eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
برکت و روزی: 💠 در رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): 🔸هرکس روزى اى دارد، که به او خواهد رسید و اگر به آن شود، خواهد شد و برایش کافی خواهد بود. و هرکس به آن راضى نباشد، برکت نمی یابد و برایش کفایت نمی کند. 📚اعلام الدین/ص342 📌 رضایت به رزق الهی چند خاصیت دارد: 1️⃣ اینکه باعث آرامش انسان است. 2️⃣ موجب سپاسگزاری است. 3️⃣ باعث برکت بیشتر می شود.
🌹از مدینه تا کربلا چه گذشت؟🌹 🔹بخش اول🔹 🔳 01/05/11 ‌ 📜بسیاری از ما زندگی امام حسین (ع) را از روز عاشورا به بعد می‌دانیم. در این چند پست به مدد الهی به داستان وقایع زندگی آن حضرت قبل از قیام عاشورا خواهیم پرداخت. 🍂 یزید پدرش معاویه و مادرش میسون، زنی بود که دشمن سرسخت اسلام و زنی خرافه‌پرست بود. یزید معلمی مسیحی داشت که او نیز دشمن سرسخت دین اسلام بود. 🔘معاویه از یزید هوشیارتر بود و قصد نداشت یزید را که تنها پسرش بود خلیفه بعد از خود کند، ولی به اصرار معلم مسیحی‌اش که گفت: اگر خلافت را به یزید ندهی حکومت از دست بنی‌امیه خواهد رفت، مجبور شد او را خلیفه کند. 🍂یزید مردی عیاش و زن‌باز بود که میمونی به نام ابوقبیس داشت که به او از شراب خود می‌خوراند و می‌گفت: این میمون از مردان عابد بنی‌اسرائیل است که بر اثر گناه مسخ شده است. وقتی که میمون مرد، بر او نماز خواند و به شیوه یک مسلمان او را خاک کرد. 🌏در سال اول حکومت یزید، حادثه عاشورا، و در سال دوم حکومت، به مدینه حمله کرد و یاران نبی مکرم اسلام (ص) را کشت و زنان آنان را بر لشگریان خود حلال کرد و هزار دختر را ازاله بکارت کرد. در سال سوم کعبه را به منجنیق بست و پس از آن در سن 35 سالگی جوان‌مرگ شد. 🔥یک سال قبل از عاشورا در سال 60 هجری معاویه به درک واصل شد و یزید در شام به تخت نشست. مردم که بر عیاشی یزید آگاه بودند با او در بیعت سستی کردند که یزید با صرف پول هنگفت و با تهدید شمشیر، مردم را در مسجد شام مجبور به بیعت کرد. ✉️ نامه‌ای به ولید بن‌ عتبه حاکم مدینه نوشت و از او خواست، قبل از آن‌که مردم از مرگ معاویه باخبر شوند، از مردم برای یزید بیعت بگیرد و هر کسی بیعت نکرد او را با شمشیر هلاک کند. 💢در مدینه 3 نفر با یزید بیعت نکردند، امام حسین (ع)، عبدالله پسر عمرخطاب و عبدالله پسر زبیر. ✍ادامه دارد... @archive_mataleb_sokhanrani
🌹از مدینه تا کربلا چه گذشت؟🌹 🔹بخش دوم🔹 🔳 01/05/12 📜امام حسین (ع) به خانه ولید رفتند و 30 نفر از بنی‌هاشم از جمله برادرش عباس (ع) را لباس جنگی پوشاندند و از آن‌ها خواستند در بیرون خانه‌ ولید بایستند و اگر از درون خانه صدایی شنیدند به خانه برای کمک وارد شوند. 🔘 ولید امام را از مرگ معاویه خبردار کرد و از امام خواست پنهانی با یزید بیعت کند. 💠امام فرمودند: من پنهانی بیعت نمی‌کنم، مردم را جمع کنید من نظر خود را در جمع می‌گویم و از خانه خارج شدند. 🔘مروان به ولید گفت: اگر حسین اکنون بیعت نکند دیگر بیعت نخواهد کرد یا او را زندانی کن یا گردن او را بزن. 💠امام فرمودند: خلافت حق ماست. من از بالا رفتن سر خود بر نیزه به دست یزید آگاهم. من هرگز با شراب‌خوارِ میمون‌باز و زانی (مرد زناکار) با محارم دست بیعت نمی‌دهم. 💎در این حال قمر منیر بنی‌هاشم درها را شکستند و با گروهی وارد خانه شدند و امام حسین (ع) را از خانه بیرون بردند. 