٢- عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی الْعُدَیْسِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَی اللَّهِ جَمِیعاً فَتَعْلَمُونَ.
٢-ابو عدیس گوید: حضرت باقر علیه السلام فرمود: ای صالح (ظاهر اینست که صالح نام ابو عدیس بوده) پیروی کن از کسی که تو را میگریاند و اندرزت میدهد، و پیروی مکن از آنکه تو را بخنداند و گولت زند، و بزودی همگی بر خدا درآئید و بدانید.
شرح
- فیض (ره) گوید: یعنی چون بر خدای تعالی درآئید صدق این گفتار و حقیقت آن آشکار گردد ولی اکنون در زیر پردههای غرور و خودبینی پنهان است.
٣- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُوسَی بْنِ یَسَارٍ الْقَطَّانِ عَنِ الْمَسْعُودِیِّ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَخْرَةَ عَنْ أَبِی الزَّعْلَی قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَی اللَّهِ إِنْ کَانُوا خِیَاراً فَخِیَاراً وَ إِنْ کَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً وَ لَیْسَ أَحَدٌ یَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.
٣-امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: بنگرید: که با چه کسی هم صحبت هستید؟ زیرا هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد جز آنکه یارانش در پیش خدا برابرش مجسم شوند، اگر از نیکان باشد نیکانند (و بدانها شاد شود) و اگر از بدان باشد بد هستند (و بداند که بسرنوشت آنان دچار شود) و هیچ کس نیست که بمیرد و هنگام مرگش برابر او مجسم نشود.
٤- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی
مسکان از مردی از اهل جبل که نامش را نگفته از حضرت صادق علیه السلام حدیث کند که فرمود: بر تو باد (که رفاقت کنی) با دوستان دیرین (که آنها را آزمایش کردهای) و بپرهیز از هر (رفیق) تازه پیمان شکن که پناه ندهد و عهد و میثاقی نشناسد و از استوارترین مردمان در پیش خود بر حذر باش (که ممکن است روزی دشمنت شود).
رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَی إِلَیَّ عُیُوبِی.
٥-حضرت صادق علیه السلام فرمود: محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهای مرا پیش من هدیه آورد (و آنها را بمن گوشزد کند).
٦- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ
نیز فرمود علیه السلام: دوستی از روی راستی و درستی نباشد جز با شرائط آن پس هر که در او آن شرائط یا پارهای از آنها باشد او را اهل چنین دوستی بدان و کسی که چیزی از آن شرائط در او نباشد او را باین گونه دوستی نسبت مده.
اولش اینکه نهان و عیانش برای تو یکسان باشد.
دوم اینکه زیب و زینت تو را زینت خود داند، و زشتی تو را زشتی خود شمرد.
سوم اینکه ریاست و دارائی حالش را نسبت بتو تغییر ندهد.
چهارم اینکه از آنچه توانائی دارد نسبت بتو دریغ نکند.
پنجم- که همه این خصلتها را در بردارد- اینکه هنگام بیچارگی و پیش آمدهای ناگوار تو را رها نکند.
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93
─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ✤༅═┅─
#کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی
#احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی
گروهی از یمن، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند. در میان آنها یک نفر در برابر رسول خدا بسیار جسور بود و سخنان درشت و خلاف ادب می گفت، بطوری که رسول گرامی خشمگین شد و رگ پیشانی اش از شدت خشم آشکار گردید و سرش را پایین آورد. در این هنگام جبرئیل بر پیغمبر نازل گردید و عرض مرد: خداوند سلام می رساند و می فرماید: این مرد انسان سخاوتمندی است و به مردم غذا می دهد همان دم آرامش یافت و به مردم رو کرد و فرمود:
اگر جبرئیل به من خبر نداده بود که تو سخاوتمند و غذا دهنده هستی، بر خورد سختی با تو می کردم تا عبرت آیندگان گردد.
آن مرد گفت: آیا پروردگارت مهمان نوازی را دوست می دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری. آن مرد همان لحظه مسلمان شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: سوگند به خداوندی که تو را به حق مبعوث کرد تا کنون هیچ کس را از مال خود بی بهره نکرده ام(2).
