از قرآن کریم استفاده می شود که یکی از موجبات غفلت و فراموشی از یاد خدا، استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مؤمن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سید مرسلین اند و بی اعتنایی به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکی دل می شود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین می سازد.
خداوند متعال در کتابش آن گاه که وخامت حال دوزخیان و کیفیت بازپرسی از آنان را ترسیم و تشریح می کند و به جزع و فزع آنان برای بیرون آمدن و نجات از عذاب دردناک و سوزان دوزخ اشاره و با جمله «... اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکلِّمُونِ »؛ (23: 108) به آنها پاسخ می دهد.
و سپس می فرماید: “إِنَّهُ کانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیا حَتَّی أَنْسَوْکمْ ذِکرِی وَکنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکونَ إِنِّی جَزَیتُهُمُ الْیوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ (23: 109 – 111) این شما بودید که وقتی گروهی از بندگان من می گفتند:
پروردگارا ما ایمان آورده ایم، ما را بیامرز و بر ما ترحّم فرما که تو بهترین رحم کنندگانی» آنها را به باد مسخره گرفتید تا آنجا که مرا بکلی فراموش کرده بودید و تنها کارتان این بود که بر آن خدا پرستان خنده می کردید. اما امروز من به آنان به خاطر صبر و استقامتشان پاداش (نیک ) می دهم، که تنها آنان پیروز و رستگارند.”
حال که معلوم شد یکی از موجبات غفلت و فراموشی از ذکر خدا استهزای مؤمنان و بی احترامی به آنان است، باید دانست که اگر کسی با همین حال از دنیا برود و توبه نکند زندگی سخت و طاقت فرسایی در انتظار اوست و در روز قیامت کور و نا بینا وارد محشر شده و مشمول رحمت الهی واقع نخواهد شد، چنان که می فرماید:
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَی قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کنْتُ بَصِیرًا قَالَ کذَلِک أَتَتْک آیاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکذَلِک الْیوْمَ تُنْسَی ؛ (20: 124 – 126)
هر کس از یاد من روی گرداند برای او زندگی سخت و تنگی خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم. او می پرسد: پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردی با این که من در دنیا بینا بودم؟ خدا در پاسخ می گوید: این به خاطر آن است که آیات ما به تو رسید ولی تو آنها را بکلی فراموش کردی و به کیفر آن امروز تو فراموش خواهی شد (ما تو را فراموش می کنیم ).”
فردا نوبت مؤمنان است
قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: “کسانی که در دنیا افراد با ایمان را مسخره می کنند و با خنده های تمسخر آمیز و تحقیر کننده از کنارشان می گذرند و با اشاره های چشم و ابرو آنان را به مسخره می گیرند و از این کار (زشت ) خود اظهار سرور و خوشحالی نموده و به آن مباهات می کنند و... باید بدانند که فردا نوبت مؤمنان است که بر آنها بخندند.” اینک متن آیات:
“ انَّ الَّذینَ اجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ امَنُوا
ادامه👇👇
یضْحَکونَ؛(83: 29)
مجرمان و بد کاران همیشه در دنیا به مؤمنان می خندیدند.”
“ وَ اذا مَرُّوا بِهِمْ یتَغامَزُونَ؛(83: 30)
و هنگامی که از کنار مؤمنان می گذرند با اشاره های چشم و ابرو آنها را مسخره می کنند. “
“ وَ اذَا انْقَلَبُوا الی اهْلِهِمُ انْقَلبُوا فَکهینَ؛(83: 31)
و هنگامی که به سوی خانواده خود باز می گردند مسرور و خندانند.”
“ وَ اذا رَاوْهُمْ قالُوا انَّ هؤُلاءِ لَضالُّون؛(83: 32)
و هنگامی که آنها را (: مؤمنان را) می دیدند می گفتند این ها گمراهانند.”
