میگوید راوی که این یهودی گفت: من نزدیکتر رفتم و گوشفرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» [ ۱۴]یحیی از مشاهدة این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد. [ ۱۵]پی نوشت ها:
۱. کهف (۱۸)، آیه ۹.
۲. الارشاد، شیخ مفید، ج. ۲، ص. ۱۱۶، کنگره شیخ مفید.
۳. مقتل الحسین، مقرم، ص. ۳۳۲.
۴. شعراء (۲۶)، آیه ۲۲۷.
۵. مناقب، ابن شهراشوب، ج. ۲، ص. ۱۸۸.
۶. بقره (۲)، آیه ۱۳۷.
۷. اسرار الشهادة، ص. ۴۸۸.
۸. غافر (۴۰)، آیه ۷۱.
۹. شرح قصیدة ابیفراس، ص. ۱۴۸.
۱۰. خصائص سیوطی، ج. ۲، ص. ۱۲۷.
۱۱. مقتل العوالم، ص. ۱۵۱.
[ ۱۲]. مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم، ۱۴۰۳ هجری، ج. ۴۵، ص. ۱۲۱.
[ ۱۳]. کهف/ ۹.
[ ۱۴]. شعراء/ ۲۲۷.
[ ۱۵]. کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء، قم، نشر نوید آلام، چاپ اوّل، ۱۳۷۹، ص. ۴۵۸.
زید بن أرقم روایت كرده است كه من در آن روزی كه سرهای شهداء كربلا را در میان كوچه َ های كوفه بر روی نیزهها حمل میكردند، در میان یك غرفه ای نشسته بودم كه سر بریده امام حسین علیهالسلام را كه بر فراز یك نیزه جا داشت از برابرم گذشت و در آن هنگام شنیدم كه سر امام حسین آیه ای از سوره كهف را تلاوت می فرمود: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا (کهف، آیه 9) آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای شگفتانگیز ما بودند؟ و زمانیكه من این آیه را شنیدم گفتم: «به خدا سوگند سر بریده شما ای فرزند رسول خدا شگفتآورتر از پیش آمد اصحاب كهف است. [مفید، ارشاد، ج2، ص117]
علامه مجلسی هم در بحار به ذكر این مطلب اشاره كرده است و میگوید: از زید بن ارقم روایت شده است كه میگوید من شنیدم كه سر امام حسین این آیه را تلاوت می كرد: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»[ كهف/9] [مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 121]
مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى (رحمةالله) در ارتباط امام حسین با سوره هاى قرآن مجید هنگامى که به سوره کهف مىرسند مىگویند: به نظر مىرسد که در قرائت این آیه کریمه، عنایتى بوده و سر مطهّر به لحاظ آن جهت، آیه یاد شده را قرائت مى کردند.
تصوّر ما این است که با تلاوت این آیه مىخواستند حرکت خود و یاران گرانقدرش را یادآورى نموده، مصداق روشنى براى آیه کریمه در زمان خود ارائه کنند.
مردم شام نوعاً بلکه قریب به اتفاق در مدرسه گمراهى آل ابى سفیان، آن شجره خبیثه بار آمده بودند و امام حسین و یاران او را خروج کنندگان بر خلیفه مسلمین مى دانستند؛ چنان که مرد محاسن سفیدشان آمد مقابل امام زین العابدین و از قتل امام حسین و اسارت خاندان او و پیروزى یزید شادمانى نمود و از این رو سر مطهّر امام حسین (علیهالسلام) در شام این آیه را قرائت کرده اند تا به آن بدبخت مردم فریب خورده و نادان بگویند: کدام خارجى و چه خروجى؟ بیچاره مردم بدبخت و گمراه، آنانى که در کربلا به دست شما مردم به شهادت رسیدند و امروز سرهاى از تن جداى آنها را به شهر شما آورده اند، جوانمردانى با صفا و باوفا بودند که ایمان به خداى متعال آوردند و او هم علاوه بر آن نورانیت ایمان که خود داشتند بر هدایت آنان افزود و نورانیتشان را چند برابر نمود. (خصائص الحسین، ص 1500/ مناقب امیرالمؤمنین، ج 2، ص 267/ الارشاد، ج 2، ص 117)
همچنین شیخ عباس قمی در جلد نخست کتاب منتهی الآمال، قرائت قرآن توسط رأس مبارک امام حسین (علیهالسلام) را به این صورت آورده است: قطب راوندی از منهال بن عمرو روایت کرده است که گفت: به خدا سوگند که در دمشق بودم، سر مبارک امام حسین (علیهالسلام) را بر سر نیزه کرده بودند و در پیش روی آن جناب، کسی سوره کهف میخواند. چون به این آیه رسید: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» به قدرت خدا سر مقدس سیدالشهداء (علیهالسلام) به سخن درآمد و به زبان فصیح گویا، گفت: امر من از قصه اصحاب کهف عجیبتر است.