بحارانوار جلد 6
https://eitaa.com/archive_mataleb_sokhanrani
ضرورت توجه به صدقه و تربیت فرزند صالح
💠 عنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهِماالسّلام قالْ لَیسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بعدَ موتِهِ مِنَ الاَجر اِلّا ثَلاثَ خِصال
وقتی که دست ما از این دنیا که دار عمل است کوتاه شد، هیچ اجری نمیتوانیم برای خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم مگر از سه ناحیه؛ که این هم البته مربوط میشود به قبل [از مرگ]، باز به همین نشئهی دنیایی؛ لکن خب اجری است که جریان دارد؛
این روایت معروفی است؛
«الا ثلاث خصال» مگر از سه کار، از سه خصلت، از سه امر، که اجر از اینها میرسد به انسان بعد از مرگ.
صَدَقَةٌ أجْراها فى حَیاتِه فَهِىَ تَجرى بَعدِ موتِه
[اول] صدقهی جاریه؛ [صدقهای که در زمان حیات به جریان انداخته و پس از مرگش نیز در جریان باشد.] یک وقت شما پولی را به کسی میدهید، خب این صدقه است. یک وقت پولی را مثلاً فرض کنید صرف ایجاد یک بنیادی، یک نهادی میکنید که پی در پی و پشت سر هم سود میدهد، سود آن متوقف نیست و منقطع نمیشود. این صدقهی جاریه است.
و سُنَّةُ هُدًى سَنَّها
دوم، سنت هدایتی که آن را پایهگذاری کند و بنا بگذارد.
فَهِیَ یُعمَلُ بِها بَعد موتِه
که این [سنت] مورد عمل است بعد از مرگ او.
یک کار خوبی را باب کنید در جامعه. این سنتی است که هر کسی بعد از شما به آن سنت عمل کند اجر و ثوابش به شما به صورت نو به نو میرسد.
وَ وَلَدٌ صالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَه
و سوم، فرزند صالحی تربیت بکنید که برای شما طلب مغفرت بکند از خدای متعال بعد از رفتن شما.
بعضی از بچهها هستند که پدرها، مادرها جانشان را هستیشان را آبرویشان را مالشان را صرف این بچهها میکنند، بعد از اینکه پدر از دنیا رفت یک فاتحه هم برای پدر نمیخوانند؛ یک طلب مغفرت هم برای پدر نمیکنند؛ اصلاً یادشان نمیآید؛ یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند نه اینکه از خدای متعال برای او طلب مغفرت کنند. آن بیچاره آن چیزی که احتیاج دارد این است که شما از خدا برای او طلب مغفرت بکنید، طلب رحمت بکنید. به این احتیاج دارد.
پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید. یعنی یکی از چیزهایی که حتماً مقید باشید [این باشد]. در دعای شریف صحیفهی سجادیه دربارهی والدین یکی از چیزهایی که حضرت از خدای متعال طلب میکنند این است که «توفیق بده من بعد از هر نمازی آنها را دعا کنم.» یعنی این یکی از توفیقات الهی است.
📚 الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۸۷
1- حسين بن يزيد گويد:
از امام ششم شنيدم ميفرمود مردى از فرزندان پسرم موسى طلوع كند همنام امير المؤمنين و در زمين طوس بخراسان دفن شود در آنجا بزهر كشته شود و غريب بخاك رود هر كه او را زيارت كند و عارف بمقام او باشد خدا باو عطا كند مزد كسى كه پيش از فتح جهاد كرده و انفاق نموده .
2- رسول خدا (ص) فرمود:
محققا پاره اى از تن من در خراسان دفن مى شود زيارتش نكند گرفتارى جز آنكه خدا گرفتاريش را بر طرف كند و نه گنهكارى جز آنكه خدا گناهانش بيامرزد.
3- ابى نصر بزنطى گويد:
من نامه أ بو الحسن الرضا را خواندم كه بشيعيانم برسانيد كه زيارت من نزد خدا برابر است با هزار حج گويد بفرزندش ابى جعفر گفتم هزار حج ؟ فرمود آرى بخدا هزار هزار حج براى آنكه عارف بحقش زيارتش كند:
4- بزنطى گويد شنيدم امام رضا ميفرمود:
زيارت نكند مرا احدى از دوستانم با معرفت بحق من جز آنكه شفاعت پذير اويم در قيامت .