“ وَ ما ارْسِلُوا عَلَیهِمْ حافِظینَ؛(83: 33) در حالی که آنها هرگز مأمور مراقبت و متکفّل آنان (: مؤمنان ) نبودند.”
“ فَالْیوْمَ الَّذینَ امَنُوا مِنَ الْکفّارِ یضْحَکونَ؛(83: 34) ولی امروز مؤمنان به کافران می خندند. “
“ عَلی الارائِک ینْظُرُونَ؛(83: 35) در حالی که بر تخت های مزین بهشتی نشسته اند و نگاه می کنند. “
سپس به عنوان طعن و تمسخر گفته می شود:
“ هَلْ ثُوِّبَ الْکفّارُ ما کانُوا یفْعَلُون؛(83: 36) آیا کافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟”
خلاصه این که سخریه و استهزاء نوعی عیب جویی است و سزاوار نیست انسان برای این که عده ای را بخنداند مرتکب این گناه شود و دیگران را تحقیر کند و کسانی که مردم را مسخره می کنند به خود مغرورند و همین غرور و خودبینی آنان سبب می شود که افراد مؤمن و متدین را به چشم حقارت بنگرند و در نتیجه برای خود عذابی سخت و دردناک آماده کنند که نمونه ای از آن در آیات فوق از نظرتان گذشت.
یاوه سرایی و خسران ابدی:
معصوم ـ علیه السلام ـمی فرماید: “کسانی که از راه غیبت، تهمت، اهانت و تحقیر مردم، دیگران را می خندانند باید بدانند که در روز قیامت از خاسران و زیانکارانند. “
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: “کان بالمدینه رجل بطّال یضحک النّاس منه فقال قد أعیانی هذا الرّجل أن أضحکه (یعنی علی بن الحسین) قال: فمرّ علی ـ علیه السلام ـ و خلفه مولیان له قال: فجاء الرّجل حتّی انتزع ردائه من رقبته، ثمّ مضی، فلم یلتفت إلیه علی ـ علیه السلام ـ فاتّبعوه و أخذوا الرّداء منه فجاؤا به فطرحوه علیه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطّال یضحک أهل المدینه فقال: قولوا له إنّ للّه یوما یخسر فیه المبطلون؛ در شهر مدینه مردی پست و فرومایه بود که کار او فقط هرزه گویی و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنی علی بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تا کنون نتوانسته ام او را بخندانم. (منتظر فرصتی بود) تا این که روزی امام سجاد ـ علیه السلام ـ به همراه دو تن از خدمت گزاران خود می گذشت. او نیز (فرصتی به دست آورد) و عبای آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچ گونه اعتنایی به او نکرد. کسانی که آنجا بودند رفتند و ردای امام سجاد ـ علیه السلام ـ را از او گرفته و بر دوش مبارک آن بزرگوارانداختند
امام ـ علیه السلام ـ پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزه گو و خوشمزه ای است که مردم مدینه را می خنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزی است که در آن روز یاوه سرایان زیان کار خواهند شد.”
به هر حال، تردیدی نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه خواهند شد و همان گونه که در دنیا مؤمنان را مسخره می کردند و می خندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها می خندند.
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:
“إنّ المستهزئین بالنّاس یفتح لأحدهم باب من الجنّة فیقال هلمّ هلمّ فیجی ء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ یفتح له باب اخر فیقال هلمّ هلمّ فیجی ء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه فما یزال کذلک حتّی إنّ الرّجل لیفتح له الباب فیقال له هلمّ هلمّ فلا یأتیه؛
در روز قیامت کسانی را که در دنیا مردم را مسخره می کردند می آورند و دری از بهشت به روی آنان می گشایند و به آنها می گویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختی و ناراحتی به پیش می آیند و همین که نزدیک در می رسند در به روی آنها بسته می شود. سپس در دیگری به روی آنها باز می شود و گفته می شود شتاب کنید
شتاب کنید. این بار نیز آنها با ناراحتی حرکت می کنند و همین که نزدیک این در می روند آن نیز بسته می شود و همین طور این کار تکرار می شود تا جایی که نا امید می شوند و سر انجام دیگر به سوی هیچ دری نمی روند. در اینجا مؤمنان که ساکنان بهشت اند به آنها نظاره می کنند به آنان می خندند.”
