آیة اللّه سید مصطفی خوانساری
از روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد میخواست گریه کند،
آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم.
عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمیآید. من به ایشان اطلاع میدهم که آقا فردا صبح به منزل شما میآیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم،
دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید،
از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و..» شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است..»
باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید،
مرا عفو کنید.»
(٢٢) [1]
آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام میگذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد میداد.
با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد،
در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.
۱۰- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ .
حکمت نهج البلاغه
شرح و تفسیر
روش معاشرت با مردم
مى دانيم اسلام دينى اجتماعى است و آيات قرآن و روايات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است
و روايات متواترى در اين باره در منابع حديث وارد شده.
کلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز ناظر به همين معناست مى فرمايد:
«آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک ريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند»;
(خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ).
اشاره به اين که پيوند محبت و دوستى را از طريق برخورد خوب و نيکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنيد که شما را به منزله نزديک ترين عزيزان خود بدانند;
هرگاه از دست برويد جاى شما در ميان آنها خالى باشد;
ولى در دل همواره از شما ياد کنند و بر
عواطف و محبت هايى که نسبت به آنها داشتيد اشک بريزند
و در حال حيات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند.
در واقع امام(عليه السلام) در اينجا مسئله محبت و نيکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بيان فرموده است،
زيرا اشک ريختن بعد از مرگ و عشق ورزيدن در حال حيات از لوازم قطعى محبت با مردم است.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرمايد:
«أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً;
با کسى که همنشين توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».
در حديث ديگرى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم:
«صاحِبِ الاْخْوانَ بِالاْحْسانِ وَتَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ;
با برادران نيکى کن و گناهانشان را ببخش».
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
«إِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَمُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه;
آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفيقش رفاقت نداشته باشد از ما نيست».
اين دستورات که نمونه هاى فراوان ديگرى نيز در روايات دارد بر خلاف چيزى است که در دنياى مادى امروز معمول است;
نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ريزند،
زيرا در دنياى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خويشند.
در تاريخ اسلام نمونه هاى زيادى براى آنچه در بالا آمد ديده مى شود
که بعد از مرگ افراد نيکوکار شهر آنها يکپارچه عزا شد و در حياتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند.
💠 روزی مقدّر
🔹 امام علی علیه السلام:
هرگز کسی که در پی کسب روزی است، نمی تواند سهم تو از روزی ات را بگیرد و آنچه برای تو مقدر گشته، بی کم و کاست به تو خواهد رسید.
🔆 لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ.
نهج البلاغه/حکمت379
✍🏼 این روایت به افراد تنگ نظری اشاره دارد که افراد جدید را در شغل و حرفه ی خودشان تحمل نکرده و آنها را باعث کاهش روزی می دانند.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
ادن براى تغذيه افراد.
اين کلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) بخشى از وصيت طولانى است که امام امير مؤمنان على(عليه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزيد فايده در اينجا مى آوريم. فرمود:
«کَيْفَ وَأَنِّى بِکَ يَا بُنَيَّ إِذَا صِرْتَ فِي قَوْم صَبِيُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَيْخُهُمْ لاَ يَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ يَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَيْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْيَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَيْکَ إِقْبَالًا يَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَيَطْلُبُ الْحِيلَةَ بِالتَّمَنِّي وَيَطْلُبُ الدُّنْيَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ يَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ يَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ يُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ يَرْجُونَ نَوَالَهُ دِينُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ يُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَيَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِيَةٌ لاَ يَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ يُجِيبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَيْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ يَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ يَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَيْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِيهِمُ السُّنَنُ وَتَحْيَا فِيهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ يَا بُنَيَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَيُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَب»;
فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در ميان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پيرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حيله گر فريبکارى است
که هواى نفس بر او چيره شده و به دنياى زودگذر چسبيده و از همه بيشتر (ظاهرا) به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جويى مى کند
و دنيا را با تمام قدرت مى طلبد. (مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و اميدشان نزديک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنيا شديداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند
که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که اميد بخششى از او دارند. دينشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده،
افراد فريبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بيشتر چاپلوسى کنند. دل هاى آنها خالى (از ياد خدا) است،
سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گويند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پيروى کنى فريبت مى دهند،
در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با يکديگر بر اساس بى تقوايى است و هنگامى که از هم جدا شوند يکديگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در ميان آنها مى ميرد و بدعت ها زنده مى شود
نادان ترين مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود يا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنين شرايطى که (آتش فتنه ها شعله ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچينند و نه پستانى که بدوشند... .
