د عبدالله افلح فرزند حضرت صادق علیه السلام و دیگری کوچکتر مانند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام ولایت پدر با امام است که وصی او است هر چند سنا کوچکتر باشد نه با آن پسر بزرگتر.
اما این که آیا امام خودش باید مباشر تجهیز باشد یا می تواند دیگری را مامور کند یا راضی شود به عمل دیگری اینها وظایف خود امام است و دانستن آن بر ما واجب نیست.
پس اگر امام زین العابدین علیه السلام از کوفه به کربلا آید برای حضور در دفن پدرش چنان که مضمون بعضی احادیث است یا نیاید و همان جا به عمل بنی اسد و دفن آن ها راضی باشد چنان که از کلام شیخ مفید و حدیث زائد و از علی بن الحسین علیهماالسلام معلوم می شود خود داند و دانستن آن بر ما واجب نیست.
اما علمای ما مانند شیخ طوسی رحمه الله حدیثی روایت کرده اند در احکام غسل میت از معاویه بن عمار که از خواص اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام است که آن حضرت وصیت کرد معاویه بن عمار او را غسل دهد و پس از نقل این حدیث تعجبی ننمودند.
و آن را تأویل نکردند معلوم می شود اکثر این علما مانند شیخ مفید رحمه الله روا می شمردند غیر معصوم مباشر غسل معصوم گردد البته با رخصت یا رضایت ولی او و این که باید حتما مباشر غسل معصوم، معصوم باشد بین متاخرین، اخباریین معروف شده است و در میان علمای سابق که عارف به مسائل کلام و عقاید این فرقه بودند ثابت نبود و این همه کتاب که قدما در کلام و اصول عقاید و یا خصوص امامت نوشتند و شرایط امامت را برشمردند از این معنی نام نبردند.
مؤلف گوید: از حضرت امام محمد تقی علیه السلام روایت است که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جوار رحمت حق مشرف شد جبرئیل با روح و فرشتگانی که هر شب قدر فرود می آیند آمدند دیده امیرالمؤمنین علیه السلام گشوده شد و دید چگونه آنان میان آسمان و زمین را پر کرده و مددکاری او می کنند در غسل پیغمبر و نماز گذاشتند بر وی و قبر کندند و کسی برای آن حضرت قبر نکند مگر ایشان و با امیرالمؤمنین در قبر رفتند و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در قبر نهادند و آن حضرت سخن گفت و گوش امیرالمؤمنین علیه السلام باز شد و شنید که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرشتگان را به یاری او وصیت می کرد و بگریست و کلام فرشتگان را هم بشنید که می گفتند ما در سعی تقصیر نمی کنیم (و طواف کوی او را بر خویش واجب شماریم) که ولی ما بعد از تو او است اما ما را دیگر به چشم نبیند.[172]
و پس از گذشتن امیرالمؤمنین علیه السلام حسن و حسین علیهم السلام مانند همین دیدند الا آن که پیغمبر را هم با آن فرشتگان و روح دیدند و چون حسن علیه السلام درگذشت، حسین علیه السلام همان را بدید و پیغمبر و علی علیهماالسلام را با فرشتگان دید و علی بن الحسین علیهماالسلام پس از پدر هما ندید. آه
و در احتجاج مولانا الرضا بر واقفیه است که علی بن ابی حمزه با آن حضرت گفت: ما از پدران تو روایت کرده ایم که متولی امر امام نمی شود مگر امامی مثل او.
حضرت فرمود: مرا خبر ده که حسین علیه السلام امام بود یا نبود. گفت: پس که متولی امر او گشت.
علی بن ابی حمزه گفت: علی بن الحسین علیهماالسلام امام فرمود؛ علی بن الحسین علیه السلام کجا بود او که محبوس و در دست عبیدالله اسیر بود. علی گفت: پنهان و پوشیده از کسان عبیدالله بیرون رفت و متولی امر پدر شد و بازگشت.
امام فرمود: آن کس که علی بن الحسین را قدرت داد که به کربلا آید و متولی امر پدر گردد قدرت می دهد صاحب این امر به بغداد آید و متولی امر پدر شود و باز گردد در حالتی که در زندان بود و نه اسیر انتهی.
مترجم گوید: شیخ صدوق علیه الرحمه در عیون اخبار الرضا احادیثی در باب وفات موسی بن جعفر علیهما السلام روایت کرده است متضمن این که متولی امر آن حضرت غیر حضرت رضا علیه السلام بود.
