eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
Jul 30, 06.22 PM_Karaoke.mp3
زمان: حجم: 5.26M
🕰 به وقت آموزش معنویی 🕯🖤 پای کلاس درس پیر غلام اهل‌بیت ع مرحوم حاج علی. مشکینی 🖤🕯 روحشان شادو یادشان گرامی 📣 بیاموزیم و عامل به ادب باشیم
Jul 30, 06.30 PM_Karaoke.mp3
زمان: حجم: 5.66M
🕰 به وقت آموزش معنویی 🕯🖤 پای کلاس درس پیر غلام اهل‌بیت ع مرحوم حاج علی. مشکینی 🖤🕯 روحشان شادو یادشان گرامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت یازدهم1⃣1⃣ (پیشگویی ها) 🌾نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى ‏ريزد به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از ابو اُسامه زيد شَحّام. از امام صادق عليه السلام - : جبرئيل خبر شهادت حسين عليه السلام را در خانه اُمّ سلمه به پيامبر خدا داد. حسين عليه السلام بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمد و جبرئيل كه نزد ايشان بود، گفت: امّت تو اين را مى‏ كشند. پيامبر خدا فرمود: «خاكى را كه خونش در آن ريخته مى ‏شود. به من نشان بده» و جبرئيل يك مشت از آن را بر گرفت. خاكى سرخ‏رنگ بود. 📚كامل الزيارات : ص ۱۲۸ ح ۱۴۳ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۳۶ ح ۲۳ 📙المعجم الكبير - به نقل از ابو اُمامه - : پيامبر خدا به زنانش فرمود: «اين كودك را نگريانيد» و مقصودش حسين عليه السلام بود و آن روز نوبت [ماندن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نزد ]اُمّ سلمه بود. جبرئيل فرود آمد. پيامبر خدا به درون خانه رفت و به اُمّ سلمه فرمود : «مگذار كسى بر من در آيد» ؛ امّا حسين عليه السلام آمد و چون به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اندرون خانه نگريست، خواست كه داخل شود. امّ سلمه او را گرفت و در كنار خود نگاه داشت و با او سخن مى‏ گفت و آرامَش مى ‏كرد ؛ ولى چون گريه ه‏اش شديد شد، رهايش كرد و او به اندرون رفت و در دامان پيامبر خدا نشست. جبرئيل گفت: امّت تو، اين پسرت را به زودى مى‏ كشند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «آنان با آن كه به من ايمان دارند، او را مى ‏كشند؟!». گفت: آرى، او را مى‏ كشند. آن گاه جبرئيل خاكى را بر گرفت و گفت: در فلان جا. پيامبر خدا. در حالى كه حسين عليه السلام را به آغوش گرفته بود. پريشان و اندوهگين بيرون آمد و اُمّ سلمه گمان كرد كه ايشان از ورود كودك ناخشنود شده است. گفت: اى پيامبر خدا! فدايت شوم! تو به ما فرموده بودى : «اين كودك را مگريانيد» و به من فرمان دادى كه نگذارم كسى بر تو در آيد و او آمد و من رهايش گذاشتم ! پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به اُمّ سلمه پاسخى نداد و به سوى يارانش كه نشسته بودند. رفت و به ايشان فرمود: «بى ترديد امّتم اين را مى ‏كشند». ميان آن گروه ابو بكر و عمر هم حضور داشتند و گفتند: اى پيامبر خدا! با آن كه باايمان هستند، او را مى ‏كشند؟! فرمود: «آرى، و اين خاك [قتلگاه‏] اوست» و آن را به ايشان نشان داد. 📚المعجم الكبير : ج ۸ ص ۲۸۵ ح ۸۰۹۶ تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۱۹۱ ح ۳۵۲۴ ⭕️ فرق حسین بن علی (ع) و حضرت زهرا (س) برای پیامبر (ص) چه بود؟😡 🥀 یازهرا (س) 🥀
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت دوازدهم2⃣1⃣ (پیشگویی ها) 📕المعجم الكبير - به نقل از عايشه - : حسين بن على بر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در آمد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «اى عايشه! آيا شگفت‏ زده ‏ات نكنم؟ هم‏ اكنون فرشته‏ اى بر من در آمد كه تا كنون نزد من نيامده بود و گفت كه اين پسرم. كشته مى‏ شود و گفت: اگر بخواهى، خاكى را كه در آن كشته مى‏ شود به تو نشان مى ‏دهم. و با دستش از آن جا بر گرفت و خاكى سرخ را به من نشان داد». 