برکت و روزی:
💠 #قهر_خدا
🔹 قرآن کریم: اى پیامبر، مبادا فراوانى اموال و فرزندان منافقان تو را مجذوب کند، جز این نیست که خدا مىخواهد به وسیله اینها در زندگى دنیا عذابشان کند و در حالى که کافرند جانشان برآید.
🔆 توبه/55
✍🏻 مال و ثروت زیاد همیشه #نعمت نیست، بلکه گاه عذاب الهی در همین دنیاست که انسان را به #غفلت می کشاند و از #یاد_خدا محروم می کند.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
۵-وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ .
و درود خدا بر او فرمود: دانش، میراثی گرانبها، و آداب، زیورهای همیشه تازه، و اندیشه، آیینه ای شفاف است.
شرح و تفسیر
علم و ادب و تفکر
امام در اين بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى فرمايد: «علم و دانش ميراث گرانبهايى است»; (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِيمَةٌ).
اشاره به اين که گرانبهاترين ميراثى که انسان از خود به يادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است. اين سخن شبيه روايتى است که از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده که مى فرمايد: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِيَاءِ إِنَّ الاَْنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر; دانشمندان وارثان انبيا هستند چرا که انبيا دينار و درهمى از خود به يادگار نگذاشتند، بلکه علم و دانش به ارث گذاشتند پس هر کس از آن بهره اى بگيرد بهره فراوانى برده است».
نيز شبيه آن چيزى است که در حکمت 147 خواهد آمد.
بعضى از شارحان ارث را در اينجا طور ديگرى تفسير کرده اند و گفته اند: ارث درآمدى است که بى زحمت حاصل مى آيد دانشى را نيز که انسان از استاد فرا مى گيرد شبيه ارث است; ولى تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد.
در دومين جمله مى فرمايد: «آداب (انسانى)، لباس زيبا و کهنگى ناپذير است»; (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ).
منظور از «آداب» فضايل اخلاقى مخصوصاً چيزهايى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بيان.
«حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زينتى است. «مُجَدَّدَة» به معناى چيزى است که پيوسته تجديد و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد.
بر اين پايه، مفهوم کلام امام(عليه السلام) چنين است که اين صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زيبايى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثير گذار است.
در روايات اسلامى براى «أدب» تفسيرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حديثى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَيْرِک; براى اين که ادب داشته باشى همين بس که از آنچه براى ديگران نمى پسندى دورى کنى».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «أدّبْنى أبى(عليه السلام) بِثَلاث...; پدرم من را به سه چيز ادب کرد» فرمود: «مَنْ يَصْحَب صاحِبَ السُوء لا يَسْلَم ومَن لا يُقَيَّد اَلفاظَه يَنْدَم، ومَن يَدْخُل مَداخل السُّوء يُتَّهَم; فرزندم کسى که با رفيق بد همنشين شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشيمان مى شود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد».
امام صادق(عليه السلام) به يکى از دوستان خود سفارش کرد که پيام او را به همه شيعيان و علاقه مندانش برساند و فرمود: من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگويى و اداى امانت... و خوشرفتارى با ساير مسلمانان دعوت مى کنم و هرگاه کسى از شما در دينش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق باشد مى گويند: «هذا جَعْفَرىٌّ فَيَسُرُّني...» و نيز مى گويند: «هذا أَدَبُ جَعْفَر; اين جعفرى است و اين سبب سرور و خوشحالى من مى شود کار اينها ادب جعفر بن محمد است».
در حديث کوتاه ديگرى از امير مؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «الاْدَبُ يُغْني عَنِ الْحَسَبِ; ادب انسان را از شرافت خانوادگى و فاميلى بى نياز مى کند».
همان گونه که در بالا گفتيم، ادب و آداب مفهوم وسيعى دارد که همه فضايل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى است در بر مى گيرد که بزرگترين افتخار آدمى و مايه آبرومندى او در اجتماع است.
سپس امام در سومين جمله مى فرمايد: «فکر آئينه صافى است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ).
منظور از فکر همان انديشيدن پيرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبير فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتيجه ها. هرگاه اين انديشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئينه شفافى خواهد بود که چهره حقايق را به انسان نشان مى دهد و راه صحيح را در پرتو آن مى يابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همين دليل برترين عبادت در روايات اسلامى تفکر شمرده شده است:
در حديثى که در امالى شيخ طوسى آمده است مى خوانيم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هيچ عبادتى برتر از انديشيدن در مخلوقات خداوند متعال نيست».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; يک ساعت انديشيدن بهتر است از عبادت يک سال».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرّ رَحْمَةُ ال
لَّهِ عَلَيْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بيشترين عبادت ابوذر انديشيدن و عبرت گرفتن بود».
