eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین(ع)؛ احمر= عالم غیب 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠 کبریت احمر در عالم شهادت برای این است که اشیاء پست را به اشیاء قیمتی تبدیل کند، سنگ را نگین کند، مس را زر ناب کند؛ اما در عالم غیب و ملکوت هم کبریت احمری وجود دارد که حضرت باقر(ع) میفرماید: «فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ» امام صادق(ع) کبریت احمر را به جابر بن حیان یاد دادند. او هم حرفهای ایشان را در دو هزار صفحه نوشته که نسخه خطی این کتاب در کتابخانه انگلستان، کنار موزه گیرینویچ موجود است. متأسفانه آنچه خود داشتیم و داریم، هنوز از بیگانه تمنا میکنیم: بیدلی در همه احوال، خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد اما کبریت احمرِ عالم غیب و ملکوت کیست؟ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة»؛ حسین در عالم غیب، کبریت احمر خدا است. حسین(ع) تریاق اکبر (پادزهر تمام سموم) و مشک ازفر (مشکی که نمیتوان رایحهاش را  پنهان کرد) است. اگر این کبریت احمر به أسفل السافلین برخورد کند، او را تا أعلی علیین بالا میبرد. ادامه دارد 👇👇👇👇
زمانی که حضرت سید الشهداء(ع) گلوی بریده را روی خاک گذاشت، حضرت زین العابدین(ع) فرمود: «و أما الاخرة و بنور وجهک المشهد»، حالا آخرت روشن شد؛ حالا ملکوتیها هم میبینند که تو، که هستی و چه امتیازاتی داری. به أنبیا گفته شد: کسانی که مطیع شما هستند، نجات یافتند؛ به ائمه دیگر هم گفتهاند: هر کس مستقیماً مطیع شما است، اهل نجات است؛ ولی به حسین(ع) گفتهاند: همه کسانی که مطیع تواَند و هم آنهایی که یک لحظه رابطهای با مطیعان تو داشتهاند، اهل نجات هستند. ما هنوز به اعلی علیین نرسیدهایم؛ چرا این کبریت احمر را به کار نمیگیریم؟ یار در این انجمن یوسف خونین بدن  آینه خار جهان گو به همه رو به رو       جوان با محبتی آمد و چند دقیقه کنار ابا عبدالله(ع) نشست؛ عرض کرد: «آقا جان، من مسیحی هستم و تازه عروسی کردهام.» لحظاتی نگذشت که گفت: «من میخواهم با شما باشم.» حسین را دید و دل و جانش رفت؛ با کیمیای کبریت احمر به راه حقیقت برگشت. وقتی که به خیمه خود برگشت، عروس جوان گفت: «طور دیگری شدهای، بوی دیگری میدهی!» مادرش گفت: «کجا بودی، با که ملاقات کردی؟!» همسرش گفت: «این چهرهای که تو دیدی، من هم میتوانم ببینم؟» مادرش گفت: «پسرم، من هم میتوانم ببینم؟» آمد اجازه گرفت؛ حضرت فرمود: اشکالی ندارد، بیایند. بعد از ملاقات، مادر و عروس به پسر گفتند: ما که کوفه برو نیستیم؛ ما طاقت دوری اباعبدالله(ع) را نداریم. خوشحال شد و گفت: من هم میخواستم همین را به شما بگویم؛ پس شما به سراغ زینب بروید، من هم به سراغ حسین(ع) میروم. ادامه دارد 👇👇👇👇
