AUD-20220714-WA0021.mp3
11.25M
#انسان_شناسی ۴۴
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
⭕️ اشتباه نکنید ؛
✘ نه چشمِ برزخی لازم است!
✘ و نه کشف و شهودِ ماورایی!
شما با فرمولی بسیار ساده، قادرید میزان قدرت باطنی و روحیِ خود و دیگران را، محک بزنید!
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🔴 ای کاش این زحمات را در راه #امام_زمان انجام میدادم
🔹 تأسّف مرحوم حاج شيخ حسنعلی نخودکی در رابطه با انجام عبادات و اوراد و ختومات
🔺 آقای سید مرتضی مجتهدی سیستانی می نویسد:
🌕 مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) از دوران کودکی به عبادات و ریاضت ها اشتغال داشته و زحمات فراوان و طاقت فرسایی را برای رسیدن به اهداف بلند روحی متحمل شده بودند که فوق العاده مهم و پر زحمت بوده است.
🔹 (تا جایی رسید که با یک نفسی و ذکری و... مریض شفا می دادند و ... )
🔹 آن بزرگوار هر چه ذکر و ورد و ختم و نماز و آیات قرآنی که در مدت عمر خود از کودکی انجام داده بودند را یادداشت کرده و در کتابی جمع آوری نمودند؛
🔹 و چون در این کتاب رازها و نکات مهمی وجود داشت، صلاح نمیدانستند که آن را در اختیار همگان قرار دهند، به همین جهت آن را مخفی نگه داشتند و در دسترس افراد قرار نمی دادند.
🔺 مرحوم پدرم در ارتباط با آن کتاب می فرمودند:
🔹 مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در اواخر حیات خود آن کتاب را به مرحوم آیت الله حاج سید علی رضوی دادند.
مقصود از نقل این جریان، نکته مهمی است که مرحوم حاج شیخ در آخر آن کتاب مرقوم فرموده اند.
🔹 نکته ای که باید درس مهمی برای همه کسانی که در راه معنویات و سیر و سلوک شرعی سعی می کنند.
🔺نکته مهم مطلب اینجاست:
آنچه ایشان در آخر کتاب خود نوشته اند این است:️
🔹 ای کاش این اذکار و ختومات و این وردها و زحمات را در راه نزدیک شدن و تقرب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام میدادم.
( و ای کاش ما هم تمام تلاشمان را در راه تعجیل در فرج حضرت قرار دهیم)
منابع:
📚 سند مطلب کتاب صحیفه مهدیه
📚 کتاب نشان از بی نشانها زندگی نامه شیخ حسنعلی اصفهانی ( نخودکی )
گاه ، آهسته فقط وای برادر میخواند
لبِ تشنه ، «قُتِلوا» بود كه از بَر میخواند
اشك میریخت ، وَ هر آینه میگفت: حسین(ع)
تا دمِ مرگ، فقط روضه ی حنجر میخواند
شهادت سید الساجدین ، امام عارفان و عاشقان ، یادگار کربلا ،حضرت سجاد علیهالسلام تسلیت باد.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
▪️حسین علی هایش را دانه به دانه به #میدان فرستاد تا بدانند #حسین سرباز #دین است نه بنده #حکومت
اما حسین یک #علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه #خون هایش را به قربانگاه کشاند #منجی و هدایت گر داشته باشد.
▪️از #امام_سجاد سوال کردند یابن رسول الله چرا اینقدر بیتابی میکنید مگر در خاندان شما #شهادت وجود نداشته گفتند: چرا وجود داشته اما #اسارت نه....
▪️ خون دلهایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت شعلهایی را #فروزان کرده که تا #قیام و قیامت لا بارد ابدا....
▪️ خون دلها خورد علیبنحسین تا نالهی #پدر غریبش در تن و #جان ما بنشیند و ما را در غم خود #دود کند.
▪️ در #غربت امام غریبم همین بس در #سجده #دعا میکرد تا بگوید آنچه #امت رسولالله باید بداند، از خفقان همین را فهمیدم که عارفی باید در به #مهر راز بگوید.
🕊شهادت #امام_سجاد تسلیت .
✍نویسنده: #محمدصادق_زارع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️زینالعابدین چهل سال داد کشید ...
