتَستَغیثونَ فَلا تُغاثونَ وَتَستَغفِرونَ فَلا تُغفَرونَ:
«باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه خداوند ستمگری را بر شما مسلّط میکند که نه به پیران احترام میگذارد و نه به خردسالان رحم میکند. نیکان و صالحان شما دعا میکنند ولی مستجاب نمیشود و از خداوند یاری میطلبند امّا خدا به آنها کمک نمیکند و حتّی توبه میکنند و خدا از گناهانشان درنمیگذرد».(1) اینهمه تأکید برای آن است که بفهمیم این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجرای بقیّه وظایف فردی و اجتماعی است و در حقیقت در حکم روح و جان آنهاست و با تعطیل آنها تمام احکام و اصول اخلاقی ارزش خود را از دست خواهد داد.(2) این دو برنامه اسلامی آثار فراوانی دارد. حضرت علی علیه السلام میفرماید:
وَما اعمالُ البِرّ کُلُّها وَالجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ، عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهی عَن المُنکَرِ الّا کَنَفثَةٍ فی بَحرٍ لُجّیّ:
«تمام اعمال نیک و حتّی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، مثل آب دهان در دریای عمیق است».(3) بیاعتنایی به همین چیزی که ما با جمله «به من چه ربطی دارد» از کنار آن میگذریم، یا به بهانه رنجیدن دوست و آشنا و یا برای به دردسر نیفتادن آن را ترک میکنیم و به قول معروف سری که درد نمیکند چرا دستمال ببندیم، موجب میشود تدریجاً اشرار بر جامعه مسلّط و انسانهای نیک کم شوند و نیکی بهدست فراموشی سپرده شود. این خیال خام و اشتباه بزرگی است که انسان گمان کند عزّت در دست دیگران است نه در دست خدا، در حالی که قرآن باصراحت
1- مجمعالبیان، ج 2، ص 359.
2- تفسیر نمونه، ج 3، ص 37.
3- نهجالبلاغه، کلمات قصار، شماره 374.
میفرماید: « «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»؛ هر که را بخواهی عزّت میدهی و هر که را بخواهی خوار میکنی».(1) و در جای میفرماید: « «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا»؛ کسی که خواهان عزّت و توانایی است (باید از خدا بخواهد، زیرا) تمام عزّت و توانایی برای خداست».(2)
1- سوره آل عمران، آیه 26.
2- سوره فاطر، آیه 10.
❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦
سه چيز كه هركس دارا باشد پشيمان نمى شود
✍ #سید_محمد_موسوی
وَ قالَ الْجَوادُ عليه السلام : َثَـلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ لَمْ يَنْـدَمْ، تَرْكُ الْعَجَلةِ وَالمْشَوَرَةِ وَالتَّوَكُّلِ عَلىَ اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ آقا امتحان کنید ، سه چیز تو زندگیتان باشد پشیمان نمی شوید :
♦️ترک العجله، شتاب نکنید ، تو رانندگی تو تحصیل تو ازدواج تو همه کار . کارهایی که غیر از خیر .
♦️المشوره، مشورت کنید هزینه که ندارد بنشینید بایکی حرف بزنید آدم وارد باشد، نه آن مشاور که از خودت ضعیف تر باشد چون مشاور هم شرایط دارد ؛ مشاور دینی باشد فهیم باشد عاقل باشد .
♦️والتوکل عند العزم.
یکیش به خودت بر می گردد یکیش به مردم یکیش به خدا ، یعنی این مثلث سه ضلعی باعث می شود پشیمان نشوی. خودت عجله نکن. با آدمهای قوی مشورت کن بر خدا توکل کن. اگر توکل و عزم مشورت و ترک عجله فرمود این موجب می شود تو زندگی پشیمانی نیاید.
فیش سخنرانی علائم و نشانههای حسادت
✍ #سید_محمد_موسوی
یک ـ غیبت در خفا. شما نیستی و من شروع میکنم که پشت سر شما صحبت کردن. خود غیبت یکی از ریشههای آن حسادت است.
دو ـ تملق در حضور. الان که در پیش شما هستم اصلا این حرفها را نمیزنم. چه طور شد صد و هشتاد درجه که اطرافیان میفهمند که چه صفحهای پشت سر ایشان گذاشته بود اما الان که در روی او آمده است، این نفاق است. این همان حسادتی است که در روایت هم داریم که وقتی حضور ندارد تغتاب ولی وقتی در حضور است یتملق.