و در روایتی از عمر بن واقد آورده است که او گفت: من آن حضرت را دفن کردم و پس از آن ها خود شیخ صدوق می فرماید واقفیه بدین احادیث نتوانند بر ما ایراد کنند. برای آن که امام صادق علیه السلام فرمود: جائز نیست امام غسل بدهد مگر کسی که امام باشد پس اگر کسی به غیر حق ارتکاب این نهی کرد و امام را غسل داد به سبب این عمل او امامت امام لاحق باطل نمی شود و نفرمود امام نیست مگر کسی که امام سابق را غسل بدهد انتهی.
و برای اختلاف احادیث در این مسئله توقف باید کرد.
شیخ صدوق از ابن عباس روایت کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید ژولیده موی و گردآلوده و شیشه پرخون در دست داشت پرسید: یا رسول الله این خون چیست؟ فرمود: این خون حسین علیه السلام است همین امروز از زمین برداشته ام و از آن روز حساب نگاه داشت تا معلوم گردید آن حضرت همان روز کشته شده است.
و شیخ طوسی به اسناده از حضرت صادق علیه السلام روایت کرد که بامدادی ام سلمه را دیدند گریان و پرسیدند از چه می گریی؟ گفت: پسرم حسین علیه السلام دوش کشته شد برای آن که رسول خدا صلی الله علی
ه و آله و سلم را از زمان رحلت تا دیشب در خواب ندیده بودم دیشب دیدم گرفته و اندوهناک، با او گفتم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چون است تو را محزون می بینم؟ فرمود: امشب برای حسین و اصحاب او قبر می کندم.
و روایات به مضمون این بسیار است و در مناقب گوید: که در اثر از ابن عباس روایت شده است که پس از قتل حسین علیه السلام پیغمبر را در خواب دید گردآلود، پای برهنه و گریان دامن پیراهن دست گرفته و تلاوت می فرمود: و لا تحسبن الذین غافلا عما یعمل الظالمون[173] فرمود: من به کربلا رفته بودم و خون حسین علیه السلام را از زمین برداشتم و اینک در دامن من است و اکنون نزد پروردگار می روم تا با آن ها مخاصمت کنم.
و در کامل ابن اثیر است که ابن عباس گفت: پیغمبر را در آن شبی که حسین علیه السلام کشته شد در خواب دیدم شیشه در دست داشت و خون در آن جمع می کرد گفتم یا رسول الله اینها چیست؟ فرمود: خون حسین علیه السلام و اصحاب اوست نزد خداوند می برم پس ابن عباس صبح برخاست و مردم را از قتل آن حضرت خبر داد و بعد از آن که خبر رسید، دانستند آن حضرت در آن روز کشته شده بود.
مؤلف گوید: در کتب معتبر کیفیت دفن حسین علیه السلام و اصحاب او به تفصیل بیان نشده است و از روایت شیخ طوسی چنان معلوم می شود که بنی اسد بوریای نو آوردند و زیر بدن امام بگستردند چون از دیزج روایت کرده است گفت: که با غلامان نزدیک و خواص خود آمدم و قبر مطهر را شکافتم بوریای نو دیدم و بدن آن حضرت بر آن بوریا بود و بوی مشک شنیدم پس آن را به حال خود گذاشتم و گفتم خاک ریختند و آب جاری کردم.
و نیز از ابی الجارود روایت کرده است که قبر آن حضرت را از جانب سر و از جانب پا بشکافتند از آن بوی مشک اذفر شنیدند و در آن شک نکردند.
و در حدیث مشهور از زایده که صدر آن در آخر فصل سابق بگذشت وارد است که جبرئیل با رسول خدا گفت: این نواده تو و اشارت به حسین علیه السلام کرد با گروهی از فرزندان و اهل بیت و نیکان امت تو در کنار فرات در زمینی که کربلا خوانند کشته شوند تا این که گفت: وقتی این گروه سوی خوابگاه خویش شتافتند خدای عز و جل به دست خود جان آن ها را قبض کند و فرشتگان از آسمان هفتم به زمین آیند ظرفها از یاقوت و زمرد در دست باشند پر از آب زندگانی با حله های بهشتی و بوی خوش از بهشت آورند و بدان آب آن ها را بشویند و در آن حله ها کفن کنند و بدان بوی خوش حنوط و فرشتگان صف در صف بر آن ها نماز گذارند.