▪️به مناسبت شهادت امام سجاد (ع)
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
AUD-20220809-WA0075.mp3
4.51M
#ای دیدن قتال غم انگیزکربلا😭
🥀شهادت امام سجاد ع تسلیت باد🖤
👤حاج میثم مطیعی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥عجب بصیرتی دارد این مداح اهل بیت (ع) مهدی رسولی،،، چند بار تماشا کنید 👈 ما ملت امام حسینیم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
با صدای اذان از سر سفره بلند شد.
گفتیم: غذات سرد میشه.
گفت: نه! میرم نماز، وگرنه غذای روحم سرد میشه
#شهید_محمود_شهبازی
#نمازاول وقت 📿📿📿
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
💐بسم رب الشهدا و الصدیقین💐 #هنوز_سالم_است #قسمت_نهم محمد رضا با تمام توانش همه آموزش ها را دنبال م
💐بسم رب الشهدا و الصدیقین💐
#هنوزسالم_است
#قسمت_دهم
آموزش ها از فردا شروع می شد. محمدرضا و یازده نفر دیگر از بچهها توی یک چادر ساکن شدند.
توی گردان، از همه کوچک تر بود،اما اخلاق و رفتارش مثل بچهها نبود؛ مؤدب،موقر و سنجیده رفتار می کرد.
ساعت ها دویدن ، کلاغ پر، سینه خیز رفتن، غلت زدن و .... با آنچه در پادگان 21 حمزه دیده بودند ،زمین تا آسمان فرق داشت. فرمانده ها هم سخت گیر بودند ؛هر چند در ساعت های غیر آموزشی مثل برادری مهربان بودند.
کلاس های اختصاصی هم شروع شد. یادگیری کاشت و خنثی سازی انواع مین ضد نفر، کیکی، گوجه ای، M 64، تله ای ، ضد خودرو، ضد تانک، M 19 ،که آمریکایی بود و در ایران تولید می شد و ...
در گرمای جنوب، ساعت ها زیر آفتاب داغ دویدن و آموزش دیدن ، توان و تحملی می خواست که محمد رضا داشت؛ یعنی خواسته بود که داشته باشد.
حتی رزم شب و خشم شب هایی که ترحّم بقیه ی نیروها را بر می انگیخت،
برای محمد رضا شفیعی،جمعی گردان تخریب،کار قابل تحملی بود .
وقتی بشکه ی فوگاز کنار چادر منفجر می شد و تیربارها شروع به زدن می کردند، وقتی فرمانده بر سر بچهها فریاد می زد و دستور «بشین پاشو» و «بدو غلت بزن» می داد محمد رضا چهارده ساله مثل تیری که از چلّه کمان رها شده باشد، از جا کَنده می شد، و می دوید و در سرما و تاریکی بیابان روی خارها غلت می زد. صبح که می شد خسته،با بدنی کوفته می نشست و با ناخن گیر خارهایی را که در لباس و دست و پایش فرو رفته بود، بیرون می آورد و ...
این سختی ها برای محمد رضا مثل پاک کنی بودند که نوشته های روحش را پاک می کردند و دوباره می نوشتند.
آدم های جبهه انگار جور دیگری بودند؛با آدم های شهر فرق داشتند.
ذکر های بچهها،دفترچه های مراقبت از اعمالشان ، مهربانی هایشان، «فاستبقوا الخیرات» بودنشان، نماز های جماعتشان ،سجده های شکر مدامشان، تلاوت های قرآنشان که با اشک همراه بود و زیارت عاشورا های بعد نماز صبح، محمد رضا را زیر و رو کرده بودند نماز های شب حسینیه ی تخریب آنقدر عادی شده بود که «ریا» را از زندگی همه پاک می کرد.همین ها بودند که محمد رضا را دوباره،سه باره و چند باره به جبهه کشاندند.
وقتی ترکش به پایش خورد حس شیرینی ته دلش نشست. حس کرد که خدا گوشه ی چشمی هم به او دارد.
بستری شده بود تا دوباره جان بگیرد.کمی که بهتر شد ، دوباره راهی جبهه شد .
👈😍😔بسیجی شانزده ساله ای ک نگاه خدا را دنبال خودش می دید یا اینکه خودش را در مقابل خدا می دید😔😍👉
ادامه دارد......