از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
ألا کُلُّ خِلَّةٍ کانت فی الدنیا فی غیرِ الله فإنَّها تَضیرُ عَداوَةً یَومَ القیامةِ(1)
تمام پیوندها و دوستی های نادرست و باطل در قیامت گسسته خواهد شد.
چند نکته:
1)دوستی و جایگاه دوست در اسلام سفارشات بسیاری شده است.
2)در حقیقت دقت در پیدا کردن دوست و همراه بسیار حائز اهمیت است.
🍁3) غبطه گنه کاران در قیامت : در روز قیامت گنهکاران غبطه می خورند که ای کاش فلان شخص را به عنوان دوست در زندگی انتخاب نمی کردیم.
یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلا (فرقان/28)
این آیه که توصیفی از صحنه های قیامت است،
روز از هم گسستن پیوندهای دوستی، مگر پیوندهایی که برای خدا برقرار شده است.
🍂4) تبدیل شدن چنین دوستی هایی به عداوت در آن روز طبیعی است. چرا که هر کدام از آنها دیگری را عامل بدبختی و بیچارگی خود می پندارد.
🍃5) تنها پرهیزگارانند که پیوند دوستی آنها جاودانی است. چرا که بر محور ارزشهای جاودانی دور می زند و نتایج پربارش در قیامت آشکارتر می شود و استحکام بیشتری می یابد.
✅در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم:
«در جستجوی برادری (و دوستی) با پرهیزگاران باش.
اگر چه در ظلمات زمین باشد و اگرچه عمرت را در جستجوی آنها سپری کنی.
چرا که خداوند عزوجل بر روی زمین بعد از پیامبران بهتر از ایشان نیافریده است.
و خداوند متعال بر بنده ای نعمتی مانند همنشینی با آنها عطا نکرده است. »
7) پیدا کردن دوست خوب اهمیت ویژه ای دارد.
🌸چه زیباست جوانان و نوجوانان دوستانی را برگزینند که پایه ی این دوستی و محبت، نزدیک شدن به خدا باشد و این رسالتی است که بر دوش پدران و مادران سنگینی می کند.
🌸چه بسیار جوانانی که حتی با وجود پدر و مادری مذهبی به واسطه ی دوستانی ناباب و نامناسب مسیر خوبی را طی نمی کنند.
🌷یاد کردن از رزمندگانی که دوستی شان بر پایه دوستی خداوند و اهل بیت علیهم السلام بود خالی از لطف نیست.
1) تفسیر علی ابن ابراهیم ج 2ص287طبق نقل نورالثقلین ج
درس هفتم اخلاق ( چهار چیزی که خداوند در چهار چیز دیگر پنهان کرده است)
درس هفتم:
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است
در کتاب «موارد العددیه و خصال» حدیثی از امیر المومنین(ع) نقل شده است که میفرمایند: «إن الله تبارک و تعالی اخفا اربعة فی اربعا، رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة، فاخفا سخطو فی غضبة، عجابة فی دعوة، اخفا ولیه فی عباده»؛ 4 چیز را در 4 چیز مخفی کردهایم.
طاعت خدا را کوچک نشمرید
1. «رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة»؛ رضا و خشنودی خودش را در طاعت خودش قرار داده است. 4 رکعت نماز یکشنبههای ذیالقعده را کوچک نشمر، شاید رضای خدا در همین باشد.
سلام نیمه شب به امام حسین (ع) که انسان را بهشتی میکند
پیرمردی از مسافرت آمده، نمیتواند چمدانش را بردارد، شما کمکش کن و براش ببر. نصف شب تشنت میشه میری آب میخوری میگی «السلام علیک یا ابا عبد الله» یکدفعه میبینی همین کارت را درست میکند.
برای سلامی که نصف شب به امام حسین (ع) دادی روز قیامت میری بهشت، پس هیچ عبادتی رو کوچک نشمار، شاید رضای خدا در آن باشد و تو نمیدانی که همین تو را بهشتی کرده است.
ماجرای سیبی که علامه مجلسی را در عالم برزخ نجات داد
از آقا رضا در قدیم شنیده بودم که مرحوم مجلسی را خواب دیدند و گفتند: چی شد، بالاخره در اون عالم با تو چه کردند؟ گفت: این همه کتاب نوشتم و این همه کار کردم، هیچ کدام به کارم نرسید فقط یک روز سیبی دستم بود، دیدم بچهای بغل مادرش تقلا میکند و چشمش به اون سیب افتاده، من این سیب را دادم به بچه خودم هم نخوردم. همون سیبی که بچه را خوشحال کرد همون منو نجات داد.
هیچ گناهی را نباید کوچک شمرد
2. «فاخفا سخطو فی غضبة»؛ غضب خودش را در گناه مخفی کرد.
