ذکر مصبت : سفیر امام
ای یاد گار احمد مختار یا حسین
ای جان شیرین حیدر کرار یا حسین
من مسلمم سفیر تو بر کوفیان دون
این سان شدم حقیر و گرفتار یا حسین
مولا نیا به کوفه که از این کوفیان کسی
بر عهدخویش وفادار نیست یا حسین
مسلم می گوید: حسین جان من از هیچ چیز نگران نیستم، تنها از این نگرانم که در ماموریت خود موفق نبودم، ای کاش نامه نمی نوشتم و تورا به کوفه دعوت نمی کردم.
نیا به کوفه که از این کوفیان کسی
بر عهد خویش وفادار نیست یا حسین
آن دست ها که جانب مسلم دراز شد
از بهر بیعت با مسلم یا حسین
روزی نرفته بود که بر کف گرفته سنگ
بر من زنند از در و دیوار یا حسین
ز آن وعده ها و دعوت ایشان نیافتم
دیگر به غیر حیله و آزار یا حسین
در روز روشنم همه گشتند یار لیک
یک یاورم نماند شب تار یا حسین
مسلم از خانه ی هانی خارج شد. مردم را به مبارزه دعوت کرد و چهار هزار نفر از آن هفده هزار نفر آمدند. اما تهدیدها و تطمیع ها و لذت ها آنان را از مسلم جدا نمود. پس از نماز مغرب از مسجد بیرون آمد و در کوفه تنهای تنها مانده بود. او در طول این مدت برای خود خانه و منزلی تهیه نکرده بود و حتی برای مخارج شخصی خود قرض کرده بود. با این که اموال فراوانی به طرف او آمده بود، اما همه را صرف تامین و تهیه سلاح و جنگ ودفاع از امام حسین کرد. حال مسلم به کجا برود؟ در کوفه بماند تا دستگیرش کنند یا به خانه ی هانی برود؟ خانه ی هانی در محاصره است. مسلم در کوچه ها سرگردان بود تا اینکه بانویی او را مهمان نمود، شب را در خانه ی او به سر برد، اما هنوز صبح نشده بود که دید در محاصره ی دشمن است. از سنگر بیرون آمد و شروع به مبارزه کرد تا مبادا تهدید دشمن میزبانش را نیز تهدید کند. به گونه ای جنگید که برای دستگیری او چاره ای نداشتند جز اینکه سر راهش کمین بگذارند و به این وسیله دستگیرش کنند. او را به دار الاماره آوردند. مسلم تشنه بود و طلب آب کرد، آب را به دهان نزدیک نمود، اما آب خون آلود شد و برای بار دوم و سوم همین امر تکرار شد. مسلم فهمید باید تشنه از این جهان برود و با خود فرمود اگر آب روزی تو می بود چنین نمی شد. آری، سفیر حسین باید مانند امام خویش باشد. تشنه لب وارد شد و با کمال شهامت به ابن زیاد سلام نکرد. گفتند چرا به امیر سلام نمی کنی؟ فرمود: او امیر شماست و امیر من نیست. امیر من امام حسین علیه السلام است. وقتی بالای بام رفت بر امام حسین سلام کرد و مانند امام حسین سر از بدنش جدا کردند و بدنش را از بالای بام در کوچه ها انداختند.
ای وای کامم ز آب خشک و به خون لبم تر است
جسمم ز تیغ و نیزه به دو صد پاره یا حسین
سخنران استاد میرباقری
ازدواج با کنیز
💠 حضرت امام زین العابدین علیه السلام کنیزی داشت. او را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را به همسری قانونی خود درآورد و با او ازدواج کرد.
جاسوس مخصوص خلیفه، این جریان را برای عبدالملک مروان گزارش داد. عبدالملک به حضور حضرت زین العابدین علیه السلام نامه تندی به این مضمون نوشت:
به اطلاع من رسیده است که با کنیز آزادکرده خود، ازدواج نموده اید؛ با آن که می دانستید در خاندان قریش، زنان وزین و با شخصیتی وجود داشت که ازدواج با آنها باعث مجد و عظمت شما می شد و فرزندان نجیب و شایسته ای می آوردند. شما با این ازدواج، نه بزرگی خود را در نظر گرفتی و نه حیثیت فرزندان خویش را مراعات کردی!
حضرت سجاد علیه السلام در جواب نوشت:
نامه شما که حاوی نکوهش من در ازدواج کنیز آزادشده ام بود، رسید. نوشته بودید که در زنان قریش کسانی هستند که ازدواج با آنها سبب افتخار من و مایه پدید آمدن فرزندان نجیب است. بدانید فوق مقام رفیع رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقامی نیست و کسی در شرف و فضیلت بر آن حضرت فزونی ندارد.
یعنی ازدواج با خانواده قریش برای فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باعث مجد و عظمت نخواهد شد.
ما هرگز به دگران افتخار نمی کنیم. کنیزی داشتم برای رضای خدا آزاد کردم تا از اجر الهی برخوردار شوم. سپس وی را بر طبق قانون اسلام به همسری خود درآوردم. او زنی شریف و با ایمان، متقی و پرهیزگار است. کسی که در دین خدا به پاکی و نیکی قدم برداشته، فقر گمنامی یا سابقه کنیزی، به شخصیت او ضرر نمی زند.
اسلام، اختلافات طبقاتی را محو کرد. اسلام، پستی های موهوم را از میان برد و نقایص را با تعالیم عالیه خویش جبران کرد. اسلام ریشه های ملامت و سرزنش های دوران جاهلیت را از بیخ و بن برانداخت.
فلا لؤم علی امری ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة و السلام؛
بر یک مرد مسلمان که وظایف خود را به درستی انجام می دهد، ملامت نیست. ملامت شایسته کسانی است که اندیشه های نادرست در مغز می پرورند و همچنان مانند دروان جاهلیت فکر می کنند.
عبدالملک نامه حضرت سجاد علیه السلام را خواند. مضامین محکم نامه، روحش را فشرد. آنگاه نامه را به طرف فرزند جوانش، سلیمان بن عبدالملک که در مجلس نشسته بود، افکند که بخواند. پسر جوان وقتی نامه را خواند، برافروخته و خشمگین شد. نتوانست خود را نگاه دارد.
