*زمزمهِ کوتاه برای سجده زیارتِ عاشورا*👇
*شکرِ خدا که به درگهت آمده ایم حسین جان* 😔😭
*بهرِ رضای مادرت فاطمهِ جان آمده ایم حسین جان* 🙏🏻😔😭
#قبل سجده زیارت عاشورا
شام سیاهم زلطف تومهتاب است
این سجده شکر هدیه برارباب است
درآخراین زیارت عاشورا
بهرحرم حسین دل بی تاب است
🌈✍برنامههای نجات از نگرانی سفر آخرت
🔖یه روزپیامبر فرمودند:
میخواهید روزی که شما را به اینجا آوردند، هیچ نگرانی، رنج، غصه، گرفتگی و مشکلی نداشته باشید؟ میخواهید سفرِ از دنیا به آخرت شما در کمال آسانی و راحتی انجام بگیرد؟ سه برنامه را باید در پروندۀ خود داشته باشید.
اول👈 انجام واجبات«اداء الفرائض»
همۀ واجبات خدا را تا زنده ایم به خدا بپردازیم.
واجبات عقب نیاندازید. همان روز واجب خدا را انجام دهید که بعد از هفتاد سال نگویید: ای وای، پشیمانم، هفتاد سال دارم، اما پنجاه و پنج سال نماز نخواندم و روزه نگرفتم.
روزهها را بگیرم، نمازها را بخوانم.
خدا عبادات را به گونه ای قرار داده است که هر روز، مقداری را بخوانی، نه این که بگذاری جمع شود. چون اگر جمع شود نمی توانی انجام بدهی. بعد از هفتاد
سال که نمی شود پرداخت.
دوم👈ترک محرمات«اجتناب المحارم»
آنجا گناهکار را گیر میاندازند، اما کسی که پاک است، حسابی ندارد.
سوم👈 اصلاح اخلاق👇
«والاشتمال علی المکارم»
اخلاق خود را خوب کنید که نرم و شیرین باشد. خوش برخورد و خوش باطن باشید. اگر پروندۀ شما با این سه برنامه به آن طرف برود، در قیامت راحت و شاد هستید.
💥🔖حکمت۳۲۶
✨مهلت پذیرش توبه
✍ امام علیه السلام فرمود:
عمری که خداوند نسبت به فرزندان آدم در آن اتمام حجت میکند (و عذرش را میپذیرد) شصت سال است. (بعد از آن عذری پذیرفته نیست).
این به آن معنا نیست که اگر جوانان گناه کنند یا کسانی که در سنین پایین تر از
شصت سال قرار دارند مرتکب خلافی شوند معذورند، بلکه منظور این است اگر جوانان و میانسالان بتوانند عذری برای خود در پیشگاه خدا بیاورند کسانی که به سن شصت سال و بالاتر میرسند آن عذرها را نیز نخواهند داشت و به تعبیر دیگر گناه این افراد از گناه جوانان زشت تر و مجازات آن شدیدتر است.
🔖از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:
هنگامی که انسان به سن چهل سالگی میرسد به او گفته میشود کاملاً مراقب باش، زیرا بعد از این معذور نخواهی بود».
کافی، ج ۲، ص ۴۵۵، ح ۱۰
ولی برای این که بعضی این سخن را برای کسانی که کمتر از چهل سال دارند چراغ سبزی نسبت به گناهان نپندارند امام علیه السلام میفرماید: 👇
چهل ساله برای پرهیز از گناه سزاوارتر از بیست ساله نیست، زیرا کسی که هر دو را طلب میکند یکی است (اعمال آنها را میبیند) و خواب نیست».
آیه ۱۵ سوره«احقاف»که دوران زندگی انسان را از طفولیت برمی شمرد تا به چهل سال میرسدو آن را دوران کمال انسان میشمارد 👈از ابن عباس نقل شده است که میگوید: کسی که به چهل سال برسد و نیکی او بر بدی اش غلبه نکند آماده آتش دوزخ گردد.
🔖👈شیخ صدوق رحمه الله در کتاب خصال از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
👇
▫️انسان قبل از چهل سال در وسعت قرار دارد (خداوند کمتر بر او سخت میگیرد) ولی هنگامی که به چهل سال رسید خداوند متعال به دو فرشته ای که مأمور او هستند وحی میفرستد که من بندهام را عمر کافی و طولانی دادم. از این به بعد بر او سخت بگیرید و شدت عمل به خرج دهید و دقیقاً مراقب اعمال او باشید و هر کار کم یا زیاد، کوچک یا بزرگی را انجام میدهد در نامه اعمال او بنویسید».