5- على بن ابى طالب فرمود:
محققا يكى از فرزندانم بزهر ستم در زمين خراسان كشته شود نامش نام من است و نام پدرش نام پسر عمران موسى هلا هر كه او را در غربتش زيارت كند خدا گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد اگر چه بشماره ستاره ها و قطره هاى باران
و برگ درختان باشد.
6- سليمان بن حفص مروزى گفت :
از أ بو الحسن موسى بن جعفر (ع) شنيدم ميفرمود هر كه قبر فرزندم على را زيارت كند برايش نزد خداى عز و جل هفتاد حج مبرور است گفتم هفتاد حج مبروره فرمود آرى هفتاد هزار حج مبرور گفتم هفتاد هزار حج ؟ گويد فرمود بسا حجى كه قبول نباشد هر كه زيارتش كند يا كنار قبرش بماند چون كسى باشد كه خدا را در عرش او زيارت كرده گفتم چون كسى كه خدا را در عرش زيارت كرده ؟ فرمود آرى چون روز قيامت شود بر عرش خداى عز و جل چهار كس از اولين و چهار از آخرين باشند ولين نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و آخرين محمد و على و حسن و حسين سپس بساطى دراز كنند و زائرين قبور ائمه با ما بنشينند جز آنكه بلندترين درجه و نزديكترين آنها بما در عطا زائرين قبر فرزند من باشند.
شيخ فقيه ابو جعفر گويد مقصود از اينكه چون كسى باشد كه خدا را در عرشش زيارت كند تشبيه نباشد زيرا فرشتگان عرش را زيارت كنند و بدان پناهنده شوند و گردش طواف كنند و گويند خدا را در عرش او زيارت كرديم چنان كه مردم گويند حج خانه خدا كرديم و خدا را زيارت كرديم نه مقصود اين باشد خدا موصوف شود بمكان زيرا خداى تعالى از آن برتر است برتر.
7- ايوب بن نوح گويد:
از ابو جعفر محمد بن على بن موسى شنيدم ميفرمود هر كه قبر پدرم را در طوس زيارت كند خدا گناهان گذشته و آينده اش بيامرزد و چون روز قيامت شود براى او منبرى برابر رسول خدا بگذارند تا خدا از حساب بندگانش فارغ شود.
8- امام صادق فرمود:
نوه من در زمين خراسان در شهرى بنام طوس كشته شود هر كه با معرفت بحق او وى را زيارت كند روز قيامت دستش را بگيرم و ببهشت برم اگر چه اهل گناه كبيره باشد عرض كردم شناختن حق او چيست ، فرمود بداند كه او امام مفترض الطاعه و غريب و شهيد است هر كه عارف بحقش او را زيارت كند خدا باو اجر هفتاد شهيدى كه برابر رسول خدا (ص) از روى حقيقت شهيد شده اند بدهد.
9- امام رضا فرمود:
هر كه مرا در اين خانه دور دستم زيارت كند روز قيامت در سه موقف نزدش آيم تا از هراس آنها خلاصش كنم وقتى نامه هاى اعمال به راست و چپ پرانند، نزد صراط نزد ميزان ، بس است ما را خدا و چه خوب وكيلى است .