🔵⚪️ شجاعت حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس ابن زیاد| بین حضرت زینب (سلام الله علیها) و ابن زیاد در کوفه چه سخنانی رد و بدل شد؟
👈🏼 ابن زياد سرمست از غرور پيروزى و براى قدرت نمايى، در كاخ خود نشست و اجازه ورود همگانى داد. سپس دستور داد، سر امام حسين (عليهالسلام) را آورده و در برابرش قرار دهند و آنگاه فرمان داد كه زنان حريم حسينى و كودكانش را وارد كنند.
♻️ حضرت زينب (عليهاالسلام) به صورت ناشناس وارد مجلس شد و در گوشه اى نشست.
ابن زياد پرسيد: اين زن كيست؟
پاسخ دادند: «هذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ»؛ (اين زن، زينب دختر على است).
ابن زياد رو به زينب سلام الله علیها كرد و گفت: خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!
♻️ حضرت زينب (عليها السلام) پاسخ داد:
«إِنَّما يَفْتَضِحُ الْفاسِقُ، وَ يَكْذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنا»؛ (فقط فاسق رسوا مى شود و انسان فاسد دروغ مى گويد و آن هم ما نيستيم و ديگرى است).
ابن زياد گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللهِ بِأَخيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ»؛ (كار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه ديدى؟)
♻️ حضرت زينب (با صلابت و قدرت) پاسخ داد: «ما رَأَيْتُ إِلاّ جَميلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ، وَ سَيَجْمَعُ اللهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ يَوْمَئِذ، ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ يَابْنَ مَرْجانَةَ»؛ (من جز زيبايى و نيكى نديدم، آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و آنان نيز به آرامگاه خويش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قيامت] گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز بنگر چه كسى پيروز خواهد بود؟ اى پسر مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند).
♻️ عبيدالله بن زياد با شنيدن اين سخنان خشمگين شد و گويا آهنگ قتل آن حضرت را نمود كه عمروبن حُرَيث به وى گفت: اى امير! او زن است و نبايد زن را به گفتارش مجازات كرد.
ابن زياد (كه درماندگى خود را احساس كرد) ادامه داد: «خداوند قلبم را با كشتن حسين علیه السلام و خاندانت تشفّى داد!».
♻️ حضرت زينب كبرى (عليها السلام) فرمود: «لَعَمْري لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلي، وَ قَطَعْتَ فَرْعي، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلي، فَإنْ كانَ هذا شِفاؤَكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ»؛ (به جانم سوگند، بزرگ مرا كشتى و شاخه عمرم را قطع كردى و ريشه مرا از جا درآوردى، اگر اين كار مايه تشفّى قلب توست، به خواسته ات رسيدى).
ابن زياد (كه پاسخى نداشت) گفت: «اين زن، پيوسته موزون و مسجّع سخن مى گويد. پدرش نيز شاعر بود».