هر سه نفر آمدند کربلا؛ روز عاشورا مادر و عروس، داماد را صدا زدند؛ چرا معطل هستی؟ گفت: من معطل نیستم، منتظر اجازه اباعبدالله(ع) هستم. بالاخره اجازه گرفت، رفت و شهید شد. همسرش که داشت نگاه میکرد، وقتی دید داماد به خون غلتید، گفت: به به! زیرا بعد از شهادت، تازه بوی اباعبدالله(ع) پخش شد. ستون خیمه را درآورد و به طرف میدان جنگ رفت؛ گفت: خیالت راحت باشد، اگر تو نیستی، من از اباعبدالله(ع) دفاع میکنم و نمیگذارم تنها بماند. حمله کردند و کنار بدن داماد، عروس را کشتند. این تنها زنی است که در کربلا به شَرف شهادت رسید. مادر هم منظره را دید، از خیمه بیرون آمد و به طرف میدان دوید. سیدالشهدا فرمود: پیرزن کجا میروی؟ گفت: آقا، میروم از شما دفاع کنم. حسین جان! تو کبریت احمر خدایی، تو تریاق اکبری، تو مشک ازفری. خوشا به حال آنهایی که با تو بودند؛ «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيما» خیلی عجیب است؛ تمام ائمه بعد از امام حسین(ع) با وجود اینکه معصوم و از جهت معنویت غنی بودند، وقتی میخواستند از دنیا بروند، امام حسین(ع) را صدا میزدند و دستشان را در دست او میگذاشتند؛ گویی میخواستند بوی حسین(ع) را بگیرند. 💠🌀💠🌀💠🌀💠💠🌀
ذکر مصیبت 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 هیچ پیامبر و امامی مصیبتی مانند مصیبت اباعبدالله را نداشته است. مصیبتهای امام حسین(ع) اعظم مصائب است؛ گریه بر مصیبت او هم اعظم گریهها است. پیامبر(ص) روز بیست و هشتم صفر، چشمش را باز کرد و فرمود: هر کسی کنار بستر من است، غیر از آنهایی که اسم میبرم، بیرون برود. علی(ع) و زهرا(س) و حسن(ع) و حسین(ع) وزینب(س) و ام کلثوم(س) بمانند و دیگران اتاق را ترک کنند. بعد از این که بیرون رفتند، فرمود: در را ببندید؛ در حالیکه هوا بسیار گرم بود. کسی که در حال احتضار است باید سینهاش را سبک کنند و حتی دکمه پیراهنش را باز نمایند؛ ولی پیامبر(ص) این دستور را رعایت نکرد. زمانی که آثار مرگ بر ایشان ظاهر شد، فرمود: علی جان! حسین(ع) را بیاور و روی سینه من بگذار. زینب(س) هم این منظره را میبیند. «یسیل عرقه علی وجهه» عرق پیشانی اباعبدالله(ع) روی صورت پیامبر میریخت. آرام دستش را بلند کرد و حسین(ع) را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او؛ تمام صورت، زیر گلو، لبها و حتی دندانهای اباعبدالله(ع) را میبوسد. یک مرتبه پیامبر به شدت گریه کرد و فریاد زد: خدایا! مگر من با یزید چه کردم؟ مگر من با بنیامیه چه کردم؟ ادامه دارد 👇👇👇👇👇
پنجاه سال از این جریان گذشت. زینب(س) از کنار خیمهای نیمه سوخته حسین(ع) یازده یا دوازده بار به میدان حرب آمد؛ دید، آن کسی که روزی روی سینه پیامبر بود، با بدن قطعه قطعه، با بدن بی سر، به پشت روی خاک کربلا افتاده است. اول کاری که کرد، بدن را بر گرداند. شاید گمان کرد که سینه و شکم و شانه سالم است؛ اما وقتی بدن را بر گرداند، صدا زد: عزیز دلم! حتی یک جای بوسه در بدنت برای من باقی نمانده است. 👇👇👇👇👇👇👇👇 سخنران حجت الاسلام انصاریان
*⚜️پـــــــایــــــان مــطالــب امـــروز⚜️* *⚜️حتمـــا ایــن مطلب ها را بخــوانیـــد خیــلی زیبــا هستنـــد* *⚜️خـــادم همــه ی شمـا عزیزان؛ شعبانپـــــــور* *⚜️اجــــــرتـــون بــا حضــرت علـــی⚜️* کانال متن سخنرانی های مذهبی📚 کانال رو به دوستان خودتان معرفی کنید تا در ثوابش شما هم شریک باشید https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت به امام حسین(علیه السلام) 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠 جناب یعقوب(علیه السلام) یک فرزندش از جلوی چشمش دور شد، بیست سال گریه کرد، اگر صدسال هم طول می کشید، بازهم یعقوب(علیه السلام) گریه می کرد. هزارسال هم طول می کشید، باز هم یعقوب(علیه السلام) همان یعقوب(علیه السلام) بود؛ یعقوب(علیه السلام) مأیوس نمی شد، در انتظار می نشست و گریه می کرد. این برای ما درس است. گفتند تمام شد؛ یک بچه ای 9 سالش بوده، چهل سال قبل انداختنش در چاه؛ تو هنوز گریه  می کنی؟ فرمود: «يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ». این خاصیت محبت است. یوسف(علیه السلام) پیراهن را در مصر داد؛ گفت ببرید کنعان به چشم پدر بمالید بینا می شود. همین که پیراهن را در مصر از صندوق بیرون آوردند و به دست برادرها دادند، یعقوب(علیه السلام) در کنعان می گوید: «قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ ريحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ». اگر مرا متهم نکنید، اگر نگویید دیوانه است، دارم بوی یوسف(علیه السلام) را می شنوم. ادامه دارد 👇👇👇👇
محب این گونه است. شنیده اید در اربعین، جابر آمد کربلا؛ یک نقل این است؛ عطیه می گوید: دیدم نزدیک قبور که رسید، نشست روی زمین هی خاک ها را برمی دارد و می بوید. به یک نقطه ای که رسید خاک را برداشت، بویید و خودش را روی خاک ها انداخت؛ گریه کرد تا غش کرد. متوجه شد اینجا مرقد مطهر سیدالشهدا(علیه السلام) است. اگر محبت امام حسین(علیه السلام) بیاید، آن وقت آدم می فهمد که گریه برای امام حسین(علیه السلام) بس است یا بس نیست. اگر هم این محبت نیاید: میان عاشق و معشوق رمزیست چه داند آنکه اشتر می چراند؟! به امام سجاد(علیه السلام) می گویی گریه نکن! تو چه می فهمی امام سجاد(علیه السلام) چه می کشد. فرمود: یک فرزندش از جلوی چشمش دور شده بود، مگر یک فرزند بود؟ ولیِّ خدا بود. محبتِ ولی خداست؛ این یک محبت دیگری ست. جناب شعیب(علیه السلام) در روایت دارد آنقدر گریه کرد که کور شد. خدا چشمش را بهش برگرداند، دوباره گریه کرد و کور شد، خدا چشمش را به او برگرداند، دوباره نابینا شد. برای بار سوم که نابینا شد، طبق نقل دارد که خدا به او وعده داد و گفت اگر از جهنم می ترسی، امنیت می دهم. اگر بهشت می خواهی، تضمین کردم. عرض کرد: خدایا! بار دیگر هم چشم بدهی همین است. من در محبت تو و فراغ تو گریه می کنم. من چشم را می خواهم که برای تو گریه کنم. کسی که امام حسین(علیه السلام) را می شناسد، فقط چشم را می خواهد که برای امام حسین(علیه السلام) گریه کند. ادامه دارد 👇👇👇👇👇
محب این گونه است. شنیده اید در اربعین، جابر آمد کربلا؛ یک نقل این است؛ عطیه می گوید: دیدم نزدیک قبور که رسید، نشست روی زمین هی خاک ها را برمی دارد و می بوید. به یک نقطه ای که رسید خاک را برداشت، بویید و خودش را روی خاک ها انداخت؛ گریه کرد تا غش کرد. متوجه شد اینجا مرقد مطهر سیدالشهدا(علیه السلام) است. اگر محبت امام حسین(علیه السلام) بیاید، آن وقت آدم می فهمد که گریه برای امام حسین(علیه السلام) بس است یا بس نیست. اگر هم این محبت نیاید: میان عاشق و معشوق رمزیست چه داند آنکه اشتر می چراند؟! به امام سجاد(علیه السلام) می گویی گریه نکن! تو چه می فهمی امام سجاد(علیه السلام) چه می کشد. فرمود: یک فرزندش از جلوی چشمش دور شده بود، مگر یک فرزند بود؟ ولیِّ خدا بود. محبتِ ولی خداست؛ این یک محبت دیگری ست. جناب شعیب(علیه السلام) در روایت دارد آنقدر گریه کرد که کور شد. خدا چشمش را بهش برگرداند، دوباره گریه کرد و کور شد، خدا چشمش را به او برگرداند، دوباره نابینا شد. برای بار سوم که نابینا شد، ادامه دارد 👇👇👇👇👇