🔘مروان، ولید را سرزنش کرد که دیگر به حسین دست پیدا نخواهد کرد و حکومت مدینه را از دست خواهد داد. ☑️ ولید که ترس از خدا و قیامت اندکی در دلش بود، گفت: من هرگز دست خود را به خون حسین‌‌ بن‌ علی آلوده نمی‌کنم که در قیامت سؤال سنگینی دارد. ♻️امام حسین (ع) شب را تا صبح در کنار قبر جدش نبی مکرم اسلام (ص) در سجده و زاری گذرانیدند و از تنهایی خود در شهر پیغمبر (ص)، بر جدش از امتش شکایت بردند. سر خود را بر مزار نبی مکرم (ص) گذاشتند و حوالی صبح اندکی خواب در چشمانشان رفت. نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: ای فرزندم، همانا پدر و مادر و برادر تو نزد من منتظر تو هستند، به سمت عراق حرکت کن که خداوند می‌خواهد تو را در آن‌جا کشته ببیند. 🌘شب بعد، آخرین شبی بود که امام در مدینه بودند. برادرش محمدحنفیه از رفتن ایشان آگاه شد و خدمت امام رسید و از ایشان خواست برای دوری از بیعت یزید به مکه روند و یا در بیابان‌ها بمانند تا دست یزید به او نرسد یا به یمن حرکت کنند. امام از خواب خود پرده برداشتند و فرمودند: که عازم مکه با گروهی از یاران و اهل و عیال خود هستند. امام وصیت خود را نوشته و مهر کرده به برادرش تحویل دادند. ✍ادامه دارد... @archive_mataleb_sokhanrani
🌹از مدینه تا کربلا چه گذشت؟🌹 🔹بخش سوم🔹 🔳 01/05/13 📜مردم کوفه با شنیدن خبر مرگ معاویه و بیعت‌ نکردن امام با یزید و ترک مدینه بخاطر عدم بیعت، در خانه سلیمان‌ بن‌ صرد خزاعی جمع شدند و خدمت امام (ع) نامه نوشتند. 12 هزار نفر نامه نوشتند که اگر امام بیاید، آن‌ها بیعت خود را از نعمان‌ بن‌ بشیر حاکم کوفه بر می‌دارند. آن‌ها نوشتند نماز جمعه نعمان‌ بن‌ بشیر نمی‌روند و او را قبول ندارند. 🍀امام علیه السَّلام می‌دانستند مردم کوفه بی‌وفا هستند و اکثر آن‌ها به یک علت اصرار به آمدن امام داشتند، آن‌ که زمان حضرت علی (ع) کوفه پایتخت مسلمین بود و از نظر اقتصادی به سود آن‌ها بود و برای آن‌ها محبوبیت آورده بود قصد داشتند پایتخت از شام به کوفه دوباره بازگردد. 💠سرانجام امام پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا از صحت نامه‌ها و اوضاع کوفه یقین حاصل کند. مسلم به کوفه رسید. 12 هزار نفر با او بیعت نمودند و سریع پیکی به سمت امام در مکه فرستادند که برای آمدن به کوفه درنگ نکند. 🔘یزید از ماجرای بیعت مردم کوفه با امام حسین (ع) مطلع شد و بر نعمان‌ بن‌ بشیر والی کوفه خشم گرفت که عرصه را بر مسلم چرا تنگ نگرفته است. امر به کشتن مسلم کرد اما نعمان‌ بن‌ بشیر از کشتن مسلم سرباز زد. 💎یزید، عبیدالله‌ بن‌ زیاد را مأمور کرد به جای نعمان برود و بر مسند والی کوفه بنشیند. ابن‌ زیاد صورت خود را بست و مردم کوفه گمان کردند امام حسین (ع) می‌آید لذا به استقبال او رفتند. ابن‌ زیاد به دارالخلافه رفت. هانی‌ بن‌ عروه را به دار آویخت و مسلم را از دارالخلافه به زمین انداخت. 🔥مسلم قبل مرگ، از پسر اشعث پیمان گرفت که سمت امام حسین (ع) رود و او را از آمدن منصرف کند. اشعث روانه مکه شد ولی امام حرکت کرده بودند و او را ندیدند. ♻️امام حسین (ع) در مسیر سفر در هر آبادی و هر قبیله‌ای خود را معرفی می‌کردند، مقصد سفر و دلایل عدم بیعت با یزید را مطرح می‌کردند و داوطلب جنگ برای خود جمع می‌کردند و از شهادت خود خبر می‌دادند و نمی‌خواستند که یزید ماجرای کربلا را سرپوش بگذارد. 🌏در دوم محرم کاروان امام حسین (ع) وارد کربلا شد. امام از اسم آن سرزمین حالات و اتفاقات را فهمیدند و بر مصائب اهل‌بیت خود در آن دیار، آه سردی کشیدند. ✍ادامه دارد... @archive_mataleb_sokhanrani