📚المعجم الكبير:ج‏۳ ص‏۱۰۷ ح‏۲۸۱۵ كنز العمّال: ج‏۱۲ ص‏۱۲۸ ح‏۳۴۳۲۳ 📕المعجم الكبير : اُمّ سلمه گفت : حسن و حسين عليهما السلام پيش روى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اتاق من بازى مى‏ كردند كه جبرئيل فرود آمد و گفت: اى محمّد! امّت تو، اين پسرت را پس از تو مى ‏كشند. و با دستش به حسين عليه السلام اشاره كرد. پيامبر خدا گريست و او را به سينه‏ اش چسباند. پيامبر خدا سپس [به من ]فرمود : «اين خاك نزد تو امانت باشد» و آن را بوييد و فرمود: «واى از كرب و بلا!». پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «اى اُمّ سلمه! هنگامى كه اين خاك، خون شد، بدان كه پسرم كشته شده است». اُمّ سلمه آن را در شيشه‏اى نهاد و هر روز به آن مى ‏نگريست و مى ‏گفت: روزى كه در آن خون خواهى شد روز بزرگى است. 📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۰۸ ح ۲۸۱۷ تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۰۸ 🌾دعوت پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) از امّت خويش براى يارى امام حسین (علیه السلام) 📗تاريخ دمشق - به نقل از سُحَيم - : انس بن حارث گفت : شنيدم كه پيامبر خدا مى ‏فرمايد : «اين پسرم، حسين، در سرزمينى به نام كربلا كشته مى ‏شود. هر كس از شما كه در آن جا حاضر بود، يارى‏ اش دهد». انس بن حارث به سوى كربلا روانه شد و همراه حسين عليه السلام كشته شد. 📚تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۲۴ ح ۳۵۴۳ الإصابة : ج ۱ ص ۲۷۱ 🥀 یازهرا (س) 🥀
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت سیزدهم3⃣1⃣ (پيشگويى ها) 🌾 ويژگى ‏هاى قاتل 🔻الف - بدترينِ امّت‏ 📔عيون أخبار الرضا عليه السلام - به سندش از امام على عليه السلام از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : بدترين فرد امّت، حسين را مى ‏كشد و كسى از فرزندان حسين تبرّى مى‏ جويد كه به من كفر مى‏ ورزد. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۶۴ ح ۲۷۷ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۰۰ ح ۵ 📙كفاية الأثر - به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس - : بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم، كه حسن عليه السلام بر گردن ايشان و حسين عليه السلام بر روى ران ايشان بود و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت و دهان آن دو را مى‏ بوسيد. سپس فرمود: «اى ابن عبّاس! گويى مى‏ بينم كه محاسن سپيدش از خونش رنگين شده و دعوت مى ‏كند ؛ امّا پاسخى نمى ‏شنود. و يارى مى ‏طلبد ؛ امّا يارى نمى ‏شود». گفتم: اى پيامبر خدا! چه كسى اين كار را مى‏ كند؟ فرمود: «بَدانِ امّتم. آنان را چه مى ‏شود؟ خدا شفاعتم را شامل آنان نكند!». 📚كفاية الأثر : ص ۱۶ مستدرك الوسائل: ج ۱۰ ص ۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹ ب - بى ‏نسب فرزند بى‏ نسب‏ 📘كتابُ سُلَيم بن قَيس - به نقل از عبد اللَّه بن جعفر بن ابى ‏طالب از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : پسرم حسين با شمشير كشته مى‏ شود. او را طغيانگر فرزند طغيانگر، بى‏ نسب فرزند بى‏ نسب، منافق فرزند منافق مى‏ كشد. 📚كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۸۳۸ ح ۴۲ بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۲۶۷ ح ۵۳۴ ج - مردى كه به دين ضربه مى ‏زند 📗الأمالى طوسى - به سندش از امام زين العابدين عليه السلام از اسماء بنت عميس - : حسين عليه السلام كه هفت روزه شد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نزد من آمد و فرمود: «پسرم را برايم بياور»... و سپس فرمود: «اى ابا عبد اللَّه! بر من گران است» و سپس گريست.  گفتم: پدر و مادرم فدايت باد! امروز كه روز اوّل است. چنين كردى؟ ماجرا چيست؟ فرمود: «بر اين پسرم مى‏ گريم، او را دسته‏اى متجاوزِ كافر از بنى اميّه مى‏ كشند خدا شفاعت مرا در روز قيامت نصيبشان نكند! مردى او را مى ‏كشد كه به دين ضربه مى‏ زند و به خداى بزرگ كفر مى‏ ورزد». 📚الأمالى، طوسى: ص‏۳۶۷ ح‏۷۸۱ بحار الأنوار: ج‏۴۴ ص‏۲۵۰ ح‏۱ 🥀 یازهرا (س) 🥀