نتیجه بحث
با توجه به مطالبی که گفته شد افراد متعهّد و مؤمن باید از این رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دوری جویند:
1- آن که هرزگی و مسخرگی بالطبع زشت است.
2- آن که موجب گناه کبیره دیگر (یعنی غیبت) نیز می شود.
پروردگارا ما را از لغزش ها محفوظ دار.در قرآن کریم پنج معیار برای فضیلت و برتری میان افراد بشر ذکر شده است که عبارت است از:
الف. تقوا که فرمود: «انَّ اکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ اتْقیکمْ...» (حجرات - 13): بهترین شما با تقواترین شما است...
ب. عقل و تعقّل (بکارگیری عقل) که خمیر مایه سایر ارزش ها است و آیات فراوانی از قرآن کریم بر آن گواهی می دهد.
ج. جهاد در راه خدا، چنانکه می فرماید: « لا یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا »(نساء - 95).
افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان برتری بخشیده و به هر یک از این دو دسته (به نسبت اعمال نیکشان ) خداوند وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش عظیمی بخشیده است.
د. ایمان.
ه. علم و دانش. علم و ایمان دو معیار اساسی و دو رکن شجره طیبه فضیلت و انسانیت است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«... یرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذینَ اوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ... » (مجادله - 11).
... خداوند به آنها که ایمان آورده و بهره ای از علم دارند درجات بزرگی ارزانی می دارد....
ولی باید دانست که در میان تمام ارزش ها تقوا از همه بالاتر است بلکه تقوا اساس و پایه تمام ارزش ها است زیرا بدون داشتن تقوا نه علم کارساز است و نه جهاد راهگشا و نه عقل راهنما و نه ایمان می تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. در زمینه تقوا است که عقل حقایق را درک می کند و علم حلال مشکلات می شود. این همه تعریف و تشویق و ستایش از علم مشروط به آن است که هدف از تعلیم و تعلّم شناخت حقیقت و آگاهی به مسئولیت و خدمت به بندگان خدا و تحصیل خشنودی پروردگار متعال باشد، وگر نه نتیجه علم همان خواهد شد که مولوی می گوید:
بد گهر را علم و فن آموختن دادن تیغ است دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آمد در کف بد گوهران (مثنوی، دفتر چهارم، ص 693.)
رخدادهای روز هشتم محرمالحرام
🏴به گلِ دشت نینوا صلوات
🏴به نکو شبه مصطفی صلوات
🏴به علی اکبر، عزیز حسین(ع)
🏴آنکه شد کشته از جفا صلوات
🏴الّلهُمَّ
🏴صلّ
🏴علْی
🏴محَمَّدٍ
🏴وآلَ
🏴محَمَّدٍ
🏴وعَجِّل
🏴فرَجَهُم
🏴الّلهُمَّ
🏴صلّ
🏴علْی
🏴محَمَّدٍ
🏴وآلَ
🏴محَمَّدٍ
🏴وعَجِّل
🏴فرَجَهُم
🏴الّلهُمَّ
🏴صلّ
🏴علْی
🏴محَمَّدٍ
🏴وآلَ
🏴محَمَّدٍ
🏴وعَجِّل
🏴فرَجَهُم
زیارت حضرت عباس
سَلامُ اللَّهِ وَسَلامُ مَلائِکتِهِ الْمُقَرَّبينَ،وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحينَ، وَجَميعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّيقينَ، وَالزَّاکياتُ الطَّيباتُ، فيما تَغْتَدى وَتَرُوحُ، عَلَيک يا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، اَشْهَدُ لَک بِالتَّسْليمِ وَالتَّصْديقِ، وَالْوَفآءِ وَالنَّصيحَةِ، لِخَلَفِ النَّبِىِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّليلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِّىِ الْمُبَلِّغِ وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاک اللَّهُ عَنْ رَسُولِهِ، وَعَنْ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَعَنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَينِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِمْ، اَفْضَلَ الْجَزآءِ بِما صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ وَاَعَنْتَ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ 1