🌹از مدینه تا کربلا چه گذشت؟🌹 🔹بخش چهارم🔹 🔳 01/05/14 🔘 عمر سعد که از فامیل‌های نزدیک آمنه (مادر نبی مکرم اسلام بود)، از قریش محسوب می‌شد و با امام حسین (ع) نسبت داشت. پیکی سمت نینوا فرستاد تا از علت حضور امام حسین (ع) در کربلا آگاه شود. ♻️ امام فرمودند: من به دعوت مردم کوفه، به این مکان آمده‌ام، اگر تمایلی ندارید سمت حجاز برمی‌گردم. 🔘عمر سعد این پیام را به ابن‌ زیاد فرستاد. ابن‌ زیاد گفت: برای یزید کشتن حسین (ع) ارزشمند است و حالا که خودش با پای خودش در دام افتاده است، رها کردن او جایز نیست. پس به عمر سعد نامه نوشت که از حسین (ع) و کاروان همراه او بیعت بگیر، سپس من خواهم گفت کجا بروند. 🔘سه روز قبل از شهادت امام حسین (ع)، ابن‌ زیاد نامه دیگری نوشت و دستور داد آب را بر روی امام حسین (ع) و کاروان او ببندند. ✉️ عمر سعد به دلیل قرابت با امام حسین (ع)، نامه‌ای به ابن‌ زیاد نوشت و گفت: حسین (ع) قصد دارد به حجاز برگردد. ابن‌ زیاد نرم شد ولی شمر ملعون، او را وسوسه کرد و گفت: اشتباه نکن ابن‌ زیاد، این بهترین فرصت برای محبوب شدن نزد یزید است. شمر، رأی ابن‌ زیاد را زد و ابن‌ زیاد به شمر امر کرد: «با سپاهی نزد عمر سعد برو و از او بخواه که حسین (ع) را با کاروانش سمت کوفه بیاورد. اگر نیامدند با آن‌ها بجنگد و اگر عمر سعد طالب جنگ نشد، گردن او را بزن و خودت با حسین (ع) جنگ کن.» 🔘 ابن‌ زیاد نامه‌ای به عمر سعد نوشت و گفت: «من تو را نفرستادم با حسین (ع) مدارا کنی، او را بکش و بدن او را تکه‌تکه کن و سینه و کمر او را زیر سم اسب‌ها له کن که او مردی ستمگر است که باعث آزار خلیفه مسلمین شده و در امت اسلام، قصد ایجاد تفرقه دارد. اکنون به آنچه می‌گویم اگر عمل کنی من تو را پاداش می‌دهم و اگر نمی‌توانی، از سرداری سپاه، کنار بکِش و به شمربن‌ ذي الجوشن واگذار کن.» ❇️ امام رضا (ع) می‌فرمایند: محرم، ماهی است که در آن، بین اعراب از جاهلیت خونریزی حرام شمرده شده است ولی خون ما را حلال شمردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما انداختند و هر چه بود غارت کردند. ♻️ امام نامه‌ای به سلیمان بن صُرَد خزاعی و برخی بزرگان کوفه که نامه امضا کرده بودند، نوشت و اذعان کردند: «من به دعوت شما این‌جا آمده‌ام، اگر بر عهد خود استوار هستید، بمانید که صواب است و اگر پیمان بشکنید، من هرگز ناراحت نمی‌شوم چون شما را می‌شناسم و رفتار شما را با پدر و برادر و پسر عم خود دیده‌ام.» ♻️ امام نامه را به قِیس بن مُسَهَّر دادند تا به کوفه ببرد که او را در بین راه کشتند و پیام به دست کوفیان نرسید. امام با شنیدن خبر شهادت قِیس، اشک بر رخسار مبارک‌شان نشست. ادامه دارد... @archive_mataleb_sokhanrani
