حضرت فرمود: صاحب این شتر کیست؟ هر کس هست، خود را برای بازخواست فردا در محضر خداوند آماده کند.
وقتی باری بر شتر حمل میشود، باید سریع آن را به راه انداخت، باید زود به مقصد رسید تا بار خود را زمین بگذارد.
آیا این دین تماشایی نیست؟
بر اساس روایتی در مسند احمد، جلد ۳، صفحه ۵۰۳، فرمود:
حتی اگر به گوسفندی رحم کنید، خداوند به شما رحم خواهد کرد.
آیا این دین تماشایی نیست؟
دینی که میفرماید هر کس به گوسفندی رحم کند، مورد رحم قرار میگیرد؛
حال، چنین دینی آیا هوای انسان، که اشرفِ کائنات است، را ندارد؟
آیا این دین اجازه میدهد که شما نسبت به انسانها بیرحم باشید و سنگدل؟
دینی که اجازه نمیدهد بارِ شتر را ـ آن هم حیوانی نیرومند و توانمند با تحملی بالا ـ بیش از اندازه بر پشتش بگذارید،
میگوید نباید با بار، او را خسته کنید.
آیا اجازه میدهد که با رفتار خود، با کردار خود، و با نگاههای تحقیرآمیز خود،
کوهی از غم و غصه بر دلِ دوستان و اطرافیانتان بگذارید؟
چه زیبا گفت ابوطالب:
من خیرُ الأدیانِ البریّة دیناً
به خدا قسم این دین آنقدر تماشایی و زیباست که اگر به هر زبانی ترجمه کنید، در عالم در برابر آن سر خم میکنند.
روایتی هست در بحارالأنوار، جلد ۶۴، صفحه ۳۱۰، که اوصاف اهل دین را حضرت بازگو میکند و می فرماید: کسی که به دین و آیین من باشد، چه ویژگیهایی خواهد داشت.
و چقدر زیبا فرمود، ای علی:
برخی از ویژگیهای دینباوران این است:
اندیشهاش بسیار است، همچون رودخانهای که بیصدا اما پیوسته جاری است.
دانشش فراوان، چون درختی پرمیوه در فصل باران.
بردباریاش بزرگ، مثل آسمانی که سنگینیِ ابرها را بر دوش دارد.
کسی را که آزارش داده است، اذیت نمیکند، بلکه میبخشد،
چنانکه نسیم، بر شقایق خشم نمیگیرد.
در سخنان و کارهای بیهوده غوطهور نمیشود،
همچون ماهی که از آب گلآلود دوری میکند.
بدگویی کسی را نمیکند،
مثل چشمهای که لب به تلخی نمیگشاید.
هنگام تردید در حلال یا حرام بودنِ چیزی، بازمیایستد و آن را انجام نمیدهد،
چنانکه پرندهای پیش از پرواز، مسیر آسمان را میسنجد.
بسیار میبخشد، شادیاش در چهره و اندوهش در دل است،
گواراتر از شهد است و ایمانش سختتر از صخره،
رازی را افشا نمیکند، چون دریا که اسرار مروارید را در سینه دارد.
خاموشیاش درازمدت است،
با همسالان مهربان است،
همچون بارانی که بر علف و گل به یکسان میبارد.
امانتدار است، بسیار آگاه است و کملغزش،
رفتارش مؤدبانه است و سخنانش از زیبایی و ژرفایی باعث شگفتی شنوندگان میشود.
در جستوجوی عیب دیگران نیست،
مثل آینهای که فقط روشنی را بازمیتاباند.
با متانت است، سپاسگزار، کمگو، همدم، پاکدامن و بزرگوار است.
نه نفرینگر است، نه سخنچین، نه دشنامگو و نه تنگچشم.
خوشبرخورد است، در جستوجوی والاترین هدفهاست،
چون عقابی که چشم از اوج برنمیدارد.
نیرومند اما نرمخوست؛ نه به دشمن ستم میکند و نه دوستیِ کسی او را به گناه وامیدارد.
کمخرج است، پرخواب نیست، کارش را بهخوبی انجام میدهد.
سخنش را پیش از گفتن میسنجد،
مثل باغبانی که پیش از کاشت، خاک را ورانداز می کند.
نه از دوستش ناحق را میپذیرد و نه سخن درستِ دشمنش را رد میکند.