سه ـ شادی در گرفتاری. یعنی متوجه میشود که این آقایی که من به او حسادت میکردم یک تصادفی کرد و یک اتفاقی برای او افتاد و در دل خود قنج میزند و ممکن است که بروزی ندهم ولی شاد میشود. عجب این ترم افتاد الحمدلله. میخواست برود دانشگاه و تصادف کرد و نتوانست هزینه را نداشت بپردازید و یک جوری در آن هدف ازدواج اختلاف پیدا کردند، کار آنها به دادگاه کشیده است کیف میکند و این ناشی از این حس حسادت است، شادی در گرفتاری.
چهار ـ غم در موفقیت. عجب ترم اول او با بیست نمره او پاس شد و امتیاز فلان جا را آورد و پایاننامه خود را هم نوشت و او هی احساس میکند ... عجیب است که حضرت امیر هم دارد که میفرماید که حسد تو صفتی هستی که یکی از خوبیهای تو این است که اول به خود حاسد ضرر میزنی. یعنی قبل از اینکه شما لطمه ببینی اول خود من دارم داغون میشوم. اول این تیغ به خود من میخورد.
من یک داستانی بگویم که انس بن مالک یکی از اصحاب پیامبر است که میگوید که من خدمت حضرت نشسته بودم و بقیه هم نشسته بودند. رسول خدا میدانید که نوع بیان او بیانی بوده است که به اشکال مختلف جاذبه در آن سخن ایجاد میکرد و گاهی اوقات میگفت که بگویم که فردای قیامت چه کسی به من نزدیک است، اینها را سؤالی مطرح میکرد. گاهی تعجبی ایجاد میکرد. حضرت یک دفعه فرمود که میدانید که اولین کسی که از این در الان وارد میشود اهل بهشت است. ورودی که الان از این در میآید همه چشمها هم رفت به سمت در. دیدند یک آقایی انس بن مالک وارد شد که پیرمرد هم بود و وضو گرفته بود و همه او را دیدند. فردا باز پیامبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. روز سوم که پیغمبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. پیامبر است و علم الغیب دارد و درست در زمانی که او میآمد این حرف را میزد.
یک آقایی به نام عبدالله ابن عمر و عاص آمد که پسر عمر و عاص است که البته این مثل پدر خود نبوده است و حتی با پدر خود گاهی مخالفت میکرد. ایشان میگوید که تحریک شدم که ببینم چرا او اهل بهشت است. دنبال او راه افتادم و در خانه آمدم و دیدم که یک خیمهای دارد. سلام کردم و گفتم که بابای من، من را از خانه بیرون کرد و گفته است که دو، سه روز حق نداری پای خود را در این خانه بگذاری. این را راست نمیگفت و میخواست ببیند چه خبر است.
انس بن مالک گفت که بفرمایید مهمان حبیب خدا است. در زندگی او وارد شدم و دیدم که زندگی سادهای دارد. یک نخلی کنار خیمه او بود که خرمای آن را استفاده میکرد و یک بزی هم داشت که از شیر آن میدوشید. آن شب برای من یک قدری خرما و شیر آورد و خود او هم چیزی نخورد ولی حواس من به این بود که ببینم این حکمت بهشتی بودن او چه هست؟ من شب برای نماز بلند شدم و دیدم که او خواب است.
یعنی این نیست که به اهل نماز شب و استحباب بدهند، فقط دیدم که در🔺 رختخواب که میغلطت یک ذکری میگوید. مثلاً از این پهلو به آن پهلو که می شود لا اله الا الله الحمدلله میگوید اما همیشه روزه باشد، عبادت کند، نیست. بالاخره زمان سپری شد و گفتم ببخشید که ما راست آن را به شما نگفتیم و قصه این است که رسول خدا سه روز فرمود که کسی که از این در وارد شود اهل بهشت است و هر سه روز هم شما آمدید حکمت آن چه هست. گفت زودتر میگفتی. گفت من سه تا ویژگی دارم.🔺
فیش سخنرانی علائم و نشانههای حسادت
✍ #سید_محمد_موسوی
یک ـ غیبت در خفا. شما نیستی و من شروع میکنم که پشت سر شما صحبت کردن. خود غیبت یکی از ریشههای آن حسادت است.