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠
شرح و تفسیر
بهترين روش در فتنه ها
امام(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ).
براى روشن شدن محتواى اين کلام بسيار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسير شود:
فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمايش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اينجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است.
لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائيدن مکرر پيوسته در پستانش شير است (لبون به معناى شير دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنين شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شيرى (زيرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به اين ترتيب هيچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد.
از اينجا روشن مى شود که هدف امام اين است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با يکديگر نبايد آلت دست اين و آن شود; بايد خود را دور نگه دارد و به هيچ يک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
در اين گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفين به سراغ افراد بانفوذ و باشخصيت مى آيند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبيدن حريف استفاده کنند. در اين هنگام بايد اين افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعيف باشند يا قوى نهايت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نيفتند مبادا دين و يا دنياى آنها آسيب ببيند و در بعضى از روايات جمله «ولا وَبَر فَيُسْلَب» نيز به آن افزوده شده است يعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچينند و از آن استفاده کنند.
نمونه اين فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستين فراوان بود که امامان اهل بيت و يارانشان همواره از آن کناره گيرى مى کردند حتى داستان قيام ابو مسلم بر ضد بنى اميه گرچه در ظاهر براى کوبيدن باطلى بود ولى در باطن براى تبديل باطلى به باطل ديگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى اميه بود. به همين دليل هنگامى که ابو مسلم به وسيله نامه اى پيشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(عليه السلام) کرد امام آن را نپذيرفت زيرا مى دانست در پشت پرده اين قيام چه اشخاصى کمين کرده اند و به تعبير ديگر امام مى دانست اين يک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نبايد به هيچ کدام امتيازى داد.
رواياتى که از ائمه هدى(عليهم السلام) درباره فضيلت عزلت و گوشه گيرى به ما رسيده است غالباً ناظر به اين گونه شرايط است.
از جمله امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرمايد: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِيَمِ الاَْکْيَاسِ; گوشه گيرى برترين خصلت افراد باهوش و زيرک است». و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «سَلاَمَةُ الدِّينِ فِي إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دين انسان درکناره گيرى از مردم است».
در حديث گويا و روشنى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گيرى را انتخاب کرده ايد؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَيَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَيْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغيير روش داده اند به همين دليل، آرامش دل را در تنهايى يافتم».
قرآن مجيد نيز اشاراتى به اين معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهيم مى خوانيم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّي); از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد و مى پرستيد کناره گيرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم».
در داستان اصحاب کهف نيز در آيه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه گيرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است.
از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(عليه السلام) اين نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخيزند نبايد به حمايت مؤمنان حق جو برخاست; اين سخن بر خلاف صريح قرآن است که مى فرمايد: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه ديگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در ميان آن دو از طريق مسالمت آميز امکان پذير نشد) با جمعيت ستمگر پيکار کنيد تا به سوى حق باز گردند».
ممکن است تفاوت بين جمله «لا ظَهْرٌ فَيُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَيُحْلَبُ» در اين باشد که نه کمک هاى مستقيم به فتنه جويان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غير مستقيم مانند کمک هاى مادى به اين گروه ها کردن رواست شبيه شير د
۱- قَالَ ( علیه السلام ) : کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ .
درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.
حکمت یک وشرح وتفسیر نهج البلاغه
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
خودسازی:
💠 #تنبلی
🔸 امام باقر علیه السلام:
در تنبلی خیری نیست. کسی که در رکوع و طهارت خود تنبلی کند، خیری در کار آخرتش نیست و کسی که در سامان دادن به امور زندگی اش تنبلی کند، خیری در کار دنیایش نباشد.
