eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
⬛️چادر چیست؟؟؟ ⬛️چــــــــــــــــــــادر:↴ یعنی آنچه پشت در بر سر زهرا سوخت ولی از سر زهرا نیفتاد…… ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر :↴ یعنی:آنچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد ولی از سر فاطمه نیفتاد…… ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر ……:↴ یعنی:انچه زهرا بایک دستش او را گرفت که ازسرش نیفتد و با یک دستش کمربند علی را گرفت که او را نبرند. و اگر قرار بود فقط یکی از این دو را میگرفت حتما چــــــادر بود... ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر↴ یعنی……:انچه ظهرعاشورا بر سر زینب سوخت ولی از سرش نیفتاد…… ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر↴ یعنی:زینب راضی به تکه تکه شدن عباسش شد ولی راضی به دادن نخی از آن نشد… ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر ↴ یعنی:حسین علیه السلام در لحظات آخر در گودال که فرمود:(حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حرمم نروید… ⬛️چــــــــــــــــــــــــادر↴ یعنی:شبیه ترین حالت یک بانوی شیعه به مادرش زهرای مرضیه سلام الله علیها…… 👌ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین گوهر زن حفظ حجاب است🔵 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
⚠عواقب‌بی‌اعتنایی‌به‌نماز👇 🔰پیامبر اسلام ص می فرماید : ✍ ای فاطمه ! هر کسی از مردان یا زنان به نماز بی اعتنایی کند خداوند او را به عقوبت مبتلا گرداند که شش تا در دنیا و سه تا هنگام مرگ و سه تا در قبر و سه تا در قیامت دامنگیر انسان می شود⬇⬇⬇ 1️⃣))) شش‌مورد‌در‌دنیا : برداشتن برکت از عمر ، برداشتن برکت و روزی ، محو سیمای صالحین از چهره و رخسار ، بی اجر ماندن اعمال ، عدم قبول دعا ، عدم مشمولیت دعای نیکان 2️⃣ )))سه‌‌مورد‌در‌هنگام‌مرگ : ذلیل خواهد مرد ، تشنه خواهد مرد ، گرسنه خواهد مرد 3️⃣ )))سه‌مورد‌در‌قبر : ملکی او را شکنجه نمی کند ، قبر او تنگ می شود ، قبر او تاریک می شود 4️⃣ )))سه‌مورد‌در‌قیامت : (او را) وارونه به زمین خواهند کشید ، سخت مورد محاسبه قرار می گیرد ، خدا به او نظر رحمت نخواهد داشت و به عذابی دردناک گرفتار می گردد🌸🌿))) ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بسمہ رب الشهید❣ و سلام بر او که می گفت: 🥀 عشق و عاشقی اونی نیست که دو نفر به هم نگاه کنن 🥀 عشق و عاشقی زمانی درسته که دو نفر به یه نقطه نگاه کنن 🥀 شهدا همشون نگاهشون به یه نقطه بود اونم 🥀 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✅کلام امام خمینی ره ..... 🔰 تفسیر سوره حمد | هوای نفس ‼️)) هر چه بر ما بگذرد، از این حبّ نفس است، از این انانیّت است: ‏‏اعدی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ.‎‏ ‏‏یک همچه تعبیری هست: نفس از همه دشمن‌ها بدتر است، از همه بت‌ها بزرگتر است، مادرِ بتهاست: «مادر بتها، بت نفس شماست»،‏‎ از همه بتها بیشتر، انسان به این بت عبادت می‌کند، توجهش به این بیشتر است؛ و تا این بت را نشکند، نمی‌تواند الهی بشود. 📚 کتاب تفسیر سوره حمد، ص۱۱۹ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷عاشقان رابرسرخودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند...🌷 برگرفته از کتاب نخل سوخته🌴🥀 قسمت هجدهم👇👇 🕊🌷🕊