لذا باید هیچ گناهی رو کوچک نشماری. نگاه کنی به زن نامحرم بگی چیزی نیست، این در قیامت گرفتاری دارد. خیال نکن که کوچک است، چه بسا همین معصیت مورد غضب خدا واقع شود و شما هم خبر نداری و در قیامت گرفتار همین معصیت شوی.
یک خط دعا که ممکن است انسان را بیامرزد
3. «عجابة فی دعوة»؛ اجابت دعا در دعا مخفی است.
پس هیچ دعایی را مخفی نشمر شاید اجابت در همین یک دعا باشد.
دو رکعت نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده، 70 تا استغفار بعدش، و لا حول و لا قوۀ الا بالله و دعای بعدش «و اللهم اغفرلی و الجمیع المؤمنین و المؤمنات». نگو این چیه، یک وقت میبینی در این 4 رکعت نماز و همین یک خط دعا خدا تو را بیامرزد.
به نظر حقارت به کسی نگاه نکنیم شاید او ولیّ خدا باشد
4. «اخفا ولیه فی عباده»؛ ولیّ خودش را در بندهها مخفی کرده است.
یک وقت میبینی کسی کنار دست شما نشسته که لباسش خیلی نو نیست و خیلی محلش نمیگذاری، در حالی که این ولیّ خداست. به نظر حقارت به کسی نگاه نکن.
ماجرای ولیّ خدا و پیشنمازی که در نماز به فکر ساختن طویله بود!
روزی یکی از اولیاء در صف اول، پشت سر پیشنمازی اقتدا کرد. رکعت دوم فرادی خواند و کنار نشست و سفرهاش را باز کرد و نان و پنیر و حبه انگور برداشت و مشغول شد به خوردن. صف اولیا که حاجی بودند و پولدار، بنا کردند به فریاد زدن: مشتی تو رو چه به صف اول؟ فرادی هم کردی و حواس ما را پرت کردی حالا نشستی حبه انگور میخوری؟
او هم هیچی نگفت. دید پیشنماز خیره خیره نگاهش میکند. آمد در گوش پیشنماز گفت: بگم یا میگی؟ گفت: بفرمایید. گفت: سه رکعت اول داشتی الاغ میخریدی. پیش نماز دید راست میگه، ولیّ خدا بود، از دلش خبر داشت.
گفت: رکعت دوم هم داشتی طویله میساختی. تا این را گفت اطرافیان نگاه کردند و فهمیدند که این کی بوده که به او بی احترامی کردند، ولیّ خدا بوده. پس لذا، به کسی به چشم حقارت نگاه نکن، شاید او ولیّ خدا باشد.
درس ششم اخلاق ( یاد خدا )
درس ششم:
یاد خدا
خداوند گناهان این افراد را در قیامت میپوشاند
ابو حمزه ثمالی در اصول کافی این حدیث را از امام پنجم(ع) چنین نقل میکند: «مکتوب فی التورات سأل ربّه یاربّ أقریبٌ أنت منّی فاُناجیک أم بعیدٌ فاُنادیک انا جلیسٌ من ذکرنی فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک الذین یذکرونی اُذکر الله ذکرا کثیراّ».
در کتاب تورات اصلی نه این توراتی که الان دست کلیمیهاست، نقل است که حضرت موسی(ع) سأل ربّه، از خدا سوال کرد: یاربّ أقریبٌ أنت منّی؟ خدایا تو نزدیکی به من؟ فاُناجیک که با تو نجوا کنم. أم بعیدٌ فاُنادیک؟ یا دوری که داد بزنم؟
خدا وحی کرد: من نزدیکم. انا جلیسٌ من ذکرنی. هرکس یاد من باشد من همنشین اویم.حضرت موسی(ع) عرض کرد: فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک، خدایا روز قیامت گناهان کی را میپوشانی؟ فرمود: الذین یذکرونی، اونهایی که در دنیا یاد من بودند همیشه من در قیامت گناهانشان را میپوشانم، اُذکر الله ذکرا کثیراّ، زیاد یاد خدا باشید.
چیزهایی که لقمان به پسرش توصیه کرد هیچگاه فراموش نکند
با دو راهکار خداوند یاد ماست و گناهانمان را میبخشد:
1. یاد خدا، حالا زبانی یا قلبی. لقمان به پسرش فرمود: پسرم دو چیز رو فراموش نکن: یکی خدا، یکی مردن. آدم با زبان هم ذکر بگوید خوب است.
روزی صد تا لا اله الا الله بگید، مقید باشید. استغفار بکنید. بعد از نماز عصر هفتاد تا استغفار کنید. در نماز شب هم هفتاد تا ذکر بگویید. ولی در دل آدم یاد خدا باشد و زبان هم بگوید خیلی عالی ست، اما اگه به زبان بگوید ولی در دل نباشد به درد نمیخورد. کاری کنیم که دلمان هم به یاد خدا باشد اگر به یاد خدا باشیم خدا روز قیامت گناهان ما را میپوشاند.
