eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر اباعبدالله در روز عاشورا نماز باران می خواند، همه سرزمین را آب می گرفت؛ اگر دعا مي کرد، بهترین و پرباران ترین ابرها بالای سرش ظاهر می شد؛ اما امام نمی خواست از معجزه استفاده کند و از راه غیرطبیعی وارد شود. و الا همین آقا در کوفه نماز باران خواند و جوی ها پر از آب شد؛ می خواست مردم را امتحان کند و ببیند که چه کسی به او می پیوندد، مثل حر و چه کسی به او پشت مي کند، مثل عبیدالله حر جوفی. قرار بود حادثه عاشورا به نحو عادی پیش برود تا افراد، خودشان را در این صحنه نشان  دهند. این، شجاعت اباعبدالله(علیه السلام) است. از امام باقر(ع) سئوال کردند: آیا شهدای کربلا درد ضربات را احساس مي کردند؟  فرمود: نه، وقتی تیر می خوردند اصلاً احساس درد نمی کردند؛ چون عاشق بودند. چه کسی از نماز خسته می شود؟ کسی که عاشق نماز نیست؛ کسی که نماز را باری بر روی دوشش می بیند؛ لذا می گوید: بخوانم تا راحت شوم. اما پیغمبر، همین که صدای اذان می آمد، وقتی که به نماز می ایستاد، می فرمود: حالا راحت شدم. «ارحِنا یا بلال»؛ بلال، راحتمان کن. ابن شاذان نقل می کند: دیدم که یونس بن عبدالرحمن بعد از نماز صبح در سجده است. با او کاری داشتم؛ هر چه ایستادم دیدم، از سجده بر نخاست تا این که آفتاب زد و سر از سجده برداشت. گفتم: چقدر سجده ات طولانی شد! گفت: تو ندیده ای که امام صادق(ع) چگونه سجده مي کرد؟ ندیده ای که بعضی از یارانش چگونه عبادت می کردند؟ این روایت را فضل بن شاذان -از اصحاب است- نقل می کند ؛ این نکته ای دارد. امام سجاد(ع) زیاد نماز می خواند و عبادت مي کرد؛ خواهرش سکینه،  دختر امام حسین (علیه السلام) آمد نزد جابر ابن عبدالله انصاری که با این خانواده ارتباط داشت و رفت و آمد می کرد. به او گفت: به برادرم امام سجاد بگو که عبادتش را کمتر کند؛   خیلی خودش را اذیت می کند. جابر می گوید:  وقتی که رفتم و این مطلب را به امام سجاد عرض کردم، نوشته ای را آورد؛ دیدم در آن عبادت های حضرت علی را نوشته است. فرمود: جابر، عبادت من کجا، عبادت امیرالمؤمنین(ع) کجا؟ تو آمدی به من تذکر می دهی؟ جدم امیرالمؤمنین(ع) چندین برابر این عبادت را انجام می داد. لذا تحمل از روی عشق است؛ فعال بودن در کاری، از روی علاقه است. 💠🌀💠🌀💠🌀💠
شجاعت# 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 علامت چهارم و پنجم و ششم: امام باقر(علیه السلام) از رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقل می کند: «ألا أخبِرُکُم بِأشَدّکُمْ وَ أقْواکُمْ»؛ «مردم، می خواهید به شما بگویم که شجاع ترین شما کیست؟» «قَالوا بَلَی یَا رَسُولَ اللهِ»؛ بله، ای رسول خدا. فرمود: «أشَدُّکُمُ الَّذی إذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضاهُ فِی إثْمٍ وَلَا بَاطِلٍ »؛ «کسی که در حال رضایت و خوشی، در حالی که شرایط برایش فراهم است، گناه نکند.» گاهی شرایط فراهم نیست؛ مثلاً چشمش نمی بیند که بخواهد به نامحرم نگاه کند؛ شهوتش دیگر خاموش است که بخواهد گناه جنسی کند؛ کسی که دیگر نقص سامعه دارد و نمی تواند موسیقی گوش کند. اما حضرت فرمود: کسی که زمینه برایش فراهم است و گناه نکند، شجاع است. «وَإذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطَهُ مِنْ قَولِ الحَقِّ»؛ کسی که وقت عصبانیت، ناحق نگوید. بعضی ها وقتی که عصبانی می شوند، ناحق می گویند؛ همین که با همسرش دعوایش می شود، خدماتش را نادیده مي گیرد؛ همین که با رفیقش دعوایش می شود، شروع می کند به بد و بیراه گفتن و خوبی هایش را نادیده می گیرد. با یکی که قهر می کند یا اختلافی پیدا مي کند، خدمت هایی را که به او کرده نادیده مي گیرد. پیامبر(ص) نگفت در حال عادی؟ چون در حال عادی، انسان به راحتی رعایت می کند؛ ولی در عصبانیت، دیگر احساس می کند همه مبانی عقلی اش کنار رفته و هر چه از دهانش در می آید، می گوید. لذا فرمود: کسی که در حال غضب از قول حق خارج نشود، شجاع است. «وَإذا قَدَرَ لَمْ یَتَعاطَ مَا لَیسَ لَهُ بِحَقٍّ»؛ زمانی که قدرت پیدا مي کند، چیزی را که مال او نیست، اخذ نکند؛ یعنی به خاطر قدرتش، ظلم نکند. بنابراین طبق فرمایش پیغمبر خدا، کسی که این سه صفت را دارد، شجاع است: در حال غضب ناحق نگوید،  در صورت فراهم بودن شرایط، گناه نکند و در حال قدرت، چیزی که مال او نیست را کسب نکند. ادامه دارد 👇👇👇👇👇
نقل شده که همین حدیث را امام باقر(ع) برای عمر ابن عبدالعزیز که خلیفه وقت بود، خواند؛ تمام که شد، مقداری فکر کرد و گفت: قلم و کاغذ بیاورید؛ «فَکَتَبَهُ لَها بِرَدِّ فَدَکَ»؛ نوشت: فدک را برگردانید. اولین کسی که فدک را به بنی هاشم و اهل بیت برگرداند، عمر ابن عبدالعزیز بوده است. بعضی نوشته اند: به خاطر شنیدن این حدیث به مدینه آمد؛ خدمت امام باقر(علیه السلام) رفت و گفت: حق با شماست ما قدرت پیدا کردیم، ولی حق نداریم چیزی که مال ما نیست را اخذ کنیم؛  فدک مال شماست. لذا فدک را به اهل بیت(ع) برگرداند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 سخنران حجت الاسلام رفیعی
*⚜️پـــــــایــــــان مــطالــب امـــروز⚜️* *⚜️حتمـــا ایــن مطلب ها را بخــوانیـــد خیــلی زیبــا هستنـــد* *⚜️خـــادم همــه ی شمـا عزیزان؛ شعبانپـــــــور* *⚜️اجــــــرتـــون بــا حضــرت علـــی⚜️* کانال متن سخنرانی های مذهبی📚 کانال رو به دوستان خودتان معرفی کنید تا در ثوابش شما هم شریک باشید https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93
عالم از منظر قرآن 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 قرآن مجید، کتابی است که خداوند متعال با بیش از پنجاه صفت مانند: مبارکه، نور، حکیم، ذکر، شفا و غیره از آن یاد کرده است. این اوصاف پنجاه گانه را برای این فرموده که راه هرگونه شک و تردید را در همه اعصار تا روز قیامت به روی این کتاب ببندد. آنچه در قرآن کریم آورده، همان است که بدون کم و زیاد در عالم هستی وجود دارد؛ به عبارت دیگر، آن واقعیاتی که در قرآن آمده، همانهایی است که خود او آفریده است. قرآن، مجموعه هستی را به دو بخش تقسیم کرده است. از یک بخش به «عالم ملک» یا «عالم شهادت» که امور این عالم عیناً با چشم مادی قابل مشاهده است، تعبیر فرموده است؛ اما از بخش دیگر با عناوین «عالم غیب»، «عالم معنا»، «عالم ملکوت» و «عالم باطن» یاد فرموده که امور آن با چشم مادی قابل رؤیت نیست. گرچه قسمتی از آن بعد از مرگ دیده میشود؛ ولی آثار آن در تمام «عالم شهادت و ملک» قابل مشاهده است. انسان مایه اصلی را نمیبیند ولی آثار آن را میبیند. برای مثال، انسان ملائکه را نمیبیند درحالیکه آثارشان در عالم مشهود است.
