پی نوشت ها:
[1] سورة الأعلى: 14،15.
[2] شیخ حر عاملی، وسائل الشيعة، ج5، ص: 459.
[3] محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج5، ص: 356.
[4] شیخ حرعاملی، وسائل الشيعة، ج9، ص: 35.
[5] شیخ حرعاملی، وسائل الشيعة، ج12، ص: 153.
[6] مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج1، ص: 106.
[7] شیخ کلینی، الكافي، ج2، ص: 3.
[8] مجلسی، بحارالأنوار، ج 68، ص: 394.
[9] نهج البلاغة، ص: 487.
[10] مجلسی، بحارالأنوار، ج21، ص: 257
خوش اخلاقی یکی از کمالات انسانی است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که دارای حسن اخلاق است، اجر و پاداش او در نزد خداوند به اندازه کسی است که شبها را به عبادت و روزها را به روزه داری سپری کرده است.[1] و نیز فرمود:
در میزان قیامت هیچ عملی سنگین تر از حسن خلق نیست.[2] و نیز فرمود:
حُسْنُ الْخُلق نِصف الدّین؛
خوبی اخلاق نصف دین است.[3]
از امام صادق علیه السلام درباره حدّ و مرز حسن خلق سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمودند: «حسن خلق در سه چیز نمود پیدا می کند:
1. در کیفیت برخورد با اشخاص (افراد خوش اخلاق با چهره گشاده و قیافه متبسّم با اشخاص برخورد می کنند؛)
2. در طرز حرف زدن (افراد خوش خلق با رعایت ملایمت و ادب با مردم حرف می زنند؛)
3. در کیفیت رفتار (رفتار و حرکت افراد خوش خلق با نرمی و جلب محبّت و تأمین رضایت اشخاص توأم است)»[4]
پی نوشت ها:
[1] . وسائل الشیعه، ج 8، ص 503.
[2] . همان مدرک.
[3] . وسایل الشیعه، ج 12، ص 154.
[4] . قلت لأبى عبداللَّه علیه السلام ما حد حسن الخلق قال« تلین جانبک، و تطيّب کلامک، و تلقى اخاک ببشرٍحسن». معانى الاخبار، ص 252؛ سفینة البحارالأنوار، ج 1، ص 410.
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
أَرْبَعٌ مَنْ کنَّ فِیهِ کمَلَ إِسْلَامُهُ وَ مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَقِیَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ مَن وَفَی لِلَّهِ عَّزَ وَ جَلَّ بِمَا یَجْعَلُ عَلَی نَفْسِهِ لِلنَّاسِ وَ صِدْقُ لِسَانِهِ مَعَ النَّاسِ وَ اسْتحْیا مِنْ کلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ النَّاسِ وَ حُسْنُ خُلُقِهِ مع اهله
چهار خصلت است که در هرکس باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات می کند که از او راضی و خوشنود است:
1 - تقوای الهی با کارهایی که برای مردم به به دوش می کشد.
2 - راست گوئی و صداقت با مردم.
3 - حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتی های در پیشگاه خدا و مردم.
4 - خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانوادۀخود.
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
ماجرای توبه رسول
در یکی از این شبهای دهه اول محرم رسول ترک به سوی هیئت و جلسه روضه ای میرفت که مسئولین و بعضی از شرکت کننده های در آن هیئت از اینکه رسول ترک به هیئت و جلسه آنها میآمد بسیار ناراحت و ناخشنود بودند.
در این چند شبی که از محرم گذشته بود رسول ترک هر شب در آن هیئت حاضر شده بود. او در این چند شب به همه نشان داده بود که نمیتواند مانند بسیاری از شرکت کنندگان و عزاداران در گوشهای از مجلس آرام و ساکت بنشیند.
او فکر میکرد میتواند در آن جلسات هر کاری که هر یک از اعضای هیئت میکند او نیز انجام دهد. او حتی بدش نمیآمد تا در نظم و ترتیب بخشیدن به مراسم عزاداری نیز دخالت کند.