دو ـ تملق در حضور. الان که در پیش شما هستم اصلا این حرفها را نمیزنم. چه طور شد صد و هشتاد درجه که اطرافیان میفهمند که چه صفحهای پشت سر ایشان گذاشته بود اما الان که در روی او آمده است، این نفاق است. این همان حسادتی است که در روایت هم داریم که وقتی حضور ندارد تغتاب ولی وقتی در حضور است یتملق.
سه ـ شادی در گرفتاری. یعنی متوجه میشود که این آقایی که من به او حسادت میکردم یک تصادفی کرد و یک اتفاقی برای او افتاد و در دل خود قنج میزند و ممکن است که بروزی ندهم ولی شاد میشود. عجب این ترم افتاد الحمدلله. میخواست برود دانشگاه و تصادف کرد و نتوانست هزینه را نداشت بپردازید و یک جوری در آن هدف ازدواج اختلاف پیدا کردند، کار آنها به دادگاه کشیده است کیف میکند و این ناشی از این حس حسادت است، شادی در گرفتاری.
چهار ـ غم در موفقیت. عجب ترم اول او با بیست نمره او پاس شد و امتیاز فلان جا را آورد و پایاننامه خود را هم نوشت و او هی احساس میکند ... عجیب است که حضرت امیر هم دارد که میفرماید که حسد تو صفتی هستی که یکی از خوبیهای تو این است که اول به خود حاسد ضرر میزنی. یعنی قبل از اینکه شما لطمه ببینی اول خود من دارم داغون میشوم. اول این تیغ به خود من میخورد.
من یک داستانی بگویم که انس بن مالک یکی از اصحاب پیامبر است که میگوید که من خدمت حضرت نشسته بودم و بقیه هم نشسته بودند. رسول خدا میدانید که نوع بیان او بیانی بوده است که به اشکال مختلف جاذبه در آن سخن ایجاد میکرد و گاهی اوقات میگفت که بگویم که فردای قیامت چه کسی به من نزدیک است، اینها را سؤالی مطرح میکرد. گاهی تعجبی ایجاد میکرد. حضرت یک دفعه فرمود که میدانید که اولین کسی که از این در الان وارد میشود اهل بهشت است. ورودی که الان از این در میآید همه چشمها هم رفت به سمت در. دیدند یک آقایی انس بن مالک وارد شد که پیرمرد هم بود و وضو گرفته بود و همه او را دیدند. فردا باز پیامبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. روز سوم که پیغمبر همین جمله را فرمود و همین آقا آمد. پیامبر است و علم الغیب دارد و درست در زمانی که او میآمد این حرف را میزد.
یک آقایی به نام عبدالله ابن عمر و عاص آمد که پسر عمر و عاص است که البته این مثل پدر خود نبوده است و حتی با پدر خود گاهی مخالفت میکرد. ایشان میگوید که تحریک شدم که ببینم چرا او اهل بهشت است. دنبال او راه افتادم و در خانه آمدم و دیدم که یک خیمهای دارد. سلام کردم و گفتم که بابای من، من را از خانه بیرون کرد و گفته است که دو، سه روز حق نداری پای خود را در این خانه بگذاری. این را راست نمیگفت و میخواست ببیند چه خبر است.
انس بن مالک گفت که بفرمایید مهمان حبیب خدا است. در زندگی او وارد شدم و دیدم که زندگی سادهای دارد. یک نخلی کنار خیمه او بود که خرمای آن را استفاده میکرد و یک بزی هم داشت که از شیر آن میدوشید. آن شب برای من یک قدری خرما و شیر آورد و خود او هم چیزی نخورد ولی حواس من به این بود که ببینم این حکمت بهشتی بودن او چه هست؟ من شب برای نماز بلند شدم و دیدم که او خواب است.
یعنی این نیست که به اهل نماز شب و استحباب بدهند، فقط دیدم که در رختخواب که میغلطت یک ذکری میگوید. مثلاً از این پهلو به آن پهلو که می شود لا اله الا الله الحمدلله میگوید اما همیشه روزه باشد، عبادت کند، نیست. بالاخره زمان سپری شد و گفتم ببخشید که ما راست آن را به شما نگفتیم و قصه این است که رسول خدا سه روز فرمود که کسی که از این در وارد شود اهل بهشت است و هر سه روز هم شما آمدید حکمت آن چه هست. گفت زودتر میگفتی. گفت من سه تا ویژگی دارم.