یاتی در قرآن مجید آمده که صریحاً بیانگر دو عالم شهادت و غیب است؛ «تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَه» از قدیم مطرح کردهاند که در عالم سه عنصر هست که در حیات انسان به کار گرفته شده است. نام یک عنصر را در قدیم «کبریت احمر» گذاشتهاند که در معنای امروزی به آن «شیمی آلی» میگویند. عنصری است که در عناصر دیگر فعل و انفعال ایجاد میکند. اگر کسانی به کبریت احمر دست مییافتند، این را به عنوان سِرّ قلمداد میکردند و در اختیار دیگران قرار نمیدادند، مگر به تعدادی از شاگردان قابل قبول خودشان. این افراد با «کبریت احمر» - به تعبیر خودشان- در عالم هستی، اشیاء خبیث و پست را به اشیاء قیمتی تبدیل میکردند و همین که آنها را به مال دنیا میرسانده است خوش بودند. ادامه دارد 👇👇👇👇
حسین(ع)؛ احمر= عالم غیب 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠 کبریت احمر در عالم شهادت برای این است که اشیاء پست را به اشیاء قیمتی تبدیل کند، سنگ را نگین کند، مس را زر ناب کند؛ اما در عالم غیب و ملکوت هم کبریت احمری وجود دارد که حضرت باقر(ع) میفرماید: «فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ» امام صادق(ع) کبریت احمر را به جابر بن حیان یاد دادند. او هم حرفهای ایشان را در دو هزار صفحه نوشته که نسخه خطی این کتاب در کتابخانه انگلستان، کنار موزه گیرینویچ موجود است. متأسفانه آنچه خود داشتیم و داریم، هنوز از بیگانه تمنا میکنیم: بیدلی در همه احوال، خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد اما کبریت احمرِ عالم غیب و ملکوت کیست؟ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة»؛ حسین در عالم غیب، کبریت احمر خدا است. حسین(ع) تریاق اکبر (پادزهر تمام سموم) و مشک ازفر (مشکی که نمیتوان رایحهاش را  پنهان کرد) است. اگر این کبریت احمر به أسفل السافلین برخورد کند، او را تا أعلی علیین بالا میبرد. ادامه دارد 👇👇👇👇
زمانی که حضرت سید الشهداء(ع) گلوی بریده را روی خاک گذاشت، حضرت زین العابدین(ع) فرمود: «و أما الاخرة و بنور وجهک المشهد»، حالا آخرت روشن شد؛ حالا ملکوتیها هم میبینند که تو، که هستی و چه امتیازاتی داری. به أنبیا گفته شد: کسانی که مطیع شما هستند، نجات یافتند؛ به ائمه دیگر هم گفتهاند: هر کس مستقیماً مطیع شما است، اهل نجات است؛ ولی به حسین(ع) گفتهاند: همه کسانی که مطیع تواَند و هم آنهایی که یک لحظه رابطهای با مطیعان تو داشتهاند، اهل نجات هستند. ما هنوز به اعلی علیین نرسیدهایم؛ چرا این کبریت احمر را به کار نمیگیریم؟ یار در این انجمن یوسف خونین بدن  آینه خار جهان گو به همه رو به رو       جوان با محبتی آمد و چند دقیقه کنار ابا عبدالله(ع) نشست؛ عرض کرد: «آقا جان، من مسیحی هستم و تازه عروسی کردهام.» لحظاتی نگذشت که گفت: «من میخواهم با شما باشم.» حسین را دید و دل و جانش رفت؛ با کیمیای کبریت احمر به راه حقیقت برگشت. وقتی که به خیمه خود برگشت، عروس جوان گفت: «طور دیگری شدهای، بوی دیگری میدهی!» مادرش گفت: «کجا بودی، با که ملاقات کردی؟!» همسرش گفت: «این چهرهای که تو دیدی، من هم میتوانم ببینم؟» مادرش گفت: «پسرم، من هم میتوانم ببینم؟» آمد اجازه گرفت؛ حضرت فرمود: اشکالی ندارد، بیایند. بعد از ملاقات، مادر و عروس به پسر گفتند: ما که کوفه برو نیستیم؛ ما طاقت دوری اباعبدالله(ع) را نداریم. خوشحال شد و گفت: من هم میخواستم همین را به شما بگویم؛ پس شما به سراغ زینب بروید، من هم به سراغ حسین(ع) میروم. ادامه دارد 👇👇👇👇