در واقع همه اينها برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); من فقط شما را به يک چيز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن اين که دسته جمعى يا به صورت فردى براى خدا برخيزيد و فکر خود را به کار گيريد».
دليل آن هم روشن است، زيرا ريشه تمام نيکى ها و پيشرفت ها و موفقيت ها در تفکر و انديشه صحيح است.
۵-وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ .
و درود خدا بر او فرمود: دانش، میراثی گرانبها، و آداب، زیورهای همیشه تازه، و اندیشه، آیینه ای شفاف است.
لَّهِ عَلَيْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بيشترين عبادت ابوذر انديشيدن و عبرت گرفتن بود».
در واقع همه اينها برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); من فقط شما را به يک چيز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن اين که دسته جمعى يا به صورت فردى براى خدا برخيزيد و فکر خود را به کار گيريد».
دليل آن هم روشن است، زيرا ريشه تمام نيکى ها و پيشرفت ها و موفقيت ها در تفکر و انديشه صحيح است.
شرح و تفسیر
علم و ادب و تفکر
امام در اين بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى فرمايد: «علم و دانش ميراث گرانبهايى است»; (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِيمَةٌ).
اشاره به اين که گرانبهاترين ميراثى که انسان از خود به يادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است. اين سخن شبيه روايتى است که از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده که مى فرمايد: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِيَاءِ إِنَّ الاَْنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر; دانشمندان وارثان انبيا هستند چرا که انبيا دينار و درهمى از خود به يادگار نگذاشتند، بلکه علم و دانش به ارث گذاشتند پس هر کس از آن بهره اى بگيرد بهره فراوانى برده است».
نيز شبيه آن چيزى است که در حکمت 147 خواهد آمد.
بعضى از شارحان ارث را در اينجا طور ديگرى تفسير کرده اند و گفته اند: ارث درآمدى است که بى زحمت حاصل مى آيد دانشى را نيز که انسان از استاد فرا مى گيرد شبيه ارث است; ولى تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد.
در دومين جمله مى فرمايد: «آداب (انسانى)، لباس زيبا و کهنگى ناپذير است»; (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ).
منظور از «آداب» فضايل اخلاقى مخصوصاً چيزهايى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بيان.
«حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زينتى است. «مُجَدَّدَة» به معناى چيزى است که پيوسته تجديد و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد.
بر اين پايه، مفهوم کلام امام(عليه السلام) چنين است که اين صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زيبايى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثير گذار است.
در روايات اسلامى براى «أدب» تفسيرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حديثى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَيْرِک; براى اين که ادب داشته باشى همين بس که از آنچه براى ديگران نمى پسندى دورى کنى».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «أدّبْنى أبى(عليه السلام) بِثَلاث...; پدرم من را به سه چيز ادب کرد» فرمود: «مَنْ يَصْحَب صاحِبَ السُوء لا يَسْلَم ومَن لا يُقَيَّد اَلفاظَه يَنْدَم، ومَن يَدْخُل مَداخل السُّوء يُتَّهَم; فرزندم کسى که با رفيق بد همنشين شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشيمان مى شود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد».
امام صادق(عليه السلام) به يکى از دوستان خود سفارش کرد که پيام او را به همه شيعيان و علاقه مندانش برساند و فرمود: من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگويى و اداى امانت... و خوشرفتارى با ساير مسلمانان دعوت مى کنم و هرگاه کسى از شما در دينش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق باشد مى گويند: «هذا جَعْفَرىٌّ فَيَسُرُّني...» و نيز مى گويند: «هذا أَدَبُ جَعْفَر; اين جعفرى است و اين سبب سرور و خوشحالى من مى شود کار اينها ادب جعفر بن محمد است».
در حديث کوتاه ديگرى از امير مؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «الاْدَبُ يُغْني عَنِ الْحَسَبِ; ادب انسان را از شرافت خانوادگى و فاميلى بى نياز مى کند».
همان گونه که در بالا گفتيم، ادب و آداب مفهوم وسيعى دارد که همه فضايل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى است در بر مى گيرد که بزرگترين افتخار آدمى و مايه آبرومندى او در اجتماع است.
سپس امام در سومين جمله مى فرمايد: «فکر آئينه صافى است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ).
منظور از فکر همان انديشيدن پيرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبير فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتيجه ها. هرگاه اين انديشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئينه شفافى خواهد بود که چهره حقايق را به انسان نشان مى دهد و راه صحيح را در پرتو آن مى يابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همين دليل برترين عبادت در روايات اسلامى تفکر شمرده شده است:
در حديثى که در امالى شيخ طوسى آمده است مى خوانيم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هيچ عبادتى برتر از انديشيدن در مخلوقات خداوند متعال نيست».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; يک ساعت انديشيدن بهتر است از عبادت يک سال».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرّ رَحْمَةُ ال
۵-وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ .
و درود خدا بر او فرمود: دانش، میراثی گرانبها، و آداب، زیورهای همیشه تازه، و اندیشه، آیینه ای شفاف است.
لَّهِ عَلَيْهِ التَّفَکُّرَ وَالاِْعْتِبَارَ; بيشترين عبادت ابوذر انديشيدن و عبرت گرفتن بود».
در واقع همه اينها برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا); من فقط شما را به يک چيز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن اين که دسته جمعى يا به صورت فردى براى خدا برخيزيد و فکر خود را به کار گيريد».
دليل آن هم روشن است، زيرا ريشه تمام نيکى ها و پيشرفت ها و موفقيت ها در تفکر و انديشه صحيح است.
شرح و تفسیر
علم و ادب و تفکر
امام در اين بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى فرمايد: «علم و دانش ميراث گرانبهايى است»; (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِيمَةٌ).
اشاره به اين که گرانبهاترين ميراثى که انسان از خود به يادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است. اين سخن شبيه روايتى است که از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده که مى فرمايد: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِيَاءِ إِنَّ الاَْنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر; دانشمندان وارثان انبيا هستند چرا که انبيا دينار و درهمى از خود به يادگار نگذاشتند، بلکه علم و دانش به ارث گذاشتند پس هر کس از آن بهره اى بگيرد بهره فراوانى برده است».
نيز شبيه آن چيزى است که در حکمت 147 خواهد آمد.
بعضى از شارحان ارث را در اينجا طور ديگرى تفسير کرده اند و گفته اند: ارث درآمدى است که بى زحمت حاصل مى آيد دانشى را نيز که انسان از استاد فرا مى گيرد شبيه ارث است; ولى تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد.
در دومين جمله مى فرمايد: «آداب (انسانى)، لباس زيبا و کهنگى ناپذير است»; (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ).
منظور از «آداب» فضايل اخلاقى مخصوصاً چيزهايى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بيان.
«حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زينتى است. «مُجَدَّدَة» به معناى چيزى است که پيوسته تجديد و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد.
بر اين پايه، مفهوم کلام امام(عليه السلام) چنين است که اين صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زيبايى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثير گذار است.
در روايات اسلامى براى «أدب» تفسيرهاى گوناگونى ذکر شده که در واقع هر کدام اشاره به مصداقى از آن است:
در حديثى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «کَفاکَ أدَباً لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غَيْرِک; براى اين که ادب داشته باشى همين بس که از آنچه براى ديگران نمى پسندى دورى کنى».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «أدّبْنى أبى(عليه السلام) بِثَلاث...; پدرم من را به سه چيز ادب کرد» فرمود: «مَنْ يَصْحَب صاحِبَ السُوء لا يَسْلَم ومَن لا يُقَيَّد اَلفاظَه يَنْدَم، ومَن يَدْخُل مَداخل السُّوء يُتَّهَم; فرزندم کسى که با رفيق بد همنشين شود از آفات در امان نخواهد بود و کسى که سخنان خود را مهار نکند پشيمان مى شود و کسى که در محل هاى آلوده وارد گردد متهم و بدنام خواهد شد».
امام صادق(عليه السلام) به يکى از دوستان خود سفارش کرد که پيام او را به همه شيعيان و علاقه مندانش برساند و فرمود: من شما را به تقواى الهى و ورع و تلاش براى خدا و راستگويى و اداى امانت... و خوشرفتارى با ساير مسلمانان دعوت مى کنم و هرگاه کسى از شما در دينش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق باشد مى گويند: «هذا جَعْفَرىٌّ فَيَسُرُّني...» و نيز مى گويند: «هذا أَدَبُ جَعْفَر; اين جعفرى است و اين سبب سرور و خوشحالى من مى شود کار اينها ادب جعفر بن محمد است».
در حديث کوتاه ديگرى از امير مؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «الاْدَبُ يُغْني عَنِ الْحَسَبِ; ادب انسان را از شرافت خانوادگى و فاميلى بى نياز مى کند».
همان گونه که در بالا گفتيم، ادب و آداب مفهوم وسيعى دارد که همه فضايل اخلاقى مخصوصا آنچه را مربوط به اخلاق اجتماعى است در بر مى گيرد که بزرگترين افتخار آدمى و مايه آبرومندى او در اجتماع است.
سپس امام در سومين جمله مى فرمايد: «فکر آئينه صافى است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ).