ای خدایی که در دنیا ستارالعیوب بودی عیبهای ما را ظاهر نکردی «یا من أظهر الجمیل» در آخرت هم گناهان ما را مستور کن واقعا خدا خوبیهای ما را در مردم ظاهر کرده ولی بدیهایمان را مخفی کرده است.
ثمره دوست داشتن دیگران به خاطر خدا چیست؟
2. همدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشیم. پس کسی که یاد من باشد من هم یاد اویم. یکی دیگر از اونهایی که خدا یادشونه «یتحابّون فیّ»درباره من همدیگر را دوست دارن. خدا در قیامت اونهایی که همدیگر را دوست دارن برای خدا نه برای غیر خدا من گناهان اینها را مستور میکنم.
آیا دوست داشتن افراد خوش قیافه دوست داشتن به خاطر خداست؟
چون این آقا مومن است دوستش دارم. من قدیم شک داشتم که بعضیها نورانیاند و خوش قیافه ما اینها را دوست داریم بخاطر خداست یا بخاطر اینکه نورانی و خوش قیافهاند.
خودم با خودم حدیث نفس میکردم، یهو یکی در گوشم گفت: اگه ببینی همین آقا که شکلش به این خوبیه سیگار میکشد دوستش داری؟ نه. امتحان کردم خودم را، اینهایی که نورانیاند من با آنها گرمم چون تقوا دارند. نماز شب میخوانند. درس خوان است، نمرهاش خوب است. دوستی باید برای خدا باشد.
خداوند به خاطر این افراد عذاب را از شهرها میبرد
پس یکی از آنهایی که یاد مناند و یکی دیگه آنهایی که در راه من با یکدیگر دوستی میکنند. «فاُولئک الذین»، اینجور افراد کسانیاند که «اذا اردت أن اُصیب اهل الارض بسوء» اگر اراده کنم زلزله بیاید عذاب بیاید اهل زمین را از بین ببرد«ذکرتُهم فدفعتُ عنهم بهم» یاد این بندههای خوبم میافتم که یاد مناند شب و روز با همدیگر برای خدا دوستی میکنند تا یاد اینها میافتم عذاب را از این شهر میبرم.
عالمی که تا زنده بود بمب و موشک عراق به تهران اصابت نکرد
ذا تا آیت الله خوانساری زنده بودند موشک و بمب نیامد تهران، ایشان که از دنیا رفتند موشک و بمب اومد. حدیث داریم یک مومن در یک شهر باشد به برکت او عذاب نمیکنیم. خدا به ما توفیق بدهد ما از کسانی باشیم که خدا به برکت ما عذاب را از دیگران هم ببرد.
درس پنجم اخلاق ( موارد جواز دروغ گفتن )
درس پنجم:
دروغ گفتن
دروغ گفتن در کجا جایز است؟
از پای صحبتهای حاج آقا مجتهدی تهرانی به این مساله میرسیم که دروغ گفتن در 3 جا جایز شمرده شده است: 1- اصلاح بین دو نفری که قهرند؛ 2- دروغ در جنگ؛ 3- دروغ به زن
ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم
ما باید یک کاری کنیم مردم با هم رفیق بشوند. اگر یک کاری کنیم که مردم با هم قهر کنند، سخنچینی کنیم یا اختلاف بیندازیم بین افراد این خوب نیست، تا میتوانید یک کاری کنید مردم را به هم آشتی بدهید.
دروغ گفتن برای آشتی دادن 2 نفر
اگر کسانی با هم قهرند شما میتوانید دروغ بگویید. جایز است آدم دروغ بگوید دو نفر را با هم آشتی بدهد. امام صادق(ع) فرمودند: برو به فلانی اینطور بگو. راوی میگوید: من خودم کمی رویش بگذارم به دروغ ایرادی ندارد؟ فرمود: نه، بگو تا اینها با هم آشتی کنند.
دو نفر با هم قهرند برو بگو فلانی از تو خیلی تعریف میکرد با اینکه فحش میداد، شما بگو تعریف میکرد. به دیگری هم بگو فلانی از این کدورتی که بین شما پیدا شده خیلی ناراحت است همهاش میگوید کاش یک جوری میشد و صلح میشد بین ما.
قدیمها امثال حاج محمد حسین سعیدیانها اگر بین زن و شوهری اختلاف بود چهار تا از فامیلهای زن چهارتا از فامیلهای مرد میرفتند و صلح میدادند به طلاق کارشان نمیکشید، اما الان نه؛ سریع طلاق میگیرند.
باید چهار تا بزرگ دنیا دیده بشینند بین اینها را آشتی بدهند. ببینند رمز اختلاف چیست؟ از کجا اینها با هم اختلاف دارند آن را اصلاح کنند. اگر مثلا زن میگوید شوهرم پول ندارد کمکش کنید بگویید مثلا کرایه خانهات را من میدهم، یه کاری کنید اینها طلاق ندهند همدیگر را.