زينب سلام الله علیها فرمود: «زن (داغدار و مصيبت زده) كجا و مسجّع سخن گفتن كجا». (۱)
♻️ مطابق نقل شيخ مفيد، حضرت زينب (عليهاالسلام) فرمود: «ما لِلْمَرْأَةُ وَ السَّجاعَةُ؟ إِنَّ لي عَنِ السَّجاعَةِ لَشُغْلا، وَ لكِنْ صَدْري نَفَثَ بِما قُلْتُ»؛ (زن را با سجع چكار؟ مرا با سجع كارى نيست، آنچه بر زبانم جارى شده، سخنانى بود كه از سوز سينه ام برخاست). (۲)
به راستى انسان نمى داند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت اين بانوى بزرگ، اين دختر على بن ابى طالب(عليه السلام) زانو به زمين بزند و اعتراف كند كه الفاظ و جمله ها قادر نيستند، عظمت و شهامتى را كه در اين چند جمله در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاك و بى رحمى همچون ابن زياد، نهفته است بيان كند، جز اينكه بگويد به حقيقت تو دختر اميرمؤمنان(عليه السلام) و خواهر حسينى! (۳)
📚 (۱). ملهوف (لهوف)، ص ۲۰۰-۲۰۲ و ارشاد مفيد، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ (با مقدارى تفاوت).
(۲). ارشاد مفيد، ص ۴۷۳. رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۳۴۹-۳۵۰.
(۳). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله مكارم شيرازى)، امام على بن ابىطالب عليه السلام، قم، ۱۳۸۸ ه. ش، ص ۵۷۶.
#حضرت_زینب_علیها_السلام
🏴🕯🖤🕯🖤
🌻پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم در مورد "علت این همه پاداش برای#گریه بر #امام_حسین_علیهالسلام 🌸
🍃علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.
در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين علیهالسلام گناهان را میآمرزد، فكر میكرد.
همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد.
بعد پرسيد:
جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفتهای و در چه انديشهای؟
اگر مساله علمی است بفرمائيد شايد من هم اهل باشم؟
🍃سید بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فكر میكنم كه چطور میشود خدای تعالی اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء علیهالسلام میدهد،
◽️مثلا در هرقدمی كه در راه زيارت بـرمیدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته میشود...
◽️و برای يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود:
تعجب نكن !
من برای شما مثالی میآورم تا مشكل حل شود:
⚡️سلـطانی بـه همراه درباريان خود به شكار میرفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتی فوق العادهای افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه ای را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر، پيرزنی را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه بز شيردهای داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگی خود را میگرداندند.
وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی بخاطر پذيرايی از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود خود را به درباريان رسانيد کانال ارتباط باخدا و جريان را برای اطرافيان نقل كرد.
و از ايشان سؤال كرد:
اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی بايد انجام بدهم؟
یكی از حضار گفت:
به او صد گوسفند بدهيد.
ديگری كه از وزراء بود، گفت:
صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد.
يكی ديگر گفت:
فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام.
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود:
حالا جناب بحرالعلوم،
حضرت سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از مال و منال و اهـل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد،
پس اگر خداوند بـه زائرين و گريهكنندگانش آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمیتواند به سيدالشهداء علیهالسلام بدهد،
پس هر كاری كه میتواند، انجام میدهد، يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوار و گریهكنندگان آن حضرت، درجاتی عنايت میكند.
در عين حال اينها را جزای كامل برای فداكاری آن حضرت نمیداند...
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد...
📗کمال الدين، صفحه۱۱۹، سوال۱۱
✅ شخصی از امام صادق (ع) پرسید:
آقا جان!جدتان امام حسین (ع) الان کجاست؟
✍حضرت فرمودند: چقدر جثه تو کوچک است و چقدر سوال تو بزرگ است! بدن مبارک امام حسین (ع) در قبر است اما روح بزرگشان سمت راست عرش خدا نزد جد و پدر و مادرشان است و نظر مبارک امام حسین (ع) به دو مکان و موضع است:
1⃣ به زوار قبرش
2⃣ به مجالس عزایش
آنگاه حضرت فرمودند: امام حسین (ع) از جد و پدر و مادر و برادرش خواهش می کنند که برای عزادارانش استغفار نمایند تا خدا آنان را بیامرزد.
