eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
ادب از قيمتي ترين سرمايه ها و ميراثهاي حيات آدمي «ادب» است، حتي بالاتر از ثروت و سرمايه است (ادب مرد، به ز دولت اوست). در بر خورد ها چيزي به زيبايي و جذابيت ادب نمي رسد. بايد آن را آموخت، به كار بست تا روابطي سالم و احترام آميز و پايدار ميان افراد، حاكم شود. اما همين واژه متداول و مشهور، گاهي تعريفي ناشناخته و حدّ و مرزي مبهم دارد. ازاين رو مناسب است كه بر مفهوم و جايگاه و شرايط آن، تأملي مجدد داشته باشيم و بدانيم كه به راستي «ادب چيست؟» ادب چيست؟ اين صفت كه سر مايه ارزشمند رفتاري انسان و رسالت پدر و مادر و مربي است بر چه پايه هايي استوار است؟ آيا يك خصلت دروني است؟ آيا رفتاري اجتماعي است يا حالتي روحي؟ رمز اينكه انسان ازافراد مؤدب، خوشش مي آيد چيست؟ وقتي سخن از«ادب» به ميان مي آيد، نوعي رفتار خاصّ و سنجيده با افراد پيرامون (از كوچك و بزرگ و آشنا و بيگانه) در نظر مي آيد. اين رفتار كه از تربيت شايسته نشأت مي گيرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و ... مربوط مي شود. ادب، هنري آموختني است. مي توان گفت:«ادب، تربيت شايسته است»، خواه مربي، پدر و مادر باشد، يا استاد و مربي. امام صادق (عليه السلام) فرمود: پدرم مرا به سه نكته ادب كرد... فرمود: هر كس با رفيق بد همنشيني كند، سالم نمي ماند و هر كس كه مراقب و مقيد به گفتارش نباشد پشيمان مي گردد و هر كس به جاهاي بد، رفت و آمد كند، متهم مي شود: «ادبني ابي بثلاث... قال لي:يا بني! من يصحب صاحب السوء لا يسلم و من لا يقيد الفاظه يندم ومن يد خل مداخل السوء يتهم.»[1] آنچه در اين حديث مطرح است، ضابطه داشتن « دوستي» و «گفتار» و«معاشرت» است. دوست داري با تو چگونه رفتار كنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اينكه از توهين و تحقير و استهزاي ديگران نسبت به خودت ناراحت و رنحيده مي شوي؟ مگر نه اينكه دوست داري در جمع مردم، مورد تكريم و تشويق و توجه قرار گيري؟ يكي از نكات مهم مربوط به معاشرت، آن است كه آنچه را درباره خود نمي پسندي، در باره ديگران هم روا نداني و آنچه نسبت به خويش دوست مي داري، براي ديگران هم بخواهي و آنچه را در كار ديگران زشت مي شماري، براي خود نيز زشت بداني. اگر از كارهاي ناپسند ديگران انتقاد مي كني، همان كارها و صفات در تو نباشد. اين نوعي «خود ادب كردن» است و كسي به اين موهبت دست مي يابد كه از فرزانگي و هوشياري و عقلانيّتي تيز و بصير برخوردار باشد. به فرموده حضرت امير (عليه السّلام): «كفاك ادبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك»؛[2] در ادب كردن تو نسبت به خويشتن، همين تو را بس كه آنچه را از ديگري ناپسند مي بيني از آن پرهيز كني. هر كس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، داراي ادب است. بي ادبي، نوعي ورود به منطقه ممنوعه و پايمال كردن حدّ و حريم در برخورد هاست. اين سخن بلند علويّ را هم در اين زمينه بخوانيم كه فرمود: «افضل الادب ان يقف الانسان علي حده و لا يتعديّ قدره»؛[3] برترين ادب، آن است كه انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خويش بايستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودي خود يك ارزش اخلاقي و اجتماعي است و ارزش آفرين، هم براي فرزندان، هم براي اولياء كه تربيت كننده آنانند. ادب در هر كه و هر كجا باشد، هاله اي از محبت و مجذوبيت را بر گرد خود پديد مي آورد و انسان با ادب را عزيز و دوست داشتني مي كند. ادب، خودش يك سرمايه است و هر سر مايه اي بدون آن بي بهاست. مدالي است بر سينه صاحبش كه چشمها و دلها را خيره و فريفته مي سازد. آراستگي هر چيزي به چيزي است. آن گونه كه علم، با حلم آراسته مي گردد، وشجاعت، با گذشت و عفو زينت مي يابد، و ثروت، با انفاق و بخشش، ارزش پيدا مي كند، حسب و نسب هم با ادب، ارج مي يابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگي و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرايشي سطحي بر چهره‎اي زشت است. اين سخن حضرت علي(عليه السلام) است كه: «لاشرف‎مع‎سوءالادب»؛ با بي ادبي؛ هيچ شرافتي نيست. كسي كه بي اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت مي يابد.