یک ـ اگر همه دنیا از من گرفته شود، همه دنیای او همین خیمه و بز بود، ناراحت نمیشوم و اگر همه دنیا به من روی بیاورد خود را نمیبازم. پس اولی این است که وابستگی به دنیا نداریم.
دو ـ از احدی در دل من کینه نیست کینه مؤمن و کینه همسایه و رفیق نیست. کافر و دشمن چیز دیگری است.
سه ـ به هیچ کسی حسادت نورزیدم که بگویم که من خیمه دارم و او خانه دارد و من یک بز دارم و او صد تا گوسفند دارد. این رمز موفقیت است.
خیلی صفت بدی است که این صفت در تاریخ آدمکشی کرده است. داستان هابیل و قابیل. یک وقتی امام کاظم (ع) یک برادرزادهای به نام محمد بن اسماعیل دارد که میدانید که اسماعیل پسر امام صادق است محمد بن اسماعیل هم پسر برادر امام کاظم میشود. امام کاظم عموی ایشان است که این فرقه اسماعیلیه و اسماعیل و فرزندان او را امام میدانند. ایشان خدمت امام کاظم آمد با علی بن جعفر معروف که او هم باز یک برادر یعنی فرزند امام صادق است و برادر امام کاظم است.
علی بن جعفر برادر با محمد بن اسماعیل برادر زاده، در واقع محمد بن اسماعیل با عموی خود آمد.
عرض سلام و ارادتی که داشت به بغداد میرفت که گفت عمو جان یک نصیحتی به من کنید به امام کاظم گفت. آقا فرمودند که در خون من مشارکت نکنید. در قتل من ... خیلی حرف است. آقا من در قتل شما ... فرمود که همین که به شما میگویم. آقا یک پولی هم به او داد ظاهراً سیصد دینار هم به او داد. همین طور که میرفت آقا به اطرافیان فرمود که این پیش هارون الرشید می رود و در قتل من شریک میشود. حسادت. بلند شد پیش هارون الرشید آمد و همین کار را هم کرد. با اینکه آقا به او گفته بود. گفت که مگر میشود یک مملکت دو تا حاکم داشته باشد. تو در بغداد حاکم هستی و عموی من در مدینه، برو ببین چه رفت و آمدی دارد و چه مراجعاتی دارد. حس حسادت موجب شد که هارون الرشید امام کاظم را زندانی کند و بعد هم به شهادت برساند. این حس حسادت است که اصلاً فامیل نمیشناسد، برادر نمیشناسد. برادران یوسف روی حسادت این کار را کردند.
لذا حسود علائمی دارد و غیبت در خفا میکند. تعریف در حضور میکند، شاد در گرفتاری است و غمناک در موفقیت است. ویژگی دیگری که حسود دارد
پنجم - تعریف با نقطه ضعف است. میگوید که آقای شریعتی خیلی خوب است و اجرای او خوب است اما ... این اما مهم است. نمیدانید چه اخلاقی دارد و نمیدانید با خانواده خود چه رفتاری دارد. این تعریفها با اما است. ویژگی بعدی ـ میگوید که ما تا به حال با پدر و مادر خود دعوا نکردیم و بدی نکردیم اما ایشان یعنی آن حسادت را ابراز میکند با برائت خود. ویژگی دیگر ـ شماتت در مصیبت است. تصادف کرده است، میگوید که صد بار به او گفتم که ماشین نخر. حالا این حسادت روی ماشین خریدن او است.
یا ازدواجی کرده است و دعوایی بین آنها پیش میآید حالا کار به طلاق میکشد که میگوید که از اول گفتم که این زن را نگیر. معروف است که حضرت ایوب وقتی بعد از هفت سال بیماری شفا گرفت و به او گفتند که کدام مصیبت بر تو سختتر بود، دام تو از دست رفت، زراعت تو از دست رفت، همسر تو از دست رفت، این همه سختی، گفت شماتت مردم. شماتت خیلی شکننده است. ویژگی دیگر سخنچینی است.حسود منتظر است که یک چیزی را کسب کند و برود یک جای دیگر منتقل کند🟥.