طلاق عرش خدا را به لرزه میآورد
در روایت داریم که طلاق عرش خدا را به لرزه میآورد. غالب اینهایی که معتاد شدند، غالب اینهایی که فراری شدند، غالب اینهایی که پناهنده به ممالک خارج شدند اینها برای همین است که زن و شوهر طلاق گرفتند بچهها هم غالبا خراب شدند.
با اینکه دادگاه خانواده خیلی هم کمک میکنند که اینها طلاق نگیرند اما قدیمیها بهتر بودند. اداری نبودند، خود مردم اینها را آشتی میدادند کار به دادگاه خانواده و دولت نمیکشید. بیشتر زنها از نداری شوهرشان، از بیخانگی شوهرشان میروند شکایت میکنند طلاق میگیرند. مردمی که تمکن مالی دارند زیر بغل اینها را بگیرند.
دروغ حضرت قاسم(ع) در میدان جنگ
در میدان جنگ ازرق شامی از شجاعان نامدار بود. به او گفتند برو به جنگ حضرت قاسم(ع)، به او برخورد، به یک سرلشگر بگویند برو به جنگ یک بچه 13 ساله. چهار تا پسر داشت، یکی از پسرانش رفت، حضرت قاسم(ع) او را به جهنم فرستاد. دومی را فرستاد او هم برنگشت، سومی، چهارمی هم برنگشت.
عصبانی شد، خودش آمد مقابل حضرت قاسم(ع). حضرت قاسم یک دروغ اینجا گفت. فرمودند که عجب شجاعی هستی به جنگ من آمدی چرا تک اسبت را نبستی. تک اسب چیزی است که زین را روی آن میبندند. رویش رو برگرداند ببیند که تک اسبش را بسته یا نه شمشیر را زد.
ما طلبه بودیم میرفتیم منبر میگفتند آقا از شجاعت بگو امام حسین را نکش بیا پایین. این داستان را که من گفتم خیلی خوششان میآید.
دروغ گفتن به زن برای جلب محبت او
به زنش هم آدم میتواند دروغ بگوید. میگوید طلا میخواهم بگو چشم. چادر میخواهم، چشم. مشهد میخواهم، چشم. امریکا میخواهم، چشم. برای این که چشمش را به دست بیاوری هی دروغ بگو. او هم که نمیداند تو دروغ میگویی محبت شما میرود در دلش.
بعضیها ناشیاند زن که میگیرند همهاش راست میگویند. میگویند ندارم. مگر پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ مگر تو نمیدانستی من ندارم چرا زن من شدی؟ دروغ بگو تا محبتت در دل زنت برود.
برای اصلاح امر دروغ بگویید نه برای فساد در زمین
پس کاری که سبب فساد است نکنید، یک کاری کنید که اصلاح کنید بین مردم را، کاری نکنید که مردم با هم قهر کنند. لذا اوایل انقلاب یک دسته را به عنوان مفسد فیالارض اعدام میکردند. میگفتند اینها مفسد فیالارضاند یک کاری میکنند که انقلاب را بکوبند.
در مذمت کسانی که در زمین فساد میکنند حالا یا در بین افراد یا در خود مملکت بین مسلمانها. این یکی از کارهای زشت است که آدم یک کاری کند که مردم با هم اختلاف پیدا کنند اما هرچه میتوانید یک کاری کنید مردم با هم دوست بشوند.
چرا انقدر به صله رحم سفارش شده است؟
چرا اینقدر سفارش شده به صله رحم برای اینکه با هم بروید و بیایید؟ چرا سفارش شده به دید و بازدید؟ دیدن مومن بروید. دیدن زوار بروید. ما بچه بودم حتی از قم کسی میآمد میرفتند دیدنش.
قدیمها مادرم میگفت ما با کجاوه یک هفته میرفتیم ده روز هم قصد میکردیم. حالا آقا میرود مشهد بر میگردد به خانم میگوید ناهار بیاور میگوید ناهار هنوز دم نکشیده.
اینها همه برای این است که مسلمانها همه با هم دوست بشوند. حالا همه با هم قهرند. برادر با خواهر قهر است. غالب فامیلها با هم قهرند. غریبه که هیچ. این دستور اسلام نیست.
درس چهارم اخلاق( هفت سهم ایمان )
درس چهارم:
هفت بهره برای ایمان
روایتی در اصول کافی از امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «إنّ الله عزّوجل وضع الایمان علی سبعه أسهُم»، خداوند ایمان را بر هفت سهم وضع کرده است. هفت حظ و بهره برای ایمان هست، اگر شما ایمان داشته باشید هفت چیز دارید. انشاالله ما این هفت تا را داشته باشیم.