منظور از فکر همان انديشيدن پيرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبير فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتيجه ها. هرگاه اين انديشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئينه شفافى خواهد بود که چهره حقايق را به انسان نشان مى دهد و راه صحيح را در پرتو آن مى يابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همين دليل برترين عبادت در روايات اسلامى تفکر شمرده شده است:
در حديثى که در امالى شيخ طوسى آمده است مى خوانيم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل; هيچ عبادتى برتر از انديشيدن در مخلوقات خداوند متعال نيست».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة; يک ساعت انديشيدن بهتر است از عبادت يک سال».
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرّ رَحْمَةُ ال
۶- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ.وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَی أَیْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر او فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله دوست یابی، و شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبهاست.
و نیز فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضی، دشمنان او فراوانند.
شرح و تفسیر
حفظ اسرار و حُسن رفتار
امام(عليه السلام) در اين عبارات نورانى و آنچه در ذيل آن آمده بر چهار مطلب تأکيد مى کند: نخست مى فرمايد: «سينه عاقل گنجينه اسرار اوست»; (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ).
يعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشياء قيمتى را در صندوق هاى محکم نگاه دارى مى کنند، انسان عاقل نيز بايد اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بيفتد گاه سبب ناراحتى اوست و اگر به دست دشمن بيفتد ممکن است سبب آبروريزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظيمى براى جامعه گردد. به همين دليل در حالات پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: هنگامى که تصميم بر غزوه و پيکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. به عنوان نمونه مسئله فتح مکه بود که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حد اکثر پنهان کارى را در آن به خرج داد که اگر اين کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسيد آنها بسيج مى شدند و خون هاى زيادى در حرم امن خدا ريخته مى شد; ولى پرده پوشى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر اين سرّ سبب شد که مکه بدون هيچ گونه مقاومت و خون ريزى تسخير شود و فصل تازه اى در پيشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده گردد.
مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود به اينجا که مى رسد نکوهش شديدى از وضع دنياى امروز مى کند که انواع اسباب و وسايل براى تجسس و کشف اسرار افراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مى گردد.
زمانى مرحوم مغنيه چنين سخنى را گفت که هنوز مسائل امروزى اختراع نشده بود. شرايط امروز چنان است که از طريق شنودها، ماهواره ها، دوربين ها و وسايلى که مخفيانه در همه جا ممکن است به کار گذاشته شود تقريبا همه اسرار مردم را مى توان فاش کرد و اين ناامنى عجيبى است براى دنياى امروز و برخلاف آنچه شعار داده مى شود آزادى انسان ها را سخت تهديد مى کند.
در حديثى که در غررالحکم از امام(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «سِرُّکَ أسيرُکَ وَ إنْ أفْشَيْتَهُ صِرْتَ أسيرَهُ; سرّ تو اسير توست و هنگامى که آن را افشا کنى تو اسير آن خواهى شد».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِظْهَارُ الشَّيْءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; آشکار کردن چيزى پيش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».
بعضى افراد هستند که مى گويند ما سرّ خود را فقط به دوستان صميمى مى گوييم غافل از اين که آن دوستان صميمى نيز دوستان صميمى ديگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در ميان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نيز دوستان مخلص باشند همچنين مسلسل:
خامشى به که ضمير دل خويش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
اى سليم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوى
سپس امام در دومين جمله مى فرمايد: «خوشرويى و بشاشت، دام محبت است»; (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ).
بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با ديگران برخورد مى کنند، دوستان زيادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قيافه در هم کشيده و عبوس و خشم آلود با ديگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.
از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روايات اسلامى ثواب هاى زيادى براى خوشرويى و بشاشت نقل شده است; از جمله در حديثى از امير مؤمنان على(عليه السلام) در بحارالانوار مى خوانيم که فرمود: «إِذَا لَقِيتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَيْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ; هنگامى که برادران دينى خود را ملاقات مى کنيد با هم مصافحه کنيد و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنيد و در نتيجه هنگامى که از هم جدا مى شويد گناهان شما بخشوده خواهد شد».
در روايت معروفى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است که فرمود: «يَا بَنِي عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ; شما نمى توانيد همه مردم را با اموال خود راضى کنيد (چرا که نيازها بسيار زياد و اموال کم است) بنابراين آنها را با چهره گشاده و خوشرويى ملاقات کنيد (که سرمايه اى فنا ناپذير و مايه خوشنودى مردم است)».
تعبير به «حبالة» (دام) اشاره به اين است که حتى افرادى که از انسان گريزانند با اظهار محبت و خوشرويى به سوى وى مى آيند و کينه ها از سينه ها شسته مى شود.
در بعضى از کلمات حکما آمده است که سه چيز است که محبت را در دل برادران دينى آشکار مى سازد: با چهره گشاده با آنها روبه رو شدن و پيش دستى در سلام و جاى مناسب را در مجالس براى آنها مهيا ساختن.
در سومين جمله مى فرمايد: «تحمل ناراحتى ها گور عيب هاست»; (وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ).
اشاره به اين ک