ادب حتي نسب و تبار نامناسب را هم مي پوشاند. كلام اميرالمؤمنين( عليه السلام) چنين است: «حسن‎الادب‎يستر‎قبيح النّسب»[4] نشانه ها و جلوه ها هر يك از ادب و بي ادبي نشانهايي دارد. شناخت ادب هم جز با توجه به نمودهاي بي ادبي ميسر نمي گردد. اين نمودها و نشانه ها و علايم، هم در گفتار نمايان است، هم در رفتار و برخورد. اگر عاقلانه زيستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار، نشانه ادب است. بي خردي، گفتار زشت، بددهاني، تند خويي زشت گويي، دشنام و توهين، سبكسري و خيره سري، لجاجت و عناد و ... هم بي ادبي است.
اگر كنترل دوستيها و معاشرتها ادب است، بي ادبي يعني رفت و آمد با افراد ناباب و بي دقتي در گزينش دوستان و بي تعهدي در مجالستها و رفاقتها. آنكه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبير حضرت علي( عليه السلام) از ادب بي بهره است: «لا ادب لسيي النطق.» [5] كسي كه در برخورد با افراد، حاضر نيست از آنان با عظمت و تكريم ياد كند و مدام به استهزاء ديگران و غيبت آنان مشغول است، آنكه ياوه ديگران را با ياوه و دشنامشان را با دشنامي زشت تر پاسخ مي دهد، آنكه در مجالس و محافل و صفها، رعايت حق ديگران و نظم و مقررات و سكوت و نوبت را نمي كند، آنكه حاضر نيست به حرف ديگران گوش دهد، كسي كه در گفتگو و بحث، داد مي زند، گلو پاره مي كند و جانب انصاف و حق را مراعات نمي كند، آنكه ... اينها همه نشانه هايي از فقدانِ ادب است. ار آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشاميدن، لباس پوشيدن يا لخت بودن، خلال كردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است. بي ادبي، بي اعتنايي به حقوق و شخصيت و حرمت انسانهاست . اگر كسي هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بيفكند، يا به طرز مشمئز كننده اي غذا بخورد، يا به جاي تقديم دو دستيِ نامه و وسيله و ابزار، آن را پرت كند يا حتي يك دستي بدهد، يا هنگام مطالعه شما، سر و صدا كند، يا هنگام خلوت، سر زده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگيرد، اينها نمونه هايي از مراعات نكردن ادب اجتماعي است. جالب اين است كه اسلام براي همه اين موارد، دستور العمل دارد. «تربيت اسلامي» و اخلاق مكتبي، همه دستورها و«يابد» و «نبايد» هايش، «ادب آموزي» است. كسي كه پاي بند تعاليم دين نباشد، از حوزه ادب به وادي بي ادبي پاي نهاده است. ادب از كه آموزيم؟
ادب از قيمتي ترين سرمايه ها و ميراثهاي حيات آدمي «ادب» است، حتي بالاتر از ثروت و سرمايه است (ادب مرد، به ز دولت اوست). در بر خورد ها چيزي به زيبايي و جذابيت ادب نمي رسد. بايد آن را آموخت، به كار بست تا روابطي سالم و احترام آميز و پايدار ميان افراد، حاكم شود. اما همين واژه متداول و مشهور، گاهي تعريفي ناشناخته و حدّ و مرزي مبهم دارد. ازاين رو مناسب است كه بر مفهوم و جايگاه و شرايط آن، تأملي مجدد داشته باشيم و بدانيم كه به راستي «ادب چيست؟» ادب چيست؟ اين صفت كه سر مايه ارزشمند رفتاري انسان و رسالت پدر و مادر و مربي است بر چه پايه هايي استوار است؟ آيا يك خصلت دروني است؟ آيا رفتاري اجتماعي است يا حالتي روحي؟ رمز اينكه انسان ازافراد مؤدب، خوشش مي آيد چيست؟ وقتي سخن از«ادب» به ميان مي آيد، نوعي رفتار خاصّ و سنجيده با افراد پيرامون (از كوچك و بزرگ و آشنا و بيگانه) در نظر مي آيد. اين رفتار كه از تربيت شايسته نشأت مي گيرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و ... مربوط مي شود. ادب، هنري آموختني است. مي توان گفت:«ادب، تربيت شايسته است»، خواه مربي، پدر و مادر باشد، يا استاد و مربي. امام صادق (عليه السلام) فرمود: پدرم مرا به سه نكته ادب كرد... فرمود: هر كس با رفيق بد همنشيني كند، سالم نمي ماند و هر كس كه مراقب و مقيد به گفتارش نباشد پشيمان مي گردد و هر كس به جاهاي بد، رفت و آمد كند، متهم مي شود: «ادبني ابي بثلاث... قال لي:يا بني! من يصحب صاحب السوء لا يسلم و من لا يقيد الفاظه يندم ومن يد خل مداخل السوء يتهم.»[1] آنچه در اين حديث مطرح است، ضابطه داشتن « دوستي» و «گفتار» و«معاشرت» است. دوست داري با تو چگونه رفتار كنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اينكه از توهين و تحقير و استهزاي ديگران نسبت به خودت ناراحت و رنحيده مي شوي؟ مگر نه اينكه دوست داري در جمع مردم، مورد تكريم و تشويق و توجه قرار گيري؟ يكي از نكات مهم مربوط به معاشرت، آن است كه آنچه را درباره خود نمي پسندي، در باره ديگران هم روا نداني و آنچه نسبت به خويش دوست مي داري، براي ديگران هم بخواهي و آنچه را در كار ديگران زشت مي شماري، براي خود نيز زشت بداني. اگر از كارهاي ناپسند ديگران انتقاد مي كني، همان كارها و صفات در تو نباشد. اين نوعي «خود ادب كردن» است و كسي به اين موهبت دست مي يابد كه از فرزانگي و هوشياري و عقلانيّتي تيز و بصير برخوردار باشد. به فرموده حضرت امير (عليه السّلام): «كفاك ادبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك»؛[2] در ادب كردن تو نسبت به خويشتن، همين تو را بس كه آنچه را از ديگري ناپسند مي بيني از آن پرهيز كني. هر كس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، داراي ادب است. بي ادبي، نوعي ورود به منطقه ممنوعه و پايمال كردن حدّ و حريم در برخورد هاست. اين سخن بلند علويّ را هم در اين زمينه بخوانيم كه فرمود: «افضل الادب ان يقف الانسان علي حده و لا يتعديّ قدره»؛[3] برترين ادب، آن است كه انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خويش بايستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودي خود يك ارزش اخلاقي و اجتماعي است و ارزش آفرين، هم براي فرزندان، هم براي اولياء كه تربيت كننده آنانند. ادب در هر كه و هر كجا باشد، هاله اي از محبت و مجذوبيت را بر گرد خود پديد مي آورد و انسان با ادب را عزيز و دوست داشتني مي كند. ادب، خودش يك سرمايه است و هر سر مايه اي بدون آن بي بهاست. مدالي است بر سينه صاحبش كه چشمها و دلها را خيره و فريفته مي سازد. آراستگي هر چيزي به چيزي است. آن گونه كه علم، با حلم آراسته مي گردد، وشجاعت، با گذشت و عفو زينت مي يابد، و ثروت، با انفاق و بخشش، ارزش پيدا مي كند، حسب و نسب هم با ادب، ارج مي يابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگي و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرايشي سطحي بر چهره‎اي زشت است. اين سخن حضرت علي(عليه السلام) است كه: «لاشرف‎مع‎سوءالادب»؛ با بي ادبي؛ هيچ شرافتي نيست. كسي كه بي اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت مي يابد.ادب حتي نسب و تبار نامناسب را هم مي پوشاند. كلام اميرالمؤمنين( عليه السلام) چنين است: «حسن‎الادب‎يستر‎قبيح النّسب»[4] نشانه ها و جلوه ها هر يك از ادب و بي ادبي نشانهايي دارد. شناخت ادب هم جز با توجه به نمودهاي بي ادبي ميسر نمي گردد. اين نمودها و نشانه ها و علايم، هم در گفتار نمايان است، هم در رفتار و برخورد. اگر عاقلانه زيستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار، نشانه ادب است. بي خردي، گفتار زشت، بددهاني، تند خويي زشت گويي، دشنام و توهين، سبكسري و خيره سري، لجاجت و عناد و ... هم بي ادبي است.