💥در روایتی دیگر امام حسین (ع) فرمودند:
اگر گریه کننده بر من می دانست که چه اجری نزد خداوند دارد شادی اش از اندوهش بیشتر می گردید.
📚چشمه سار عشق، ص 10
📚قصص الحسینیه، ص 72
#ستارگان_دشت_کربلا
⇦ جبلة بن علی الشیبانی
از شجاعان كوفه كه در كربلا، در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد. وى در صفين، در ركاب امیرالمومنین علیه السلام حضور داشت و در قيام مسلم بن عقيل در كوفه همراه او بود. پس از شهادت مسلم، نزد قبيله خود رفت و پنهان شد و آن ...
● مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 113، عنصر شجاعت، ج 2، ص 95.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام صادق (ع) فرمودند:
هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفرههاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد.✨
https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93
─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ✤༅═┅─
#کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی
#احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی
🌸#داستان دخترِ با حیایی که همراه #امام_زمان علیه السلام طواف کرد🌸
🔺آیت الله اراکی از مراجع تقلید می فرمودند:
🔹دخترِ من از زنان صالحه و مُتدیّنه است من خودم مستقیما او را از بچگی تربیت کرده ام و در صدق و راستگویی او هیچ شکی ندارم.
در زمان حجّ، مجبور شد تنها به این سفر برود.
🔹آنقدر عفیف و با حیاء و از برخورد با مردان دوری می کرد که این سفر برایش نگرانی بزرگی ایجاد کرده بود و دائما در تفکّر بود که خدایا من در این سفر، تنهایی چه کنم؟
🔹در هنگام خداحافظی به او گفتم: این ذکر را پیوسته بگو و برو «يا عليم يا خبير» تا خدا از تو دستگیری کند.
🌿الحمدالله این سفر را به خوبی به پایان رساند و بعد از بازگشت از حجّ برای من این چنین تعریف کرد: وقتی وارد مسجد الحرام شدم که طواف را به جای بیاورم، دیدم در اطراف کعبه آنقدر جمعیت متراکم است که ابدا من قدرت ندارم طواف کنم😔.
هر چه خواستم به گِرد خانه کعبه طواف کنم دیدم قدرتش را ندارم (و با مردان برخورد خواهم کرد)
😭بیچاره شدم گفتم خدایا من برای طواف خانه تو آمده ام و می بینی که با این شلوغی، قدرت ندارم؛ برای طواف خدایا چه کنم نمی توانم؟!
🌿در این حال ناگهان دیدم از مکان برابر حجرالاسود، فضایی به شکل استوانه باز شد و کسی به گوش من گفت: «خودت را به امام زمانت بسپار و در این فضا با او طواف کن.»
ادامه...👇👇👇
🔸 من وارد این محل خالی استوانه ای شدم، دیدم در جلو، حضرت امام زمان علیه السلام مشغول طواف هستند و پشت سر آن حضرت شخص دیگری است؛ من وارد شدم و پشت سر امام زمان علیه السلام مشغول طواف شدم، در این هفت دور، نه تنها احساس جمعیت نمی کردم بلکه حتی انگشت کسی هم به دست یا بدن من برخورد نکرد،
😭دستم به عبای حضرت بود و التماس و تضرع داشتم؛ ولی چهره آن حضرت را ندیدم چون روی آن حضرت به طرف جلو و در حال طواف بودند.
🔹همین که دور هفتم تمام شد خود را خارج از آن حلقه یافتم و دیگر امام زمان عليه السلام را ندیدم، افسوس خوردم که چرا به آن حضرت سلام نکردم تا جواب سلام شان را دریافت کنم.