با ناراحتی به پدر گفت که حضرت سجاد علیه السلام با پیوندی که به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد، سخت بر شما افتخار کرده و صریحا برتری و مزیت خویش را خاطرنشان نموده است.
عبدالملک گفت: فرزند! این مطلب را فراموش کن، و از آن سخنی به میان نیاور! زبان گویای بنی هاشم سنگ سخت را می شکند و امواج دریا را می شکافد.
فرزند عزیز! چیزی که سایر مردم را پست و کوچک می سازد، برای علی بن الحسین علیه السلام مایه رفعت و عظمت می شود.
حضرت سجاد علیه السلام در پاسخ نامه عبدالملک به مقام شامخ نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و افتخار فرزندان عزیز آن حضرت اشاره کرد و ضمنا به طور کنایه و غیر مستقیم عبدالملک مروان را در سخن جاهلانه اش ملامت نمود و اندیشه نادرستش را از بقایای افکار مطرود و محکوم دوران جاهلیت معرفی کرد.
بدیهی است دریافت چنین نامه ای برای عبدالملک و پسرش بسیار سنگین و ناراحت کننده بود.
عبدالملک نمی بایست از اول به علی بن الحسین علیه السلام نامه انتقادآمیز بنویسد و بی جهت عمل صحیح و قانونی آن حضرت را مورد اعتراض و خرده گیری قرار دهد.
اکنون که نامه نوشته و به این عمل نادرست مبادرت کرده است، باید خود را برای دریافت پاسخ محکم و متقن آن جناب آماده نماید و به عوارض نوشته نابجای خویش تن در دهد.
عبدالملک که دوران جوانی را پشت سر گذارده است، عبدالملک که با گذشت زمان، عقلش به رشد طبیعی خود رسیده و از حوادث روزگار به مقدار قابل ملاحظه ای تجربه آموخته است، تا اندازه ای بر احساسات خویش مسلط است و می تواند خود را از هیجان های بی مورد و خطرناک نگاه دارد. ولی فرزند جوانش که اکنون دوران شباب را طی می کند و هنوز به رشد عقلی نرسیده و سرد و گرم جهان را ندیده است، بعید به نظر می رسد که بتواند خویشتن دار باشد و در مواقع تحریک احساسات، از تندروی و تصمیم های ناروا برکنار ماند.
پاسخ قاطع حضرت سجاد علیه السلام به پدر و پسر، ضربه روحی زد و هر دو از مضمون نامه آن حضرت ناراحت و رنجیده خاطر شدند. با این تفاوت که پدر کارآزموده و تجربه دیده، هیجان های خود را پنهان نگاه داشت و چیزی نگفت، ولی پسر جوان و کم تجربه نتوانست خود را نگاه دارد و مراتب ناراحتی و هیجان خویش را به زبان آورد.
اگر اختیار در دست پسر نادان و کوتاه فکر می بود، برای ارضای احساسات برانگیخته خود انتقام می گرفت.
او از قدرت های نظامی و انتظامی مملکت استفاده می کرد و به منظور جبران شکست معنوی خویش به آن حضرت آسیب مالی و جانی می رساند و کمترین توجهی به نتایج شوم عمل خود نمی نمود. ولی پدر پخته و عاقل که به تمام جهات قضیه متوجه است و با خود حساب می کند؛ گر چه پاسخ حضرت سجاد علیه السلام تلخ و سنگین است، ولی عوارض انتقام جویی و تجاوز به آن حضرت به مراتب، تلخ تر و انزجار افکار عمومی واقع می شود، ممکن است مردم بر وی بشورند و باعث سقوط حکومتش گردند.
عبدالملک روی فکر و عاقبت اندیشی به این نتیجه رسید که باید فشار روانی نامه حضرت سجاد علیه السلام را تحمل کند و از انتقام جویی که خطر بزرگتری در بر دارد، چشم بپوشد.
باید به ناراحتی و شکست روحی پاسخ زین العابدین علیه السلام تن در دهد و از تنفر افکار عمومی که شکست بزرگتر و شر ناراحت کننده تری است، برکنار بماند. او عملا به همین روش عاقلانه تصمیم گرفت و به فرزند جوان و برافروخته خود نیز توصیه کرد که ساکت باش و این سخن را دوباره به زبان نیاور! و این خود نشانه خردمندی و عاقبت اندیشی است.
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدای سخن دیدگاه وجود مبارک امیر مومنان را درباره بعثت پیغمبر عظیم شأن اسلام که عظیمترین, پر منفعتترین حادثه تاریخ حیات انسان بوده برایتان عرض میکنم و بعد چند آیه از آیات قرآن را در رابطه رسول مطهر اسلام که نگاه خدا به اوست را برایتان قرائت میکنم.
این متنی که از امیرالمومنین برایتان میخوانم یکی از جالبترین و پرمعناترین متون نهج البلاغه است که البته قبل از نهج البلاغه هم این متن را بزرگان دین در کتابهایشان نقل کردند. ارسله علی حین فترت من الرسل, خداوند زمانی پیغمبر را مبعوث به رسالت کرد که رابطه کره زمین با نبوت انبیا قطع بود. خب قطع رابطه انسان با نبوت چه زیانی دارد؟ چه ضرری دارد؟ انسان که عقل دارد علم دارد در نبود انبیا مگر عقل او و علم او قدرت راهنمایی او را به یک زندگی سالم, به یک اخلاق پاک, به یک اعتقاد صحیح, به یک عمل درست ندارد اگر داشت وضع جوامع بریدهی از انبیا الهی و به ویژه وضع جوامع فعلی غرب و بسیاری از جوامع, غرق در فساد نبود فساد در فکر, فساد در اقتصاد, فساد در سیاست, فساد در نظام خانواده. جوابی بهتر از این نیست در نبود انبیا در بیارتباط بودن انسان با انبیا اگر عقل اگر علم قدرت یک هدایتگری کاملی را داشت نباید اینگونه بود ولی اینگونه هست چرا؟ چون در علوم ثابت شده که عقلی که انسان از آن برخوردار است در عین ارزش والایی که دارد اهمیتی که دارد عقل جزئی است یعنی نورافکنی نیست که قطار فکر را, قطار اخلاق را, قطار روحیات را, قطار اعمال را به منزل برساند. بسیار عالی است عقل ولی عقل جزئی است علم بسیار عالی است اما ملاحظه میفرمایید که در کره زمین علم لحظه به لحظه در تغییر است. خب آن حقیقتی که در تغییر است چگونه میتواند انسان را به تمام مسائل اخلاقی ثابت اعمال درست ثابت روش درست ثابت هدایت کند البته در این زمینه من کاری به علوم صنعتی و علوم پزشکی ندارم آن علومی که میگویم ما خودمان عهدهدار تربیت انسان میشویم عهدهدار راهنمایی انسان میشویم.
