🔹خنده امام در واکنش به فهم کج و برداشت سطحی از آیات و روایات
تفسیر فرات بن إبراهیم مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مُعَنْعَناً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (صلوات الله علیهما) فَقَدَّمَ إِلَیْنَا طَعَاماً مَا أَکَلْتُ طَعَاماً مِثْلَهُ قَطُّ فَقَالَ لِی یَا سَدِیرُ کَیْفَ رَأَیْتَ طَعَامَنَا هَذَا قُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَکَلْتُ مِثْلَهُ قَطُّ وَ لَا أَظُنُّ أَنِّی آکُلُ أَبَداً مِثْلَهُ ثُمَّ إِنَّ عَیْنِی تَغَرْغَرَتْ فَبَکَیْتُ فَقَالَ یَا سَدِیرُ مَا یُبْکِیکَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ذَکَرْتُ آیَةً فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ وَ مَا هِیَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ فَخِفْتُ أَنْ یَکُونَ هَذَا الطَّعَامُ الَّذِی یَسْأَلُنَا اللَّهُ عَنْهُ فَضَحِکَ حَتَّی بَدَتْ نَوَاجِذُهُ ثُمَّ قَالَ :
یَا سَدِیرُ لَا تُسْأَلُ عَنْ طَعَامٍ طَیِّبٍ وَ لَا ثَوْبٍ لَیِّنٍ وَ لَا رَائِحَةٍ طَیِّبَةٍ بَلْ لَنَا خُلِقَ وَ لَهُ خُلِقْنَا وَ لْنَعْمَلْ فِیهِ بِالطَّاعَةِ وَ قُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا النَّعِیمُ قَالَ لِی حُبُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ عِتْرَتِهِ (صلوات الله علیهم) یَسْأَلُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَیْفَ کَانَ شُکْرُکُمْ لِی حِینَ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ بِحُبِّ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِ
یعنی: حنان بن سدیر گفت: خدمت حضرت صادق (صلوات الله علیه) بودم، غذا آوردند خوردم، اما تا آن وقت غذایی بدین مطبوعی خوشمزگی نخورده بودم. فرمود:
_سدیر غذای ما چگونه بود؟
_عرض کردم پدر و مادرم فدایت یا ابن رسول اللَّه، مانند این غذا تاکنون نخورده بودم و خیال نمیکنم بعد از این هم نصیبم گردد؛
در این موقع اشک اطراف چشمم را فرا گرفت و شروع به گریه کردم.
فرمود: چرا گریه میکنی؟
عرض کردم، به یاد یک آیه از قرآن افتادم. فرمود:
_کدام آیه؟
گفتم:
_«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» ترسیدم که خداوند از همین غذا مرا بازخواست کند.
امام چنان خندید که دندانهایش آشکار شد. آنگاه فرمود:
_ سدیر، هرگز از غذای خوب و لباس نرم و بوی خوش از شما بازخواست نخواهند کرد، اینها برای ما خلق شده است و ما مأموریم که با استفاده از این نعمتها فرمان بردار خدا باشیم.
عرض کردم:
_پدر و مادرم فدایت، پس نعیم چیست؟
فرمود:
_حب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و خاندانش (صلوات الله علیهم) خداوند روز قیامت از آنها بازخواست خواهد کرد که چگونه سپاس نعمتی که بر شما ارزانی داشتم، از حب علی علیه السلام و عترتش، به جا آوردید.
📚 بحارالانوار ، ج 24 ،ص 58 حدیث 32
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
خلقت شیطان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفريده : يك نوع در آسمان ها هستند كه همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند كه شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات ديگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسليم محض پروردگار مى باشند و يك لحظه نافرمانى او را نمى كنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .
نوع ديگر؛ انسان است كه خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پديد آورد و ملائكه بر او سجده كردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاك و آب به وجود آمده است .
نوع سوم ؛ نژاد جن است كه خداوند ايشان را از آتش بى دود(و باد) پديد آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنين فرموده :
والجان خلقناه من قبل من نار السموم
((ما طايفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفريديم )).