هر سه نفر آمدند کربلا؛ روز عاشورا مادر و عروس، داماد را صدا زدند؛ چرا معطل هستی؟ گفت: من معطل نیستم، منتظر اجازه اباعبدالله(ع) هستم. بالاخره اجازه گرفت، رفت و شهید شد. همسرش که داشت نگاه میکرد، وقتی دید داماد به خون غلتید، گفت: به به! زیرا بعد از شهادت، تازه بوی اباعبدالله(ع) پخش شد. ستون خیمه را درآورد و به طرف میدان جنگ رفت؛ گفت: خیالت راحت باشد، اگر تو نیستی، من از اباعبدالله(ع) دفاع میکنم و نمیگذارم تنها بماند. حمله کردند و کنار بدن داماد، عروس را کشتند. این تنها زنی است که در کربلا به شَرف شهادت رسید. مادر هم منظره را دید، از خیمه بیرون آمد و به طرف میدان دوید. سیدالشهدا فرمود: پیرزن کجا میروی؟ گفت: آقا، میروم از شما دفاع کنم. حسین جان! تو کبریت احمر خدایی، تو تریاق اکبری، تو مشک ازفری. خوشا به حال آنهایی که با تو بودند؛ «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيما» خیلی عجیب است؛ تمام ائمه بعد از امام حسین(ع) با وجود اینکه معصوم و از جهت معنویت غنی بودند، وقتی میخواستند از دنیا بروند، امام حسین(ع) را صدا میزدند و دستشان را در دست او میگذاشتند؛ گویی میخواستند بوی حسین(ع) را بگیرند. 💠🌀💠🌀💠🌀💠💠🌀
ذکر مصیبت 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 هیچ پیامبر و امامی مصیبتی مانند مصیبت اباعبدالله را نداشته است. مصیبتهای امام حسین(ع) اعظم مصائب است؛ گریه بر مصیبت او هم اعظم گریهها است. پیامبر(ص) روز بیست و هشتم صفر، چشمش را باز کرد و فرمود: هر کسی کنار بستر من است، غیر از آنهایی که اسم میبرم، بیرون برود. علی(ع) و زهرا(س) و حسن(ع) و حسین(ع) وزینب(س) و ام کلثوم(س) بمانند و دیگران اتاق را ترک کنند. بعد از این که بیرون رفتند، فرمود: در را ببندید؛ در حالیکه هوا بسیار گرم بود. کسی که در حال احتضار است باید سینهاش را سبک کنند و حتی دکمه پیراهنش را باز نمایند؛ ولی پیامبر(ص) این دستور را رعایت نکرد. زمانی که آثار مرگ بر ایشان ظاهر شد، فرمود: علی جان! حسین(ع) را بیاور و روی سینه من بگذار. زینب(س) هم این منظره را میبیند. «یسیل عرقه علی وجهه» عرق پیشانی اباعبدالله(ع) روی صورت پیامبر میریخت. آرام دستش را بلند کرد و حسین(ع) را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او؛ تمام صورت، زیر گلو، لبها و حتی دندانهای اباعبدالله(ع) را میبوسد. یک مرتبه پیامبر به شدت گریه کرد و فریاد زد: خدایا! مگر من با یزید چه کردم؟ مگر من با بنیامیه چه کردم؟ ادامه دارد 👇👇👇👇👇
پنجاه سال از این جریان گذشت. زینب(س) از کنار خیمهای نیمه سوخته حسین(ع) یازده یا دوازده بار به میدان حرب آمد؛ دید، آن کسی که روزی روی سینه پیامبر بود، با بدن قطعه قطعه، با بدن بی سر، به پشت روی خاک کربلا افتاده است. اول کاری که کرد، بدن را بر گرداند. شاید گمان کرد که سینه و شکم و شانه سالم است؛ اما وقتی بدن را بر گرداند، صدا زد: عزیز دلم! حتی یک جای بوسه در بدنت برای من باقی نمانده است. 👇👇👇👇👇👇👇👇 سخنران حجت الاسلام انصاریان
*⚜️پـــــــایــــــان مــطالــب امـــروز⚜️* *⚜️حتمـــا ایــن مطلب ها را بخــوانیـــد خیــلی زیبــا هستنـــد* *⚜️خـــادم همــه ی شمـا عزیزان؛ شعبانپـــــــور* *⚜️اجــــــرتـــون بــا حضــرت علـــی⚜️* کانال متن سخنرانی های مذهبی📚 کانال رو به دوستان خودتان معرفی کنید تا در ثوابش شما هم شریک باشید https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93