1167 🔳 01/05/14 ✍یکی از دوستان نقل می‌کرد، در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید می‌گفتم. مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبت‌سازی کرد. 🌏مجلس که تمام شد، پدرم مرا در کنار خود نشاند و گفت: فرزندم، در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آن‌ها یک تفاوت بزرگ با هم دارند. 👂گوش‌های انسان بیرون و آزاد آفریده شده‌اند، پس هر سخنی که می‌خواهید می‌توانید گوش کنید و اگر چیزی بگویند، دست شما نیست که آن سخن را نشنوید. خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است: ✨📖✨ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (18 - زمر) ⚡️سخنان را می‌شنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت می‌کنند. 🚫اما زبانِ تو، در کام دهان تو پشت میله‌های دندان‌های تو، زندانی توست. زبانِ تو، بر‌عکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست. 🔑هر زندان کلیدی دارد و خوشا به حال کسی‌ که کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. بهترین زندان‌بانِ دهان، عقل توست و بدترین زندان‌بان نادانی توست. 🍀نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: در جهان هیچ چیز بیش از زبان، شایسته زندان رفتن نیست. @archive_mataleb_sokhanrani
🌹آیا افشای کار نیک حرام است؟🌹 🔳 01/05/14 ✍️ بسیاری از ما در مورد کار نیک دچار غفلت هستیم، و سعی می‌کنیم اگر کار خوب و نیکی انجام دادیم، در جایی بازگو نکنیم تا ارزش کار نیک‌مان از بین نرود. 💥این امر هرچند در ظاهر قضیه نشان بی‌ریایی است ولی طبق آیات قرآن معایب زیادی دارد که به آن می‌پردازیم: 🍀نخست، در بحث انفاق و کمک به فقراء خداوند می‌فرماید: این کار را آشکار و پنهان انجام دهید. ✨📖✨ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً (274 - بقره) ⚡️کسانی که اموال‌شان را در شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند. 🌏جنبه آشکار آن، برای تبلیغ است. چرا که اگر کسی نداند ما به فقیر کمک می‌کنیم اگر از او کمکی بخواهیم می‌گوید: «چرا خودت کمک نمی‌کنی؟» 🍀دوم این‌ که خداوند در قرآن می‌فرماید: در کارهای نیک از هم سبقت بگیرید (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ)، اگر ما همه کارهای نیک‌مان را در پنهان انجام دهیم، چگونه می‌توانیم از یکدیگر سبقت گیریم؟! 💥سوم این‌ که، ما باید به اطرافیان و نزدیکانی که به ما اعتماد دارند نعمت‌های خدا را یاد‌آوری کنیم. خداوند می‌فرماید: ✨📖✨ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11 - ضحی) ⚡️و درباره‌ نعمت پروردگارت سخن بگو و آن را بازگو کن. 📌مثال: اگر به سائلی کمکی کردیم، و خداوند به ما روزی داد یا بلایی را رد کرد، باید از نتیجه این لطف خدا دیگران را آگاه سازیم، تا آن‌ها ایمان‌شان به خدا قوی‌تر شود. در قرآن سه بار آمده است که دیگران را جهت کمک کردن به فقراء تشویق کنید. ✨📖✨ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ (18 - فجر) ⚡️و یکدیگر را به غذا دادن به مستمندان تشویق نمی‌کنید. 🔍اگر دیگران از کار نیک ما خبر نداشته باشند، مگر خودشان تشویق به انجام پیشنهادات ما می‌شوند؟ 🔅در آیه دیگر می‌فرماید: ✨📖✨ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ (2 - صف) ⚡️ای مسلمانان، چرا چیزی را می‌گویید که (بدان) عمل نمی‌کنید؟ ‼️دیگران که علمِ غیب ندارند از کارهای نیک ما خبردار شوند، پس ما باید آن‌ها را خبردار کنیم. 📌مثال: دو برادر هستند که در یک اداره کار می‌کنند، یکی مخفیانه پس‌انداز می‌کند و خانه می‌خرد و طوری با دیگری سخن می‌گوید که او گمان کند با این حقوق پس‌انداز ممکن نیست. طبیعی است وقتی هر دو بازنشسته شدند و یکی به خانه خود رفت و دیگری مستأجر ماند، برادری که مستأجر است حق دارد از برادر خود شکایت کند که چرا چنین رفتار کردی که من پس‌انداز نکنم در حالی‌که خودت پس‌انداز می‌کردی؟ آیا به تو می‌شود گفت: برادر؟ ✅پس باید از اطرافیان خود غافل نشویم تا آن‌ها را هم به سعادت اخروی تشویق و راهنمایی نماییم. @archive_mataleb_sokhanrani