همان طور كه خداوند، نخست آدم عليه السلام را خلق نمود و همسرش ((حوا)) را بعد از او از جنس خودش آفريد، پدر جن ها هم كه ((مارج )) نام داشت از آتش و سپس همسرش ((مارجه )) را نيز از او خلق نمود. ((مارج و مارجه )) با هم ازدواج كردند ((جان )) متولد شد و فرزندان ((جان )) دو طايفه شدند، يك طايفه ، همان جن ها كه در ميان آنان ، هم مؤمن پيدا مى شود و هم كافر؛ طايفه دوم ؛ شياطين شدند كه پدر بزرگشان ((ابليس )) مى باشد. ابليس يكى از فرزندان جان است .
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
پرســـ❓ــش
⁉️ به چه منظور پیامبر، حضرت زهرا را امابیها خطاب میکردند؟
🛑مقدمه
عربها در نامگذاري سه چيز دارند:
〽️اسم: مانند فاطمه
〽️لقب: مانند زهرا
〽️كنيه: مانند " ام ابيها"
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) افزون بر نام، از چندين لقب و كنيه نیز بهرهمند بودند، انتخاب كنيهها ممكن است به جهت خاصي باشد.
یکی از القاب حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- امابيهاست يعني، مادرِ پدرش كه پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به آن حضرت ميفرمودند امابيها (مادرِ من) که در اين رابطه احتمالاتي وجود دارد.
📚مقاتلالطالبين و كشفالغمه
1⃣ ملاطفت حضرت با پدر و پدر با ایشان
رمز اين نام گذاري ممكن است به جهت اظهار محبت باشد، همان گونه كه متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش ميگويد: مادرم و نسبت به پسرش ميگويد: بابايِمن،
يعني پيامبر جهت اظهار محبت به دخترشان میفرمودند: تو مادر پدرت هستي.
شايد بدين جهت باشد كه در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرشان رفتاري همانند رفتارِ مادر به فرزند داشتند
📚سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه(س) ص 40
پيامبر نيز بسيار به دخترشان علاقهمند بودند، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر.
پيامبر دست حضرت فاطمه را ميبوسيد. هر گاه به سفر مي رفتند آخرين كسي كه با او خداحافظي ميكردند، حضرت فاطمه بودند و در بازگشت از سفر نیز نخست به ديدار حضرت زهرا میرفتند و ایشان مانند مادري دلسوز رسول خدا را در آغوش ميگرفتند و از ایشان نگهداري ميكردند، زخمهايشان را مرهم ميگذاشتند و با این کار رنجها و دردهای پیامبر را كاهش ميدادند و ابراز عواطفشان دو سويه و همانند ابراز عواطف مادر و فرزند بود
2⃣ ریشهی درخت رسالت
مادر هر چيزي اصل و اساس اوست. ممكن است مقصود آن باشد كه حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالتاند، چنان كه در روايت آمده است: "شجرهی طيبه پيامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است، ساقهاش علي -علیهالسلام- و ريشهاش فاطمه سلاماللهعلیها، ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان حضرت ميباشند و اگر ريشه درخت نباشد، درخت خشك ميگردد و طراوت خود را از دست ميدهد. حضرت زهرا -سلاماللهعلیها-اگر نبودند درخت اسلام سرسبزي و نشاط خود را از دست ميداد.