فلسفه تربیت را ساختمانش را خودمان میسازیم کی؟ الان که میلیونها سال است نزدیکترین زمانش زمان فلاسفه یونان است زمان فلاسفه فلوطین فلسفه فلوطین در اسکندریه است و چرا تا حالا این علمی که ادعا میشود عهدهدار تربیت و ادب انسانهای کره زمین نشده؟ این ضرر نبود انبیا در زندگی است جالب این است که خداوند متعال میفرماید انسان بدون نبوت یک میت است کجای قرآن؟ سوره مبارکه انفال. اما یک میتی است که بدن زنده است بدن در حرکت است بدن میخورد بدن میپوشد بدن میخوابد بدن ازدواج میکند اما این بدن نور ندارد روح این بدن ادب ندارد قلب این بدن آلوده به عقاید فاسد است بدون نبوت انسان میت است.
فرصتی نیست من برایتان سفرهایی که در کشورهای مختلف داشتم یادداشت برداریهایی که کردم برایتان عرض کنم که بدون نبوت وضع بشر چیست. برادرانم خواهرانم حدود یک میلیارد شبه قاره هند جمعیت دارد این جمعیت بدنه عظیمیش عالم است عاقل است باسواد است دیوانه نیستند بیعقل هم نیستند دلیلش هم دانشگاههای هند است اختراعات هند است پیشرفتهای عظیم صنعتی هند است اما این هند الان الانی که شما اینجا تشریف دارید با داشتن عقل و با داشتن علم بدنه عظیمیش محور تقدس در حیاتشان گاو است. کسی اجازه ندارد گاو را بکشد اگر یک گاوی بیاید روی باند فرودگاه بنشیند برج اجازه نمیدهد هواپیما بنشیند تا خودش بلند شود برود, رئیس جمهور قبل هند نه اینی که الان هست دانشگاهی, عالم, عاقل, باسواد, رای آورده, حاکم بر یک میلیارد جمعیت عکسش را من دارم در روزنامههای قبل هم میتوانید ببینید جست و جو هم میتوانید در سایتها در گوگل بکنید بیاوردش این رهبر یک میلیارد جمعیت است درس خوانده عاقل عالم همیشه یک لیوان تمیز در جیبش بود در بیست و چهار ساعته سه بار تا چهار بار یک گاو هر کجا مشغول ادرار کردن میشد لیوان را پر میکرد و همانجا سر میکشید. مگر عقل ندارد مگر علم ندارد؟
یک بدنهی هند گرایش کامل به قداست گاو دارند منهای آئین گاو پرستی در هندوستان پانزده میلیون دین وجود دارد. چطوری این بشر میتواند متحد با هم باشد پانزده میلیون دین کدامش را من برایتان بگویم من با هند کاملا آشنا هستم کدامش را بگویم؟ مثلا یک دینش این است الان را میگویم این برای قبل از نبوت پیغمبر نیست الان را میگویم که در روزنامهها هم نوشتند الان یک دین در هند به مردمش تحمیل کرده این عقیده را که اگر سالی یک بار یک دختر هجده ساله را آرایش کنند مثل یک عروس ببرند بت خانه بخوابانند جلوی بت کامل سرش را از بدن جدا کنند آن سال باران زیاد میشود. چه ارتباطی بین باران و کشتن یک دختر بیگناه است؟
ولی دارند میکنند دختر بیست ساله را هجده ساله را شوهر میدهند شوهر جوان زیبای پولدار متوسط بیپول بعد از شش ماه, بعد از هشت ماه, بعد از دو سال یا سکته میکند میمیرد یا سرطان میگیرد میمیرد عروس را میآورند کنار جنازه شوهر میخوابانند هر دو را با هم طناب پیچ میکنند کنار رودخانه بنارس میسوزانند خاکستر دوتا را میریزند در آب میگویند اینها چون یک سال بیشتر عروسی نکرده بودند روحشان آنجا با همدیگر باشد. عروس زنده را, و موارد دیگر.
اروپا و امریکا هم الان به جای گرایش به نبوت دلار پرستند تمام زندگی اروپا نظام داده با دلار است دلار فقط. اگر ببیند دلارش دارد کم میشود کارخانههای اسلحه و هواپیماهای جنگی, موشکها, هلی کوپترها دارد در انبارها پر میشود و رکود در فروش است میآید یک گوشه دنیا آذربایجان و ارمنستان, ایران و صدام, کره شمالی و کره جنوبی, پاکستان و هند را در مساله کشمیر به جان همدیگر میاندازد فقط برای فروش دلار برای اسلحه. این بشر مرده عبارت زیباترش بشر بیعاطفه, بشر بیرحم, بشر بینظم, بشر گاو پرست, بشر دلار پرست, بشر علم پرست, بشر دنیا پرست. شما سیستمهای اقتصادی جهان را ببینید چه میکنند, سیستمهای سیاسی جهان را ببینید چه میکنند! سیستمهای اخلاقی فعلی جهان را ببینید چه میکنند! يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ ﴿الأنفال ، 24﴾ مردهها دعوت خدا و پیغمبر را جواب بدهید خدا و پیغمبر هیچ هدفی جز زنده کردن شما ندارند میخواهند شما حیات اخلاقی پیدا کنید حیات عملی پیدا کنید حیات عاطفی و روحی پیدا کنید حیات قلبی و عقلی پیدا کنید بدون پیغمبر من همهتان میت هستید.