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت چهاردهم 4⃣1⃣(پیشگویی ها) د - مردى از بنى اميّه به نام يزيد 📙سير أعلام النبلاء - به نقل از ابو عبيده كه سند روايت را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى ‏رساند - : همواره كار امّت من بر پاست، تا آن كه مردى از بنى اميّه، به نام يزيد به آن ضربه مى‏زند. 📚سير أعلام النبلاء : ج ۴ ص ۳۹ مسند أبى يعلى: ج ۱ ص ۳۹۹ ح ۸۶۸ 📘الملهوف:  دو سال كه از تولّد حسين عليه السلام گذشت، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به سفرى رفت و در راه در جايى توقّف كرد و كلمه اِستِرجاع (إنّا للَّهِ) بر زبان آورد و چشمانش اشكبار شد. علّت را پرسيدند. فرمود: «اين جبرئيل است كه از زمينى كنار رود فرات به نام كربلا برايم خبر آورده كه فرزندم حسين، پسر فاطمه در آن، كشته مى‏ شود». به ايشان گفته شد: اى پيامبر خدا! چه كسى او را مى ‏كشد؟ فرمود: «مردى كه نامش يزيد است و گويى جايگاه بر خاك افتادن و به خاك سپردنش را مى‏ بينم!». 📚الملهوف : ص ۹۳ مثير الأحزان : ص ۱۸ 📕كنز العمّال - به نقل از ابن عمرو از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : «يزيد! خداوند يزيد آن طعنه ‏زن نفرين‏گو را بركت ندهد! هان! خبر درگذشت محبوبم و فرزند نازنينم، حسين به من رسيد خاكِ مَرقدش را برايم آوردند و قاتلش را ديدم. هان كه او پيش چشم گروهى كشته نمى ‏شود و يارى ‏اش نمى‏ كنند، جز آن كه خدا همه آنان را كيفر مى‏دهد! 📚كنز العمّال : ج ۱۲ ص ۱۲۸ ح ۳۴۳۲۴ و - واى بر قاتل حسین (ع)! 📗الأمالى شجرى - به سندش از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : فرزندم حسين در پشت كوفه كشته مى‏ شود. واى بر قاتلش و واگذارنده‏اش و رها كننده يارى ‏اش! 📚الأمالى شجرى : ج ۱ ص ۱۸۳ الحدائق الوردية: ج ۱ ص ۱۱۷ 📔عيون أخبار الرضا عليه السلام - به سندش از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : قاتل حسين بن على در تابوتى از آتش است و نيمى از عذاب دنيائيان را دارد و دست و پايش را با زنجيرهاى آتشين مى‏ بندند و در آتش سرنگونش مى‏ كنند تا به قعر دوزخ برسد و بويى دارد كه دوزخيان از گند آن به خدايشان پناه مى ‏برند و او در آن جا جاودان و چشنده عذاب دردناك است. همراه همه كسانى كه به كشتن او (حسين عليه السلام) كمك و تحريك كرده‏اند. هر گاه پوستشان مى‏ سوزد، خداوند پوست ديگرى به جايش مى ‏رويانَد تا دوباره عذاب دردناك را بچشند و حتّى لحظه‏اى عذاب از آنان برداشته نمى‏ شود و آب جوشان دوزخ به آنها نوشانده مى‏ شود. پس واى بر آنان از عذاب خداى متعال در دوزخ! 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۴۷ ح ۱۷۸ المناقب، ابن مغازلى: ص‏۶۶ ح‏۹۵ 📘عيون أخبار الرضا عليه السلام - به سندش از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : دخترم فاطمه روز قيامت در حالى محشور مى‏ شود كه لباسى آغشته به خون با اوست و به ستونى از ستون‏هاى عرش مى ‏آويزد و مى‏ گويد: اى عدل [مطلق‏]! ميان من و قاتل فرزندانم حكم بران. به خداى كعبه سوگند، خداوند متعال به نفع دخترم حكم مى ‏راند. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۶ ح ۶ المناقب، ابن مغازلى: ص ۶۴ ح ۹۱ 🥀 یازهرا (س) 🥀
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت پانزدهم5⃣1⃣ (پیشگویی ها) 🌾پيشگويى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره چگونگى شهادت 📔الأمالى صدوق - به نقل از ابن عبّاس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : هنگامى كه حسين را ديدم، آنچه را پس از من با او مى ‏كنند، به ياد آوردم گويى كه مى ‏بينم به حرم و قبر من پناه آورده ؛ امّا پناهش نمى‏ دهند و در رؤيايش او را به سينه ‏ام مى‏ چسبانم و به او فرمان كوچ از هجرتگاهم مى ‏دهم و او را به شهادت مژده مى ‏دهم. و او از آن جا به سوى قتلگاه و جايگاه بر خاك افتادنش، بار مى ‏بندد ؛ [به سوى ]سرزمين كرب و بلا و قتل و فنا گروهى از مسلمانان او را يارى مى ‏دهند. آنان از سَروران شهيدان امّت من در روز قيامت هستند. گويى به او مى ‏نگرم كه تير خورده و از اسبش به زمين افتاده و سپس مانند گوسفند، سرش را مظلومانه مى‏ بُرند. 