3⃣ بالاتر بودن حضرت نسبت به همسران پیامبر
چون خداوند همسران پيامبر را به كنية "ام المؤمنين" گرامي داشتند، به ذهن خطور كند كه آنان مهمترين زنان روي زمين هستند یا حتي از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بالاترند، از اين جهت حضرت رسول ایشان را "ام ابيها" خطاب كردند تا از اين وسوسهها و خطورات ذهني پیشگیری شود؛ يعني اي زنان پيامبر اگر شما به منزلهی مادرِ مؤمنان هستيد، حضرت فاطمه به منزلة مادر پيامبر است.(احمد رحماني همداني، فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر (ص) ص 267 )
💢↶ ﻧﻘﺶ ﻣﺤﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ فاطمه
سلام الله علیها ﺩﺭ ﻣﺤﺸﺮ
⬅️ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ که ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ
صلی الله علیه و آله و سلم ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺤﺒﺖ
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ سلام الله علیها ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺍی ﺳﻠﻤﺎن ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺧﺘﺮﻡ
ﻓﺎﻃﻤﻪ سلام الله علیها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭﺩ
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﺗﺶ میشود
ﺳﻠﻤﺎن ﻋﻠﺎﻗﻪﻣﻨﺪی ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﺩﺭ یک صد ﻣﻮﺿﻊ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ میﺧﻮﺭﺩ
که ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ↯
◽️ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ
◽️ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﺯﺥ
◽️ﺩﺭ ﭘﺎی ﻣﻴﺰﺍﻥ
◽️ﻋﺮﺻﺎﺕ ﻣﺤﺸﺮ
◽️ﭘﻞ ﺻﺮﺍﻁ ﻭ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ است
ﺍی ﺳﻠﻤﺎن ...
◾️ﻭﺍی ﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻇﻠﻢ ﻛﻨﻨﺪ
◾️ﻭ ﻭﺍی ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﺟﻔﺎ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ
◾️حتی ﻭﺍی ﺑﺮ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍنی ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ
ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻭی ﺳﺘﻢ ﻛﻨﻨﺪ
⬅️ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ میﺭﺳﺎﻧﺪ ﻛﻪ محبت ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ
ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ سلام الله علیها ﺩﺭ ﻋﺮﺻﺎﺕ
ﻣﺤﺸﺮ ﻧﻴﺰ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ
✍ منابع:
↲ﻓﺮﺍﺋﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ، جلد۲، صفحه۶۷
↲ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺳﻴﺮﻩ ﻓﺎطمهﺍﻟﺰﻫﺮﺍ، صفحه۲۶۹
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 فرازهایی از «جسارتهای زبانیِ» دوّمی به حضرت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها...
شخص «دوّمی» به شهادت تاریخ علاوه بر ضرب و شتم و قتل و دیگر ظلمهایی که در حق حضرت زهرا سلاماللهعلیها روا داشت، با زبانش نیز به آن حضرت جسارت کرده و آن بانوی مظلومه را آزرد؛ چند نمونه از این جسارتها را _ با عذرخواهی از محضر حضرت حجت ارواحنافداه _ نقل میکنیم:
👈 وقتی که اوّلی و دوّمی برای ظاهرسازی، به عیادت آن حضرت آمدند، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از آن دو، روی برگردانده و در آخر چنین فرمودند:
خدایا! تو شاهدی که این دو نفر، چقدر مرا در حیات و به هنگام رفتنم از این دنیا، آزار دادند؛ من شکایت از آنها را به نزد تو میآورم!
«اولی» با شنیدن این جملات، اشک تمساح ریخته و جزع و فزع کرد که در این هنگام «دوّمی» به او گفت: من تعجب میکنم از مردمی که تو را والی خود کردهاند!
📜 أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ؟!
▪️تو یک پیرمرد خِرفتی هستی که از غضب یک زن بیتابی میکنی؟!
خشم یک زن چه ارزشی دارد؟! چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند!؟سپس هر دو بلند شدند و رفتند.(۱)
👈 وقتی که «دوّمی» هیزم به پشت خانه آن حضرت گذاشت، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از پشت در به او فرمودند:
وَیْحَکَ یَا عُمَرُ ! مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟!