حالا اینجا نمیدانم کدام زوایای کار پیغمبر را بگویم در مسجد نشسته بود حسن و حسین دو طرف زانویش نشسته بودند گاهی که با مردم حرف میزد دوتایشان را آرام میبوسید یک عربی که تازه وارد بود به حضرت گفت این دوتا چه کسانی هستند؟ گفت نوهام هستند گفت یعنی بچههای مستقیم خودت نیستند؟ فرمود نه من یک دختر دارم شوهر دادم این دوتا بچه برای آن دخترند. گفت خیلی عجیب است دوتا فرزندی که با واسطه به شما میرسند با یک حالی خم میشوی صورتشان را میبوسی من تا الان یک دانه بچهام را نبوسیدم. این قاعده را آنجا فرمودند که یک قاعده کلی جامع و فراگیر است چقدر این قاعده زیباست پیغمبر بدون اینکه عصبانی شوند چون اهل عصبانیت نبودند خیلی نرم به این عرب فرمودند ارحم ترحم مهربانی کن تا با تو مهربانی کنند. خیلی حرف است یعنی جناب عرب توقع مهربانی از خدا داری, توقع مهربانی از عالم طبیعت داری, توقع مهربانی از مردم داری, مهربانی کن در مهربانی کردن خدا به تو مهربانی میکند مردم به تو مهربانی میکنند طبیعت به تو مهربانی میکند مهربانی کن چرا دائما در اخبار میگویند کره زمین یک درجه گرم شده؟ این گرمای خارج از نظام زمین این زیانها را ایجاد کرده لایه اوزون سوراخ شده چون در اروپا در امریکا در کشورهای شرقی از بس که با طبیعت نامهربانی کردند هوای کره زمین را آلوده کردند باعث شدند انواع آفتهای جدید برای باغها و گیاهان درست شود دائم دارند میلیونها تن دود در هوا میریزند خب طبیعت هم نامهربان شد. والا قبلا نامهربان نبود طبیعت قبلا مهرورز به فرزندانش بود اما فرزندانش بیمهری کردند آن هم دارد بیمهری میکند اگر این درجه حرارت دو شود اگر سه شود آن وقت نظام بادها نظام طوفانها نظام آبها نظام گیاهان نظام سرسبزیها همه به هم میریزد. آن وقت یک روزی میرسد که بشر خودش باید بنشیند آماده نابودی شود این قاعده نبوت.
ارحم ترحم, با همه مهربان باش تا همه به تو مهربان باشند با همه. خودش مهربانیهای عجیبی داشت خب من یک جمله جالبی برایتان بگویم سال شصت و چهار, شصت و پنج من سیتا سخنرانی داشتم درباره نظام خانواده در اسلام از بله برون داماد و عروس تا ارثشان یعنی بله برون و بعد زن و شوهر شدن و بعد بچهدار شدن و بعد نام گذاری و بعد شیر و بعد اقتصاد خانواده و اخلاق خانواده و حقوق زن بر شوهر حقوق شوهر بر زن حقوق کودکان بر پدران مادران حقوق مادران و پدران بر اولاد میرود تا پایان کار زندگی که پدر و مادر از دنیا میروند وظائف اولاد بعد از مرگ پدر و مادر کتاب تمام میشود میشود سی بحث.
یک جوانی یک روز آمد پیش من تمام اینها را از نوار درآورده بود گفت به من اجازه بدهید من انتشاراتی دارم چاپش کنم گفتم چاپ کن. تا سال نود و چهار این کتاب حدود سی و پنج بار چاپ شده به هفت زبان دنیا هم منتشر شده در هند, در پاکستان, در کشورهای عربی, روسی, ترکی استانبولی, انگلیسی. خیلی اتفاق افتاده من در هواپیما بودم البته لباس نداشتم لباسم در ساک بود میدیدم دوتا جوان یک خانم یک مرد به زبان خودشان یا ترکی یا روسی یا عربی دارند این کتاب را در هواپیما میخوانند.
برای انگلیسی کردنش یک خانمی را انتخاب کرد انتشاراتی به نام خانم مرگان اهل امریکا, در زبان فارسی اینقدر این خانم مسلط بود که فکر میکردید این بچه میدان شوش و میدان مولوی تهران است. زبان فارسی را هم دانشگاه دیده بود این کتاب را فارسیاش را به او دادند گفتند قیمتش هم هرچه میشود مهم نیست این را انگلیسیاش کن. ایشان مشغول شد در امریکا بنا بود ترجمه کند پست کند ایران, من پیغام دادم به وسیله انتشاراتی که اگر میبینی این کتاب ششصد صفحه است زیاد است خلاصهگیری کن مثلا در دویست صفحه چاپش کن اسلام را دارم میگویم نبوت پیغمبر را. خانم مرگان گفت من یک خط این کتاب را نمیتوانم حذف کنم این کتاب تمام فکر من را عوض کرده و مشغولیت درونی به من داده چون در این کتاب از قول پیغمبر شما با آدرس که در چه کتابی است نوشته شده پدر مادر وقتی بچهشان را بغل میگیرند میبوسند بوسیدنشان در پروندهشان عبادت نوشته میشود میگفت من دارم از این دین دیوانه میشوم. چه میگوید دین؟ یعنی چه؟ این چه ارتباط عاطفی است که پیغمبر شما زنده کرده! این چه ارتباط محبتی و عاشقانهای است که پیغمبر شما زنده کرده! بقیه کتاب این چه حقوقی است که هزار و پانصد سال قبل پیغمبر برای شوهر به عهده زن, زن به عهده شوهر قرار داده ما نداریم نه مساویاش را داریم نه بالاترش را. بالاخره هم عزیزانم این خانم شیعه شد با همسرش آمد ایران رفت مشهد یک سال کنار حرم حضرت رضا زندگی کرد و دوباره برگشت امریکا, این یک قانون نبوت است ارحم ترحم, یک خط هم نمیشود مهربان باش تا به تو مهربانی کنند یعنی اگر مهر میخواهی, اگر محبت میخواهی, از خدا اگر مهربانی میخواهی, از طبیعت اگر مهربانی میخواهی, از زن و بچهات و از مردم عشقی باش نرم باش مهرورز باش با محبت باش زن و بچه پیغمبر میگویند در روایات است از خانه که میرفت بیرون میدانستیم این مسئولیت هدایت جامعه را دارد باید میرفت اما دل ما تنگ بود تا به خانه برگردد. اینقدر با محبت بود اینقدر مهربان بود اولا نوشتند هر وقت زهرا را نمیدید یک روز, میآمد در خانه زهرا در میزد فاطمه من کارم زیاد است فقط میخواهم ببینمت دوتا بچه را بیاور من بغل کنم ببوسم علی را بگو بیاید من نگاهش کنم بروم. هر وقت زهرا آمد خانهاش یا خودش رفت خانه زهرا درس است دیگر درس نیست؟ در سوره احزاب میگوید لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ﴿الأحزاب ، 21﴾ پیغمبر برای همهتان در همه چیز سرمشق خوبی است اگر میآمد خانه زهرا اگر زهرا میآمد خانهاش این عقل کل این علم این عاطفه این بصیرت این دانش این نمونه بندگی خم میشد دست زهرا را میبوسید یعنی اینگونه با دخترانتان رفتار کنید شوهرش دادی رفته خداحافظ, این رسم نبوت نیست که من بچهام را شوهر دادم هیچ خبری از او نمیگیرم این رسم نیست که من دخترم را شوهر دادم حالا کار دامادم لب پاشوره خورده هیچ کمکی با مهربانی و عاطفه به بچهام نکنم نروم ببینم کمبودش چیست میتوانند گوشت بخرند, میتوانند لباس بخرند, میتوانند پول آب و برق و گاز را بدهند, میتوانند پول مدرسه بچهشان را بدهند این وظیفه است این مسئولیت است هر وقت میآمد خانه فاطمه حسن و حسین را سوار دوشش میکرد میگفت زهرا جان من دوتایی را میبرم بگردانمشان ببرم مسجد فاطمه من الان یک خرده وقت دارم چهار دست و پا میشوم این دوتا بچه را بگذار روی کول من در اتاق اینها را بگردانم. ما با نوههایمان این کارها را داریم؟ یا خستهاید, یا کسلید؟
این قطعه امیرالمومنین را نمیتوانم همهاش را بخوانم و همهاش را بگویم. بروم در مهرورزی پیغمبر الله اکبر, اگر روز عید نبود از شوق و ذوق پیغمبر زار زار گریه میکردم گریه شوق گریه ذوق نه گریه مصیبت خوانی, من مدینه بیرون مدینه به هوایی خوردم که به مرگ نزدیک شدم نمیدانم شصت درجه, پنجاه و هشت درجه بالای چند فرسخ رسول خدا با پنج ششتا از اصحاب داشتند به یک مقصدی میرفتند پیغمبر را میگویم پیغمبر, کاری که من که نمیگویم من نمیکنم من میکنم من از این کارها زیاد کردم فقط و فقط برای تاسي به پیغمبر فقط, اما ثروتمندان, عالمان, دانشمندان, دانشگاهیان چندتایشان سیاست مداران چندتایشان این کارها را میکنند؟ ما اگر از پیغمبر نشانه نداشته باشیم واقعا اهل پیغمبریم؟
رسیدند به یک پیرزنی از شدت گرما صورت سیاه شده چروکیده شده یک مقدار کمرش خم شده یک طنابی به دسته یک سطلی بسته بود پیرزن میخواست بیاندازد در چاههای همان بیابانها هم مثل منطقه بدر که چاه آب دارد خب میدانید مکه و مدینه فاصلهشان با دریای جده زیاد نیست زیر عربستان نفت و آب موج میزند البته نفتش را اسرائیل و امریکا میبرد آبش هم راکد است دولت به کل به دهاتهای عربستان نگاه بیگانه دارد هیچ کاری نمیکند مکه و مدینه نه لوله کشی آب دارد نه لوله کشی گاز, الان هم ندارد.
پیرزن هنوز سطل را نیانداخته در چاه پیغمبر رسیدند لحن کلام, مادرم حرف زدنش هم روی موج محبت بود مادرم بلند بلند هم حرف نزد تا شصت و سه سال که از دنیا رفت اصلا بلند بلند حرف نزد مادرم به من فرجه میدهی این سطل را بیاندازم در آب آب را من بکشم نمیشناخت که پیغمبر است برایش هم خیلی جالب بود چون چنین کارهایی عربها نمیکردند هنوز اسلام ریشه ندوانده بود در دل مردم, وَ لَمّٰا يَدْخُلِ اَلْإِيمٰانُ فِي قُلُوبِكُمْ(حجرات 14) یک نگاهی به پیغمبر کرد گفت اگر این کار را بکنی که دعایت میکنم یادمه پیرزن گفت به پدر و مادرت دعا میکنم پیغمبر می فرماید یک جوری با مردم رفتار کنید که مردم به پدر و مادرتان فحش ندهند پدرتان را قیامت خدا درمیآورد پدر و مادر را در معرض فحش مردم قرار نده به گونهای با مردم رفتار کنید که مردم بگویند خدا پدر و مادرش را رحمت کند برنگردند بگویند لعنت به پدر و مادرت. مهر, محبت, عشق ورزی دعا میکنم به پدر و مادرت فرمود بده به من سطل مشک انداختند ته چاه یک ربعی معطل شدند این مشک را ته چاه این طرف و آن طرف کردند تا آب از گلوی مشک رفت و سنگین شد و پر شد و کشید بالا خب در این هوای گرم مشک سنگین عرق میکند آدم خیس شده بود بند گلوی مشک را بست کجا میخواهی ببری مادر؟ گفت آن دو سه تا چادر برای من و سه تا بچه هام است ما یک تعدادی گوسفند و شتر داریم شغلمان هم همین است بچهها روزها میروند صحرا من هم میآیم آب میکشم میبرم برای غذا برای کارهای دیگر خب فرمود من تا دم خیمهات آب را میآورم در راه دارند میروند عرق همینطوری بدن پیغمبر را گرفته من منظورم فقط این یک کلمهاش است اینجاست که میگویم اگر روز عید نبود های های گریه میکردم من خیلی آدم نازک دلی هستم به این خاطر حوصله زن و بچه داری و نوه داریم صد است
در راه اصحاب که چهار پنجتا بودند گفتند آقا بار سنگین است آب سنگین است شما هم بند این مشک را به دوش انداختید هم فشار به دوشتان به کمرتان میآورد این را بدهید ما تا دم چادر بیاوریم پیرزن هم فاصله دارد با پیغمبر یک نگاهی به اینها کرد فرمود من من دوست دارم بار امتم را خودم به دوش بکشم مشک را آورد از آن طرف دو سه سال بود این پیرزن به این سهتا بچه التماس میکرد یک بار من را ببرید مدینه من فقط یک بار چهره پیغمبررا ببینم هی میگفتند زمستان است تابستان است گوسفندها کار دارند نرسیده بود مشک را گذاشت گفت که عرب زحمت کشیدی خدا پدر و مادرت را رحمت کند بیا بنشین یک ظرف شیر برایت بیاورم فرمود نه کار دارم میخواهم بروم ده پانزده قدم که دور شد پیغمبر بچهها رسیدند مادر گفت که آن آقایی که لباسش از همه کهنهتر است امروز او آب کشید آورد بروید یک تشکر از او بکنید. بچهها دویدند دیدند آن کسی که امروز آب خانه را کشیده پیغمبر است همینطوری مات زده گفتند آقا نرو اگر این مادر ما بفهمد که تو بودی دق میکند این دو سه سال است هی به ما التماس میکند ما ببریمش مدینه شما را ببیند برگردید فرمود باشد برمیگردم برگشت. بچه ها آمدند به مادر گفتند نفهمیدی این چه کسی بود؟ گفت نه آدم خوبی بود با اخلاق بود گفتند مادر این همینی است که سه سال است آرزو میکنی چهرهاش را ببینی مادر