آن گاه خداوند برانگیزاند گروهی از امت تو که کافران آن ها را نشناسند و ایشان در این خون ها شریک نشده باشند نه به گفتار و نه به کردار و نه نیت و آن اجسام را به خاک سپارند و برای قبر حسین علیه السلام علامتی نهند در آن بیابان تا برای اهل حق نشانه باشد و برای مؤمنین موجب رستگاری گردد و از هر آسمان هر شبانه روز صد هزار فرشته برگرد او باشند بر وی درود فرستند و خدای را تسبیح کنند و برای زوار مغفرت از خدای خواهند و نام هر زائر که آن جا آید بنویسند. آه...
***
امام حسين عليه السلام در شب شهادت با آبى كه فرزندش على براى او آورد، با اينكه مى دانست به آن آب احتياج پيدا مى كند، غسل كرد كه اين يكى از ويژگى هاى امام است كه اقسام طهارت را فراهم آورد.
"خوشحال كردن مؤ من و ديدار از او
اين دو امر - آن طور كه در روايات آمده - از افضل اعمالند. امام حسين عليه السلام در آن روز با امر به صبر كردن و پند و اندرز نمودن و ملاطفت كردن ، سعى كرد مردان و زنان مؤ من را خوشحال كند؛ اما در باب ديدار از مؤ منان ، اين امر به عناوين مختلف براى امام محقق شد كه گاهى به شكل عيادت از بيماران و زخمى ها صورت پذيرفت . امام تنها به آمدن و نشستن در كنار آنها اكتفا نمى كرد، بلكه برخى از آنها به ويژه افراد غريب را مورد لطف و مرحمت خاص خويش قرار داد؛ چنانچه بر بالين آن برده سياه و غلام ترك حاضر شد، اما عيادت يكى از آنها كه همان فرزند عزيزش على اكبر باشد، براى امام ميسر نشد، زيرا به خاطر ادبى كه داشت و احترام به پدر، مانند ديگران امام را صدا نزد اما وقتى امام وداع او را شنيد كه مى گويد: يا ابتا عليك منى السلام با اينكه مى دانست او را زنده در نمى يابد، به سوى فرزند آمد و با صداى بلند فرمود: پسرم تو را كشتند
امام عليه السلام همچنين در روز عاشورا از فرزندش حضرت سجاد عليه السلام عيادت كرد و احوال او را جويا شد.
"
🔴 گذر پوست به دباغخانه میافتد
✍"هشام بن اسماعیل" والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم، مخصوصاً امام سجاد علیهالسلام میرساند.
سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلمهای فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور میخواهند از او انتقام بگیرند.
مردم نیز یکی یکی میآمدند و انتقام میگرفتند.
🔹هشام می گفت:
"بیش از همه از علیبنحسین وحشت دارم، زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علیبناببطالب میکردم، انتقامش سخت خواهد بود."
روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند:
"مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم."
🔸هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشامبناسماعیل میرفتند، رنگ در چهره هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند، سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند:
"اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم."
هشام فریاد زد :
{اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}
{خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.}
🔹بعد از این رفتار امام سجاد (ع)، مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند.
📚تاریخ طبری ج۶ ص۵۲۶
.
.
طلب ثاری
▪️خطاب حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه به فرزندشان زین العابدین علیه السلام:
يَا وَلَدِي! يَا عَلِيُّ! وَ اللَّهِ لَا يَسْكُنُ دَمِي حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِيَّ ...
پسرم علی! به خدا سوگند! خون من آرام نخواهد گرفت تا هنگامی که خدای متعال مهدی (علیه السلام) را برانگیزاند ...
📚 مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ج ۴، ص ٨۵
▪️إلهي بِالْحُسَیـْنِ عَجّلْ لِوَلیّکَ الْفَرَجْ.
#گریز_زیارت_عاشورا
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر میگفت: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار بر محملها کنید...
در نقلی آمده است:
🥀 علیا مخدره زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: سر امام سجاد علیهالسلام بر روی زانوی من بود که دیدم شتران برهنه و بیجهاز را برای ما آوردند؛
🥀 امام زین العابدین علیهالسلام به من فرمود: عمهجان! این شترها را میبینید که میآورند؟ و آن شتر خاکستریرنگ را که از جلوی شتران میرود و اشک میریزد، مشاهده میکنید؟
🥀 من گفتم: بله؛ ای نور دیدهام. امام فرمود: عمهجان! میدانید این شتر چرا گریه میکند و به شتران دیگه چه میگوید؟من گفتم:ای پسر برادرم! حجت خدا توئی! زبان حیوانات را تو میدانی!