📜 ای عمر! وای بر تو! چگونه بر خدا و پیغمبر جسارت ورزیدی!؟
در اینجا بود که دوّمی در جواب آن حضرت، گفت:
📜 کُفِّی یَا فَاطِمَةُ! فَلَیْسَ مُحَمَّدٌ حَاضِراً
▪️بس کن ای فاطمه! محمد {صلیاللهعلیهوآله} کجا بوده الان؟!(۲)
👈 در ادامه قضیه هجوم، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در حالی که گریه میکرد، از پشت در فرمود: « خدایا! از فقدان پیغمبرت و از غصب آن حقی که تو برای ما آن حق را قرار دادی، به درگاهت شِکوه دارم.» در اینجا باز آن نانجیب به آن بانوی مظلومه گفت:
📜 دَعِی عَنْکِ یَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ ... وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ
▪️ای فاطمه! این حرفهای احمقانه زنانه را کنار بگذار! ... در همین حال بود که چوبههای در داشت آتش میگرفت.(۳)
📚(۱)علل الشرایع،ج۱ ص۱۸۵
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۳)بحارالانوار ج۵۳ ص۲۰
رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید
💠 عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مِنَ اَلتَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ اَلْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُكَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لاَ تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى اَلتَّقْوَى . (1)
🌸امام صادق عليه السلام فرمود: از جلمه كارهايي كه حاكي از تواضع است ، اين است كه راضي باشي در مجلس جايي بنشيني كه از جايگاه شايسته تو پست تر باشد.
ديگر آن كه با هر كس كه برخورد مي نمايي ، سلام كني و اين كه بحث خصومت انگير را - اگر چه حق با تو باشد - ترك گويي و اين كه نخواهي براي تقوي ، مورد تحسين و تمجيدت قرار دهند.
💠 براي آنكه بدانيم اولياي گرامي اسلام به موازات توصيه هايي كه به پيروان خود در امر تواضع مي نمودند، خودشان عملا متواضع بودند و اين خلق پسنديده را نسبت به ديگران رعايت مي كردند. در اين جا به طور نمونه به چند مورد اشاره مي شود.
🍃در اخلاق و رفتار رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمده است :
و كان يكرم من يدخل عليه حتي ربما بسط ثوبه و يؤ ثر الداخل بالوسادة التي تحته …؛(2)
روش رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم اين بود كه هر كس بر وي وارد مي شد، او را اكرام مي نمود.
گاهي عباي خود را به جاي فرش زير قدمش مي گسترانيد و تشك كوچكي را كه روي آن نشسته بود، به شخص تازه وارد ايثار مي نمود.
دخل عليه صلي الله عليه و آله و سلم رجل المسجد و هو جالس وحده فتزحزح له صلي الله عليه و آله و سلم فقال الرجل في المكان سعة يا رسول الله ! فقال صلي الله عليه و آله و سلم ان حق المسلم علي المسلم اذا رآه يريد الجلوس اليه اءن يتزحزح له ؛(3)
🔅مردي وارد مسجد شد و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تنها نشسته بود. به سوي پيامبر آمد. با نزديك شدن او حضرت جا به جا شد و تغيير محل داد.
مرد عرض كرد: مسجد وسيع است ، چرا حركت كرديد و مكان خود را ترك گفتيد؟
حضرت در پاسخ فرمود: ((حق مسلمان بر مسلمان اين است كه وقتي ببيند او قصد نشستن دارد، به احترام وي جا به جا شود و كنار برود.))
🔆در واقع معناي كلام حضرت اين است كه براي تازه وارد حريم بگيرد و او را مورد تواضع و تكريم خود قرار دهد.(4)
📚 پی نوشت:
1⃣ الكافي ، ج 2، ص 123.
2⃣ بحارالانوار، ج 16، ص 226.
3⃣ بحارالانوار، ج 16، ص 240.
4⃣ شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص /120
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 عايشه ، يكي از همسران پيامبر (ص) مي گويد: در ميان مردم هيچكس را نديدم كه شباهتش به پيامبر (ص) مانند فاطمه (س) باشد، هنگامي كه فاطمه (س) به حضور پيامبر (ص) مي آمد، پيامبر (ص) با آغوشي باز از او استقبال مي كرد و دستهاي فاطمه (س) را مي بوسيد، و در مجلس خود مي نشاند، و هرگاه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مي شد، فاطمه (س) برمي خاست و دستهاي پيامبر (ص) را مي بوسيد. در آن هنگام كه پيامبر (ص) در بستر رحلت آرميده بود، پيامبر (ص) او را نزديك خود خواند، و به طور خصوصي و آهسته با او سخن گفت ، اين بار ديدم فاطمه (س) خنديد، با خود گفتم : اين نيز يكي از برتريهاي فاطمه (س) بر ديگران است . كه هنگامي كه گريه مي كرد، خنديد علت را از فاطمه (س) پرسيدم ، فرمود: در اين صورت اسرار را فاش ساخته ام (و فاش كردن اسرار ناپسند است) پس از آنكه رسول خدا (ص) از دنيا رفت و به فاطمه (س) عرض كردم : علت گريه و سپس خنده تو در آن روز چه بود؟ در پاسخ فرمود: آن روز، پيامبر (ص) نخست به من خبر داد كه از دنيا مي رود، گريه كردم ، سپس به من فرمود: تو نخستين كسي هستي كه از اهل بيتم به من مي پيوندي ، شاد شدم و خنديدم.