هر چند که همه حرکتها و کارهای رسول با نوعی شلوغکاری همراه بود اما به وجه اساس و ریشه این نارضایتیها و دلخوریهای اهل هیئت بخاطر این شلوغکاریها نبود.
آنها از مرام و شخصیت رسول ناراحت بودند. آنها فکر میکردند که وجود و حضور چنین آدمی هیئت و جلسه عزاداری و توسل را از شور و اخلاص و صفا باز میدارد ، زیرا آقارسول آدمی قلدر و لات بود. او مردی بود که به زورگویی شهرت داشت. او یکی از قلدرهای شروری بود که مأمورهای کلانتریهای تهران از اینکه بخواهند با او برخوردی جدی داشته باشند بیم و هراس داشتند.
اما رسول ترک دوست داشت در ماههای محرم در هر شکل و حالتی که هست در جلسه های سوگواری و روضه سرور آزادگان عالم حضرت حسین بن علی (ع) شرکت کند.
رسول ترک آن شب نیز وارد هیئت شد. بسیاری از نگاههایی که به او میافتاد محترمانه و مهربانانه نبود. مسئول هیئت هم که آدمی خوش سیما و با صفا بود با دیدن و مشاهده رسول ناراحت به نظر میرسید.
دقایق زیادی از آمدن و حضور رسول نگذشته بود که جوانی از میان مسئولین هیئت قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت و مشغول صحبت با رسول شد .
کم کم آثار ناراحتی و غضب در صورت و چهره رسول ظاهر گشت. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرفها و صحبتهای آن جوان گوش میداد.
آن جوان که خود فرستاده مسئول هیئت معرفی کرده بود با صراحت و بدون هیچ ملاحظه و ترس و واهمه ای به رسول حالی کرده بود که باید از مجلس بیرون برود و دیگر حق ندارد در هیئت و جلسه آنها شرکت کنند.
معلوم بود که رسول ترک از اینکه او را از جلسه امام حسین (ع) بیرون میکنند به خشم آمده است. او از روی ناراحتی نمیتوانست حرفی و سخنی بگوید. او در حالی که خودش را کنترل میکرد به حرفی و سختی از جایش بلند شد. برای لحظاتی سکوت و خاموشی بر مجلس سایه افکنده بود. در آن لحظات بعضیها گمان میکردند که او الان دعوا و جنجالی به راه خواهد انداخت.
آن شب نیز مثل همه شبهای خدا به پایان رسید هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که دری باز شد و مردی از خانه اش بیرون آمد.
او به جلوی خانه رسول رسید و شروع به در زدن نمود.
رسول در را باز کرد.
مردی که پشت در ایستاده بود همان مسئول هیئت بود. مسئول هیئت در حالی که بر روی پنجه های پایش ایستاده بود هیکل و جثه قوی و بزرگ رسول را در آغوش گرفته بود. مسئول هیئت بعد از معذرت خواهی ها و دلجوییهای فراوان از رسول خواست تا او حتماً در شبهای آینده در جلسه های آنها شرکت کند و تمام اتفاقات و حرفهای شب گذشته را فراموش کند.
مسئول هیئت نمیخواست بیش از این توضیحی بدهد و دلیل و علت این تغییر نظر و رفتارش را بیان بنماید. زمانی که مسئول هیئت میخواست خداحافظی کند و برود رسول مانع از رفتنش شد. رسول میدانست که مسئول هیئت بدون علت و بیخودی عقیدهاش تغییر پیدا نکرده است. او پافشاری و اصرار داشت تا علت این تغییر را بداند.
مشاهده یک خواب و رؤیایی عجیب باعث شده بود تا مسئول هیئت از اینکه در شب گذشته رسول را از جلسه امام حسین (ع) بیرون کرده است به شدت پشیمان و نادم بشود.
تقدیر و اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود تا مسئول هیئت دراولین دقیقه های صبح و در همان جلوی خانه رسول همه رویا و خوابش را برای رسول بازگو کند و واسطه و رساننده یک پیام و دعوتی رمزدار از جانب امام حسین (ع)برای رسول ترک باشد .