🥀 إمام فرمود: ایعمهجان! این شتر دلش به حال ما سوخته است؛ میرود و به شتران دیگر میگوید: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار کنید و آهسته راه بروید؛ مبادا بچهها را به زمین بزنید و زنها را زجر بدهید.
📚ریاض القدس، ج۲ ص۲۱۰ (نسخه خطی)
✍ای سربریده بال و پرم را نگاه کن
داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن
پاشو کمک بده که سوار شتر شوم
نامحرمان دور و برم را نگاه کن
با شمر و حرمله طرف کوفه میروم
برخیز همسفر! سفرم را نگاه کن
رفتم پی لباس تو اما مرا زدند
بر روی گونه هام ورم را نگاه کن
عباس را بگو که زمین خورد زینیت
حالا کبودی کمرم را نگاه کن
ای آفتاب کم به تن دلبرم بتاب!
ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن!
چادر نماند تا بکشم روی پیکرت
شرمندگی اهل حرم را نگاه کن
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز... | وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
راوی گوید:
📋 ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
🥀 زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
📋 سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
🥀 به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلاماللهعلیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلاماللّهعلیها کسی نماند.
🥀 در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
🥀 امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند، لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
📋 فَالْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
📋 فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
📋 فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
🥀 زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
🥀 پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیهالسّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
✍ غمی بزرگ در دلم مرا عذاب میدهد
تورا صدا که میزنم، سنان جواب میدهد
برای بار اول است خود سوار میشوم
کار رسیده تا کجا ! فضه رکاب میدهد
مقابل نگاه یک سپاه میخورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب میدهد
آیهی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم
دهان قاتلان تو بوی شراب میدهد
شیر درست میشود گریه بلند میشود
همینکه بر لب خودش رباب آب میدهد
امام سجاد علیه السلام بعد واقعه عاشورا
🏴 فیش مرثیه شهادت امام سجاد علیه السلام
💠 امام سجادعليه السلام تمام صحنه هاي عاشورا را به ياد مي آورد. نشد غذايي جلوي ان بزرگوار بگذارند و آن غذا با اشک چشمش مخلوط نگردد.
در طول دوران زندگي رنج هاي فراواني ديد و يکي از چهار نفري است که بسيار گريه مي کرد.
روزي يکي از غلامان حضرت را ديد، امام به شدت گريه مي کند. جلو آمد و گفت: آيا وقت آن نرسيده که به گريه و زاري خاتمه دهيد؟ امام عليه السلام فرمود: چگونه گريه نکنم. يعقوب پيامبر دوازده پسر داشت و تنها يوسف از نظرش غايب شده بودآن قدر گريه کرد چشمش سفيد شد. من چگونه گريه نکنم در حالي که 18 یوسفم رو جلوم سر بریدن
ديدم پدرم را با لبان تشنه سر بريدند.
تنها، نه خون به داغ پدر از بصر بايد گريست
هر جا که آب ديد، به ياد پدر گريست
چون ديد گوسفند ذبيحي به هر کجا
آهي کشيدسخت ز سوز جگر گريست
از داغ جانگداز شهيدان کربلا
هم در حضر گريست و هم در سفر گريست
با ياد تشنه کام شهيد لب فرات
از صبح تا به شام، زشب تا سحر گريست
چون شمع، در مصيبت ياران خويشتن
هر جا نشست سوخت، به هر رهگذر رسيد
📚 سوگنامه آل محمد, ص 72.
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهادت امام زینالعابدین، حضرت سجاد علیهالسلام تسلیت باد
📎 #محرم
📎 #شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸هر گاه که به یاد قتلگاه میافتم، گریه راه گلویم را سدّ میکند...
در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام
▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام.
🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند:
📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی
▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت میگذاشتند، او به گریه میافتاد.
🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من میترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند:
📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ.
▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی میدانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهمالسّلام میافتم، گریه راه گلویم را سدّ میکند.
📚 الخصال،ج۱ ص۱۳۱
✍ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است
به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است
تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است
صدای گریه نوزاد میکشد مارا!
خداکند که بخوابد! رباب تبدار است
نمیروم سر بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحام بازار است..
حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا
حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است
هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است
هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست
آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است
مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است