📚الأمالى صدوق : ص ۱۷۷ ح ۱۷۸ بشارة المصطفى : ص ۱۹۹ 📙كفاية الأثر - به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس - : بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمدم و حسن عليه السلام بر گردن و حسين عليه السلام بر روى ران ايشان بود. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت و دهان آن دو را مى ‏بوسيد و مى‏ فرمود: «خدايا! دوستدار اين دو را دوست بدار و دشمن آنان را دشمن بدار». سپس فرمود: «اى ابن عبّاس! گويى مى‏ بينم كه موى سپيد مَحاسنش از خونش خضاب شده و دعوت مى‏ كند ؛ امّا پاسخى نمى ‏يابد. و يارى مى‏ طلبد ؛ امّا يارى نمى ‏شود». گفتم: اى پيامبر خدا! چه كسانى اين كارها را مى‏ كنند؟ فرمود: «بَدان امّتم! آنان را چه مى ‏شود؟ خدا. شفاعتم را شامل ايشان نكند!». 📚كفاية الأثر : ص ۱۶ مستدرك الوسائل: ج ۱۰ ص ۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹ 🌾پيشگويى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره مزار و زائرانش‏ 📘الإرشاد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله روزى نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام گِردش را گرفته بودند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به آنان فرمود: «شما در چه حالى خواهيد بود، هنگامى كه بر خاك بيفتيد و مرقدهايتان پراكنده شود؟». حسين عليه السلام به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: ما به مرگ طبيعى مى ‏ميريم يا كشته مى ‏شويم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پسركم! تو به ستم كشته مى ‏شوى و برادرت نيز به ستم كشته مى ‏شود و فرزندانتان در زمين رانده و پراكنده مى‏ شوند». حسين عليه السلام گفت: چه كسى ما را مى‏ كشد، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «بدترينِ مردمان». گفت: پس از كشته شدن ما، كسى ما را زيارت مى ‏كند؟ فرمود: «آرى ؛ گروهى از امّتم كه شما را به قصد نيكى و پيوند با من زيارت مى ‏كنند. چون روز قيامت شود، در ايستگاه حسابرسى نزدشان مى ‏آيم و بازوهايشان را مى ‏گيرم و از هراس‏ها و سختى ‏هاى آن نجاتشان مى‏ دهم». 📚الإرشاد : ج ۲ ص ۱۳۱ كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۲۰ 📗الأمالى طوسى - به نقل از جابر از امام باقر عليه السلام از امير مؤمنان عليه السلام - : پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ديدار ما آمد. اُمّ ايمن شير و سرشير و خرما برايمان هديه آورده بود. آن را براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برديم و او از آن خورد و سپس به گوشه خانه رفت و چند ركعت نماز خواند و در آخرين سجده‏اش به شدّت گريست. هيچ يك از ما به احترام او چيزى نپرسيديم ؛ امّا حسين در دامانش نشست و به او گفت: اى پدر! به خانه ما آمدى و از چيزى به اندازه آمدنت به خانه ما، خوش‏حال نشديم، سپس چنان گريه‏اى كردى كه ما را اندوهگين ساخت. چرا گريه كردى؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پسركم! جبرئيل، هم‏اكنون نزد من آمد و به من خبر داد كه شما كشته مى ‏شويد و قتلگاه‏هاى شما پراكنده است». حسين گفت: پدر عزيزم! با اين پراكندگى، پاداش زائر ما چيست؟  فرمود: «پسركم! آنان گروه‏هايى از امّت من هستند كه شما را زيارت مى‏ كنند و به اين وسيله، بركت مى‏ جويند و من بر خود لازم مى‏ دانم كه روز قيامت، نزد آنان بيايم تا آنها را از هراس‏هاى مربوط به گناهانشان در آن روز برهانم، و خداوند آنان را در بهشت جاى مى‏ دهد». 📚الأمالى طوسى : ص ۶۶۹ ح ۱۴۰۴ كامل الزيارات : ص ۱۲۵ ح ۱۴۰ 🥀 یازهرا (س) 🥀