ارحم ترحم,
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنبياء، 107﴾ اینقدر مایه مهر و محبت به تو دادم که اگر خرج تمام جهانیان کنی کم نیاوری این مهربانی است این مهر است این مهرورزی است
حرفم تمام یک کلمه شد یک صفحه نشد خدایا به حقیقت پیغمبر ما را در ایمان و اخلاق و عمل همراه و همسفر پیغمبر قرار بده خدایا ما را به گونهای قرار بده که از خودت از طبیعت از زن و بچهمان از مردم کم نگذاریم, خدایا دنیا و آخرت ما را دنیا و آخرت انبیا قرار بده, خدایا به حقیقتت گذشتگان ما پدرانمان مادرانمان عمههایمان داییهایمان خالههایمان عروسهایشان بچههایشان معلمینمان را استادهای درسمان را مردمی که در کوچه و بازار با ما سلام علیک کردند و از دنیا رفتند شهدایمان را به حقیقتت اگر در برزخ گرفتارند به آبروی پیغمبر همهشان را نجات بده, خدایا ما یک دانه دعا هم نیاز داریم دوتا هم نه! آدمهای طمع کاری نیستیم یک دانه دعا بیشتر هم نه الان به لطفت به عنایتت این فرمان را بر امام زمان واجب کن واجب کن ما هم گدایی داریم میکنیم فرمان که کاری ندارد به ولی امر بگویی این کار را بکند خدایا در همین لحظه وجود مبارک امام زمان را دعاگوی ما زن و بچههای ما نسل ما تا قیامت قرار بده, دعای او را در حق همهمان مستجاب بگردان, خدایا ما را غیر این عباداتی که داریم خادم عاشق بندگانت قرار بده, خدایا ما را هزینه کننده مهر و محبت و عشق قرار بد
✨﷽✨
🔹تاثير ظلم به حيوان 🔹
.
✍استاد فاطمی نیا:ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ:
ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ
روزي پيرزني خدمت ايشان رسيد و ﮔﻔﺖ:
پسر جواني دارم كه مريض است و پزشكان از درمانش نااميد هستند؛ براي شفايش چكار كنيم؟
ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ.
ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: نميشود كاري کرد!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟
شيخ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ سر بریده است.
ﻭ به خاطر اين ظلم ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪه نمي ماند! پسر شما دل حيواني را سوزانده و آن مادر هم آه كشيده است!
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ جوان ﺩﻝ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍند ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ،که متاسفانه در جامعه دیده میشود که بعضا چه کسانی چه ظلم هایی به حیوانات میکنند حتی قصاب ها بعضا اصلا توجه ندارند و حیوان مادر را جلوی بچه اش سر میبردند حتی سفارش شده حیوانات را جلوی یکدیگر هم سر نبرید مثلا ایام محرم که قربانی زیاد میشود کنار هم در معرض دید یکدیگر حیوانات را سر میبرند که کار درستی نیست باید جلوی چشم هایشان را بگیرند یا یکی یکی ذبح کنند طوری که نبینند
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ!
ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ؟
ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ باشید....
🌙 ماه رجب، ماه عبادت و بندگی
🔸روایت شده: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله هنگامی که هلال ماه رجب را میدید میگفت:
🤲🏻 اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَی الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَ لا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.
خدایا برای ما در ماه رجب و شعبان برکت قرار ده، و ما را به ماه رمضان برسان، و بر روزه رمضان و بیداری شب و نگهداری زبان و فروبستن چشم کمک فرما، و بهره ما را از ماه رمضان، گرسنگی و تشنگی قرار مده.
🔹از جمله اعمال شب و روز اول ماه رجب: زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام است
(شایسته است مومنین در چنین شب و روزی از نزدیک یا از راه دور با یکی از زیارتنامه ها حضرت را زیارت کنند و سلامی به محضر ایشان عرض کنند)
🔹غسل در شب و روز اول سفارش شده است
(از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روایت شده: هرکه ماه رجب را درک کند، و در اوّل و وسط و آخر آن غسل کند پس از انجام آن مانند روزی که از مادر متولد شده بود از گناهان خود بیرون آمده و پاک میشود.)
🔹 در روایات چند نماز برای شب اول وارد شده است، از جمله:
پس از نماز عشاء دو رکعت نماز به جای آورد به این صورت که در رکعت اوّل پس از سوره «حمد» یک مرتبه سوره «انشراح» و سه بار سوره «توحید» را بخواند و در رکعت دوّم سوره «حمد» و سورههای «انشراح» و«توحید» و«فلق»و «ناس»را هرکدام یک بار بخواند، و هنگامی که سلام نماز را داد سی مرتبه بگوید: «لا اله الاّ اللّه» و سی مرتبه صلوات فرستد، تا حق تعالی همانند روزی که از مادر متولدّ شده، گناهان او را بیامرزد و پاکش نماید.