ششم - محرومیت از تجربه شما است. این خیی ابن اخربی که این حرف را میزند از اسلام محروم میشود. این محمد بن اسماعیل که این حرف را میزند از فیض امام محروم می شود. این برادران یوسف که این کار را میکنند از برادر محروم میشوند. یعنی یک حسود طبیعتاً میگوید که بمیرم و نبینم. من اگر داشتم میمردم و گفتم که ایشان به تو دارو بدهد خوب میشوی، من پیش او نمیروم و اگر هم بدهد نمیخورم. حاضر است بمیرد ولی ... بعضیها گفتند که سنگ از آسمان بیاید من از بین بروم اما ولایت حضرت امیر را نبینم.♦️
هفتم - عدم تبریک در موفقیتها است. همه در این گروه تبریک گفتند که این آقا ازدواج کرده است ولی او سکوت میکند. همه تبریک گفتند که در دانشگاه قبول شده است ولی او هیچی نمیگوید و سکوت میکند. همه دارند طیب الله میگویند ولی او ... من یک وقتی یک جایی بودم که یک آقایی گفت که این ضاد از اینجا مخرج ادا میشود. شما گفتی که ... بحث من و منبر من و روضه من همه بحث این ضاد بود. نشان میدهد خود را. «کفار حسدا» قرآن در یک جایی میفرماید. ویژگی دیگری که در مسائل آمده است این فقدان ارتباط است یعنی ارتباطگیری با آن کسی که به او حسادت دارد. بین آنها کم میشود.
هشتم - انکار فضائل است. فکر نکنم، میگویند، ما که چیزی ندیدیم. همه مطب رفتند و همه پای سخنرانی او رفتند، انکار فضائل.
نهم -شایعه سازی که همه اینها میتواند از شکم حسادت به اشکال مختلف خود را نشان بدهد.♦️
قرآن میفرماید: علت اینکه عدهای جهنمی میشوند سه چیز است
✍ #سید_محمد_موسوی
قرآن میفرماید: علت اینکه عدهای جهنمی میشوند سه چیز است.
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ» خیلی از اینهایی که به جهنم میروند و عذاب میشوند علت اولش این است
«لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا» این قلب منظور روح است اما فهم ندارند. یعنی از آن قدرت فهمشان استفاده نمیکنند.
«وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا» چشم دارند اما نمیبینند. نه اینکه این کتاب و دفتر را نمیبینند، نه، آنی که باید ببینند. یعنی آن بصیرت، آن آگاهی. مثلاً از طبیعت برداشت کنند، از دریا عبرت بگیرند، از تاریخ عبرت بدهند. این عبرت در آنها نیست.
«وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا» گوش هم دارند ولی نمیشنوند. نه اینکه کر هستند. نه. آنی که در واقع به دردشان میخورد را استفاده نمیکنند.
خب چرا اینطوری هستند؟
قرآن میفرماید: «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ» اینها مثل چهارپایان هستند چون آن چهارپا هم فهم و درک ندارد. شما با او حرف هم که بزنی گوش نمیدهد. گوش به این معنا که توجه کند «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» نه، بلکه بدتر.
چون حالا حیوان دیگر عقل ندارد اما اینها عقل هم دارند. علت اینکه عدهای جهنمی میشوند، قلبشان، چشمشان، گوششان کارایی ندارد چیست؟
«أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» علت آن غفلت است. ببینید غفلت غیر از جهل است. یکی خواب است، یکی خودش را به خواب میزند. جاهل خواب است. بیدارش میکنیم اما غافل خودش را خواب زده است و غافل ممکن است عالم باشد. یک خطبهای دارد امیرالمؤمنین در نهج البلاغه من خواهش میکنم حتما ببینید.
خطبه 174. «في ذمّ الغافلين» این خطبه در مذمت غافلین است. حضرت در آنجا میفرماید: «ایها الغافلون». ای کسانی که غافل هستید «اما غیر المغفول عنهم» ولی از شما غافل نیستند. مثل بنده یا شما، جنابعالی در جادهاید، سریع دارید میروید فکر میکنید هیچ کس هم نیست. ولی دوربین هست، ما توجه نمیکنیم. جریمهاش که در خانه آمد متوجه میشویم که یکی حواسش به ما بوده است. ای کسانی که حواستان نیست، بدانید حواس دیگران به شما هست. زمین، زمان، خدا، فرشتهها، ملائکه. و این روایت را هم بخوانم که «الْغَفْلَةُ أَضَرُّ الْأَعْدَاء» سختترین دشمن انسان غفلت است.