260 🔳 01/05/11 ✍نبی مکرم اسلام (ص) در حدیثی به این مضامین می‌فرمایند: کسی که در مسجد به انتظار رسیدن وقت اذان بنشیند در حالی که کار معصیتی مانند غیبت نکند گویی در حال نماز است. ⁉️برخی سؤال می‌کنند وقتی عاشورا در دهم محرم است شروع عزاداری ده روز قبل چه نیازی است؟ 🏴آنچه مشخص است عاشورا یک واقعۀ ساده نیست، اتفاقی عظیم در تاریخ است. یک فاجعۀ غم‌انگیز از سوی برخی ظالمان در حق برخی انسان‌های مظلوم است که برای ترویج دین به آن سرزمین دعوت شده بودند. تصور کنیم اگر عزاداری از شب تاسوعا شروع شود آماده سازی قلوب برای بزرگداشت روز عاشورا به این راحتی ممکن نمی‌شود. از ابتدای محرم است که انسان با ترک برخی گناهان و مراعات معنوی خود را برای بزرگداشت عزاداری آن روز آماده می‌کند و علت تعطیلی روز تاسوعا برای آماده ساختن مردم در بعد معنوی و شناخت امام حسین (ع) برای عزاداری روز عاشورا است. 🌘البته یکی از موارد مغفول در عزاداری محرم استفاده از ظرفیت شب عاشورا، شب مناجات امام حسین (ع) است که امید است روزی عبادت و مناجات این شب در فرهنگ شیعه شناخته و بسترهای انجام آن فراهم شود. کسانی که شب عاشورا توفیق مناجات و راز و نیاز با خدا را داشته و مناجات خود را به مناجات امام حسین (ع) در دشت کربلاء (مانند مناجات روز عرفه امام حسین که احیاء شده است) متصل کنند به توفیق الهی بهتر می‌توانند توفیق عزاداری امام حسین (ع) را در ظهر عاشورا کسب نمایند. @archive_mataleb_sokhanrani
1166 🔳 01/05/10 ✍غروب یک روز سرد پاییزی، به قبرستان برای دفن جنازه‌ای رفتیم. صدای قارقار کلاغ‌های پاییزی آزاردهنده بود. ◾️بعد از دفن جنازه، عده زیادی از مرحوم، ذکر خیر می‌کردند، و تنها دلیل ذکر خیرشان یک چیز بود و آن این که، مرحوم برای فرزندان خود ثروت و آسایش بسیاری گذاشته و رفته بود. 🌲جالب‌تر این که، یکی از آن‌ها حدیثی هم استخراج کرد و جای مرحوم را هم در بهشت مشخص کرد که چون به فکر فرزندان‌اش بوده و ثروت بسیاری برایشان گذاشته است، قطعاً بهشت جایگاه اوست. 🔍کسی منکر تلاش پدر و به فکر فرزندان بودن‌اش بعد از مرگش نیست، ولی سؤال اینجاست، به چه قیمتی؟! و از چه حلال و حرامی؟! 🥀واقعاً تأسف باید خورد بر جهل و نادانی این مردم، یاد حدیث زیبایی از نبی مکرم (ص) افتادم که چه زیبا فرمودند: «عادت دنیا بر این است که وقتی کسی مُرد و از دنیا رفت، مردم از هم می‌پرسند: چه چیزی از مال دنیا از خود باقی گذاشت؟! و فرشتگان وقتی روح او را به سمت عرش، نزد خداوند می‌برند، از هم می‌پرسند: چه چیزی از مال دنیا برداشته و می‌آید؟! (انفاق، بخشش، صلۀ ارحام و...) ✅پس اگر بخواهیم در دنیا و آخرت رستگار شویم باید مردم و افکار آن‌ها را کنار بگذاریم و به فکر خویش باشیم. بدانیم! بعد از مرگ، ما جایی می‌رویم که اکثر زمینی‌ها از آن بی‌خبرند. @archive_mataleb_sokhanrani