📚 کافی/ج5/ح1
✍🏼 انسان به کار و تلاش زنده است و تنبلی و #تن_پروری چه در امور دنیوی و چه اخروی باعث عقب ماندگی انسان می شود.
#احادیث_روزانه
برکت و روزی:
💠 #بندگی
🔸 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
روزی اندکی که تو را کفایت کند، بهتر است از مال بسیاری که تو را از #یاد_خدا غافل کند.
📚 اصول کافی/ج3/ص210
✍🏼 هدف از خلقت انسان و قرار گرفتن او در دنیا و آزمایش های الهی، سپری کردن مراتب کمال و قرب الهی است. پس هر چیزی باید در این راستا سنجیده شود.
🌺 آمده ایم با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم!
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
كان اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه : «ينَادِي فِي كُلِّ لَيلَةٍ حِينَ يأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ بِصَوْتٍ يسْمَعُهُ كَافَّةُ مَنْ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاسِ تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِي فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعَرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا يحْضُرُكُمْ مِنَ الزَّاد»[1]
گر منزل افـــلاك بود منـزل تـو وز كوثر اگر سرشته باشند گل تـو
چون مهر علي نباشد اندر دل تو افسوس تو و سعـي بـي حـاصل تو
شبي در محفـلي ذكــر علـي بـود شنـيـدم عـارفــي ايـن نكــته فرمود
هزاران آتش انـدر پـوست داري نسـوزي گر علـي را دوسـت داري
وگـر مـهـر علـي در دل نبــاشـد بسـوزي ور ز آهــن پـوســت داري
برکات صلوات
اميرالمؤمنين سلام الله عليه درباره سه واژه «سلام و صلوات و محبت» براي پيامبر ميفرمايد: درود و صلوات بر محمد مصطفي سلام الله عليه و آله براي از بين بردن گناهان، موثرتر و قويتر است از اثر آب بر آتش. همه ذرات عالم ظهور يك اسم يا يك صفت خدا هستند. آتش مظهر غضب است و لذا جهنم از آتش شعله ور است. آباداني دنيا و آخرت با آب رحمت است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَي ءٍ حَي»(الانبياء/30) هر چيزي را به وسيله آب زنده كرديم. آب مظهر رحمت است.
يك آقايي هميشه از بهشت صحبت ميكرد. گفتند: گاهي از جهنم هم بگو. گفت: جهنم را شما ميرويد ميبينيد، بهشت را چون نميبينيد من ميگويم که بدانيد چگونه جايي است. «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» (ال عمران /133) حيف است که ما خودمان را اهل جهنم بکنيم.
روايت داريم: بهشت و جهنم الآن موجود هستند. عدهاي در بهشت و عدهاي در جهنم هستند. روايت داريم: خداي متعال تا به حال هيجده هزار آدم و هيجده هزار عالَم خلق كرده است. ما خيلي ناچيز هستيم. اصلاً ابتداي خلقت را ما نميتوانيم اندازه بگيريم. «للَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّه»[2]
خلقت روح جلوتر از جسم
روح ما خيلي جلوتر از بدنمان خلق شده است. بدن ما شناسنامهاش معلوم است يك روزي متولد شديم يك روزي هم شناسنامه ما را خط قرمز ميكشند، باطل ميكنند. اما شناسنامه روح ما چند سالش است؟ ميتواني معين كني؟ نه نميتوانيم انا لله و انا اليه راجعون. فعلا آمديم يك چند وقتي در اين زندان و قفس دنيا كه جاي كوچك و به تعبير قرآن «أَسْفَلَ سافِلينَ»(التين /5) تا يك امتحاني از ما بگيرند، بعد دوباره به وطن اصلي مان بر ميگرديم.
خلقت در آسمان ها
در يك روايتي امام صادق سلام الله عليه فرمود: خداي متعال در آسمانها مخلوقاتي خلق كرده كه آنها كاملاً ما را ميشناسند. از شما انسان ها هم بيشتر حرف ما را گوش ميدهند. و ما امام بر آن ها هم هستيم. امام سجاد سلام الله عليه ميفرمايد: اگر من كار و اشتغال نداشتم، شب تا صبح به آسمان ها نگاه ميكردم. در اين آسمان ها خداوند خيلي عجائب دارد.