مسئول هیئت در شب گذشته در عالم خواب دیده بود در شبی تاریک در صحرای کربلا قرار دارد. او در خواب دیده بود که خیمه ها و یاران و اصحاب امام حسین (ع) در یک طرف میباشند و یاران و خیمه های لشکریان یزید (لعنت الله علیهم اجمعین) در سویی دیگر. مسئول هیئت تصمیم می گیرد برای مشاهده اوضاع و احوال خیمه های امام حسین (ع) به سوی خیمه های آن حضرت حرکت کند.
هنوز بیشتر از چند قدم بر نداشته بود که ناگاه متوجه میشود سگی در حال پاسبانی و نگهبانی از خیمه های امام حسین (ع) است. آن سگ با پارسها و حمله های جسورانه اش به هیچ غریبهای اجازه نمیداد به خیمه های امام حسین (ع) نزدیک شود.
مسئول هیئت قدم بر میدارد و با احتیاط به سوی خیمه های سیدالشهداء حرکت میکند ولی آن سگ به سوی او نیز حمله ور میشود و با سماجت مانع از نزدیک شدن وی به خیمه های حسینی میگردد.
مسئول هیئت در آن تاریکی و ظلمت شب با آن سگ درگیر میشود و میخواهد خودش را به خیمه ها برساند. او به سختی و با کوشش و تلاشی زیاد در حال رها شدن از آن سگ بوده است که ناگهان با نگاه به سر و کله آن سگ متوجه یک منظره بسیار عجیب و غریبی میگردد.
مسئول هیئت با گریه و اشک به رسول ترک میگوید:
«… رسول! من در حالیکه با آن سگ رو در رو شده بودم یکدفعه متوجه مسئله عجیبی شدم، من ناگهان متوجه شدم که سرو صورت آن سگ سر و صورت توست، این سر و کله تو بود که بر روی هیکل و بدن آن سگ قرار داشت؛ رسول! در واقع این تو بودی که در حال پاسداری از خیمه های امام حسین (ع) بودی…»
رسول ترک بعد از شنیدن رویای مسئول هیئت شروع به گریه و زاری میکند، او ناله کنان، تند تند از مسئول هیئت میپرسیده است: «… راست میگویی یعنی واقعاً من سگ نگهبان خیمه های اما حسین (ع) بودم؟… » با شور و وجدی آمیخته به گریه و اشک فریاد میکشیده است:«… خودشان مرا به پاسبانی قبول کرده اند…»رسول ترک توانست به اشارتی ، بشارت اما م حسین را دریابد و یک حسینی واقعی شود؛ آنچنان که احساس کند چشمه های فضیلت و عشق در دلش جوشان شده، چشم دل آنچه نادیدنی ست ببیند و در هر پدیده ای که به ظاهر همگان به آن می نگرند ، آفتاب حقیقت را بیابد و ذره ذره وجودش محو آن گردد.
رسول ترک به طور رسمی روضهخوان و یا مداح نبوده است؛ بلکه او گاهی در وسط بین روضه خوانیها، نکات تکاندهندهای را که بر قلبش جاری میشده، بیان میکرده است. گاهی شرح و تفسیرهای رسول تا ساعتها به درازا میکشیده و دیگر نوحه خوانیها و مرثیه سراییهای را تحت الشعاع قرار میداده است.
وی پس از یک دوره بیماری در سال 1339 جان به جان افرین تسلیم کرد.
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
رسول ترک بعد از توبه و بازگشت به صراط مستقیم یکی از گریه کنندگان و دلسوخت هایی میشود که بسیاری از پیرمردهای هیئتهای قدیمی تهران چه از فارسها و چه از ترکها با قاطعیت میگویند که بعد از او هنوز نظیرش نیامده است.
یکی از چشمگیرترین جلوه های گریه های رسول ترک در روزهای دهه اول محرم به خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا بوده است.
در روزهای تاسوعا و عاشورا در میان دسته های هیئتهای آذربایجانی ها که گاه به طول دو سه کیلومتر میرسید، رسول ترک با ناله ها و ضجه های جانسوز در انتهای دسته حرکت میکرد و غوغایی بر پا میکرد.