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِک، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ حالَ بَينَک وَبَينَ مآءِ الْفُراتِ، اَشْهَدُ اَنَّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَاَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ لَکمْ ما وَعَدَکمْ، جِئْتُک يا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَافِداً اِلَيکمْ، وَقَلْبى مُسَلِّمٌ لَکمْ وَتابِعٌ، وَاَ نَا لَکمْ تابِعٌ، وَنُصْرَتى لَکمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى يحْکمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيرُ الْحاکمينَ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لامَعَ عَدُوِّکمْ، اِنّى بِکمْ وَبِإِيابِکمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ، وَبِمَنْ خالَفَکمْ وَقَتَلَکمْ مِنَ الْکافِرينَ، قَتَلَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ بِالْأَيدى وَ الْأَلْسُنِ. 2
پس داخل روضه شوید و خود را به ضريح بچسبانید و بگویید :
اَلسَّلامُ عَلَيک اَيهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ، الْمُطيعُ للَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَينِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِمْ وَسَلَّمَ، اَلسَّلامُ عَلَيک وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوانُهُ، وَعَلى رُوحِک وَبَدَنِک، اَشْهَدُ و اُشْهِدُ اللَّهَ اَنَّک مَضَيتَ عَلى ما مَضى بِهِ الْبَدْرِيونَ وَالْمُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ، الْمُناصِحُونَ لَهُ فى جِهادِ اَعْدآئِهِ، الْمُبالِغُونَ فى نُصْرَةِ اَوْلِيآئِهِ، الذّآبُّونَ عَنْ اَحِبَّآئِهِ، فَجَزاک اللَّهُ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَاَکثَرَ الْجَزآءِ، وَاَوْفَرَ الْجَزآءِ، وَاَوْفى جَزآءِ اَحَدٍ مِمَّنْ وَفى بِبَيعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَاَطاعَ وُلاةَ اَمْرِهِ، 3
اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بالَغْتَ فِى النَّصيحَةِ، وَاَعْطَيتَ غايةَ الْمَجْهُودِ، فَبَعَثَک اللَّهُ فِى الشُّهَدآءِ، وَجَعَلَ رُوحَک مَعَ اَرْواحِ السُّعَدآءِ، وَاَعْطاک مِنْ جِنانِهِ اَفْسَحَها مَنْزِلاً، وَاَفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِکرَک فى عِلِّيينَ، وَحَشَرَک مَعَ النَّبِيينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَدآءِ وَالصَّالِحينَ، وَحَسُنَ اُولئِک رَفيقاً، اَشْهَدُ اَ نَّک لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکلْ وَاَنَّک مَضَيتَ عَلى بَصيرَةٍ مِنْ اَمْرِک، مُقْتَدِياً بِالصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَينَنا وَبَينَک وَبَينَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ، فَاِنَّهُ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ. مؤلّف گويد که خوب است اين زيارت را پشت سر قبر رو به قبله بخوانید. 4