1- جابر بن عبد اللّه انصارى گويد:
امير المؤمنين على بن ابى طالب براى ما خطبه خواند حمد خدا كرد و او را ستايش نمود و فرمود ايا مردم در برابر اين منبر شما چهار كس از بزرگان اصحاب رسول خدا (ص) يند انس بن مالك ، براء بن عازب انصارى ، اشعث بن قيس كندى ، خالد بن يريد بجلى ، سپس رو بانس بن مالك كرد و فرمود اى انس اگر از رسول خدا (ص) شنيدى كه ميفرمود هر كه را من مولا و آقايم على مولا و آقاى است و امروز به ولايت من گواهى ندهى خدا تو را نميراند تا گرفتار يك پيسى شوى كه عمامه آن را نپوشاند و اما تو اى اشعث اگر از رسول خدا (ص) شنيدى كه ميگفت هر كه را من مولايم على مولا است خدايا دوستش را دوست دار و دشمنش را دشمن باش و امروز به ولايت من گواهى ندهى خدايت نميراند تا دو ديده ات را ببرد و اما تو اى خالد بن يزيد اگر شنيده باشى از رسول خدا (ص) كه ميفرمود هر كه را من مولايم على مولا است خدايا دوستش را دوست دار و دشمنش را
دشمن باش و امروز به ولايت من گواهى ندهى خدا تو را نميراند جز بشيوه مردن جاهليت و اما تو اى براء بن عازب اگر شنيده باشى از رسول خدا (ص) كه ميفرمود هر كه را من مولايم على مولا است خدايا دوستش را دوست دار و دشمنش را دشمن باش و امروز به ولايت من گواهى ندهى خدا نميراندت جز در آنجا كه از آن مهاجرت كردى جابر بن عبد اللّه گويد بخدا ديدم انس دچار برص شده و زير عمامه اش مينهفت و ناپديد نميشد اشعث را ديدم كه دو چشمش را از دست داده بود و ميگفت حمد خدا را كه دعاى امير المؤمنين على بن ابى طالب را در كورى دنياى من قرار داد و بر عذاب آخرتم نفرين نكرد تا معذب گردم خالد بن يزيد مرد و خاندانش خواستند بخاكش سپارند و در منزلش گورش كردند و بخاك رفت ، كنده خبر مرگش را شنيدند و اسب و شتر آوردند در منزلش پى كردند و به رسم جاهليت برگزار شد براء بن عازب را معاويه والى يمن كرد و در آنجا مرد و از آنجا مهاجرت كرده بود.
2- ابى اسحق گويد:
بعلى بن الحسين (ع) گفتم معنى گفته پيغمبر من كنت مولاه فعلى مولاه چيست ؟ فرمود به آنها خبر داد كه پس از وى او امام است .
3- از زيد بن على پرسيدند:
از معنى قول رسول خدا (ص) من كنت مولاه فعلى مولاه فرمود او را نشانه هدايت مقرر داشت تا حزب خدا موقع اختلاف بوسيله او معين گردد
4- امام پنجم در تفسير قول خداى عز و جل (مائده 55):
همانا ولى شما خدا و رسول او است آنان كه ايمان دارند تا آخر آيه فرمود جمعى از يهوديان مسلمان شدند مانند عبد اللّه بن سلام و اسد و ثعلبه و ابن يامين و ابن صوريا و نزد پيغمبر (ص) آمدند و گفتند يا نبى اللّه موسى يوشع بن نون را وصى خود كرد وصى شما كيست ؟ كى پس از تو سرپرست ما است اين آيه نازل شد كه ولى شما خدا و رسول او است و آن كسانى كه گرويدند و نماز برپا كردند و زكاة پرداختند و در ركوعند سپس رسول خدا فرمود برخيزيد برخاستند و بمسجد آمدند ناگاه سائلى بيرون ميشد فرمود اى سائل كسى چيزى بتو نداد؟
گفت چرا اين خاتم را دادند و فرمود كى بتو داد گفت اين مردى كه نماز ميخواند فرمود در چه حالى بتو داد گفت در حال ركوع پيغمبر تكبير گفت و اهل مسجد هم تكبير گفتند فرمود على بن ابى طالب پس از من ولى شما است گفتند بپروردگارى خدا خشنوديم و بدين اسلام و به پيغمبرى محمد و به ولايت على بن ابى طالب ، خدا اين آيه فرستاد (مائده 56) هر كه خدا را ولى خود داند و رسولش و آنها كه گرويدند به راستى حزب خدا غالبند از عمر بن خطاب روايت شده كه من چهل خاتم تصدق دادم در حال ركوع تا در باره من نازل شود آنچه در باره على نازل شد و چيزى نازل نشد.
5- جابر بن عبد اللّه انصارى گويد:
شنيدم رسول خدا (ص) ميفرمود بعلى بن ابى طالب اى على تو برادر من و وصى من و وارث من و خليفه من بر امت منى در زندگى من و پس از فوت من دوستت دوست من دشمنت
دشمن من و بدخواهت بدخواه من و پيروت پيرو من است .
6- رسول خدا (ص) فرمود:
به راستى خداى تبارك و تعالى ميان من و على بن ابى طالب برادرى انداخت و دخترم را به زنى او داد از بالاى هفت آسمان و فرشتگان مقربش را گواه آن ساخت و او را وصى و خليفه ام نمود، على از منست و من از او دوستش دوست من و دشمنش دشمن من ، فرشته ها بدوستى او خود را مقرب خدا سازند.