📚معاد شناسی،ج۷،ص ۱۷۵(با اندکی تلخیص)
#علامه_طهرانی
#حجاب
در قدیم یک فردی بود در همدان
به نام اصغرآواره
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها
و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمی میکرد
و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را
میشناختند و چون کسی را نداشت
و بیکس بود بهش میگفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد
و دیگه کارش این شده بود میرفت
تو اتوبوس برای مردم میزد و میخواند
و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید
تا اینجای داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مؤمن در
همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میرود
و وصیتکرده بود اگر من فوت کردم از
حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته
و گریه کن و خادم اباعبدالله علیهالسلام
و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی
است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت
من را بخوانند
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر آمدند
برای تشیبع جنازه در باغ بهشت همدان
و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه
که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش
برای خواندن نماز میت
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت
تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر
استادم حاج ملاعلی همدانی فاتحهای بخوانم
و برگردم
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین
خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که
چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته
و به سمت غسالخانه میبردند
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه
در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است
تا اسم او را شنید فریادی از سر تأسف زد
و گریست
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها
آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند
و پرسیدندچه شد که شما برای این فرد
این طور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود
شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم
و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن
شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم
وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد
ترسیدم و گفتم: یا حسین اگه این مرد
بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من
ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود
اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس
نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم
شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم
در قم نخواهم رسید
چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پائین انداختم
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود
که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو
گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که
مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟
چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما
جلوی اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها
موسیقی ننواختم
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیهالسلام
برات جبران کنه
حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای
تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته
حاجی عنایتی بهانهای بشود برای این امر
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد
و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش
را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت
نماز خواند
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر میشکنیم باز نمک میریزد
یـاحـسـیــ💔ــن
👊دشمن ستیزی در قرآن(۱)👊
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
1⃣عدم دوستی با کافران ⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ.(نساء١٤٤)
2⃣عدم دوستی با یهود و نصارا⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻳﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ.(مائده ٥١)
3⃣عدم دوستی با کسانی که دین را مسخره میکنند⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا
ﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ! ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻭ ﺑﺎﺯﻳﭽﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ.(مائده ٥٧)
4⃣عدم پذیرفتن ولایت پدر کافر⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﻛﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ.(توبه٢٣)
(ﻭﻟﺎﻳﺖ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻛﺎﻓﺮ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ، ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ)
👊دشمن ستیزی در قرآن(۲)👊
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
1⃣بیگانگان را محرم اسرار نکنید⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﺮم ﺭﺍﺯ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ.(آل عمران١١٨)
2⃣عدم اعتماد به عهد و پیمانهای کفار⛔️
لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ
ﺩﺭ ﺣﻖّ ﻫﻴﭻ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﺭﻋﺎﻳﺖِ [ ﭘﻴﻮﻧﺪِ ]ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻛﺎﺭﺍﻧﻨﺪ.(توبه١٠)
3⃣نهایت دشمنی کفار با مسلمانان⛔️
وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ
ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ . ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﺸﻤﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺳﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺰﻧﺪ.(آل عمران١١٩)
4⃣عدم دوستی با دشمنان خدا⛔️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﮕﻴﺮﻳﺪ.(ممتحنه١)
دشمن ستیزی(۳)
📛آرزو های دشمن برای مومنان در قرآن📛
🌘🌑🌘🌑🌘🌑🌘🌑🌘
1⃣ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺳﻠﺎﺡ ﻭﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺧﻮﺩ❌
وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَاحِدَةً
ﭼﻮﻥ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺳﻠﺎﺡ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺟﻨﮕﻲ ﺧﻮﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻭﺭﺯﻳﺪ ، ﺗﺎ ﻳﻚ ﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺠﻮم ﻛﻨﻨﺪ.(نساء١٠٢)
2⃣ﺿﻌﻒو ﻣﺪﺍﻫﻨﻪ ﻭ ﺳﺎﺯﺵ ﻛﺎﺭﻱ❌
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﺮﻣﻰ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ،(قلم٩)
3⃣فساد ﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ❌
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﺮم ﺭﺍﺯ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ ; ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻭ ﻓﺴﺎﺩﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻤﺎ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﻭ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ.(آل عمران١١٨)
4⃣ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ❌
وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم
ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺣﻖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺣﺴﺪﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻛﺸﻴﺪﻩ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﻔﺮ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ.(بقره ١٠٩)
5⃣عدم نزول خیر از جانب خدا ❌
مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ
ﻧﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ، ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺧﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﻮﺩ.(بقره ١٠٥)