راهکار آن♦️♦️♦️♦️♦️♦️
غفلتزدایی یک درمان اساسی دارد. آن هم فرمود: «ضَادُّوا الْغَفْلَةَ بِالْيَقَظَة» فرمود» غفلت را با یقظه، با بیداری یعنی توجه. اینکه انسان با موعظه برود. امام رضا فرمود کسی روزی 50 تا آیه قران بخواند از غافلین نیست.
فیش سخنرانی چهار عامل اصلی سرکشی انسان
✍ #سید_محمد_موسوی
خداوند تبارک و تعالی در یک تحلیل بسیار دقیق و عمیق ریشه طغیان را معرفی می کند و طی چهار مسئله آنها را بیان می دارد:
۱. «کلَّا بَل لَّا تُکرِمُونَ الْیتِیمَ؛ چنان نیست که شما خیال می کنید؛ بلکه شما یتیمان را گرامی نمی دارید» مسئلۀاول این است که شما یتیم را اکرام و احترام نمی کنید. یتیم یعنی شخصی که پشتوانه تربیتی، اقتصادی، اجتماعی و آبرویی خود را که پدرش باشد، در سنین کودکی از دست می دهد و نمی تواند از عهده کار های خود برآید.
چیزی برای یتیم پیش برنده و سازنده است، اکرام است؛ نه رسیدگی مادی صرف. آن چیزی که آینده او را تضمین می کند، تربیت او، شخصیت دادن به او و بزرگداشتش است و این است که باعث می شود در آینده روی پای خود بایستد و جلو رود.
۲. «وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکینِ؛ و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کند». این موضوع هم عمومی است و به همۀماها برمی گردد. کسی خودش را استثنا نکند. خداوند دارد ریشه اشکالات را بیان می کند. شما نسبت به خوراک رسانی به کسانی که گرفتار مسکنت هستند و فقر شدید دارند توصیه و تشویق نمی کنید.
مسئله یک قدم بالاتر از این است که خودتان رسیدگی کنید؛ یعنی فرض گرفته است که تو نه تنها خودت باید رسیدگی کنی، باید دیگران را هم تشویق کنی که به کسانی که گرفتار دشواری های اقتصادی هستند و در امتحان های سخت و تقدیر رزق هستند، رسیدگی کنند.
۳. نکته سوم «وَتَأْکلُونَ التُّرَاثَ أَکلًا لَّمًّا؛ و میراث را (از طریق مشروع و نامشروع) جمع کرده می خورید». اگر اینجا تراث به معنی عام مد نظر باشد، یعنی همۀآنچه که انسان بهره مند شده است. حال یا از پدر، مادر یا اجدادش به ارث رسیده یا شرایط، تجارت، موقعیت های اقتصادی طوری شده که یک دفعه پول حسابی دست شخص آمده است. «وَتَأْکلُونَ التُّرَاثَ أَکلًا لَّمًّا» شما هنر فوق العاده ای در میراث خواری دارید؛ چه حلالش، و چه حرامش.
«أَکلًا لَّمًّا» یعنی همۀآن را می خواهید یکجا بخورید. گاهی در فارسی شوخی می کنند مثلاً بعد از اینکه طرف می خورد، بعدش می گوییم لم می دهد، بعضی ها می گویند «أکلا لما» یعنی می خورد و لم می دهد! لما یعنی جمعاً، همه اش را یک جا می خورید.
۴. چهارم «وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا؛ و مال و ثروت را بسیار دوست می دارید». مسئلۀمال دوستی، آن هم نه یک حب عادی، بلکه حب شدید مطرح است.معلوم می شود ابتلائات خطرناک انسان در زندگی عمدتاً از جنس مادی و به مال مربوط می شود.
این چهار مورد را می شود به هر دو طرف آزمایش تطبیق داد. اگر کسی به آزمایش اول مبتلا شد، یتیم ها و مساکین را از یاد می برد و گرفتار حب مالی شدید و شادخواری است. گروه دوم که گرفتار تقدیر رزق می شوند، به وظایفشان در قبال نیازمندان عمل نکرده اند.
یکی از بستر های اصلی فساد و طغیان امتحان های رزقی و مالی است. اگر انسان بخواهد نجات پیدا کند، باید بسیار مواظب باشد. ضمن اینکه اگر انسان در ارتباط با مسائل مالی حساب و کتاب دقیقی نداشته باشد و اهل انجام وظایف الهی نباشد، در سراشیبی خطرناک می افتد♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️.