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت شانزدهم6⃣1⃣ (پیشگویی ها) بر اساس احاديث، همه و يا اكثر قريب به اتّفاقِ آنچه از امام على عليه السلام در باره حادثه كربلا گزارش شده در دوران خلافت ايشان و بسيارى از آنها در خودِ سرزمين كربلا بوده است. امام على عليه السلام در دوران خلافت خود حدّ اقل، سه بار از سرزمين كربلا عبور كرده است : دو بار در مسير رفت و بازگشت از جنگ صِفّين و يك بار در مسير حركت براى جنگ نهروان. از اين رو مطالب فراوانى در اين سفرها در مورد حادثه كربلا از آن امام عليه السلام گزارش شده است. نكته ديگر اين كه در اين سفرها دو فرزند بزرگوار امير مؤمنان عليه السلام حسن و حسين عليهما السلام نيز ايشان را همراهى مى‏ كرده‏اند و لذا امام حسين عليه السلام در محرّم سال ۶۱ هجرى لا اقل چهارمين بارى بوده كه به سرزمين كربلا؛گام مى‏ نهاده است و پرسش از نام آن وادى هنگام ورود به آن. بدين معنا نيست كه تا آن زمان به آن مكان نيامده بوده است. 📚الأخبار الطّوال : ص ۲۵۱ بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۲۴ بعلاوه توضیحات و بررسی ها 🌾پيشگويى درباره شهادت امام حسین علیه السلام هنگام عبور از كربلا 1⃣ اين جا خوابگاه شتران آنان است‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از عبد اللَّه بن ميمون قدّاح از امام صادق عليه السلام - : امير مؤمنان[عليه السلام ] با گروهى از يارانش از كربلا گذشت. به آن جا كه رسيد، اشكْ چشمانش را پر كرد و سپس فرمود: «اين جا خوابگاه شتران آنها و اين جا جايگاه اسباب سفرشان است و اين جا خونشان ريخته مى ‏شود. خوشا به حال تو - اى خاك - كه خون‏هاى عاشقان بر روى تو ريخته مى‏ شود!». 📚كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۵ خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۷ 2⃣ اين جا كربلاست‏ 📙الإرشاد - به نقل از جويريّة بن مسهر عبدى - : هنگامى كه با امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به طرف صفّين مى‏ رفتيم. به منطقه كربلا رسيديم. امام عليه السلام در كناره لشكر ايستاد و سپس به چپ و راست نگريست و گريست و سپس فرمود: «به خدا سوگند، اين جا خوابگاه مركب‏ها و جاى كشته شدن آنهاست». به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كجاست؟  فرمود: «اين جا كربلاست. گروهى در آن كشته مى ‏شوند كه بدون حساب به بهشت وارد مى‏ شوند» و سپس حركت كرد. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۲ كشف اليقين: ص ۱۰۰ ح ۹۲ 3⃣ كربلا جاى كَرب و بلا 📘وقعة صفّين - به نقل از حسن بن كثير از پدرش - : على عليه السلام به كربلا آمد و در آن جا ايستاد به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كربلاست. فرمود: «آميخته با كَرب (رنج) و بلا». آن گاه با دستش به مكانى اشاره كرد و فرمود : «اين جا، جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هاى آنان است» و به جايى ديگر اشاره كرد و فرمود : «اين جا خونشان ريخته مى ‏شود». 📚وقعة صفّين : ص ۱۴۲ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: ج ۳ ص ۱۷۱
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت هفدهم7⃣1⃣ (پیشگویی ها) 4⃣ پدرم فداى آن بى ‏ياور! 📔اُسد الغابة - به نقل از غرفه اَزْدى - : من در منزلت على عليه السلام شك كرده بودم. با او بر كناره فرات بيرون آمديم كه از راه كناره گرفت و ايستاد و ما هم گرد او ايستاديم. با دستش اشاره كرد و فرمود : «اين جا جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هايشان و محلّ ريختن خونشان است. پدرم فداى آن كه در زمين و آسمان، ياورى جز خدا ندارد!». هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، بيرون آمدم تا به مكانى كه او را در آن جا كشته بودند. رسيدم. آن درست همان گونه بود كه [امام على عليه السلام‏] گفته بود و كوچك‏ترين خطايى نداشت. پس از شكّى كه كرده بودم، از خدا آمرزش خواستم و دانستم كه على عليه السلام آنچه را به او سپرده بودند، بيان كرده است. 