دشمنان اهلبیت ریشه تمام شرها هستند
1. علی البرّ: از آدمهای با ایمان همه کار خوب سر میزند. آدم با ایمان کار بد ازش سر نمیزند. اصلا تمام کارهای خوب مال مومن است. شما ببینید از اول اسلام تا حالا هر چی خیر بوده از شیعه بوده از غیر شیعه ما چیزی ندیدیم: بن لادن، ملا عمر، یاسر عرفات، صدام اینها جز شر چیزی نبوده، در حالیکه علمای ما مرحوم مجلسیها، سید مرتضیها، سید رضیها، امامها همه خیر بودند.
لذا در حدیث آمده اهلبیت فرمودند: «نحن اصل کلّ خیر» ما ریشه همه خوبیها هستیم «و اعدائنا اصل کلّ شر» دشمنان ما ریشه همه شرها هستند.
بهترین نحوه معرفی شیعه
واقعا الآن یک کتاب بزرگ از این حدیث میشود نوشت؛ بگردید در روایات. تمام خیراتی که از اهل بیت و شیعه از صدر اسلام به اسلام رسیده بنویسید و شرهایی که از دشمنان رسیده از هارونالرشیدها، منصور دوانیقیها، بنیامیهها، بنیالعباسها، زمان ما صدامها، یاسر عرفاتها، بن لادن، ملا عمر چقدر کشتند در افغانستان.
یک کتاب خیلی عالی میشود. به چند زبان هم ترجمه بشود. در تمام دنیا این کتاب پخش بشود، آن وقت شیعه معرفی میشود و میتوان شیعه را بعد از انقلاب دنیا کمی شناخت.
شیعه؛ گنج نهایی که بعد از انقلاب در دنیا صدا کرد
روایتی دارد که خدا میفرماید: من گنج نهانی بودم «أحببتُ أن اُعرف» دلم میخواست شناخته بشوم «فخلقتُ الخلق لکی اُعرف» مخلوقات را خلق کردم تا شناخته بشوم. علتی که خدا این مخلوقات را خلق کرده برای این است که شناخته بشود.
حالا شیعه هم گنج نهانی بوده بعد از انقلاب در دنیا صدا کرده، چطور در شیعه یک امام (ره) بوده که [بنیان گذار یک همچین انقلابی شد] . یک وقت یک پیش نمازی داشتیم که اهل سامرا بود گفت من یک سفر رفتم سامرا اقوامم را ببینم، انقلاب شده بود. میگفت سنیهای سامرا لباس زنانه برده بودند برای آخوندهایشان، به آخوندهایشان میگفتند شما این لباسهای زنانه را بپوشید، شما چرا مثل امام کاری نکردید، شما کی هستید؟ چی هستی؟ صدای سنیها در آمده بود لباس زنانه برای آخوندهایشان برده بودند، یعنی شما مرد نیستید، امام مرد بود، یک مرد آنها ندارند، ما که ندیدم.
اگر این امامی که ما داشتیم در آنها پیدا میشد و این انقلاب را آنها میکردند من در شیعه بودنم شک میکردم، اما الآن ما یقین میکنیم که ما [بر حقیم] این حدیث را حفظ کنید «نحن اصل کلّ خیر و اعدائنا اصل کلّ شر» و ما این را دیدیم با چشممان.
باید تاریخ خیلی مطالعه کنید، اگر بخواهد کتاب کسی بنویسد باید از اول اسلام ریشهیابی کند تمام شخصیتهای علمی اهل تسنن را ببیند اینها چه کردند، امثال هارونها، منصور دوانیقیها، تمام اینها حتی عمر و ابوبکر و عثمانها، اینها چه بلایی به سر اسلام آوردند. اینها همه را بنویسد و اهلبیت(علیه السلام) چقدر مظلوم بودند، امیر المومنین 25 سال در خانه نشست، باید از مظلومیت امیر المومنین کتاب بنویسند.
بنویسند علمای شیعه را کشتند، شهید اول، شهید ثانی. این کتاب مرحوم امینی صاحب الغدیر کتاب شهدای راه فضیلت را بگیرید مطالعه کنید ببینید علمای شیعه چقدر کشته شدند. حالا آشیخ فضل الله نوری را ما یادمان هست، شهید مدرس را یادمان هست و الا خیلی از صدر اسلام علمای شیعه به درجه رفیع شهادت رسیدند.
یک مرحوم مجلسی که محیالشریعه به او لقب دادند که شریعت را زنده کرد در تمام اهل تسنن یک مرحوم مجلسی نبوده. خیلی این حدیث عالیست. خیلی دلم میخواهد ده بیست جلد کتاب کسی بنویسد راجع به این حدیث.
2. صدق: آدمهای دروغگو ایمانشان ضعیف است، ایمانشان کامل نیست چون سهمی از ایمان ندارند. طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست، مرحوم آیت الله بروجردی شنیدم فرمود از اول جوانی یک دروغ نگفتم. خیلی [بزرگ] است این حرف.