🔹از حضرت جواد علیه السّلام روایت شده که مستحبّ است این دعا را در شب اوّل رجب بعد از نماز عشاء بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ مَلِکٌ وَ أَنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ مُقْتَدِرٌ وَ أَنَّکَ مَا تَشَاءُ مِنْ أَمْرٍ یَکُونُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا مُحَمَّدُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللَّهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی لِیُنْجِحَ [لِی ] بِکَ طَلِبَتِی اللَّهُمَّ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَنْجِحْ طَلِبَتِی سپس حاجتت را از خدا بخواهند
🔹روزه روز اول بسیار سفارش شده است.
(روایت شده هرکه در این روز روزه بدارد، آتش دوزخ به فاصله یک سال راه از او دور میشود.)
🔹 نماز سلمان، نیز در اول و وسط و آخر ماه سفارش شده است.
🤲🏻 از همه شما التماس دعا داریم.
📚 برای دیدن اعمال ماه رجب به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه کنید
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وجود مقدس امام هادی علیه السلام دومین امامی است که در کودکی به امامت رسید و در جوانی حدود چهل، چهل و دو سال داشتند که در شهر سامرا به شهادت رسیدند.
از وجود مقدس امام هادی علیه السلام آثاری به ما رسیده که یکی از آنها همین زیارت جامعه ی کبیره است که در همه ی حرم ها خوانده می شود و شناخت نامه ی ائمه است.
معرفی سجایا و صفات و ویژگی های ائمه ی اطهار است. اثر دیگری که از امام هادی رسیده زیارت غدیر است. خوب است در مفاتیح یک بار به زیارت غدیر امام هادی را ببینید. زیارتی که روز عید غدیر خود امام درکنار حرم جدشان امیرالمومنین قرائت کردند و من ندیده ام در زیارات امیرالمومنین زیارتی به این جامعی و کاملی که یک دوره استدلال بر امامت و ولایت و استناد به آیات قرآن کریم در مسئله ی امامت و ولایت امیر المومنین علیه السلام است.
من ابتدا یک فراز کوتاهی را از جامعه ی کبیره خدمتتان عرض می کنم و دو سه تا داستان به مناسبت این فراز از زندگی امام هادی می گویم، بعد ان شاالله یک اشاره ای خواهم کرد در بخش دوم عرائضم به وضعیت دوران امام هادی و حوادث و وقایعی که در زمان ایشان بود.
عزیزان من در اواخر زیارت جامعه این جمله را می گوییم:
💠إنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ
هرجا که صحبت از خیر و خوبی و نیکی باشد.
💠كنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه
اهل بیت ما هرکجا صحبت از خیر و نیکی و خوبی باشد شما اول خیرید، اصل خیرید، فرع خیرید، آخر خیرید، معدن خیرید و نهایت خیرید، این یعنی چه؟ شما عزیزان ببینید، قرآن می فرماید:
کار خیر یک ذره اش هم می ماند،کار شر هم یک ذره اش اثرش را نشان می دهد.
💠و مَن یَعمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ
📌خیر یعنی چه؟
🔷خیر یعنی نیکی. حالا یک وقت این نیکی به مردم است، یک وقت به زن و بچه است. یک وقت به خود آدم است.
📌خیِر به چه کسی می گویند؟
🔷خیِر به کسی می گویند که همیشه می گردد تا کار خوب انجام بدهد، حرف خوب بزند، مطلب خوب بنویسد، جلسه ی خوب بگیرد، بار از رو دوش مردم بردارد، به خودش خیر برساند.
به عبارت دیگر خیر رسانی سجیه اش واخلاقش و روشش است.
📝قرآن کریم می فرماید مردم چند دسته اند:
♦️۱: أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ
بعضی از کار خیر بدشان می آید، خوب اینها را می گویند: أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ .
شوح با ح جیمی به این معنا است:
یعنی کسانی که بخل دارند به کارخیر تا یک جایی صحبت از خیر می شود سرشان را پایین می اندازند، تا یک جایی صحبت از نیکی و خدمت می شود راهش را می کشد و می رود، خوب این یه قسم آدم است، بعضی ها این طور هستند.
دسته ی دوم بدتر است ، قرآن می فرماید:
♦️۲:مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ
نه از خیر بدش می آید، جلو دیگران هم می گیرد. مناع در سوره ی قلم است. یعنی کسانی که مانع کار خیر است. خودش که مسجد نمی رود شما را هم نمی گذارد بروید، خودش که پول نمی دهد به فقرا دست شما را هم می گیرد آقا کمک نکن، اینها را می گویند ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ. نه خودش زیارت نمی رود شما را هم نمی گذارد، نه خودش مسجد نمی رود شما را هم نمی گذارد و امان از آدم هایی که مناع خیرن .
📝خدا به پیغمبرش درسوره ی قلم نگاه کنید می گوید:
پیغمبر حرف نه گروه را گوش نده دنباله رو نه گروه نباش.
💠لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ هَمَّازٍ
حالا من نه تا را نمی خواهم بگویم قرآن نگاه کنید سوره ی قلم است.
یکی این است : مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ. پیغمبر یکی از آن هایی که مواظب باش در زندگی دنبالشان نروید و اینها تاثیر نگذارند در زندگی، کسانی اند که مانع خیراند.
آن وقت آدمها قیامت می فهمند می گویند کاش با اینها رفیق نمی شدیم.
قرآن می گوید: هر گروهی که وارد جهنم می شود این جور آدم ها را لعنت می کند، می گوید تو ما را بیچاره کرده ای، تو ما را بد کردی.
مثل شیطان دیگر، شیطان خودش مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ خودش سجده نکرد آدم ابوالبشر هم تحریک کرد، خودش خلاف کرد مردم هم می گوید خلاف کنید.
اما دسته ی سوم خوب دقت کنید قرآن می فرماید:
♦️۳: يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ
می دوند دنبال کار خیر. یسارعون از سرعت می آید.
حضرت زکریا را خدا در قرآن می خواهد معرفی کند و یحیی را می فرماید:
💠كانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ
می دویدند دنبال خیر.
اصلا دیدید آقا بعضی ها سفره می اندازی بلند می شوند کمک می کنند، عروسی است کمک می کند، عزا است کمک می کند، تشییع جنازه است، اصلا می گویند فلانی دستش به خیر است.