📚 داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهارد
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 حضرت زهرا سلام (عليها السلام) فرمودند:
يك شب رختخوابم را پهن كرده بودم و مي خواستم بخوابم ، حضرت رسول (ص) بر من وارد شد و فرمودند: اي فاطمه ! نخواب ، مگر چهار عمل را بجا آوري . گفتم : آن چهار عمل چيست ؟! فرمود:
1⃣ ختم قرآن كن .
2⃣ پيغبران را شفيع خود گردان .
3⃣ مؤمنين را از خود خوشنود گردان .
4⃣ حج و عمره را بجا آور.
🌸 سپس مشغول نماز شدند، من منتظر ماندم تا نماز حضرت تمام شد، گفتم : يا رسول اللّه ، مرا امر فرموديد: به چهار چيز كه قدرت انجام آن را دراين وقت ندارم . آن حضرت تبسمي كردند و فرمودند:
1⃣ هر وقت خواستي بخوابي قل هو اللّه احد را سه مرتبه خوان ، مثل اين است كه قرآن را ختم كردي يعني ثواب ختم قرآن را برايت مي نويسند.
2⃣ وقتي كه بر من و پيغبران قبل از من صلوات بفرستي ، ما در روز قيامت شفيعان تو خواهيم بود. يعني بگويي : سَلامٌ عَلَي جَميعِ الاْ نْبياء و المُرسَلين
3⃣ وقتي براي مؤمنين استغفار بگويي ، يعني بگويي : اَللّهُمَّ اغْفِر المُؤ منينَ و المُؤ منات . پس تمام آنها از تو خوشنود مي شوند.
4⃣ و وقتي بگويي : سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُالِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ. پس حج و عمره بجا آوردي .
💠 داستانهايي از اذکار ختوم و ادعيه مجرب
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
تفریح باید اینگونه باشد
💠 قال امیر المومنین علیه السلام:
لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ
انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود
📚 وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۳۴۴
🔆 یکی از مسائلی که انسان باید هنگام تفریح یا مسافرت مد نظر داشته باشد ، محو بودن دین ، خصوصا نماز است
داستانک:
🌸 مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:
یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل از خدمت شمارسیدم برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم به من خوش گذشت.
🍃امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟
عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد.
📚 جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶
💠 موسي ـ عليه السلام ـ در مكاني نشسته بود، ناگاه شيطان كه كلاه دراز و رنگارنگي بر سر داشت، نزد موسي ـ عليه السلام ـ آمد و (به عنوان احترام موسي) كلاهش را از سرش برداشت و دربرابر موسي ـ عليه السلام ـ ايستاد و سلام كرد، و بين آن دو چنين گفتگو شد:
موسي: تو كيستي؟
ابليس: من شيطان هستم.
موسي: ابليس تو هستي، خدا تو را دربدر و آواره كند.
ابليس: من نزد تو آمدهام تا به خاطر مقامي كه در پيشگاه خدا داري، به تو سلام كنم.
موسي: اين كلاه چيست كه بر سر داري؟
ابليس: با (رنگها و زرق و برق) اين كلاه دل مردم را ميربايم.
موسي: به من از گناهي خبر بده كه هرگاه انسان مرتكب آن گردد، تو بر او مسلط گردي.