3. یقین: «اللهم إنّ أسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا» خدا به ما یقین بدهد، از خدا یقین بخواهید. زید بن حارثه میگفت اینقدر یقین دارم که شبها خوابم نمیبرد، حضرت فرمودند یا زید کیف أصبحت؟ چگونه صبح کردی؟ گفت: «أصبحت موقنا» صبح کردن در حال یقین. حضرت فرمودند: «لکل شیء علامه فما علامه یقینک؟» هر چیزی نشانهای دارد نشانه یقین تو چیست؟ گفت: نشانه یقینم اینست که شبها خوابم نمیبرد.
الهی! هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد
قربان خودمان که سرمان را روی متکا میگذاریم عالم را آب ببرد ما را خواب میبرد. صبح هم باید بعضیها را با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد، چون ایمان و یقین ندارد. کسی که نماز صبحش قضا بشود یا حتی طلبهای که نماز شبش قضا بشود. یک عبارتی از کتاب الهی آیتالله حسنزاده آملی گفتم: الهی هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد. یعنی خودش را نشناخته، طلبهای که سحر بلند نشود به درد آخوندی نمیخورد.
4. رضا: نان و پنیر خدا به تو داد راضی باش. یکی از صفات خوب سگ اینست که راضی است به هر چه صاحبش به او بدهد، از صاحبش ناراضی نیست.
5. وفا: قول دادی امروز بروی خانه پدر زنت باید بروی. یک کسی قول داده بود، تهیه هم دیده بودند نرفته بود خب این وفا ندارد. وفای به عهد یا با خدا یا با خلق خدا.
کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم
6. علم: کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم، قدیم پیرمردها هم درس میخواندند.
7. حلم: بردباری یعنی اینکه اگر کسی به شما فحش داد شما سرت را بنداز پایین و برو، هیچ اعتنایی نکن.
از علمای بزرگ، کاشف الغطاء روی سجاده نشسته بود، مرجع بود. یک سیدی آمد پول میخواست، فرمودند هرچه بوده دادهام به فقرا پول ندارم. یک آب دهن انداخت به صورت کاشف الغطاء. بین صف جماعت، پاشد عبایش را گرفت، مرجع تقلید بین صف جماعت گفت هر که محاسن شیخ را دوست دارد به این سید کمک کند، عبا پر شد، سید آباد شد.
لذا حدیث دارد: علمتان را به حلم زینت بدهید. عالم باید حلیم باشد، بردبار باشد. یک نفر دو تا کتاب نوشته بود میخواست چاپ کند بانی پیدا نکرد، یکی از کتابها گم شد. یک آقایی کتاب را پیدا کرد و به اسم خودش چاپ کرد. این آقا فهمید، هیچ ناراحت نشد، جلد دوم را هم فرستاد برای آن آقا. گفت آقا غرض ما این بود که این کتاب چاپ بشود. در دسترس مردم باشد مردم از این کتاب استفاده کنند. حالا شما آن را چاپ کردید به اسم خودتان تقاضا میکنم دومی را هم به اسم خودتان چاپ کنید.
درس سوم:
نماز غفیله
یک مطلب بگویم: یزید آمد پیش امام چهارم (علیه السلام) گفت: میخواهم توبه کنم. امام چهارم به یزید فرمودند: دو رکعت غفیله را اگر بخوانی توبهات قبول است. حضرت زینب (سلام الله علیها) شنیدند، ناراحت شدند و گفتند: برادر زاده این چه حرفی است که زدی؟ برادر من را شهید کرده حالا برود دو رکعت نماز بخواند خدا بیامرزدش؟ امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: عمه جان موفق نمیشود بخواند این نماز را؛ چون کار بدی کرده است موفق نمی شود.
یعنی میخواهم بگویم این نماز غفیله را إنشاءالله شبها بخوانید. دو رکعت است؛ من مقیدم که بخوانم دو رکعت غفیله را؛ اول بخوانید بعد چهار رکعت نافله مغرب را بخوانید.
این را هم یادگاری داشته باشید هم نماز غفیله بخوانید هم اگر کسی ایراد گرفت که چطور یزید دو رکعت غفیله بخواند خدا از سر تقصیراتش بگذرد؟ جوابش این است که امام فرمودند موفق به توبه و خواندن این نماز نمیشود.
درس دوم:
سه امر واجب
در برخی جلسات درس، ایشان حدیثی را ذکر میکردند و سپس توضیحاتی پیرامون آن حدیث ارائه میدادند که در ادامه به یکی از آن احادیث میپردازیم.