اگر كنترل دوستيها و معاشرتها ادب است، بي ادبي يعني رفت و آمد با افراد ناباب و بي دقتي در گزينش دوستان و بي تعهدي در مجالستها و رفاقتها. آنكه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبير حضرت علي( عليه السلام) از ادب بي بهره است: «لا ادب لسيي النطق.» [5] كسي كه در برخورد با افراد، حاضر نيست از آنان با عظمت و تكريم ياد كند و مدام به استهزاء ديگران و غيبت آنان مشغول است، آنكه ياوه ديگران را با ياوه و دشنامشان را با دشنامي زشت تر پاسخ مي دهد، آنكه در مجالس و محافل و صفها، رعايت حق ديگران و نظم و مقررات و سكوت و نوبت را نمي كند، آنكه حاضر نيست به حرف ديگران گوش دهد، كسي كه در گفتگو و بحث، داد مي زند، گلو پاره مي كند و جانب انصاف و حق را مراعات نمي كند، آنكه ... اينها همه نشانه هايي از فقدانِ ادب است. ار آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشاميدن، لباس پوشيدن يا لخت بودن، خلال كردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است. بي ادبي، بي اعتنايي به حقوق و شخصيت و حرمت انسانهاست . اگر كسي هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بيفكند، يا به طرز مشمئز كننده اي غذا بخورد، يا به جاي تقديم دو دستيِ نامه و وسيله و ابزار، آن را پرت كند يا حتي يك دستي بدهد، يا هنگام مطالعه شما، سر و صدا كند، يا هنگام خلوت، سر زده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگيرد، اينها نمونه هايي از مراعات نكردن ادب اجتماعي است. جالب اين است كه اسلام براي همه اين موارد، دستور العمل دارد. «تربيت اسلامي» و اخلاق مكتبي، همه دستورها و«يابد» و «نبايد» هايش، «ادب آموزي» است. كسي كه پاي بند تعاليم دين نباشد، از حوزه ادب به وادي بي ادبي پاي نهاده است. ادب از كه آموزيم؟ رفتار نيك ديگران، بر انسان تأثير مثبت مي گذارد. اين امري روشن و طبيعي است. ناپسنديهاي اخلاقي مردم نيز تأثير سوء مي گذارد. اين هم عادي است. هنر انسانهاي فرزانه و هوشمند آن است كه از رفتارهاي ناپسند ديگران هم عبرت و درس مي آموزند. هم نيكان الگوي نيكي اند، هم بدان سر مشق بدي براي غافلان. امام عاقلتر كسي است كه از بديهاراه خوبيها را مي آموزد. اين همان حكمتِ لقماني است كه از فرزانگي او سر چمشه مي گيرد. به قول سعدي: «لقمان را گفتند: ادب از كه آموختي؟ گفت: از بي ادبان، كه هر چه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهيز كردم.»[6] و اگر جز اين بود، لقمان به لقبِ «حكيم» مشهور نمي شد. آري... ادب آموختن از بي ادبان. همچنان كه بايد كم حرفي را از ورّاجان پر حرف و بيهوده گوي الهام گرفت. بزرگواري و كرامت نفس را هم بايد از زشتيِ كارِ تنگ نظران و خسيس طبعان فرا گرفت. هيچ كس از زشتي و بدي، خوشش نمي آيد. پس چرا ما خود را از آن پاك نسازيم كه محبوب شويم؟ اگر از زشتيهاي ديگران، آموختيم كه به خوبيها روي آوريم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است. اين روش، شيوه آموخته از امير مؤمنان (عليه السّلام) است كه فرمود: «اذا رأيت في غيرك خلقا ذميماً فتجنب من نفسك امثاله»؛[7] هر گاه در ديگري اخلاق ناپسندي را ديدي، بپرهيز كه آن گونه رفتار در خودت نباشد! عيساي مسيح هم همين روش را داشت. از او پرسيدند: چه كسي تو را ادب آموخت؟