فیش سخنرانی: انواع تقوا
✍ #سید_محمد_موسوی
گوهر خود پائی و خویشتن بانی
🔺يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
🔺ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ( هان ای خداباوران) ! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻭ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻨﮕﺮﺩ( توجه کند) ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﻓﺮﺩﺍی ﺧﻮﺩ ( قیامت) ﭼﻪ ﭼﻴﺰ( ارزشمند)ی ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ .(حشر ١٨)
قابل توجه اینکه:
🔸در این آیه شریفه ۲ بار فعل امر ،،اتقوا الله،، یعنی از خدا پروا کنید، امده، دلیل اهمیت آن است.
🔸و در قرآن کریم فعل امرش برای هر فرد فقط یک حرف(ق) است ولی بزرگترین خواسته است که از خدا میخواهیم:
🔸 قِنَا = ق + نا ، یعنی : نگهدار ما را
در آیه ذیل:
🔸...ُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
🔸 ...ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ما ! ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻴﻜﻲ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﻫﻢ ﻧﻴﻜﻲ ﻋﻄﺎ ﻛﻦ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﺗﺶ( دوزخ) ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭ.( بقره آیه ٢٠١)
به قولی ،تقوا سه گونه است :
۱-تقوای گریز
۲-تقوای پرهیز
۳-تقوای ستیز
🔹تقوای گریز
آن است که از محیط گناه آلود دوری کنی.
🔹تقوای پرهیز،
آن است که بتوانی در محیط گناه آلود،خودت را پاک نگهداری.
🔹تقوای ستیز،
آن است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی.
👈 گاهی یوسف وار باید از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز را برگزینی.
🔹وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ
🔹ﻭ ﺁﻥ [ ﺯﻧﻲ ] ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﺷﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ] ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :
ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ [ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﻮﺍم ] ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ :
🔹 ﭘﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺷﺖ ، [ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺧﻴﺎﻧﺖ نمی ﻛﻨﻢ ] ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . (سوره یوسف آیه٢٣)
👌وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ
👌( یوسف در برابر این سوال که چگونه از دام زلیخا رهیدی ؟! گفت :)
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﺒﺮﺋﻪ ﻧﻤﻰﻛﻨﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻧﻔﺲ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﮔﺮ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﺪﻱ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﺪ
🔸 ﻣﮕﺮ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺭﺣﻢ ﻛﻨﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ همواره ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(یوسف ۵۳)
لطف خدا بر قهرش غلبه دارد.
اگر دشمن ایمانبراندازی:
مثل شیطان جنی و انسی
و نفس اماره را به رهزنی انسان گمارده
در مقابل، چهار رسول ظاهری و باطنی را به یاری فرزندان آدم فرستاده:
🔸 پیامبر و امام ( رسولان ظاهری)،
عقل و فطرت ( رسولان باطنی).
📖سوره یوسف آیه ۵۳
🌴 گاهی باید مانند موسی در کاخ فرعون بمانی و سکوت کنی و فقط خودت را حفظ کنی.
🔸وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَىٰ أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
🔸ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﮔﻔﺖ : [ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺯﺍﺩ ] ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺎﻳﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻜﺸﻴﺪ ، ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﻮﺩ ﺩﻫﺪ ، ﻳﺎ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ . ﻭﻟﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ [ ﻛﻪ ﺩﺷﻤﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﭘﺮﻭﺭﻧﺪ . ] (سوره قصص آیه٩)
🪓 و گاهی هم ابراهیم وار با گناه و شرک و بت پرستی مقابله و ستیز کنی و بت شکن شوی✨
🔸فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ
🔸ﭘﺲ [ ﻫﻤﻪ ] ﺑﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﻙ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﺖ ﻫﺎ ] ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪ .
(سوره ابراهیم آیه ٥٨)
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هفت جایی که امتحان میشید ...!
👈مرد در هنگام بیماری همسرش
شناخته می شود
👈زن در هنگام فقر همسرش
👈دوست در هنگام سختی
👈فرزندان هنگام پیری پدر و مادر
👈برادران و خواهران هنگام رسیدن
به ارث و تقسیم آن
👈اقوام هنگام غربت
👈عشق واقعی هنگام پایان یافتن مصلحت
👈مؤمن هنگام افتادن در امتحان و بلا
🎙دکتر_انوشه