پيامبر ما ميفرمايد: «خَلَقَ اللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِمُحِبِّيهِ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ»[3] پيامبر خدا ميفرمايد: خداي متعال از نور جمال و صورت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب علیهما السلام هفتاد هزار فرشته خلق كرده اينها در آسمان براي حضرت و براي دوستان و شيعيانش دائم استغفار ميكنند. «وَيسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْض»(الشوري/5) آيه قرآن داريم يك گروه ملائكهاند كه كارشان از طرف مؤمنين گناه کار، استغفار است. چقدر خدا مهربان است و ما را دوست دارد. گاهي آمار هيئت و نجوم را آدم ميبيند جدّاً مغز انسان سوت ميكشد. تمام اين كره زمين و كرههاي اطراف كه دور خورشيد ميگردند، كه ما «منظومه شمسي» ميگوييم، در مقابل اين كهكشانها اصلاً به چشم نميآيد. اين كهكشاني كه ما ميگوييم راه شيري سابق اين عوام ميگفتند: راه مكه است. فقط در اين كهكشان راه شيري ميلياردها ستاره است. كه بعد از چند هزار سال گاهي نورش به ما ميرسد. که بعضي از اين ستارهها ميليونها برابر زمين است.
اين كه امامهاي ما در مقابل عظمت خداوند تسبيح و تقديس ميكردند و بيهوش ميشدند. يك خوف داريم، خوف يعني اينكه ميترسم من را جهنم ببرد. اين مال آدمهاي خيلي مبتدي است. «إِنَّما يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28) خشيت يعني: عظمت و ابهت طرف، انسان را بگيرد. انسان خودش را كوچك و ناچيز و هيچ و پوچ ببيند. هر چه فهم و درك و معرفت و شعور انسان بيشتر بشود، بزرگي خدا و كوچكي خودش را بيشتر درك ميكند. «إِنَّما يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28) علامت رشد يك عالم اين است كه روز به روز خشيتش بيشتر بشود. يعني عظمت خدا در دلش بيشت
ر بشود و ناچيز و كوچكي خودش را بيشتر درك كند.
عظمت خلق نشان از عظمت خالق
ميلياردها كهكشان تا حالا كشف شده است. خيلي از ستارههايي که ما از روي زمين ميبينيم، ما فکر ميکنيم ستاره است بلکه براي خودش يک کهکشان است. يعني مجموعه چند ميلياردي ستاره است که از دور يک ستاره ديده ميشود. ما اصلاً موجودات كره زمين را هم درك نميكنيم. نميتوانيم بشماريم. چند رقم حشره داريم؟ چند رقم ماهي داريم؟ چند رقم پرنده داريم؟ يك مؤسسهاي درباره مورچهها تحقيق كرده تا حالا يازده هزار نوع مورچه كشف كردهاند.
واقعاً كره زمين يك ارزن و خشخاش در مقابل دستگاه بالا نيست. در بين اين همه عظمت ما که عددي حساب نميشويم. خداي متعال كه از خلقت خسته نميشود. برايش زحمت ندارد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»(يس/89) خدا بزرگتر از اين است كه ما وصفش كنيم.
انتظار فرج
چيز مهمي كه ما در آينده انتظارش را داريم، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. قابل تغيير هم نيست. ظهور حضرت جزء مسلمات است. متأسفانه ما اين قدر از مسائل ديني دوريم که اگر از اكثر مردم بپرسي بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چي هست؟ ميگويند: قيامت است. اگر كسي اعتقاد به رجعت نداشته باشد اين شيعه نيست. يعني از اعتقادات شيعه جزء اعتقادات اصلي شيعه اعتقاد به رجعت است. بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت ميشود. در همين كره زمين يعني امامها و انبياء و مؤمنين خالص برميگردند. اول شخصيتي كه بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت ميكند آقا سيدالشهداء اباعبدالله الحسين سلام الله عليه است. در همين روي زمين حكومت ميكنند و بعد حكومت اينها که تمام شد و از دنيا رفتند، قيامت به پا ميشود يعني صور اسرافيل دميده ميشود.