7- حسن بن زياد عطار گويد:
بامام ششم گفتم گفتار رسول خدا كه فاطمه سيده زنان بهشت است آيا سيده زنان دوران خود است ؟ فرمود آن مريم بود و فاطمه سيده زنان بهشت است از اولين و آخرين گفتم گفتار رسول خدا (ص) كه حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ فرمود آنها هم سيد جوانان اهل بهشتند از اولين و آخرين
8- رسول خدا (ص) فرمود:
بهترين عيدهاى امتم روز عيد غدير خم است و آن روزى است كه خداى تعالى مرا فرمان داد برادرم على بن ابى طالب را نصب كنم براى امامت امتم تا پس از من باو رهبرى شوند و آن روزى است كه خدا دين را در آن كامل كرد و تمام كرد در آن نعمت را بر امتم و اسلام را دين پسنديد
ه آنها ساخت سپس فرمود اى گروهان مردم براستى على از من است و من از على از گل من خلق شده و بعد از من امام خلق است آنچه از سنت مورد اختلاف شود براى آنها بيان كند و او امير مؤمنان و پيشواى دست و روسفيدانست و يعسوب مؤمنين و بهتر وصيين و شوهر سيده زنان عالميانست و پدر امامان رهبر است ، گروهان مردم هر كه على را دوست دارد دوستش دارم و هر كه على را دشمن دارد دشمنش دارم هر كه بعلى پيوندد باو پيوندم و هر كه از على ببرد از او ببرم هر كه بعلى جفا كند باو جفا كنم و هر كه با على دوست دارى كند با او دوستى كنم و هر كه با على عداوت ورزد با او عداوت ورزم اى گروهان مردم من شهر حكمتم و على بن ابى طالب در آنست و بشهر نيايند مگر از درش دروغگويد هر كه گمان دارد مرا دوست داشته و با على دشمن است ، اى گروهان مردم بدان كه مرا مبعوث بنبوت كرده و بر همه خلق برگزيده من على را براى امتم در زمين بخلافت نگماردم تا آنكه خدا نامش را در آسمانها بلند كرد و ولايتش را بر ملائكه واجب نمود وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و صلواته على خير خلقه محمد و آله .
📚شیخ صدوق آمالی
1- از جبله مكيه گويد شنيدم ميثم تمار قدس اللّه روحه ميگفت :
بخدا اين امت پسر پيغمبر خود را در دهم محرم بكشند و دشمنان خدا اين روز را روز بركت گيرند اين كار شد نيست و در علم خداى تعالى ذكره گذشته ميدانم آن را از سفارشى كه مولايم امير المؤمنين (ع) بمن نموده و بمن خبر داده كه همه چيز بر آن حضرت بگريند تا وحشيان بيابان و ماهيان دريا و پرندگان هوا و خورشيد و ماه و ستارگان و آسمان و زمين و مؤمنان انس و جن و همه فرشته هاى آسمانها و رضوان و مالك و حاملان عرش بر او بگريند و آسمان خاكستر و خون گريد سپس فرمود لعنت بر قاتلان حسين (ع) واجب است چنانچه بر مشركان واجب است كه با خدا معبودان ديگرى قرار دهند و چنانچه بر يهود و نصارى و مجوس واجب است ، جبله گويد گفتم اى ميثم چطور مردم روزى كه حسين كشته شود روز بركت گيرند؟
ميثم (رضي الله عنه ) گريست و گفت بگمان حديث مجعولى كه آن روز خدا توبه آدم را پذيرفته با آنكه خدا توبه او را در ذيحجه پذيرفته و گمان كنند آن روز خدا يونس را از شكم ماهى برآورده با آنكه خدا يونس را در ذى قعده از شكم ماهى برآورده و گمان كنند آن روزيست كه كشتى نوح در آن روز بر جودى استوار شده با اينكه روز هيجدهم ذيحجه بر جودى استوار شده و گمان كنند روزيست كه خدا دريا را براى بنى اسرائيل شكافته با اينكه در شهر ربيع الاول بوده سپس گفت اى جبله بدان كه حسين بن على روز قيامت سيد شهيدانست و يارانش يك درجه بر شهيدان ديگر دارند چون بينى خورشيد مانند خون تازه سرخ شده بدان كه آقايت حسين كشته شده جبله گويد روزى بيرون شدم و ديدم آفتاب بر ديوارها چون پارچه هاى زعفرانيست شيون كردم و گريستم و گفتم بخدا آقاى ما حسين (ع) كشته شد.