فرمود: كسي مرا ادب نكرد. من، زشتي جهل را ديدم و از آن پرهيز كردم. [8] نشست و بر خاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوي و رفتارمان را به زينت «ادب» مي آرايد. از ادب پيامبر (صلي الله عليه و اله) رسول اكرم (صلي الله عليه و اله) كه اسوه ايمان و الگوي اخلاق و ادب و رفتار نيكو است، خود را ادب كرده پرودگار دانسته و مي فرمايد: «ادبني ربي فاحسن تأديبي»؛[9] پروردگارم مرا ادب كرد و نيكو ادب كرد! «سيره پيامبر»، يك كتابِ ادب آموزي است. رفتار پيامبر، نمونه عالي اخلاقي و معاشرت و الاست. وبه چند نمونه از ادبِ برخورد پيامبر با ديگران اشاره مي كنيم: رسول خدا با هر كس رو به رو مي شد، سلام مي داد، هم به كوچك، هم بزرگ.[10] هيچ گاه پاي خود را پيش كسي دراز نمي كرد. هنگام نگاه، به صورت كسي خيره نمي شد، با چشم ابرو به كسي اشاره نمي كرد، هنگام نشستن، تكيه نمي داد.[11] وقتي با مردم دست مي داد و مصافحه مي كرد، هيچ گاه دست خود را عقب نمي كشيد، تا طرف مقابل دست خود را بكشد.[12] هيچ خوراكي را مذمّت نمي كرد. به هيچ[13] كس دشنام و ناسزا نمي گفت و سخن ناراحت كننده اي بر زبان نمي آورد و بدي را با بدي پاسخ نمي گفت. [1] . بحارالانوار، ج 75، ص261. [2] . ميزان الحكمه، ج 1، ص 72. [3] . غررالحكم. [4] . همان. [5] . همان. [6] . گلستان سعدي، باب 2، حكايت 20. [7] . ميزان الحكمه، ج 1، ص 70، حديث 374.
[8] . ما ادبني احد رأيت قبح الجهل فجانبته(بحار الانوار، ج 14، ص 326). [9] . ميزان الحكمه، ج 1، ص 78. [10] . سنن النبي، علامه طباطبايي، ص 41، 43و75. [11] . همان، ص 45، 46، 47، 73 و61. [12] . همان، ص 41 و47. [13] . همان. @#@ زيرانداز خود را به عنوان اكرام زير پاي كسي كه خدمتش مي رسيد پهن مي كرد. [1] از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد.[2] هديه افراد را (هر چند اندك و ناچيز) قبول مي كرد.[3] بيشتر اوقات، رو به قبله مي نشست.[4] زانو هايش را پيش اشخاص، باز نمي كرد و بيرون نمي آورد. بر تند خويي غريبه ها در سؤال و درخواست و سخن صبر مي كرد. هيچ كس را ملامت و سر زنش نمي كرد و در پي كشف اسرار ديگران نبود.[5] خنده هايش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمي داد.[6] بسيار شرمگين و با حيا بود. سخن كسي را قطع نمي كرد. از جلوي خودش غذا مي خورد. كار افراد را به هر شكلي راه مي انداخت و... بسياري از فضايل بر جسته ديگر كه همه حاكي از روحي بلند و اخلاقي والا و ادبي متعالي بود. ادب در معاشرت، ميزان رشد و شعور انسان است و هر كس به اندازه اي مي ارزد كه ادب دارد. عيار سنجش قيمت افراد« ادب» آنان است. وقتي مي توان با «ادب» دلها را خريد و هنگامي كه در «ادب داشتن» نشانه ايمان و وسيله تقرّب به خدا و محبوبيت نزد خالق و خلق است، چرا از سنت رسول خدا و سيره اولياء دين، ادب نياموزيم؟ ... آري، ادب در گفتار و كردار، در خانه و جامعه، با كوچك و بزرگ، با خودي و غريبه، در همه جا... و با همگان! [1] . همان، ص 75 و 76. [2] . بحار الانوار، ج 16، ص 237. [3] . همان، ص 227 و 240. [4] . همان. [5] . مكارم الاخلاق، ص 13، 15 و 17. [6] . سنن النبي، ص 75. جواد محدثي ـ اخلاق معاشرت ـ ص 29