سه امری که امام صادق(ع) برای همه مردم واجب دانستهاند
از امام صادق(ع) در کتاب خصال صدوق نقل شده است: «ثلاث لم یجعل لله لأحد من الناس فیهن رخصه: برّالوالدین و وفاء العهد بالبرّ والفاجر و اداء الامانت إلی البرّ والفاجر».
ضرورت نیکی به پدر و مادر حتی اگر کافر باشند
1. برّالوالدین (برّین کانا أو فاجرین): به پدر و مادر خوبی کنید حتی اگر کافر هم باشند.
پدر مادرت خوبند، نماز شب میخوانند یا بی نمازند، اصلا نماز نمیخوانند باز هم باید به آنها خوبی کنی. اجازه ندادند که به این پدر و مادری که نماز نمیخوانند، مادر بی حجاب، پدر ریش تراشیده، سرشان داد بکشید. خودت هم نصیحتش نکن، به عمویت بگو، به داییت بگو یا یک پیرمرد فامیل، پدرت را نصیحت کند نماز بخواند.
به پدر و مادر خوبی کنید ولو بد هم هستند، احترام کنید به آنها، حتی اگر کافر هم باشند. ممکن است پدر شما کافر بوده باشد مادرتان مسلمان، ازدواج کردند یا اول هر دو کافر بودند بعد یکی از آنها مسلمان شد. یکی از آنها که مسلمان شد شما پاک میشوید تا پدر و مادرت کافرند شما نجسید. موقعی که به دنیا آمدید پدر و مادرت کافر بودند، بعدها یکی از پدر مادرت همین که مسلمان شد شما پاک میشوید.
رو چه مبنایی؟ رساله نوشته یکی از مطهرات تبعیت است، یعنی گاهی به تبع آدم پاک میشود. پدر کسی مسلمان شد این فرزند ارمنی پاک میشود. حالا بچه ارمنی نمیتواند به مادرش که کافر است یا پدرش که کافر است بی احترامی کند.
وفای به عهد امام سجاد(ع) حتی در مورد شمر!
2. وفاء العهد بالبرّ والفاجر: وفای به عهد چه طرف خوب باشد چه بد.
اگر قول دادی به کسی، به عهدی وفا کنی باید وفا کنی چه آن طرف آدم خوبی باشد چه آدم بدی باشد. یک حدیثی شنیدم که علمای قدیم روی منبر میگفتند امام سجاد (ع) فرمود: اگر شمر آن خنجری که سر پدرم را با آن برید نزد من امانت بگذارد، بعد از من بخواهد به او میدهم.
یک آدم بدی به شما میگوید این حرفی که به تو زدم به کسی نگو، نباید بگویی. یک کاغذی به شما میدهد که این کاغذ را ببر قم و بده به کسی، نمی توانی آن را باز کنی. دعوتت کرده و قول دادی که بروی، باید بروی.
طرف آدم خوبی نیست، خمس نمیدهد، رباخوار است، رشوهخوار است یا با ظرف طلا و نقره برایت شیرینی آورده، تعارفت میکند، حالا اگر شما غذایش را نمیخواهی بخوری راهش این است که بگویی میل ندارم و نیت کنی که به حرام میل نداری که دروغ ننویسند برایت، ولی بشین ببینش و بعد بلند شو و برو.
اگر در ظرف طلا و نقره چیزی تعارف کردند چه باید کرد؟
اگر زیاد اصرار کرد شیرینی را از ظرف طلا بردار بذار داخل بشقاب چینی، نجاتش بده. حالا شما فامیلی که ظرف طلا و نقره داشته باشد ندارید، ولی قدیمها بودند بعضی پولدارها عید نوروز که آدم منزلشان میرفت ظرف طلا و نقره داشتند، شیرینی را در ظرف طلا و نقره میگذاشتند. اگر زیاد اصرار کردند شیرینی را بردار بگذار در بشقاب چینی بعد از آن بشقاب بخوری ایرادی ندارد.
ادای امانت حتی در مورد شمر!
3. ادای امانت إلی البرّ والفاجر، چه طرف خوب باشد، چه بد.
آن روایت امام چهارم در بند قبل نیز اینجا باید گفته بشود که اگر کسی به شما امانتی داد باید آن امانت را به او برگردانی ولو طرف آدم خوبی نیست، ولی امانتی به شما داده باید آن امانت را به او برگردانی نمیتوانی امانت را برداری بخوری.
شمشیر را امام چهارم(ع) فرمودند: اگر شمر آن شمشیری را به من امانت بدهد که با آن سر پدرم را از بدن جدا کرد، بعد بیاید آن شمشیر را از من مطالبه کند، به او میدهم. اینها را خیلیها نمیدادند.
🌈🔖حکمت۳۲۵ نهج البلاغه
✨اندوه عزای محمد ابن ابی بکر
✍اندوه ما و شادی دشمنان
هنگامی که خبر شهادت محمد بن ابی بکر به امام علیه السلام رسید، فرمود:
اندوه ما بر او به اندازه شادی شامیان است، زیرا آنها دشمن بزرگی را از دست داده اند و ما دوست بزرگی را.