🕊️ * _ سوخته* 🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹 : هجدم ▪️شهید یوسف الهی همیشه طوری با بچه ها برخورد می کرد که یک وقت کسی ناراحت نشود. حتی اگر از کسی خطایی سر می زد با او برخورد بدی نمی‌کرد، فقط به شکل خیلی دوستانه خطایش را گوشزد می‌کرد. - یادم است همان اوایلی که به واحد اطلاعات رفته بودم، ایشان به من مأموریت دادند که داخل سنگری روی خط مقدم بنشینم و دیده‌بانی کنم تا عراقی ها نتوانند در روز غافلگیرمان کنند. - در همان ایام یک روز منطقه را مه گرفت. مه آنقدر غلیظ بود که تا فاصلهٔ چند متری بیشتر دید نداشتیم. این مه یک خاصیت مثبت داشت و یک خاصیت منفی. خاصیت مثبت آن این بود که به راحتی می توانستیم به دشمن نزدیک شویم و شناسایی کنیم، و خاصیت منفی آن این بود که در خط خودی خوب روی منطقه دید نداشتیم. - من برای اینکه از فرصت استفاده کرده باشم دوربینی برداشتم و بدون اجازه از خط گذشتم. در فاصلهٔ حدود دویست متری چند تپهٔ کوچک بود، خودم را به آنجا رساندم و با دوربین مشغول شناسایی شدم. - در همین حین یکی از بچه‌ها که متوجه من شده بود می‌رود و به شهید یوسف الهی قضیه را می گوید. من وقتی برگشتم از همه جا بی خبر بودم. شب با بچه ها داخل سنگر نشسته بودیم که یک مرتبه شهید یوسف الهی گفت: برادرا دستشان درد نکند. حالا دیگر تنهایی و سر خود می‌روند می‌گردند. - من بلافاصله متوجه شدم که منظورش با من است امّا اصلاً به روی خودم نیاوردم. ایشان هم وقتی دید من چیزی نمی‌گویم، فهمید که متوجه خطایم شده ام. به همین خاطر دیگر ادامه نداد و بحث منتفی شد. - روز بعد مشغول کار خودم بودم که دیدم شهید یوسف الهی دارد می‌آید. با خودم گفتم: الآن است که بیاید و تلافی دیروز را در بیاورد. وقتی رسید. سلام و علیک کردیم و گفت: خب آقا ابراهیم شما که دیروز خودت راه افتادی و رفتی جلو، بیا ببینم امروز می‌توانی یک کاری بکنی. - گفتم: چه کار کنم؟ - گفت: یک لودر حدود صدوپنجاه متر جلوتر افتاده، با بچه های مهندسی رزمی برو آن را بیاور. گفتم: چشم می روم. - من که اصلاً فکر نمی کردم ایشان اینقدر خوب با من برخورد کنند. حسابی خوشحال شده بودم. به سرعت رفتم و با بچه های مهندسی رزمی کمک کردیم و لودر را به این طرف خط آوردیم. - بعد که فکر کردم دیدم با این کارش هم مرا نسبت به خطایی که کرده بودم آگاه کرد، و هم باعث شد که من سر خورده نشوم و روحیه کاری ام را از دست ندهم. چون بحث خطر نبود. خودش از نیروهایی که بدون ترس و اضطراب سمت دشمن می رفتند و کار می کردند خوشش می آمد. ایراد کار من فقط در این بود که بی اجازه و بدون هماهنگی عمل کرده بودم. و چند وقت بعد هم که دوباره در آن منطقه مشکلی پیش آمد باز هم مرا برای انجام کار انتخاب کرد. چون یک بار در روز رفته بودم و منطقه را خوب می شناختم. مشکل هم این بود که یک آمبولانس نزدیک دشمن مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و تعدادی از بچه‌ها شهید و مجروح شده بودند. ایشان به من گفت: چند نفر از نیروها را بردار و برو، هر طور شده شهدا و مجروحین را بیاور. - من سه نفر آر پی جی زن و یک تیربارچی و کمک تیرانداز و یکی از بچه های مهندسی را برداشتم و با هم رفتیم سراغ آمبولانس. - متأسفانه آنجا یکی از بچه‌ها تیری شلیک کرد و باعث شد که عراقی‌ها متوجه بشوند. آن‌ها هم منطقه را زیر آتش گرفتند و نگذاشتند ما کارمان را بکنیم. - وقتی برگشتیم به شهید یوسف الهی گفتم: آمبولانس خیلی به عراقی‌ها نزدیک است، نمی‌توانیم کاری بکنیم. - با ناراحتی جواب داد: این کار یک تکلیف است، هر طور شده باید بچه ها را بیاوریم عقب. - از این برخورد ایشان فهمیدم واقعاً جایی که پای کار در میان است خطر معنا و مفهومی ندارد. یک جا باید مراقب بود تا بی‌خود و بی‌جهت خود را به خطر نیندازیم و جای دیگر باید بی‌مهابا در دل خطر برویم. «ابراهیم پس دست» ▪️یکی از خصوصیات بچه های اطلاعات قدرت ابتکار آن‌ها بود. در هر شرایطی