حضرت عزرائيل مأمور قبض روح است. حضرت جبرائيل مأمور علوم و معارف و قرآن و كتاب آسماني است. يعني حامل وحي و حامل رزقهاي معنوي است. حضرت ميكائيل واسطه و حامل ارزاق است. اسرافيل هم مأمور دميدن در صورش است که همه بميرند. و دوباره در صورش بدمد و قيامت به پا شود.
پيامبر خدا بعد از نماز صبح ديدند يك جواني حالش منقلب است، لاغر شده ضعيف شده وضعش عوض شده پيداست يك جور ديگر است. ما آدم شناس نيستيم. ما اگر بوديم ميگفتيم: مريض است. خداي ناكرده معتاد است. پيامبر خدا فرمودند: «كيف اصبحت» حالت چطور است گفت: «اصبحت علي يقين يا رسول الله» من به مقام يقين رسيدم. (بالاتر از تقوا مرتبه يقين است اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود: «لو كشف الغطاء»[4] اگر تمام حقايق براي من آشکار بشود و همه پردهها کنار بروند هيچ بر يقين من اثر ندارد. در روايت هم داريم كمتر چيزي كه تقسيم شده در بين مردم يقين است.) حضرت به آن جوان فرمود: علامت يقينت چي هست؟ عرض كرد علامت يقين من اين است كه شبها به عبادت ميايستم با خدا راز و نياز ميكنم روزها روزه ميگيرم در گرما حالت روزه دارم و مشغول انس با خدا هستم. علامت ديگر يقين من اين است كه دلم از دنيا بريده شده است. وقتي آدم يقين كرد خانه اصلي آنجاست و اين جا جيفه و مردار و پوچ و بي خود است، هر چه هست آن طرف است، ديگر دل به اين دنيا نميبندد. اگر يك لحظه بهشت را به او نشان بدهند يقين كند واقعاً پشت پا به دنيا ميزند. يا رسول الله سلام الله عليه و آله من قيامت را ميبينم، مردم پاي حساب آمدهاند. اهل جهنم و صداي نالههاي آنها را ميبينم و به گوش خود ميشنوم.
جايگاه منافق
ميفرمايد: يك روزي جبرئيل محضر پيامبر خدا بود، يك وقت ديد حال جبرئيل برگشت و منقلب شد. پيامبر خدا پرسيدند؟ چرا حالت دگرگون شد؟ (البته اين ها تجاهل عارف است. معمولاً پيامبر خبر دارد اما مي پرسد براي اينكه ديگران چيزي بفهمند) عرض كرد: يا رسول الله يك سنگي هفتاد سال پيش از لب جهنم پرت شده بود، الآن به ته جهنم رسيد. بعد از لحظاتي ديدند صداي گريه و ناله از اطراف خانه پيامبر بلند شد، ناله ضجه آه و فغان چه شده؟ گفتند: يك منافقي در سن هفتاد سالگي مرده است. «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(البقره/24)
دركات جهنم مثل خندق و گودال عميقي است. «أكرم الضيف و لو كان كافرا»[5] ميفرمايد: مهمان اگر كافر هم بود احترامش كن. ما در دعاي جوشن كبير هزار بار ميگوييم: «اكرم الاكرمين اجود الاجودين ارحم الراحمين ارئف من كل رئوف ملجأ العاصين ملجأ كل مطرود»[6] هر كسي را كه از همه جا طردش كردند راندنش خدا ميگويد بيا من يكي بغلت ميكنم. سلمان ميگويد: من داشتم در بازار آهنگران عبور ميكردم. ديدم جمعيت دور يك جواني که روي زمين افتاد جمع شدهاند. آمدم نزديك گفتم: چه خبر است؟ گفتند: اين جوان غش كرده است. آب آوردند به سر و صورتش پاشيدند، به هوش آمد. سلمان پرسيدند: جوان چه شده است؟ عرض كرد: جناب سلمان من از اين بازار آهنگرها كه عبور ميكردم چشم