🌈👈معاویه بعد از جنگ صفین احساس نیرو و توان تازه ای کرد و به فکر تسخیر مصر که مرکز مهمی بود افتاد. در آن موقع محمد بن ابی بکر از طرف امیرمؤمنان علی علیه السلام در آن جا حکومت میکرد. معاویه فرمان حکومت مصر را به نام عمرو عاص نوشت و او را با گروه عظیمی از سربازان به بهانه خونخواهی عثمان به مصر فرستاد.
محمد بن ابی بکر به مقابله برخاست و یارانش ضربات سنگینی بر لشکر عمرو عاص وارد کردند؛اما سرانجام شکست خوردند و از اطراف محمد پراکنده
شدند. محمد چون خود را تنها دید مخفی شد؛ولی شخص خونخواری به نام معاویه بن خدیج از طرف عمرو عاص مأمور پیدا کردن او شد. هنگامی که او را پیدا کرد به طرز بسیار شقاوتمندانه ای او را شهید کرد و سرش را از تن جدا نمود و جسد او را به طرز فجیعی آتش زد. هنگامی که خبر شهادت او به امیرمؤمنان علی علیه السلام رسید بسیار اندوهگین شد، زیرا محمد بن ابی بکر مردی بسیار مخلص، شجاع و کارآمد و از جمله وفاداران جدی آن حضرت بود و به همین دلیل امام علیه السلام او را برای حکومت مصر که منطقه بسیار مهمی بود برگزید.
به خوبی استفاده میشود که دشمنان امیر مؤمنان علی علیه السلام یعنی معاویه و دستیارانش چه افراد ظالم و ستمگر و خونخواری بودند که به هیچ حکم اسلامی و اخلاق انسانی تن نمی دادند و مرتکب جنایاتی میشدند که در تاریخ سابقه نداشت. این در حالی بود که محمد بن ابی بکر، فرزند خلیفه اول بود و آنها دم از وفاداری به خلیفه اول میزدند؛ اما به طرزی او را شهید کردند که بدتر از آن تصور نمی شد.
✍امام صادق علیه السلام فرمود:
نَفَس ُالمَهمُومِ لَنا المُغتَمِّ لِظُلمِنا تَسبِیحٌ و هَمُّهُ لِاَمرِنا عِبادَهٌ
کسی که برای ما نگران باشد و به خاطر ستمی که بر ما برود غمگین شود نفس کشیدنش تسبیح است و غمخواریش برای ما عبادت محسوب میگردد.
کافی ج۲ص۲۲۶
🌹امام رضا علیه السلام میفرمود:
✍هر کس ذکر مصائب ما را بنماید و بر آنچه به ما وارد شده اشک بریزد روز قیامت در رتبه ما خواهد بود و هر کس مصائب ما را متذکر شود و بگرید و بگریاند در روزی که همه چشمها گریان است دیدگانش گریان نخواهد بود و هر کس در مجلسی از
مجالسی که امر ما اهلبیت و امامان احیاء میشود بنشیند و دلش زنده و جاوید خواهد بود روزی که همه دلها مرده است در فقدان علماء صالحین و اهل تقوا نیز حزن و اندوه جایز است چون آنان با فقدانشان مصیبتی بر عالم اسلام و مسلمین وارد میکنند.
🌹رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم میفرمود:در گذشت عالم مصیبتی جبران ناپذیر و رخنه ای بسته ناشدنی است او ستاره ای است که غروب میکند مرگ یک قبیله آسانتر از مرگ یک عالم است.
👈محمد بن ابی بکر آنقدر مورد علاقه امیرالمومنین علی علیه السلام بود که حضرت میفرمود.
👈محمد بن ابی بکر مورد علاقه ومحبت من بود و در دامنم پرورش یافته بود در جای دیگر پس از شهادت محمد بن ابی بکر فرمود:
👈مصر سقوط کرد و فرماندارش محمد بن ابی بکر که خدا او را رحمت کند شهید شد در پیشگاه خداوند او را فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا شمشیری برنده و ستونی بازدارنده میشماریم.
▫️ نهج البلاغه خطبه ۶۸ و نامه ۳۵
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥چه وقت وچند بار بخوانیم ؟
👈امیر حسین دریایی
🔖 لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» ؛ (سوره الانبیاء ، آیه 87)
✍دعا کن ولی اگر اجابت نشد،
با خدا دعوا نکن،
میانهات با او بهم نخورد؛
چون تو جاهلی و او عالم.
خود خداوند متعال می فرماید:
من بهتر از شما می دانم که
چه چیزی به سود و چه چیزی
به زیان شماست. شما را از
خودتان بهتر می شناسم.
| میرزا اسماعیل دولابی ره |