👈منافاتی بین احادیث نیست به تعبیر دیگر، حدیث چهل سال اشاره به حداقل و حدیث شصت سال اشاره به حداکثر است.
🔖ازپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است:
هنگامی که روز قیامت شود، منادی ندا کند، انسانهای شصت ساله کجا هستند؟ این همان عمری است که خدا درباره آن فرموده: آیا ما شما را به مقداری که افراد متذکر شوند، عمر ندادیم؟! ».
✍انسان هنگامی که به چهل سالگی میرسد باید بسیار مراقب اعمال خویش باشد و چون به شصت سالگی برسد بسیار بیشتر، زیرا هر لغزشی را در این سن و سال برای او مینویسند و عذری در پیشگاه خدا نخواهد داشت.
🔖امام صادق علیه السلام میفرمود:
ای صاحب موی سفید و قلب سیاه جلوی رویت آتش است و پشت سرت عزرائیل پس اراده داری که چه بکنی؟
تا بچه بود جهالت و نادانی میکردی در هنگام جوانی اهل فسق و فجور بودی حالا که پیر شدی ریاکار هستی پس کی میخواهی بیدار شوی
کجا هستی تو و کجاست عمل تو؟!👇
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.
🌈🔖داستانهایی آموزنده وواقعی از غنیمت دانستن فرصت
📗✍در منطقۀ مامقان آذربایجان، بچه ای دوازده ساله بود که سواد نداشت و چوپان بود. او در همین سن و سال، به همین مسأله فرصت و غنیمت دانستن آن برخورد کرد. این بیداری چنان در او اثر کرد که نزد پدر آمد و گفت: بابا! میخواهم به دنبال تحصیل بروم و این فرصت جوانی و عمرم را غنیمت بدانم. پدرش قبول کرد. آن زمان حوزۀ علمیۀ تبریز خیلی قوی بود. رفت و مشغول تحصیل شد.
روزی به مامقان برای دیدن پدر و مادر آمد. و به پدرش گفت: میخواهم از تبریز به نجف بروم، پدرش قبول کرد. شما کتابهای شیعه را در این دو قرن اخیر مشاهده کنید، حدود بیست کتاب را میتوانم اسم ببرم که این چوپانِ مامقانی که بعد از مدتی آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسن مامقانی ، همطراز شیخ انصاری، حاج میرزا حبیب الله رشتی شد، نوشته است. در علم، فقه، اصول و تفسیر حرف دارد و صاحب نظر است. این غنیمت دانستن فرصت است.
📘دوستی را می شناسم نزدیک به هفتاد سال دارد. سه شب مرا برای صرف شام دعوت کرد. او چند جنس از چین و پاکستان و چند کشور دیگر در انحصار دارد و چون مورد اعتماد است، از در و دیوار برایش پول میبارد.
همسرش میگفت: او شبها را حداکثر چهار ساعت میخوابد. ساعت ده شب میخوابد و دو نیمه شب بیدار میشود و تا اذان صبح یا در سجده یا در رکوع در حال گریه است. با او که مینشینی مانند اهل روستا است. هنوز غذا را با دست میخورد. با پیراهن عربی زندگی میکند. تا کنون با پول شخصی خودش بیش از صد درمانگاه و مسجد ساخته است. بیمارستانی در شهر خودشان ساخته است که
هر کس از بیرون مریض میآورد و جا ندارد در یکی از اتاقهای مانند هتل آن میماند، و غذایش را رایگان میدهند تا مریضش خوب شود. مسجدی در یکی از شهرها ساخته است که نمونه ندارد. این چنین شخصی را غنیمت دان فرصت مال میگویند.