جز با هدف فراگیری، و نه گردنفرازی، نمیآموزد؛
جز با هدف بهکارگیری، دانشش را فرا نمیگیرد.
کمکینه است و بسیار سپاسگزار.
روزها کار و تلاش میکند،
چنانکه زنبور بیصدا اما پیوسته شهد میسازد.
نباید ـ آیا به قول سعدی ـ گفت:
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
و باز به قول ابوطالب نباید گفت:
من خیرُ الأدیانِ البریّة دیناً؟
آنهم دینی که شوخی و مزاح کردن را عبادت میداند، واحیرتا!
روایت داریم اگر کسی لطیفهای بگوید که در آن گناه و معصیت نباشد و دیگری و دیگران شاد و مسرور شوند و خندهای بر لبانشان بنشیند، تا وقتی آنان خندان و شادند، خداوند گویندهی لطیفه را زیر بارانِ رحمتِ خود قرار خواهد داد.
آیا این دین تماشایی نیست؟
دینی که شوخی را عبادت بداند!
به همین خاطر پیامبر خود «مزّاح» بود؛ یعنی بسیار شوخی میکرد.
بر اساس روایتی که در بحارالانوار، جلد ۱۶، صفحه ۲۶۷ آمده است، عبدالله بن حارث میگوید:
من کسی را شوختر از پیامبر و بشّاشتر از او در عمرم ندیدم.
به همین خاطر خوشمجلس بود.
به قول سعدی:
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
این بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
عایشه نیز، بر اساس روایتی که در بحارالانوار، جلد ۱۶، صفحه ۲۹۵ آمده است، میگفت:
حضرت بسیار شوخی میکرد،
و شوخیهایی که شاید شما باورتان نشود.
شاید شما تصورتان این باشد که پیامبر در خانه یا نماز میخواند یا قرآن و پیوسته بر سجاده بود؛
نه، اینگونه نبود.
میگفت و میخندید و شوخی میکرد، شوخیهای ساده و معمول.
بر اساس روایتی که در فتحالباری، جلد ۱۰، صفحه ۱۰۶ آمده است،
عایشه نقل میکند خاطرهای را که:
وقتی پیامبر از بقیع برگشت و وارد خانه شد،
گفتم: «ای وای سرم!» چون سرم درد میکرد.
حضرت فرمود: «به خدا، من باید بگویم ای وای سرم! یعنی سرِ تو درد میکند، انگار سرِ من درد میکند.
تو نگو، بگذار من بگویم.»
و بعد فرمود:
«عایشه! چه میشد اگر پیش از من تو میمردی،
من کفنت میکردم، بر تو نماز میخواندم و تو را در خانه به خاک میسپردم.»
به او گفتم: «بعد هم به خانه برمیگشتی و با زنهای دیگرت جشن میگرفتی، مگر نه؟»
و او شروع به خندیدن کرد!
ببین! اینقدر ساده، اینقدر معمول، اینقدر عادی و بیتکلف،
مثل نسیمی که بیصدا میان گلها میچرخد و خنده بر چهره غنچه ها می نشاند.
به همین خاطر بود که ابوطالب میگفت:
من خیرُ الأدیانِ البریّة دیناً؛
چه دینی!
دینی که هرگز سختگیرانه رفتار نمیکند.
بر اساس روایتی در صحیح بخاری، جلد ۲، صفحه ۲۳۶، مردی به پیش پیامبر آمد و گفت: «دیگر نابود شدم و بیچاره و بدبخت!»
حضرت فرمود: «چرا؟»
گفت: «در ماه رمضان با همسرم آمیزش نمودم.»
حضرت فرمود: «اینکه علاج دارد.»
گفت: «چه کنم؟»
فرمود: «بندهای را آزاد کن.»
گفت: «ندارم.»
فرمود: «دو ماه پشت سر هم روزه بگیر.»
گفت: «ناتوانم.»
فرمود: «شصت بینوای فقیر تهیدست را سیر کن.»
گفت: «پول از کجا بیاورم؟»
حضرت ظرفی از خرما آورد و فرمود: «این خرما را بردار و ببر، فقیری را پیدا کن و به او به عنوان صدقه بده. خداوند از تقصیر تو خواهد گذشت.»
گفت: «چه کسی تهیدستتر از خودم؟ به خدا در تمام این شهر هم اگر بگردی، از من و خانوادهام فقیرتر و تهیدستتر پیدا نمیکنی.»