📚اُسد الغابة : ج ۴ ص ۳۲۲ 5⃣ پيشينيان بر او پيشى نمى ‏گيرند و پسينيان به او نمى ‏رسند 📙تهذيب الأحكام - به نقل از محمّد بن سِنان. از كسى كه از امام صادق عليه السلام براى او حديث كرده است - : امير مؤمنان عليه السلام با مردم حركت كرد. تا آن كه به يك يا دو ميلى كربلا رسيد. امام عليه السلام پيشاپيشِ مردم رفت تا به جايگاه بر خاك افتادن شهيدان رسيد و فرمود: «در اين جا دويست پيامبر و دويست وصى از دنيا رفته ‏اند و دويست سبط [-ِ پيامبر ]با پيروانشان شهيد شده‏اند». سپس سوار بر اشترش در حالى كه پاى از ركاب بيرون داشت. به گرد آن چرخيد و چنين فرمود : «[اين جا] خوابگاه مركب‏ها و جايگاه بر خاك افتادن شهيدان است. پيشينيان بر ايشان پيشى نمى ‏گيرند و پسينيانِ به ايشان نمى ‏رسند». 📚تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۷۲ ح ۱۳۸، كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۶ 6⃣ شهيدانى بى‏ مانند 📘المعجم الكبير - به نقل از شيبان بن مُخرَّم كه از هواداران عثمان بود - : هنگامى كه على به كربلا آمد، من با او بودم. گفت: «در اين جا، شهيدانى كشته مى ‏شوند كه بجز شهيدان بدر، كس همانند آنها نيست». [با خود] گفتم: يكى ديگر از دروغ‏هايش! آن جا پاى درازگوش مرده ‏اى بود. به غلامم گفتم: پاى اين درازگوش را بگير و مانند ميخ آن را در زمين فرو كن و پنهانش بدار. روزگار چرخيد و گذشت و هنگامى كه حسين بن على كشته شد، من و يارانم به آن جا آمديم. پيكر حسين بن على بر روى همان پاى درازگوش بود و يارانش دسته‏ جمعى گرداگرد او كشته شده بودند. 📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۱ ح ۲۸۲۶ كفاية الطالب : ص ۴۲۷ 7⃣ در كنار رود فرات، صبر كن اى ابا عبد اللَّه! 📗مُسنَد ابن حنبل - به نقل از عبد اللَّه بن نُجَى. در باره پدرش - : او كه مسئول وسايل طهارت على عليه السلام بود. با ايشان كه عازم صفّين بود، حركت كرد. هنگامى كه از كنار نينوا مى‏ گذشت. 💫در نواحى كوفه منطقه‏ اى است به نام نينوا، و كربلا - كه امام حسين عليه السلام در آن كشته شد -. بخشى از آن منطقه است (معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۳۹) على عليه السلام ندا داد: «صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! در كنار فرات !». گفتم: يعنى چه؟ فرمود: «روزى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم و چشمانش اشكبار بود. پرسيدم: اى پيامبر خدا! آيا كسى شما را ناراحت كرده است؟ چرا اشك از چشمانت سرازير است؟  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل اندكى پيش از نزدم رفت. او برايم گفت كه حسين در كنار رود فرات كشته مى ‏شود.  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل گفت: آيا مى‏ خواهى خاك آن جا را ببويى؟ گفتم: آرى. و جبرئيل، دستش را دراز كرد و مشتى از خاك آن جا را به من داد و من ديگر نتوانستم جلوى ريزش اشك خود را بگيرم». 📚مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۶۴۸، مسند أبى يعلى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۳۵۸
🌴 خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت هجدهم8⃣1⃣ (پیشگویی ها) 🌾شركت كنندگان در قتل حسين عليه السلام‏ از کلام امیرالمومنین علیه السلام 1⃣ بنى اميّه‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از جابر از امام صادق عليه السلام - : امام على عليه السلام به حسين عليه السلام فرمود: «اى ابا عبد اللَّه! تو همواره اُسوه بوده ‏اى [و هستى‏]».... سوگند به آن كه جانم به دست اوست، بنى اميّه خونت را خواهند ريخت ؛ ولى نمى ‏توانند تو را از دينت جدا كنند و خدا را از ياد تو ببرند». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۸ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۲ ح ۱۷ 2⃣ كوفيان‏ 📙أنساب الأشراف - به نقل از مجاهد - : امام على عليه السلام در كوفه فرمود: «شما در چه حالى هستيد، هنگامى كه خاندان پيامبرتان نزد شما آيند؟». گفتند: چنين و چنان مى‏ كنيم. امام على عليه السلام سرش را تكان داد و سپس فرمود: «بلكه آنها را مى ‏آوريد، سپس روى مى‏ گردانيد و آنان را[از گرفتارى‏] بيرون نمى‏ آوريد و آن گاه در پى پاك كردن خود بر مى ‏آييد و نمى‏ توانيد». 📚أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۴۰۹ 🌾خبر دادن على عليه السلام از نام پرچمدار لشكرى كه با امام حسین علیه السلام مى ‏جنگد 📘الإرشاد : سُوَيد بن غَفله گفت : مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من از وادى القرى‏ عبور كردم و خالد بن عُرفُطه را ديدم كه در آن جا مرده است. برايش آمرزش بخواه. امير مؤمنان فرمود: «دست بدار! او نمرده است و نمى‏ ميرد تا سپاه گم‏راهى را كه پرچمدارش حبيب بن حِماز است، فرماندهى كند». مردى از پايين منبر برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند من شيعه و دوستدار تو هستم. امام عليه السلام پرسيد: «تو كيستى؟». گفت: من حبيب بن حِمازم. امام عليه السلام فرمود: «مبادا كه آن پرچم را بر دوش بگيرى، كه قطعاً بر دوش مى‏ گيرى و با آن از اين در وارد مى‏ شوى» و با دستش به باب الفيل اشاره كرد. هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام کشته شد و حسن بن على عليه السلام نيز پس از او کشته شد و وقايع امام حسين عليه السلام و قيامش پيش آمد، ابن زياد، عمر بن سعد را به سوى حسين بن على عليه السلام فرستاد و خالد بن عُرفُطه را بر طلايه‏ داران سپاه گماشت و حبيب بن حِماز را پرچمدار او كرد و با آن رفت تا از باب الفيل به مسجد وارد شد. [مؤلّف مى‏ گويد :] اين نيز خبر مستفيضى است كه [به سبب فراوانى اسناد و راويانش ]عالمان و راويان اخبار آن را انكار نمى ‏كنند. اين خبر، ميان كوفيان، پخش شده و در جمع آنان، آشكار گشته است و حتّى دو نفر هم آن را انكار نمى ‏كنند، و اين از جمله معجزات امام على عليه السلام است كه بيان كرديم. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۲۹ الإصابة: ج ۲ ص ۲۰۹ 🌾خبر دادن امام على عليه السلام از برخى جنگ كنندگان با امام حسین علیه السلام 📗الخرائج و الجرائح - به نقل از ابو حمزه از امام زين العابدين عليه السلام از پدرش [امام حسين عليه السلام ]- : هنگامى كه على عليه السلام خواست به سوى نهروان برود، از كوفيان خواست كه حركت كنند و به ايشان فرمان داد كه در مدائن چادر بزنند. شَبَث بن رِبعى، عمرو بن حُرَيث، اشعث بن قيس و جَرير بن عبد اللَّه بَجَلى، تأخير كردند و گفتند : آيا به ما اجازه مى‏ دهى كه چند روزى ديرتر بياييم تا به برخى كارهايمان برسيم و سپس به تو بپيونديم؟ [پدرم‏] به آنان فرمود: «اين را كه كرده ‏ايد! بدا به حال شما اى بزرگان! به خدا سوگند شما كارى نداريد كه به خاطر آن تأخير كنيد و من مى‏ دانم كه در دل شما چه مى ‏گذرد و [آن را] برايتان روشن مى‏ كنم: شما مى‏ خواهيد مردم را از من باز داريد و گويى مى ‏بينم كه در كاخ خَوَرنَق سفره غذايتان را گشوده ‏ايد كه سوسمارى از كنارتان مى‏ گذرد و به كودكانتان فرمان مى ‏دهيد تا آن را صيد كنند و شما [همان جا] مرا خلع كرده [به استهزا] با آن سوسمار بيعت مى‏ كنيد». امام عليه السلام به مدائن رفت. آنان به خَوَرنَق رفتند و غذايى آماده كردند و بر سر سفره بازكرده‏شان بودند كه سوسمارى بر ايشان گذشت و آنان به كودكانشان فرمان دادند و آن را گرفتند و بستند و دستشان را [به نشانه بيعت‏] بر او كشيدند - همان گونه كه على عليه السلام خبر داده بود - و به سوى مدائن روى كردند.  امير مؤمنان عليه السلام به آنان فرمود: «چه بدلِ بدى براى ستمكاران است!» (كهف : آيه ۵۰) خداوند روز قيامت، شما را با امامتان، همان سوسمارى كه با او بيعت كرديد، محشور مى‏ كند و گويى شما را مى ‏بينم كه روز قيامت همان شما را به سوى آتش مى‏ راند». سپس فرمود: «اگر منافقانى همراه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند، منافقانى نيز با من هستند هان! به خدا سوگند - اى شَبَث و اى ابن حُرَيث -. شما با پسرم حسين مى‏ جنگيد. پيامبر خدا چنين به من خبر داد». 📚الخرائج والجرائح:ج‏۱ ص‏۲۲۵ ح‏۷۰ إرشاد القلوب: ص‏۲۷۵