سعی می کردند تا با امکانات موجود بهترین بازده کاری را داشته باشند. در این میان شهید یوسف الهی از خلاقیت بیشتری برخوردار بود. چه در مسائل مهم عملیاتی و چه در مسائل جزئی پشت جبهه. - بارها اتفاق می افتاد که در کار ما گِرِهی ایجاد می‌شد و بچه ها هر چه سعی می کردند موفق نمی شدند آن را رفع کنند. در این موقع شهید یوسف الهی می آمد و با طرحی که می‌داد مشکلات را حل می‌کرد. - گاهی اوقات در یک محور شبانه‌روز تلاش می‌کردیم و کار پیش نمی‌رفت، اما ایشان می آمد و یک شبه مأموریت را تمام می‌کرد. - در جاده سیدالشهدا من و شهید حسینی با هم به شناسایی می رفتیم. یک شب موقع برگشتن قطب‌نمای ما که ضد آب نبود، از کار افتاد. به همین خاطر ما مجبور شدیم از شب بعد برای خودمان نشانه و راهنمایی بگذاریم که معبر را گم نکنیم. برای این کار ریسمانی به جلو کانال بستیم. چند شب بعد دوباره ریسمان را هم گم کردیم و هرچه👇
گشتیم، نتوانستیم آن را پیدا کنیم. روز بعد به جستجویش رفتیم اما هیچ اثری ندیدیم. قضیه را با شهید یوسف الهی در میان گذاشتیم. ایشان گفت: کار شما نیست باید حتماً خودم بروم. - شب بعد به همراه شهید کاظمی رفتند و بعد از مدت کوتاهی دیدیم که آمدند. وقتی برگشتند ریسمان را پیدا کرده بودند. کاری که ما طی چند روز نتوانسته بودیم انجام بدهیم، آن‌ها در یک شب یا بهتر بگویم در چند ساعت انجام دادند. - نکتهٔ جالب اینجاست که این روحیهٔ ایشان فقط مختص مأموریت‌های شناسایی نبود. حتی در کارهای عادی پشت خط نیز خلاق و مبتکر بود. یک بار حدود دویست، سیصد نفر از خانواده‌های شهداء برای بازدید از منطقه به مقر لشکر آمده بودند. رسیدگی به آن‌ها و پذیرائی شان کار خیلی مشکلی بود، ما همه مانده بودیم که چه کار کنیم. شهید یوسف الهی مسئولیت خدمات آن‌ها را به عهده گرفت و به کمک شهید هندوزاده کارها را مرتب کرد. - یادم است که می‌خواستیم به این خانواده‌ها چایی بدهیم، اما هرچه امکاناتمان را بررسی کردیم، دیدیم نمی‌توانیم که در آن واحد به سیصد نفر یک‌جا چایی بدهیم. دوباره مشکل را با شهید یوسف الهی در میان گذاشتیم. ایشان آمد و گفت: یک قابلمه بزرگ آب کنید و بگذارید روی اجاق. بعد یک چفیه تمیز و نو از تدارکات گرفت و آورد. آن را شست و یک بسته چای خشک وسط آن خالی کرد. چهار گوشهٔ چفیه را گره زد و آن را داخل قابلمه که آبش جوش آمده بود گذاشت. و به این ترتیب یک قابلمه چایی صاف و تمیز درست کرد که به راحتی برای تمام سیصد نفر کافی بود. «حسین متصدی» این داستان ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته» ✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین وسرداردلهاحاج قاسم ❤ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ# بنام خداوند بخشنده ومهربان⚡ ◈)آیه 87سوره مبارکه نساء💐)) 📖)اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً «87»💐)) 📖)خداوند كه معبودى جز او نيست، همه شما را در روز قيامت كه هيچ شكّى در آن نيست جمع مى‌كند، و راستگوتر از خدا در سخن كيست؟ «87»💐)) (((*اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن*))) ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎋 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی... 🎈سلام بر تو ای گوهری که خدا تو را برای خودش آفریده است. 🎈سلام بر تو که تمام حقایق عالم، پرتویی از خورشید توست. 🎈سلام بر تو و بر روز طلوعت... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس🌎)) 🎾)) لِذَت‌وُصل‌نَدانَد مَگَرآن‌سُوختِه‌ای کِه‌پَس‌اَزدوری‌بِسیار، به‌یاری‌بِرسَد!...💥 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093 ‌‌‌‌‌