یک جرعه معرفت: 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 موجبات خواطر و غفلت و نسیان از یاد و ذکر حضرت حق را خود ما فراهم می کنیم... در اثر و مراقبه، عیب کار آشکار می گردد. @archive_mataleb_sokhanrani
برکات احترام به پدر و مادر قال الله تبارک و تعالي: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ[1] قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يقُولُ مَنْ لَمْ يشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» [2] وقتي دل شيدايي مـيـرفت بـه بستانـهـا بي خويشتنش کردي بوي گل وريحانا گه ناله زدي بلبل گه جامه دريدي گل بـا يـاد تـو افـتـادم از يـاد بـرفـت انـهـا اي ذکر تو بر لبها وي مهرتودردلـها وي شور ودرسرها ني سرتودرجـانها تـاخار غـم عـشقـت اويـخته در دامم کـوته نـظري باشد رفتن به گلـسـتانها برکات ذکر صلوات ذكر صلوات همه وقت از بهترين ذكرها هست. ولي شب و روز جمعه، سفارش ويژه شده است. در روايت داريم: از ظهر پنج شنبه تا غروب جمعه. فرشته هايي از آسمان بر روي زمين مي آيند،اين ها فقط مأمور نوشتن ذكر صلوات بر محمد و آل محمد هستن توجه به خداوند «إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيرُكَ»[3]. اي خداي من، رب من، جز تو من كسي را ندارم. يك ميزباني در اصفهان داشتيم، مي گفت: من خدمت هر عالمي كه مي رسم يك يادگاري از ايشان مي گيرم. به يك عالمي رسيدم گفتم: يك يادگاري به من بدهيد. ايشان فرمودند: اين جمله دعاي كميل را در قنوت نماز، بعد از نمازها، در راه رفتن، نشستن، خوابيدن، هروقت با توجه بگويي خيلي خوب است. «إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيرُكَ» غير از تو چه كسي به درد من مي خورد؟ فقط تو هستي كه حلال همه مشكلات من هستي. تو كارساز كار من هستي. آدم توجه به خدا داشته باشد. احترام به بزرگتر يكي از رمزهاي موفقيت كه خيلي مؤثر است، احترام گرفتن از بزرگترهاست. احترام به پدر، احترام مادر، احترام معلم و استاد، احترام پيشكسوتان، برادر بزرگتر، خواهر بزرگتر، عمو، دايي، عمه. فرمود از ما نيست كسي كه به بزرگتر احترام نكند و به زيردستان و كوچكترها مهربان نباشد. چيزي مثل ادب و احترام، آدم را بالا نمي برد. شما وقتي به بزرگترها احترام بگذاري بهت نظر مي كنند،دعا مي كنند. دعاي خير آنها موفقيت به كار تو مي اندازد. مخصوصاً پدر و مادر. قدر پدر و مادرتان را بدانيد. حالا پدر و مادر چه زنده و چه مرده. يعني مرده شان را هم بايد دعا كنيم، فاتحه بفرستيم، برايشان درود بفرستيم تا روحشان شاد شود. اگر پدر و مادري مرده اند و ما يادشان نكنيم آنها ما را عاق مي كنند. احترام به پدر و مادر عجيب مؤثر است. برکات احترام به پدر و مادر روايات، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «يقُولُ لِلْبَارِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي سَأَغْفِرُ لَك»[4]. مي فرمايد: كسي كه به پدر و مادر احترام مي كند، بهش بگو: هرچه هم گناه داشته باشي، من مي بخشم و تو را مي برم به بهشت. يعني عاقبتت را به خير مي كنم. خطا و گناهي هم داشته باشد، خدا مي بخشد، عاقبت به خيرش مي كند، موفق به توبه مي كند. «يقَالُ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّي لَا أَغْفِرُ لَكَ»[5] كسي كه عاق والدين است، اگر عبادت جن و انس را هم انجام داده باشد، آخرش به آتش جهنم مي رود. تمام