ابليس گفت: «اِذا اَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ، وَ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَفِي عَينيهِ ذَنْبُهُ؛
🌸در سه مورد بر انسان مسلّط ميشوم:
1⃣ هنگامي كه او از خود راضي شود (و اعمال خود را بپسندد و خودبين باشد)
2⃣ هنگامي كه او عملش را زياد تصوّر كند
3⃣ هنگامي كه او گناهش را كوچك بشمرد.»[2]
ديدار موسي ـ عليه السلام ـ از غذاي كرم در دل سنگ
💠 هنگامي كه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ از طرف خداوند، براي رفتن به سوي فرعون و دعوت او به خداپرستي، مأمور گرديد، موسي ـ عليه السلام ـ (كه احساس خطر ميكرد) به فكر خانواده و بچّههاي خود افتاد، و به خدا عرض كرد: «پروردگارا چه كسي از خانوادة بچّههاي من، سرپرستي ميكند؟!»
خداوند به موسي ـ عليه السلام ـ فرمان داد: «عصاي خود را بر سنگ بزن.»
🍃موسي ـ عليه السلام ـ عصايش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست، در درون آن، سنگ ديگري نمايان شد، با عصاي خود يك ضربة ديگر بر سر آن سنگ زد، آن نيز شكسته شد و در درونش سنگ ديگري پيدا گرديد، موسي ـ عليه السلام ـ ضربة ديگري با عصاي خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نيز شكسته شد، او در درون آن سنگ، كرمي را ديد كه چيزي به دهان گرفته و آن را ميخورد.
پردههاي حجاب از گوش موسي ـ عليه السلام ـ به كنار رفت و شنيد آن كرم ميگويد:
«سُبْحانَ مَنْ يرانِي و يسْمَعُ كَلامِي و يعْرِفُ مَكانِي و يذْكُرُنِي و لا ينْسانِي؛ پاك و منزه است آن خداوندي كه مرا ميبيند، و سخن مرا ميشنود، و به جايگاه من آگاه است، و به ياد من هست، و مرا فراموش نميكند.»[3]
به اين ترتيب، موسي ـ عليه السلام ـ دريافت كه خداوند عهدهدار رزق و روزي بندگان است، و با توكّل بر او، كارها سامان مييابد.
توبهاي كه موجب بارندگي پربركت شد
💠 عصر حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بود، مدّتي باران نيامد و زراعتها خشك شدند و بلاي قحطي همه جا را فراگرفته بود، مردم به محضر موسي ـ عليه السلام ـ آمدند و با التماس از او خواستند، نماز استسقاء بخواند تا باران بيايد. موسي ـ عليه السلام ـ با جمعيتي بالغ بر هفتادهزار نفر به صحرا رفتند و نماز باران خواندند و هرچه دعا كردند، باران نيامد. موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «خدايا! با هفتادهزار نفر، هرچه دعا ميكنيم باران نميآيد، علّتش چيست؟ مگر مقام و منزلت من در پيشگاهت كهنه شده است.»
خداوند به موسي ـ عليه السلام ـ خطاب كرد: «در ميان شما يك نفر است كه چهل سال است معصيت مرا ميكند، به او بگو از ميان جمعيت خارج شود، تا دعايت مستجاب گردد.»
🔆 موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: صداي من ضعيف است و به هفتادهزار نفر جمعيت نميرسد. خداوند فرمود: «تو اعلام كن من صدايت را به همه ميرسانم.» موسي ـ عليه السلام ـ اعلام كرد، همه شنيدند. آن مرد گنهكار ديد هيچكس خارج نشد، دريافت كه آن شخص خودش است، با خود گفت: اگر برخيزم و بيرون روم، رسوا ميشوم، و اگر بيرون نروم، باران نميآيد.» همانجا نشست و توبة حقيقي كرد، پس از آن بيدرنگ باران پربركت آمد. موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: خدايا! كسي از ميان جمعيت خارج نشد، پس چطور شد باران آمد؟
خداوند فرمود: «سَقَيتُكُمْ بِالَّذِي مَنَعْتُكُمْ بِهِ؛ شما را به خاطر همان شخصي كه به سبب او باران را قطع كرده بودم، سيراب كردم.» (يعني توبة او باعث باريدن باران گرديد)
موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «خدايا! او را نشان بده تا زيارتش كنم» خداوند فرمود: «آنگاه كه او گناه ميكرد رسوايش نكردم، حالا كه توبه كرده رسوايش كنم، من كه نمّامي را دشمن دارم هرگز نمّامي نميكنم، من كه عيبپوش هستم هرگز عيب كسي را فاش نميسازم و آبروي كسي را نميريزم.»[4]
عذرخواهي موسي ـ عليه السلام ـ از خداوند
💠روزي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ هنگام عبور فقير برهنه و تهيدستي را ديد كه بر روي ريگ بيابان خوابيده بود، او وقتي كه موسي ـ عليه السلام ـ را ديد، نزدش آمد و گفت: «اي موسي! دعا كن تا خداوند هزينة اندكي به من بدهد كه از نداري و فقر جانم به لب رسيده است.»