حضرت خندید و فرمود: «پس خودت و خانوادهات از این خرماها بخورید، خداوند از تقصیر تو خواهد گذشت.»
آیا این دین زیبا نیست؟ و آیا نباید گفت: «من خیرُ الأدیانِ البریّة دیناً»؟
دینی که در جای خود، چه نرم، چه ملایم و مخملوار، چه با عاطفه و عطوفت، با بندگان خدا رفتار میکند، چون نسیم بهاری که شاخههای خشک را بیدار میکند، چون باران آرامی که بر خاک تشنه میبارد.
بر اساس روایتی در بحارالأنوار، جلد ۱۶، صفحه ۲۹۵، کسی در راه، در بازار و برزن، زن بیگانه و نامحرمی را بوسیده بود. آن زن هم شکوهکنان آمد نزد پیامبر.
حضرت دستور داد که آن مرد را احضار کنند.
آمد و حضرت فرمود: «این خانم چه میگوید؟»
نگاهی کرد و گفت: «درست میگوید.»
فرمود: «کارت درست بود؟»
گفت: «نه، بسمالله، دستور بدهید قصاص کند!»
حضرت خندید و فرمود: «قصاص کند؟ قصاص کند یعنی چه؟»
اما وقتی حضرت دید این آدم نصیحتپذیر است، شروع کرد با یک دنیا محبت، و لطف و ملاطفت نصیحتش کرد.
کلامش مثل نسیم صبحگاهی بود که بوی یاس را در دلها میپراکند، مثل قطره شبنم بر برگ پژمرده ای که خم شده باشد.
هر که هوا گرفت و رفت از پیِ آرزوی دل
گوش مدار، سعدیا، بر خبرِ سلامتش
وقتی از این دست حرفها و نصیحتها را فرمود، گفت: «به چشم، تکرار نمیکنم.»
آیا این دین تماشایی نیست؟ و نباید گفت: «من خیرُ الأدیانِ البریّة دیناً»؟
دینی که چون درختی ریشهدار، در زمین مهر و عدالت گسترده است، دینی که شاخههایش سایهسار دلخستههاست، و میوههایش طراوت جانها.
میشود ابوطالب باشی و به این دین ایمان باور نداشته باشی؟
سراپا ایمان بود ابوطالب، ولی عرض کردیم بنا بر مصلحتی که میدید و میدانست، حداقل تا روزگاری بروز و ظهور نمیداد تا آنها حمایت او را به حساب دیانت او نگذارند، بلکه به حساب خویشی و خویشاوندی بگذارند و با خود بگویند که حق دارد، چون سالها او را در دامان خود پرورش داده است، باید دلبسته و وابسته باشد.
اما اهل سنت، البته نه همهی آنها، ولی بسیاری از آنان معتقدند که ابوطالب هیچ ایمان و باور و اعتقادی نداشت و کافر و مشرک بود و کافر و مشرک هم از دنیا رفت.
و هر کسی هم که در پی اثبات ایمان او باشد، پیش آنان جرم است و جریمهی سنگینی هم دارد.
اما حقیقت مثل خورشید پشت ابر میماند؛ نمیمیرد، فقط موقت پنهان میشود.
سالها پیش جوانی به نام عبدالله خنیزی کتابی نوشت بالغ بر ۴۰۰ صفحه، مستند، در باب اثبات ایمان ابوطالب، و نام آن را گذاشت «ابوطالب مؤمن قریش».
قاضیان حجاز در عربستان سعودی او را دستگیر نمودند و محکوم به اعدام کردند و قرار شد به وحشیانهترین وضع، او را اعدام کنند و تصمیم گرفتند که سرب داغ در حلق و دهان او بریزند تا جان بدهد.
اما حقیقت مثل چشمهای زیر سنگ، راه خود را باز کرد و دوباره جوشید.
علمای اسلام در جهان و علمای شیعه در ایران به شدت از او حمایت کردند.
به همین خاطر عربستان عقبنشینی کرد و او را اعدام نکرد و آزاد نمود.
مثل درختی که پس از طوفان دوباره سبز میشود، مثل ققنوسی که از خاکستر خود برخیزد.
حال چرا اینان اینهمه تعصب و حساسیت دارند؟
دلیل آن روشن است و آن اینکه آنان میبینند پدران خلفا، خلیفه اول و دوم و سوم، همه کافر بودند و مشرک.
و اگر قرار باشد ابوطالب مؤمن باشد، این یک امتیاز و ویژگی برای علی بن ابیطالب محسوب میشود.