طبق نقل دارد که خدا به او وعده داد و گفت اگر از جهنم می ترسی، امنیت می دهم. اگر بهشت می خواهی، تضمین کردم. عرض کرد: خدایا! بار دیگر هم چشم بدهی همین است. من در محبت تو و فراغ تو گریه می کنم. من چشم را می خواهم که برای تو گریه کنم. کسی که امام حسین(علیه السلام) را می شناسد، فقط چشم را می خواهد که برای امام حسین(علیه السلام) گریه کند. به امام سجاد(علیه السلام) می گویند بس است. آیا بس است؟ اگر تا قیامت هم برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنیم هیچی گریه نکرده ایم. اگر در اثر مصیبت امام حسین(علیه السلام) گریه کنیم تا جان بدهیم، هیچ کار مهمی نکرده ایم. همه شنیده اید امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود: یک خلخال از پای یک زن غیر مسلمان درآوردند، اگر یک مسلمان بشنود، غصه بخورد و دق کند ملامتش نمی کنم. هجوم بردند به خیمه های امام حسین(علیه السلام)، بعد از اینکه کار را یکسره کردند، پیروز شدند. خب، پیروز شدید دیگر! دست بردارید. نمی شود بگویی شیطان در عاشورا چه کرده، همۀ شهوات را در عاشورا آورده. چون امام حسین(علیه السلام) با تمام توان عبادت کرده، او هم همۀ شهوات را یک جا جمع کرده. همۀ غضب ها را یک جا جمع کرده است. امام حسین(علیه السلام) و اهل بیتش صبر کردند. بیداد کرده؛ این فاجعه سابقه ندارد. کس دیگر این کار را نمی کند؛ این کار شیطان است. یک بار هم در عالم این کار را کرده. ولی امام حسین(علیه السلام) طوری مقاومت کرد، طوری عبادت کرد «يَشْفِي أَبْنَاءُ الْعَوَاهِرِ غَلِيلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ» ادامه دارد 👇👇👇👇👇
در زیارت جامعۀ ائمه المؤمنین(علیهم السلام) است. فرمود: این ناپاکان و ناپاک زادگان سوزش فسق خودشان را از ورع شما تشفی دادند. هرچه شما اهل ورع بودید، آن ها اهل فسق بودند. این شعله های فسقشان را با انتقام گیری از ورع شما تشفی می دادند. هرچه امام حسین(علیه السلام) پاک بود، این ها ناپاک بودند. حالا می شود آدم گریه نکند؟ می شود بگوییم بس است؟ بله! اگر کسی نفهمد که هیچ، ولی اگر کسی بفهمد، در مقابل این مصیبت ها می شود بگوییم گریه بس است؟ می شود بفهمیم چرا حضرت زینب(سلام الله علیها) پیر شده بود؟ چرا استخوان هایش آب شده بود؟ چرا قدش خمیده بود؟ هیچ بعید نیست این نقل درست باشد. چرا وقتی برگشت مدینه، نقل شده که عبدالله بن جعفر اول حضرت زینب(سلام الله علیها) را نشناخت. سراغ حضرت زینب (سلام الله علیها) را می گرفت. چرا؟ چون آن مصیبت هایی که حضرت زینب(سلام الله علیها) دیده، آن مصیبت با محبت معنا می شود. 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠 کانال متن سخنرانی های مذهبی📚 کانال رو به دوستان خودتان معرفی کنید تا در ثوابش شما هم شریک باشید https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93