موسي ـ عليه السلام ـ براي او دعا كرد، و از آنجا گذشت و به سوي كوه طور براي مناجات رفت. پس از مدّتي از همان مسير بازميگشت ديد مردم همان فقير را دستگير كرده و
جمعيتي بسيار در گِردش اجتماع نمودهاند، پرسيد: «چه حادثهاي رخ داده است؟»
حاضران گفتند: اين مرد شراب خورده و با عربده و جنگطلبي، به يك نفر حمله كرده و او را كشته است، اكنون او را دستگير كردهاند، تا به عنوان قصاص اعدام كنند.
👈 به گفتة لطيفهگوها:
گربة مسكين اگر پر داشتي
تخم گنجشك در زمين نگذاشتي
🍃موسي به حكم الهي اقرار كرد و از جسارت خود در مورد آن فقير بدسيرت استغفار نمود.
بنده چـو جـاه آمد و سيم و زرش سيلي خواهد به ضرورت سرش
آن نشنيدي كه فِلاطون چه گفت؟ مـور هـمان بـه كه نباشد پَرَش[5]
📚 پی نوشت:
[1] . همان، ص 289.
[2] . اصول كافي، ج 2، ص 624.
[3] . تفسير روح البيان، ج 4، ص 96 و 97.
[4] . ثمرات الحياة، ج 3.
[5] . گلستان سعدي، باب س
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
فلسفه ۲ سجده
💠 قرآن کریم بارها و بارها نمونه هایی کوچک از قیامت و زنده شدن مردگان را مثال می زند که یکی از نمونه های آن را در روی زمین می بینیم. در حدیث است که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند :
« اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور » .
هر وقت بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید .
🌸 یعنی بهار مثالی و الگویی از قیامت است
یکی از هزاران فلسفه نماز ؛ بودن به یاد مرگ و قیامت است
در سوره حمد “مالک یوم الدین” می گوییم و یا در هر رکعت ۲ سجده انجام می دهیم
🍃 به راستی فلسفه ۲ سجده چیست ؟
از حضرت على علیه السلام در مورد فلسفه سجده سؤال شد، حضرت فرمود:
سجده اول به این معنا است که خدایا اصل ما از خاک است. و معناى سربرداشتن از سجده این است که خدایا ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم، این است که خدایا دو باره ما را به خاک برمى گردانى. و سربرداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یک بار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى آورد.
سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) عَنْ مَعْنَى السُّجُودِ فَقَالَ مَعْنَاهُ مِنْهَا خَلَقْتَنِی یَعْنِی مِنَ التُّرَابِ وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السُّجُودِ مَعْنَاهُ مِنْهَا أَخْرَجْتَنِی وَ السَّجْدَهُ الثَّانِیَهُ وَ إِلَیْهَا تُعِیدُنِی وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السَّجْدَهِ الثَّانِیَهِ وَ مِنْهَا تُخْرِجُنِی تَارَهً أُخْرَى»؛[ بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۳۹]
💎 این سخن اشاره یه این آیه شریفه دارد: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى»؛
[سوره طه،آیه ۵۵.]
ما شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمىگردانیم و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون مى آوریم
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•