ریشه تمام بدی ها تکبر درمقابل خداوند است روح سرکش انسان در برابر خداوند بدترین صفتی که اگر در انسان به وجود بیاید منشأ تمام آلودگی ها و زشتی ها است، محوری ترین صفت شیطان است یعنی استکبار علی الله و لجبازی و زیر بار حق نرفتن که ریشه ی تمام بدی ها که همان تکبر در مقابل خداوند است. اگر این سرکشی در انسان نهادینه شود باعث میشود انسان هیچ نور و کمالی از جانب خداوند دریافت نکند، کسی که در و پنجره ی روح خود را به روی خداوند بسته است هیچ نوری از خداوند نمیگیرد و اگر کسی نوری از کمال خداوند نگیرد مگر از جای دیگری میشود این کمال را بگیرد؟ دلیل اینکه استکبار در مقابل خداوند بدترین صفت است این است که انسان موجود ظلمانی میشود و تمام وجود او را خباثت می گیرد و در او صفات رذیله به وجود می آید که با آن فقط میشود شیطنت کرد چرا که با آن صفات نمی شود بندگی و عبادت خداوند را کرد ( از کوزه همان برون تراود که در اوست) روح تواضع و خشوع انسان در برابر خداوند اگر کسی در مقابل حق تسلیم بود و روح متواضعانه در مقابل خداوند داشت آن وقت پنجره ی وجود او در مقابل خداوند باز است و کمالات الهی را به هر مقدار که تسلیم بود میگیرد. اول شخص در عالم وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام هستند که خاشع ترین موجودات در مقابل خداوند هستند و طبیعتأ بیشترین کمالات را در مقابل خداوند از آن خود میکنند و دیگران هم به تناسب این روحیه ای که در وجودشان است. در قرآن آمده است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست. شیطان خلقت خداوند را قبول داشت و آخرت و معاد را هم قبول داشت که به خداوند گفت: تا قیامت به من مهلت بده قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ2 شیطان گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده. نبوت و اولیای خداوند را هم می دانست که معصوم هستند لذا به خداوند گفت من همه را از راه به در میکنم به جز مخلصین که همان معصومین هستند که شیطان به آن ها تسلطی ندارد. قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ/ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ 3 [شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مى برم، مگر آن بندگان پاكدل تو را شیطان همه ی این ها را قبول داشت اما با این وجود خداوند شیطان را کافر خواند به خاطر آنکه روح سِلم را نداشت و قلبأ در مقابل خداوند لجباز بود. دانستن دین و اصول و فروع آن و حتی از جهت عقلی اثبات کردن یک حرف است و از جهت ذهنی انسان چیزی را قبول داشته باشد اما قلب او منکر آن باشد و چون شیطان از این جهت بود خداوند فرمود کفر است. دری از بهشت برای مستضعفین است در روایتی از امیرالمومنین علیه السلام آمده است که دری از بهشت برای مستضعفین است ولو اینکه مسلمان و شیعه نیستند اما با این حال یک در از درهای بهشت برای آن هاست به خاطر روح سلیمی که دارند و لذا آنها اصل را دارند حتی با اینکه مسلمان نیستند و فقط حق به آن ها نرسیده است چرا که اگر میرسید تسلیم بودند. به تعبیر شهید مطهری که میگوید: انسان های مستضعف کسانی هستند که مسلمان اسمی نیستند و اما مسلمان رسمی هستند که آن روح دین را دارند. کسی که دین شناس است و اصول و فروع دین را میداند اگر روح سلم را نداشته باشد کفر دارد مثل شیطان. آن کسی که با اصول و فروع دین اشنا نیست اما روح سلم را دارد اهل مغفرت و بهشت می تواند باشد مثل مستضعفین.