2- امام رضا (ع) فرمود:
محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى دانستند و خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند و آتش بخيمه هاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا (ص) نكردند روز شهادت حسين (ع) چشم ما را ريش كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا بما دچار ساخت تا روز قيامت بر مانند حسين بايد گريست اين گريه گناهان بزرگ را بريزد سپس فرمود پدرم را شيوه بود كه چون محرم ميشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم روز دهم روز مصيبت و حزن و گريه اش بود و ميفرمود در اين روز حسين كشته شد
3- على (ع) به رسول خدا (ص) فرمود:
شما عقيل را خيلى دوست داريد، فرمود آرى بخدا دو محبت باو دارم يكى براى خوبى خودش و يكى براى آنكه ابو طالب دوستش مى داشت و فرزندش بخاطر دوستى فرزندت كشته خواهد شد و ديده مؤمنان بر او اشك ريزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند سپس رسول خدا (ص) گريست تا اشكهايش بر سينه اش روان شد سپس فرمود بخدا شكايت برم از آنچه خاندانم پس از من برخورند.
4- امام رضا (ع) فرمود:
هر كه روز عاشورا كارهاى خود را تعطيل كند خدا حوائج دنيا و آخرتش را برآورد، هر كه روز عاشوراء را روز مصيبت و حزن و گريه خود كند خداى عز و جل روز قيامت را روز خرسندى و شاديش سازد و در بهشت چشمش بما روشن شود و هر كه روز عاشورا را روز بركت داند و براى خانه اش ذخيره اى نهد بركت ندارد و روز قيامت با يزيد و عبيد اللّه بن زياد و عمر بن سعد بدرك اسفل دوزخ محشور گردد.
5- ريان بن شبيب گويد:
روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزه اى ؟ گفتم نه فرمود اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد سپس گفت اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مى دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنه اش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفت گانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشگت بر گونه هايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و ك
م و بيش بيامرزد. اى پسر شبيب اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن اى پسر شبيب اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مى رسيدم اى پسر شبيب اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند.
6- امام بنى سليم از عده اى بزرگان آنها نقل كرده كه :
گفتند در بلاد روم جهاد كرديم و بيكى از كليساهاى آنجا وارد شديم در آنجا اين نوشته را يافتيم : اميد دارند گروهى كه حسين را كشتند بشفاعت جدش در روز حساب .
پرسيديم از كى اين نوشته در كليساى شما است گفتند از سيصد سال پيش از اينكه پيغمبر شما مبعوث شود.
7- امام صادق از پدرش نقل كرده كه :
حسين بن على را دو خاتم بود نقش يكى لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ عدة للقاء اللّه بود و نقش ديگرى اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ و نقش خاتم على بن الحسين (ع) اين بود كه رسوا و بد بخت است كشنده حسين بن على (ع).
8- مردى خدمت على (ع) آمد و عرض كرد:
بشما امير المؤمنين گويند كى تو را بر آنها امير كرده ؟ فرمود خداى جل جلاله مرا امير آنها كرده آن مرد نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت يا رسول اللّه على (ع) راست ميگويد كه خدا امير بر خلقش كرده پيغمبر در خشم شده فرمود به راستى على به ولايت از خداى عز و جل امير بر خلق است از بالاى عرش خود آن را منعقد نموده و ملائكه را گواه گرفته كه على (ع) خليفة اللّه و حجت اللّه و امام مسلمانان است طاعتش قرين طاعت خدا و نافرمانيش قرين نافرمانى خداست هر كه او را نشناسد مرا نشناخته و هر كه او را بشناسد مرا شناخته هر كه منكر امامت او است منكر نبوت من است و هر كه اميرى او را انكار كند رسالت مرا انكار كرده هر كه فضل او را دفع كند مرا كاسته ، هر كه با او نبرد كند با من نبرد كرده و هر كه او را دشنام دهد مرا دشنام داده زيرا او از منست از گل من خلق شده و او شوهر فاطمه دختر من است و پدر دو فرزندم حسن و حسين است سپس فرمود من و على و فاطمه و حسن و حسين و نه فرزند حسين حجتهاى خدائيم بر خلقش دشمنانمان دشمنان خدا و دوستانمان دوستان خدايند.