به همین خاطر با یک رذالت و خباثتی مقاومت میکنند.
اما دروغ، چون برف تابستان، دوام ندارد.
ولی همچنانکه گفتیم، از اشعار و سرودههای او کاملاً پیداست، همینطور از طرز رفتار و کردار او در جامعهی آن روز، و بر اساس عقیدهی دوستان و نزدیکان بیغرض، او مؤمن بود و مؤمن هم از دنیا رفت.
ولی از دنیا رفت نه اینکه مرد.
به قول ملای روم:
گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چون خواجه نه کاریست خورد
کاه نبود او که به بادی پرید
آب نبود او که به سرما فسرد
شانه نبود او که به مویی شکست
دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را به جوی میشمرد
عرض سلام خدمت مدریت گروه مجمع الذاکرین
اگر مطلبی در کانال ها ارائه داده میشود قطعا از کانال شما نبوده
چون بنده در هیچ یک از کانال های شما عضویت نداشته و نخواهم داشت
واین مطلب از طریق دوستان اطلاع داده شد
بنده قبل از اینکه شما پا به این دنیا بگذارید در خدمت ذاکرین آل الله بودم
و هدف بنده از این خدمت فقط و فقط جلب رضایت خداوند و ائمه ع میباشد
کاش قلب دیگران را با حرف های بیهوده نرنجانیم
قضاوت را به خداوند بزرگوار میسپارم
هدایت شده از تبلیغات شهید باکری 🌹
3.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍یک جوری موهاتو پرپشت میکنه که همه فکر کنن کلاه گیس گذاشتی
خودم وقتی تو آینه نگاه کردم باورم نمیشد که موهای خودمه❗️
🔹نه کاشت نه داروهای گرون قیمت و موقتی....
🔸فقط یه راهکار ساده و بدون دردسر
اگر تا آخر ویدیو رو ببینی شگفت زده میشی
لینک زیر رو فراموش نکنی اصل کاری اینجاست👇👇
bam30.com/ads/landings/12443-8bcc
bam30.com/ads/landings/12443-8bcc
✅ احترام به سادات تا کجا؟
🌹 امام رضا ع فرمود:
نگاه کردن به فرزندان ما عبادت است.
راوی از ایشان پرسید: نگاه کردن به امامان شما یا نگاه کردن به همه سادات؟
امام فرمود: نگاه کردن به تمام ذریه پیامبر عبادت است، البته مادامی که از راه پیامبر جدا نشده و به #گناهان آلوده نشده باشند.
📕عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: النَّظَرُ إِلَی ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَةٌ قُلْتُ النَّظَرُ إِلَی الْأَئِمَّةِ مِنْکُمْ أَوِ النَّظَرُ إِلَی ذُرِّیَّةِ النَّبِیِّ ص فَقَالَ بَلِ النَّظَرُ إِلَی جَمِیعِ ذُرِّیَّةِ النَّبِیِّ ص عِبَادَةٌ مَا لَمْ یُفَارِقُوا مِنْهَاجَهُ وَ لَمْ یَتَلَوَّثُوا بِالْمَعَاصِی.
📚وسایل الشیعه ج ۱۲، ص ۳۰۹
✅ جمعه ها چه کنیم؟ کجا بریم؟
🌷 سخن خدا در قرآن:
ای مسلمانان! در روز جمعه وقتی برای نماز ظهر اذان می گویند، به سمت یاد خدا و نماز جمعه بشتابید و کسب و کار را رها کنید. این کار برای شما بهتر از کسب و کار است؛ اگر بدانید.*
وقتی نماز جمعه تمام شد، پراکنده شوید و آن وقت به دنبال کسب روزی خدا بروید و در عین حال، از طریق رعایت دستورات واجب و حرامِ خدا زیاد به یاد خدا باشید تا در معرض خوشبختی قرار گیرید.*
اما محمد! این مسلمانان وقتی بازار جمعه یا سرگرمی بیهودهای را دیدند، سریع به طرفش رفتند و تو را در هنگام خطبههای نماز جمعه، تنها گذاشتند. به اینها بگو: «روزیای که پیش خداست و با نماز جمعه به دست می آید، بهتر از آن سرگرمی و آن کسب و کار است. خدا بهترین روزی رسان است.»
📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ (جمعه، ۹ تا ۱۱)
آیه شماره 388