بعضی ها این طوری اند می گویند دستش اصلا نمی تواند بنشیند نمی تواند مخدوم باشد همش می خواهد خادم باشد. این جور آدم ها را خدا خیلی دوست دارد. آقا می دانید بعضی از ماها خیر رسانی مان قرضی است، مهمانی داریم می گوییم خُب فلانی را هم بگوییم پسر برا
درمان است، دایی مان است می گوید نه چند بار تا حالا ما را دعوت کرده است که دعوتش کنیم.
اگر دعوتت کرده، دعوتش کنید می شود بده بستون. بهتون گفته است به او می گویید. چند بار خانه ام آمده که خانه اش بروم. آقا می روید مکه یک زنگ بزنید با او خدا حافظی کنید. مگر رفت مکه با من خدا حافظی کرد که من با او خدا حافظی کنم.
خیلی این روحیه بد است که قرضی کنیم، بده بستونی کنیم. آقا فلانی را هم درلیست بنویسید، چون ما را دعوت کرد. فلانی را هم به او سوغات بدهیم چون جای خالی آورد، چون کادو آورد این که شد بده بستون، نان قرضی و لذا در روایات، در توصیه ها داریم وقتی می روید حرم آن هایی که به شما نگفتند دعا کنید، نگفته اصلا یک کسی به شما نگفت آن ها را دعا کنید.
مالک اشتر آن کسی که به چهره اش آشغال پرتاب کرده بود او را دعا می کرد این است این خیلی مهم است خیر رسانی معنایش این است .آن کسی که دعوت نکرده دعوت کردید، آن کسی که نگفته، گفتید. خیر این طور است قرضی کار نمی کند بده بستونی کار نمی کند.
قرآن می گوید:
💠فاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ
سبقت بگیرید به خیر بشتابید برد با شما است به نفع شما است. عزیزان من ائمه ما این طور بودند إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ.
حالا دیدید معنای این عبارت چه است. إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ هر کجا صحبت از خوبی بود، كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ ، اصل و فرع و منتهاه و معدن خیر شما هستید.
📚من سه تا داستان خدمت شما می گویم از آقایم امام هادی ببینید خیر رسانی یعنی چه؟
📝این سه داستانی که می گویم خیر رسانی به افراد غیر شیعه است، غیر مسلمان است، افرادی که پیرو امام نیست امام را قبول ندارد اما متوسل شده
♦️۱: یونس ابن یعقوب
مسیحی است در بغداد زندگی می کند اصلا کاری با اسلام ندارد نه پیغمبر را قبول دارد، نه قرآن را قبول دارد، مسیحی است. ایشان متوکل عباسی که بسیار خبیث بوده متوکل در میان خلفای عباسی منع زیارت امیرالمومنین کرد، منع زیارت ابا عبدالله کرد، امام هادی را درجوانی کشاند به سامرا و آنجا تبعید کرد. خیلی جنایت کرده متوکل درمیان خلفای عباسی می گویند کافرترینشان متوکل عباسی است، پسرش منتصر این طور نبود. منتصر وقتی آمد سرکار خیلی میدان داد ولی خوب کم بود حکومتش چند ماه بیشتر نبود، ولی متوکل عباسی دیگر شمشیر را از رو بسته بود خیلی راحت آدم می کشت کسی را احضار می کرد حکم قتل بود یا زندان بود. یونس ابن یعقوب را احضار کرد خیلی ترسید. همسایه اش که از پیروان امام هادی است می گوید یونس آمد پیش من گفت می شود من یک چیزی نذر امام هادی کنم بلکه متوکل کاری به من نداشته باشد آقا مسیحی ام ، می توانم برای امام هادی نذر کنم، چه اشکالی دارد. صد دینار نذر امام هادی کرد بلند شد آمد سامرا با مرکب خودش گفت چه خوب است اول نذرم را ادا کنم. گرچه شما می دانید نذر از نظر شرعی وقتی که تحقق پیدا کند آدم ادا می کند، ولی من قبل از این که تحقق پیدا کند من این نذرم را ادا کنم، این پولی که گفتم ادا کنم. خانه ی امام هادی کجا است، بلد نیست. مرکبش را رها کرد در کوچه های سامرا دید در یک خانه ایستاد، مرکب ایستاد در یک خانه، آقایی در را باز کرد گفت: یونس ابن یعقوب خوش آمدید درست آمدید، گفتم عجب این دوتا علامت، مرکب این جا ایستاد، این هم اسم من را گفت، من را دعوت کرد داخل خانه گفت نذرت را بده قبول است، صد دینار را از من گرفت داد خدمت امام هادی علیه السلام. من هم خدمت آقا رسیدم آقا فرمود:
مردم فکر می کنند ما فقط به شیعیانمان خیر می رسانیم، فقط به درد شیعیانمان می رسیم نه حتی غیر معتقدین به ما هم به ما متوسل شوند کارشان را راه می اندازیم. یونس ابن یعقوب برو خیالت راحت باشد هیچ کاری با تو ندارد متوکل. رفت البته شیعه هم نشد، مسلمان هم نشد. همین آخر هست خیلی ها هستند الان من می شناسم حتی من افرادی می شناسم مسیحی اند عاشورا غذا می دهند برای امام حسین و مریض داشته، شفا گرفته، به هر حال مسلمان نشده است،حالا توفیق اسلام یک چیز دیگری است گاهی بعضی ها آثار را می بینند اما توفیق پیدا نمی کند، ولی پسرش شد مسلمان. گاهی آقا در نسل آدم است. امام سجاد فرمود : پدرم امام حسین روز عاشورا شمشیرش که می رفت بالا بعضی ها را نمی کشت از دشمن می آمد جلو شمشیر را می گرفت رد می شد فرمود علتش این بود در نسل اینها پیرو اهل بیت بود در نسل اینها ،گاهی اتفاق افتاده، مثلا اوتبه از کسانی است که در بدر با پیغمبر اکرم جنگیده و به درک فاصل شده است ،اما پسرش محمد ابن اوتبه پیرو خاص امیرالمومنین است و آقا می فرمود : من سه تا محمد نام را دوست دارم که یکی از آن ها همین محمد ابن اوتبه است، یکی محمد ابن ابی بکر است و نمونه های متعدد داریم، حنظله غسيل الملائكه بابایش بسیار آدم بدی بود و نمونه های دیگر. می گوید پسر این مسلمان شد. گاهی یک کار خیر در نسل آدم اثر دارد. لقمه ی حلال به خانه ببرید. ببینید م