9- يزيد بن قعنب گويد:
من با عباس بن عبد المطلب و جمعى از عبد العزى برابر خانه كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين (ع) كه نه ماه باو آبستن بود آمد و درد زائيدن داشت گفت خدايا من بتو ايمان دارم و بدان چه از نزد تو آمده است از رسولان و كتابها مؤمنم و بسخن جدم ابراهيم خليل تصديق دارم و او است كه اين بيت عتيق را ساخته بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم منست ولادت را بر من آسان كن ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خود ديديم كه خانه از پشت شكافت و فاطمه بدرون آن رفت و از ديده ما نهان شد و ديوار بهم آمد و خواستيم قفل در خانه را بگشائيم گشوده نشد و دانستيم كه اين امر از طرف خداى عز و جل است و پس از چهار روز بيرون آمد و امير المؤمنين را در دست داشت و سپس گفت من بر همه زنان گذشته فضيلت دارم زيرا آسيه بنت مزاحم خدا را بنهانى پرستيد در آنجا كه خوب نبود پرستش خدا جز از روى ناچارى و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از آن خرماى تازه چيد و خورد و من در خانه محترم خدا وارد شدم و از ميوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بيرون آيم يك هاتفى آواز داد اى فاطمه نامش را على بگذار كه او على است و خداى اعلى ميفرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تاديبش نمودم و غامض علم خود را باو آموختم و اوست كه بت ها را در خانه من ميشكند و او است كه در بام خانه ام اذان ميگويد و مرا تقديس و تمجيد ميكند خوشا بر كسى كه او را دوست دارد و فرمان بردار و بدا بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانى كند و صلى اللّه على نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين .
عربی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد:
یا رسول الله! من ابر:
به چه کسی نیکی کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امک: به مادرت.
عرب عرض کرد:
پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟
فرمود: به مادرت.
عرض کرد:
پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟
فرمود: مادرت.
عرب عرض کرد:
پس از آن به چه کسی؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به پدرت(3).
در حدیث دیگر آمده:
شخصی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد:
یا رسول الله! چه کسی برای هم صحبت شدن سزاوارتر است؟
حضرت فرمود: مادرت.
مرد: پس از آن چه کسی سزاوارتر است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : مادرت.
مرد: سپس چه کسی سزاوارتر است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : مادرت.
مرد: پس از آن چه کسی سزاوارتر است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پدرت(4).
📚بحارانوار جلد6
💠 در كتاب «القائم» فضل بن شاذان آمده است: جابر بن عبداللَّه گويد:
روزى در مسجد مدينه گرداگرد وجود نازنين رسول خدا صلى الله عليه وآله را گرفته و به دور وجودش حلقه زده بوديم،
يكى از اصحاب صحبت از بهشت به ميان آورد.
ابودجانه گفت: اى رسول خدا! از شما شنيدم كه فرموديد:
بهشت بر پيامبران و ساير امّتها حرام است تا اين كه شما وارد شويد.
حضرت فرمود: اى ابودجانه! آيا نمى دانى كه خداوند متعال پرچمى از نور و عمودى از نور داردكه آن دو را، دو هزار سال پيش از آفرينش آسمانها آفريده است، بر روى آن پرچم نوشته شده:
«لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، آل محمّد خير البريّة».
«معبودى جز خدا نيست، محمّدصلى الله عليه وآله پيامبر خداست، آل محمّد عليهم السلام بهترين مخلوقاتند».
صاحب اين پرچم على عليه السلام مى باشد كه پيشاپيش مردم است.
على عليه السلام فرمود:
الحمد للَّه الّذي هدانا بك وشرّفك
وشرّفنا بك.
حمد و سپاس خدايى را كه ما را به وسيله تو هدايت فرمود و تو را شريف نموده وما را به وسيله تو شريف نمود.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
أما علمت أنّ من أحبّنا وانتحل محبّتنا أسكنه اللَّه معنا.
آيا نمى دانى كسى كه ما را دوست بدارد و محبّت ما را بپذيرد خداوند او را در بهشت با ما ساكن مى نمايد؟!
📚 القطره، جلد ۲، صفحه ۵۰