و نيز بدانید که زيارت جناب عبّاس موافق روايت مذکور همين بود که ذکر شد, لکن سيد بن طاوس و شيخ مفيد و ديگران بعد از اين فرموده اند که پس برید به سمت بالا سر و دو رکعت نماز بخوانید و بعد از آن آنچه خواهید نماز بخوانید و یاد کنید خدا را بسيار و بگویید در تعقیب نماز:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَدَعْ لى فى هذَا الْمَکانِ الْمُکرَّمِ وَالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاَّ فَرَّجْتَهُ، وَلا مَرَضاً اِلاَّ شَفَيتَهُ، وَلا عَيباً اِلاَّ سَتَرْتَهُ وَلا رِزْقاً اِلاَّ بَسَطْتَهُ، وَلا خَوْفاً الاَّ آمَنْتَهُ، وَلا شَمْلاً اِلاَّ جَمَعْتَهُ، وَلا غآئِباً اِلاَّ حَفِظْتَهُ وَاَدْنَيتَهُ، وَلا حاجَةً مِنْ حَوآئِجِ الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ، لَک فيها رِضِىً وَلِىَ فيها صَلاحٌ اِلاَّ قَضَيتَها، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ. 5
پس برگردید به سوى ضريح و نزد پاها بایستید و بگویید :
اَلسَّلامُ عَلَيک يا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيک يا بْنَ سَيدِ الْوَصِيينَ، اَلسَّلامُ عَلَيک يا بْنَ اَوَّلِ الْقَوْمِ اِسْلاماً، وَاَقْدَمِهِمْ ايماناً، وَاَقْوَمِهِمْ بِدينِ اللَّهِ، وَاَحْوَطِهِمْ عَلَى الْأِسْلامِ، اَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ للَّهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَخيک، فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُواسى، فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْک الْمَحارِمَ،
وَانْتَهَکتْ حُرْمَةَ الْأِسْلامِ، فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحامِى النَّاصِرُ، وَالْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ اَخيهِ، الْمُجيبُ اِلى طاعَةِ رَبِّهِ، الرَّاغِبُ فيما زَهِدَ فيهِ غَيرُهُ، مِنَ الثَّوابِ الْجَزيلِ، وَالثَّنآءِ الْجَميلِ، وَاَ لْحَقَک اللَّهُ بِدَرَجَةِ آبآئِک فى جَنَّاتِ النَّعيمِ، اَللّهُمَّ اِنّى تَعَرَّضْتُ لِزِيارَةِ اَوْلِيآئِک، رَغْبَةً فى ثَوابِک، وَرَجآءً لِمَغْفِرَتِک وَجَزيلِ اِحْسانِک، فَاَسْئَلُک اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ، وَاَنْ تَجْعَلَ رِزْقى بِهِمْ دآرّاً، وَعَيشى بِهِمْ قآرّاً، وَزِيارَتى بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَحَيوتى بِهِمْ طَيبَةً، وَاَدْرِجْنى اِدْراجَ الْمُکرَمينَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ ينْقَلِبُ مِنْ زِيارَةِ مَشاهِدِ اَحِبَّآئِک مُفْلِحاً مُنْجِحاً، قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ، وَسَتْرَ الْعُيوبِ، وَکشْفَ الْکرُوبِ، اِنَّک اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ. 6
و چون خواهید وداع کنید آن حضرت را پس برید به نزد قبر شريف و بگویید اين را که در روايت اَبُوحمزه ثمالى است و علماء نيز ذکر کرده اند:
اَسْتَوْدِعُک اللَّهَ وَاَسْتَرْعيک وَاَقْرَءُ عَلَيک اَلسَّلامَ، آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِکتابِهِ وَبِما جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، اَللّهُمَ فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ، اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتى قَبْرَ ابْنِ اَخى رَسُولِک، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ، وَارْزُقْنى زِيارَتَهُ اَبَداً ما اَبْقَيتَنى، وَاحْشُرْنى مَعَهُ وَمَعَ آبآئِهِ فِى الجِنانِ، وَعَرِّفْ بَينى وَبَينَهُ وَبَينَ رَسُولِک وَاَوْلِيآئِک، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَتَوَفَّنى عَلَى الْأيمانِ بِک، وَالتَّصْديقِ بِرَسُولِک، وَالْوِلايةِ لِعَلىِّ بْنِ اَبيطالِبٍ، وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَيهِمُ السَّلامُ، وَالْبَرآئَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَاِنّى قَدْ رَضيتُ يا رَبّى بِذلِک، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. 7