اعمالش باطل مي شود. مواظب باش. دل پدر و مادر را نشكني. اگر هم اشتباهي، خطايي كرده اي، طلب بخشش كني. مرحوم آيت الله مرعشي نجفي رحمه الله عليه. خيلي مرجع بزرگواري بودند در حرم حضرت معصومه سه وعده نماز جماعت مي آمدند. و فرموده بودند هرچه هم از خدا مي خواستم به واسطه حضرت معصومه گرفته ام. حاجت هايم همه روا شده. روز آخر هم نماز مغرب و عشاء را خواندند، رفتند خانه از دنيا رفتند. آيت الله مرعشي نجفي فرموده بودند. من رمز موفقيتم در اين بوده. در جواني كه خانه پدر و مادرم بودم، (پدرشان هم از علما بودند) يك روزي مادرم ناهار تهيه كرد، به من فرمود كه شهاب، برو بابايت را صدا كن بيايد ناهار بخوريم. من رفتم اتاق پدرم كه پدرم را صدا كنم، ديدم پدرم خسته بوده و خوابش برده. تازه هم خوابش برده بود. در چرت بوده. كسي هم كه تازه خوابش برده اگر بخواهي بيدارش كني اذيت مي شود. به فکر فرو رفتم چه كار بكنم؟ از اين طرف مادر گفته پدرت را بيدار كن ناهار بخوريم. از اينطرف هم پدر است، حق دارد، بي ادبي مي شود، من بيدارش كنم. يك حيله اي به ذهن من رسيد. افتادم زمين، شروع كردم پاي پدرم را با ملايمت بوسيدن. همان طور كه به آرامي پاي پدرم را مي بوسيدم پدرم خرده خرده چشمانش را باز كرد. ديد يك كسي دارد پايش را مي بوسد. خوب كه چشمانش را باز كرد ديد پسرش است. گفت: شهاب تويي؟ گفتم بله. گفت چرا پاي مرا مي بوسي؟ گفت: مادر به من گفته بيايم شما را براي ناهار صدا كنم. ديدم شما خوابيد. گفتم پايتان را ببوسم خرده خرده بيدار شويد. پدرم هم از اين كارم خيلي خوشش آمد. از ته دل دعا كرد. گفت الهي خدا تو را از خادمين اهل بيت قرار بدهد. دعاي پدر ما گرفت. ما شديم از خادمين اهل بيت. امضاء كه ايشان مي كرد. مي نوشت خادم اهل بيت سيد شهاب الدين حسيني مرعشي
نجفي. كتابخانه اي كه ايشان درست كرده شايد در دنيا بي نظير باشد. و مروج اهل بيت، كتابهاي اهل بيت. چون خادم اهل بيت بودند. مي گويد من هرچه دارم از دعاي پدر دارم. پدر و مادر را خيلي احترام كنيم. در روايت هست: پدر و مادر بهشت و جهنم شما هستند. خيلي حديث مهمي است. يعني احترام به آنها بهشت را واجب مي كند. آزار آنها جهنم را واجب مي كند. اين گوي و اين ميدان. حالا بد هم باشند احترامشان واجب است. روايت داريم استثنا ندارد. كافر باشند، بي دين باشند، بي نماز باشند. بدترين پدر و مادر احترامشان بر اولاد واجب است. «وَ أَطِعِ الْوَالِدَينِ وَ لَوْ كَانَا كَافِرَينِ»[6]. منشاء توفيقات مقام معظم رهبري از زبان مبارکشان مقام معظم رهبري مي فرمايند: كه من در جواني كه مشغول تحصيل بودم، (پدر و مادر ايشان مشهد بودند) چون حوزه قم استادهاي فوق العاده، مثل حضرت امام، مثل آيت الله بروجردي، علامه طباطبايي داشت، من ديدم كه رشد من در اين است كه از مشهد بيايم قم و در حوزه قم تحصيل كنم. از پدر و مادرم خداحافظي كردم و آمدم قم مشغول تحصيل شدم. استاهاي برجسته، دوستان خيلي خوب، مثل شهيد مطهري، شهيد بهشتي پيدا کردم. يك مقدار كه درس خواندم، به پدرم نامه مي نوشتم و احوالپرسي مي كردم. با نامه و تلفن، فهميدم كه پدر من چشمش يك مقدار آب آورده و رو به ضعف و نابينايي است. يعني اگر نرسيم چشمش را از دست مي دهد. برادرهاي من هم رفته بودند دنبال كسب تحصيل و كار و اينها، جاي ديگر بودند. تهران و جاهاي ديگر بودند. من از