🌴 خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت نوزدهم 9⃣1⃣(پیشگویی ها) 🌾خبر دادن على عليه السلام از برخى كسانى كه امام حسین علیه السلام را يارى نمى ‏دهند 📔الإرشاد - به نقل از اسماعيل بن زياد - : امام على عليه السلام روزى به براء بن عازب فرمود: «اى براء! فرزندم حسين كشته مى‏ شود و تو زنده‏ اى ؛ امّا يارى‏ اش نمى ‏كنى». هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد، براء بن عازب مى ‏گفت: به خدا سوگند، على بن ابى طالب راست گفت حسين كشته شد و من يارى ‏اش نكردم! و سپس بر اين كار حسرت مى ‏خورد و اظهار پشيمانى مى ‏نمود. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۱ كشف اليقين: ص ۹۹ ح ۹۱ 📙كامل الزيارات - به نقل از ابو عبد اللَّه جدلى - : بر امير مؤمنان عليه السلام وارد شدم و حسين عليه السلام كنار او بود. امام على عليه السلام با دستش بر شانه حسين عليه السلام زد و سپس فرمود : «اين كشته مى‏ شود و كسى او را يارى نمى‏ كند». گفتم: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند اين كه زندگىِ بدى است! فرمود: «به هر روى اين مى‏ شود». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۶ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۱ ح ۱۵ 🌾پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل حسين عليه السلام‏ 1⃣ يزيد حسین علیه السلام را مى ‏كشد 📘الفتوح - به نقل از ابن عبّاس - : هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت و كار نهروانيان را تمام كرد، اَعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او فرمود : «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بى ‏تاب و مضطربم؟». حارث گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان پشيمانى؟ امام عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو - اى حارث - كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا، سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادى ‏اى ميان آسمان و زمين ندا مى‏ دهد و مى ‏گويد: اى قاتلان حسين! ما را ترسانديد. خدا شما را بترساند و بكشد! سپس بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم، در اضطراب افتادم». حارث به او گفت : چنين نيست. اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست. على عليه السلام به او فرمود : «نه، اى حارث! قانون خدا پيشى گرفته و قضاى او نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داده كه يزيد پسرم را مى‏ كشد. خدا عذابش را در آتش بيفزايد!». 📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۳ 2⃣ لعنت شده اين امّت حسین علیه السلام را سر مى‏ بُرد 📗الفتوح - به نقل از زهير بن ارقم - : هنگامى كه ضربه ابن مُلجم به على عليه السلام رسيد، بر او وارد شدم. او حسين عليه السلام را به سينه‏اش چسبانده بود و مى‏ بوسيد و مى ‏فرمود: «اى ميوه و دسته گل من، و اى ميوه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و برگزيده او، و اى ذخيره برگزيده جهانيان، محمّد بن عبد اللَّه! گويى تو را مى ‏بينم كه به زودى سرت را مى ‏بُرند!». او گفتم: اى امير مؤمنان! چه كسى او را سر مى‏ برد؟ فرمود: «لعنت شده اين امّت او را سر مى ‏برد. آن گاه خداوند به او باز نمى ‏گردد (توفيق توبه پيدا نمى ‏كند) و هنگامى او را قبض روح مى‏ كند كه از شراب، سيراب شده و مست است». من گريستم و امام على عليه السلام به من فرمود: «اى زهير! گريه مكن كه آنچه قضاى خداوند است، مى ‏شود».   📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۴