💥حتماًبخوانید ✍شعر زیبای لطف حق
👈داستانی عالی وشنیدنی
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتهٔ رب جلیل
●
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه
●
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
●
گر نیارد ایزد پاکت بیاد
آب خاکت را دهد ناگه بباد
●
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
●
پردهٔ شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
●
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
●
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است
●
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
●
سطح آب از گاهوارش خوشتر اسکت
دایهاش سیلاب و موجش مادر است
●
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
●
ما، بدریا حکم طوفان میدهیم
ما، بسیل و موج فرمان میدهیم
●
نسبت نسیان بذات حق مده
بار کفر است این، بدوش خود منه
●
به که برگردی، بما بسپاریش
کی تو از ما دوستتر میداریش
●
نقش هستی، نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب، سرگردان ماست
●
قطرهای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود
●
ما بسی گم گشته، باز آوردهایم
ما، بسی بی توشه را پروردهایم
●
میهمان ماست، هر کس بینواست
آشنا با ماست، چون بی آشناست
●
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند
عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
●
سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت
زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت
●
کشتئی زاسیب موجی هولناک
رفت وقتی سوی غرقاب هلاک
●
تند بادی، کرد سیرش را تباه
روزگار اهل کشتی شد سیاه
●
طاقتی در لنگر و سکان نماند
قوتی در دست کشتیبان نماند
●
ناخدایان را کیاست اندکی است
ناخدای کشتی امکان یکی است
●
بندها را تار و پود، از هم گسیخت
موج، از هر جا که راهی یافت ریخت
●
هر چه بود از مال و مردم، آب برد
زان گروه رفته، طفلی ماند خرد
●
طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت
●
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را، ویران مکن
●
در میان مستمندان، فرق نیست
این غریق خرد، بهر غرق نیست
●
صخره را گفتم، مکن با او ستیز
قطره را گفتم، بدان جانب مریز
●
امر دادم باد را، کان شیرخوار
گیرد از دریا، گذارد در کنار
●
سنگ را گفتم بزیرش نرم شو
برف را گفتم، که آب گرم شو
●
موجش اول، وهله، چون طومار کرد
تند باد اندیشهٔ پیکار کرد
●
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بنای شوق را، ویران مکن
●
رنج را گفتم، که صبرش اندک است
اشک را گفتم، مکاهش کودک است
●
گرگ را گفتم، تن خردش مدر
دزد را گفتم گلوبندش مبر
●
بخت را گفتم جهان داریش ده
هوش را گفتم که هوشیاریش ده
تیرگیها را نمودم روشنی
ترس ها را جمله کردم ایمنی
●
ایمنی دیدند و نا ایمن شدند
دوستی کردم مرا دشمن شدند
●
کارها کردند اما پست و زشت
ساختند آیینه ها اما ز خشت
●
تا که خود بشناختند از راه، چاه
چاهها کندند مردم را به راه
●
روشنیها خواستند اما ز دود
قصر ها افراشتند اما به رود
●
قصه ها گفتند بی اصل و اساس
دزدها بگماشتند از بهر پاس
●
جامها لبریز کردند از فساد
رشته ها رشتند در دوک عناد
●
درس ها خواندند اما درس عار
اسبها راندند اما بی فسار
●
دیو ها کردند و دربان و وکیل
در چه محضر؛ محضر حی جلیل
●
وا رهاندیم آ ن غریق بی نوا
تا رهید از مرگ شد صید هوا
●
آخر آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بی گنه نمرود شد
●
رزم جویی کرد با چون من کسی
خواست یاری از عقاب و کرکسی
●
برق عجب، آتش یسی افروخته
وز شراری خانمانها سوخته
●
خواست تا لاف خداوندی زند
برج و باروی خدا را بشکند
●
رای بد زد گشت پست و تیره رای
سر کشی کرد و فکندیمش ز پای
●
ما که دشمن را چنین می پروریم
دوستان را از نظر چون می بریم
●
آنکه با نمرود این احسان کند
ظلم کی با موسی عمران کند
●
این سخن پروین نه از روی هواست
هر کجا نوریست ، از انوار خداست
🍃سرچشمه فیض و برکات است حسین
🍃معنای حج و صوم و صلاة است حسین
🍃بفرست به روح پرفتوحش صلوات
🍃چون بانی ذکر صلوات است حسین
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
💕حکایت !
ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺸﺎﻥ ﺩﻫﯽ، ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﻭﯾﺸﻢ ...
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻧﺬﺭ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ .
ﭘﺲ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺗﺎﻣﻠﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺧﻮﺍﺟﻪ ... ﮐﻮﺭ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﺪﺍﺋﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ؛
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪ ...
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭﯼ ﺷﺘﺎﻓﺖ ،
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻮﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺩﻫﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ،
ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ...
«ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ »🥀
✍ امیرالمومنین امام علی (علیه السلام):
✅ اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ، خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند.
1️⃣ باطنت را اصلاح کن ، خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد.
2️⃣ رابطه ات را با خدا اصلاح کن ، خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود.
3️⃣ آخرتت را اصلاح کن ، خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند.
17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 تو دار و ندار منی ای ضامن آهو...
السلام علیڪ یاعلےبن موسےالرضا ع
یا امام رضا سلام ...
🌹صلوات خاصه امام رضا (ع)
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.