گاهی بلا برای انسان نعمت است تمام اعمالی که در دین آمده است برای این است که منیّت را از ما بگیرد و کاری کند که در مقابل خداوند زانو بزنیم، همه ی ما یک فرعونی در وجودمان داریم که فقط مصر آن کوچک است و باید حواسمان باشد. انسان باید حواسش باشد که دچار عُجب نشود، عُجب همان خودپسندی نفس است که خود را صاحب کمالات بدانیم و در همان موقع است که بلا بر ما نازل می شود نه اینکه خداوند بخواهد از ما انتقام بگیرد. یک وقت هست که با چهل بار جمکران رفتن و یا نذر خواندن دعا و قران دچار طلبکاری می شویم که اگر احیانأ چیزی را که می خواستیم به ما ندادند با آن ها درگیر می شویم، عبادات عُجب می آورند و بلاها شکستگی می آورد. هیچ وقت انسان مریض و در قرض و مشکل را نمی بینیم که به این حالت عُجب دچار شود بلکه در آن حال همه التماس خداوند را می کنند چرا که بلاها انسان را می شکند به خاطر همین هم هست که در روایات امده است کسی که مریض شد به عیادت او بروید چرا که دعای او مستجاب است. یکی از آفت و آسیب هایی که برای دین داران و خوبان است این است که نسبت به اعمال خود دچار عُجب و غرور می شوند. حافظ در ابتدای غزلی فقط از خداوند گله می کند و میگوید: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد اگر تمام عبادات و کارهای خوب ما را کنار کارهای امیرالمومنین علیه السلام بگذارند باید از تمام کارهایمان استغفار کنیم. واقعأ این کارها نازیدن و مغرور شدن دارد؟ در صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام می فرمایند: خدایا شکر مرا در بلاها بیشتر از نعمت ها قرار بده (کارکرد بلا این است که انسان را خاضع می کند) تمام امانت هایی که خداوند به ما داده است باید در مسیری که صاحب آن راضی است آن ها را خرج کنیم و هیچ تعلق خاطری به هیچ چیزی نداشته باشیم که مقدم بر تعلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت باشد.
جنگ تبوک در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک که جنگ با دنیای غرب آن زمان (روم) بود، مسلمانان برای اینکه با ان ها بجنگند ششصد کیلومتر را از مدینه تا مرز سوریه می رفتند و در این مسیر طولانی و در آن گرما بعضی افراد شروع کردند به جنگ روانی درست کردن که دیگران را در این مسیر تضعیف روحیه کنند در اینجا بود که آیه نازل شد يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قيلَ لَکُمُ انْفِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می کنید ( و سستی به خرج می دهید ) ؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا ، در برابر آخرت ، جز اندکی نیست! پی نوشت: 1- سوره بقره آیه 208 2- سوره حجر آیه 36 3- سوره ص آیه 82 و 83 4- سوره توبه آیه 38 ❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 حاضر جواب نباشیم! ✍متأسفانه حاضر جواب بودن رو گاهی نشانه باهوشی و باخبری می‌دونیم و این خیلی خطرناکه؛ چون ممکنه باعث دلگیری بقیه بشیم. مواظب خودمون باشیم که دل بقیه رو نشکنیم؛ و تقوا یعنی همین خود کنترلی‌ ها
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نتیجه عدم رابطه با امام زمان علیه‌السلام در طول زندگی 🔹 آیت الله العظمی جوادی آملی
❇️ نماز روز یکشنبه 💠 نماز آمرزش ✍هر کس این نماز را در روز یکشنبه بخواند از آتش جهنم و عذاب ایمن شود 📿 دو رکعت: 🔹 رکعت اول⇦حمد و سه کـوثر 🔹 رکعت دوم⇦حمد و سه توحید