میگویند:
بسیاری از مردم گاه فقط به انتظار میایستاده اند تا گریه ها و ناله های رسول را تماشا کنند.
همه آنهاییکه رسول را در آن روزهای تاسوعا و عاشورا دیده اند میگویند:
زمانی که رسول ترک، گریان و نالان از جلوی جمعیت عبور میکرد صدای ناله و گریه مرد و زن و پیر و جوان نیز به هوا برمی خاست.
میگویند یکبار زمانی که رسول ترک در حال خواندن نوحهای ترکی بوده است عدهای از زنها و مردهای فارسی زبان که در گوشهای از بازار به تماشای او ایستاده بوده اند به قدری منقلب و محزون میشوند که صدای گریه و ناله آنها نیز در فضای بازار میپیچد.
در ای هنگام رسول ترک روی به آنها میکند و از آنها میپرسد: مگر شماها متوجه معنای حرفهای من میشوید؟
بعضی از آنها جواب داده بودهاند: ما ترکی نمیفهمیم ولی از حالتهای تو به خوبی متوجه میشویم که الان از چه داری میخوانی و ما از حالتهای تو عمق مصیبت را احساس میکنیم!
رسول ترک آنچنان در عشق و محبت و ارادت به مولایش آقا ابا عبدالله الحسین (ع) ذوب شده بود که گاهی در جلسه روضه به خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا به اندازهای منقلب و بیتاب میشده که همچون مادرهای جوان مرده یا مجنونین میشده است. به همین دلیل او در میان بسیاری از دوستان و ارادتمندانش به خصوص در بین بسیاری از آذربایجانیها به « حاج رسول دیوانه» نیز معروف میباشد.
میگویند حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به رسول ترک در بسیاری از مواقعی که از خود بیخود میشده و گاهی نیز قبل از اینکه شروع به خواندن نوحه یا روضهای بنماید با صدایی بسیار حزین و جاسوز و با همان لهجه زیبای ترکی اش این بیت را میخوانده است:
گویند خلایق که به دیوانه قلم نیست
من گشتم و دیوانه توکلت علی الله
حاج حمید واحدی یکی از بازاریهای تهران با یک صفا و حزن و اندوهی خاص میگفت: «حاج رسول یکی از عاشقها وشیفتگان حسینی بود؛ واقعاً دیوانه امام حسین (ع) بود. وقتی او مشغول گریه و زاری میشد انگار قیافه او را، شکل و نقشه صورت او را، به دیوانگی و عاشقی امام حسین (ع) نقش بسته بودند.
یعنی اگر گاهی کسی او را به طور مثال در روزهای تاسوعا و عاشورا می دیدی که با مشت بر سرش میزد برایش جلف و زننده نبود.
همه او را عاشق و دیوانه حسین (ع) میدیدند.
او در عزاداریها هر کاری که میکرد برای کوچک و بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان گریه آور بود حتی اگر کسی تا آنموقع برای امام حسین (ع) اشکی نریخته بود، زمانی که حاج رسول را در حال گریه و ناله میدید او هم به گریه میافتاد.
به راستی که معلوم نیست رسول ترک چگونه مینالیده است و چگونه با ضجه های جانسوزش میسوخته است که همه آنهاییکه ضجه ها و حالتهای عاشقانه او را دیده اند به محض ذکر نام و یاد رسول ترک بلافاصله به یاد آقا و مولای رسول ترک حضرت اباعبدالله الحسین (ع) میافتند.
هدایت شده از کانال ختم و ترحیم خوانی
30.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🖤🍃🖤🍃🖤 به شرط توفیق در این لحظه وساعت دعا گوی این جمع جمیع ومالک و مدیران محترم بودیم
🤲😭🤲
🥀🖤🥀🖤 به یاد عزیزدلم یاسمین پر پر 🤲😭🤲😭🤲😭🤲😭🤲😭🤲😭🤲😭🤲😭
🍃🖤 روحش شاد ویادش سبز 🤲😭🤲