قم به مشهد رفتم؛ پدرم را به دكتر بردم. دكترهاي مشهد، حدود مثلاً 40-50 سال قبل خيلي تخصصشان بالا نبود. گفتم: پدرم بينايي اش خيلي مهم است، بايد به تهران ببرمش. پدرم را به تهران آوردم. دكترهاي درجه يك پيدا كردم و دوا، مداوا، الحمدلله از خطر رد شد. بينايي اش حفظ شد. و الا داشت كور مي شد. پدرم خوشحال شد. پدرم حدود 70 سالش بود، خيلي دلش مي خواست كه من سيد علي، چون به من يك علاقه خاصي داشتند دوست داشتند من به مشهد بروم. و كمكشان باشم. از اينطرف من دنيايم، آخرتم، تحصيلم، پيشرفت و رشدم را در اين مي بينم كه در قم درس بخوانم. من تازه دور برداشته ايم كه درس بخوانيم. به مشهد برگشتن خيلي برايم سخت و ناگوار بود. دودل بودم كه چكار بكنم؟ خدايا من بروم به پدر و مادرم برسم يا بروم قم درس بخوانم و از پدر و مادرم جدا بشوم. يك اهل معنايي در تهران بود، خيابان مولوي، از دوستان من بود. اهل دل بود، اهل معنا بود. روشن ضمير بود. من رفتم ديدن ايشان، بهشان گفتم: آقا من آمده ام ضمن ديدن شما يك مشورتي با شما بكنم. جريان را گفتم. يك تأملي كرد، گفت: شما وظيفه ات اين است كه بروي كمك پدر و مادرت بكني. خدا جبران مي كند. آن خداييكه مي تواند در حوزه علميه قم تو را رشد و پيشرفت بدهد، در مشهد هم مي تواند. در پناه پدر و مادر هم مي تواند. (اگر آدم رضاي خدا را بر چيزهاي ديگر مقدم كند. خدا او را رشد مي دهد، كمال مي دهد، به مقصد مي رساند) گفت: من ديگر راحت شدم، از دودلي بيرون آمدم. برگشتم منزل، پدر و مادر من هم ديده بودند چهره من خيلي دردناك و غمگين است. ديدند چهره ام باز و بشاش شده. گفتند: آقا سيد علي چه خبر است؟ خيلي قيافه ات باز شده. گفتم: شما خوشحال باشيد. من يكي آمدم نوكري شما را بكنم. بارك الله. پدر و مادرم خيلي خوشحال شدند كه من مي روم و كمكشان هستم. و خدا لطف كرد و همه چيزهايي را كه ما در قم مي خواستيم بهشان برسيم، از جوار پدر و مادر بهشان رسيديم. هم رتبه حضرت موسي در بهشت موسي كليم الله پيغمبر اولوالعزم است. به خدا عرضه کرد: خدايا هم درجه من در بهشت كيست؟ شايد حضرت موسي فكر مي كرد يك پيغمبري مثل خودش، عالمي، رباني اي، عابدي، زاهدي، يك شخصيت جهاني اي. گفتند: هم درجه شما يك قصابي است در فلان محله! اي داد بيداد! قصاب فلان محله شده همدرجه موسي كليم الله؟ حضرت موسي تعجب كرد. گفت: من بايد ببينم ته اين قضيه چيست. حركت كرد و آمد قصاب را پيدا كرد. به در مغازه اش رفت، ديد يك آدم معمولي است. گفت مهمانش بشوم ببينيم اين فوق العادگي اش چيست. مهمانش شد. او هم حضرت را نمي شناخت. به حضرت گفت: كه آقا من يك كار واجبي دارم شما در اين اتاق مهماني باشيد، من كارم را انجام بدهم و خدمت شما بيايم. ديدم يك سبدي از سقف آويزان است. سبد را پايين آورد. داخلش يك پيرزني بود. پيرزن فرسوده، فرتوت، و خيلي مسني بود. خيلي جثه كوچكي داشت. گفت اين مادر من است. غير از من هم كسي را ندارد. من فقط اولادش هستم. و من بايد از اين مادر نگهداري كنم. اين جا آويزانش كردم كه از خطر محفوظ باشد. كسي بهش آزار نرساند. حيواني حمله نكند. من اول بايد مادرم را تر و خشك بكنم. غذا در دهانش بگذارم، شروع كرد دست و صورت مادر را شستن. غذا دهانش گذاشتن، بهش محبت كردن، لطف كردن. وقتي مادرش را سير كرد، اين پيرزن دستهايش را بلند كرد، گفت اي خدا، پسر من را هم