eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.7هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
81 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
50.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رجزخوانی خبرنگار صدا و سیما شهید در جمع رزمندگان فاطمیون ۲۲ آبان ماه شهید مدافع حرم محسن خزایی گرامی باد
✍پنجم بهمن سالروز شهادت شهید بسیجی مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات... 🔹شهید غلامرضا لنگری زاده از آن جایی که به شهید محمودرضا بیضایی خیلی علاقه داشت از همان سوریه اسم پسرش را محمودرضا انتخاب کرد قصد داشت برای دیدن محمودرضا که تازه به دنیا آمده بود به ایران بیاید اما وقتی به فرودگاه دمشق رسید درگیری سختی در گرفت و دوباره به جبهه مقاومت برگشت. 🔸از سوریه پیام کوتاهی برای پسر تازه متولد شده اش می فرستد و می گوید بابا محمودرضا من الان بعد از صد روز به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم کرمان و تو را ببینم اما دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند دوباره حمله شده و من باید برگردم محمودرضا من تو را خیلی دوست دارم بابا کار بی بی زینب سلام الله روی زمین است.
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن عجب آسوده‌ای هنگام رفتن . . . 📎پ ن : شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔹 با بیت المال میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود. رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم. 🔹 مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد. معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند. خیلی تعجب کردم... رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟ گفت: نمی توانم. می ترسم بروم زیر دین مردم. 🔹 اگر پولی هم از راه جبهبه دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد. مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم. 🔹سید حمید از جوانان شهر رفسنجان بود. از آنها كه دوست داشتند ديده شوند، لذا به هر كاري دست مي زد... اما روح پاك او آرام نمي شد. با شهادت برادرش وارد جمع نيروهاي انقلابي شد. او در آغازين روزهاي نبرد راهي جبهه ها شد. دانشگاه و معلمي را رها كرد و به صفوف مجاهدين پيوست. 🔹سيد حميد ميرافضلي همواره در جبهه ها با پاي برهنه بود. مي گفت:‌ اين خاك حرمت دارد. جاي جاي اينجا به عطر خون شهدا متبرك است. براي همين به سيد پابرهنه مشهور شد. 🔹 او يكبار توانست همراه با كردهاي عراقي راهي كربلا شود. سيد حميد در اواخر سال ۶۲ خبر از شهادت خودش داد. مژده وصل را از زبان مادرش حضرت زهرا(س) شنيده بود. 🔹سيد حميد در عملیات خیبر سوار بر موتور حاج همت بود كه يك گلوله خمپاره سفر آنها را به ملكوت آغاز كرد. بعد از شهادت، حضور سيد حميد بيش از قبل حس مي شود. 📔 کتاب پا برهنه، اثر گروه شهید هادی (غروب ۱۷ اسفند ۱۳۶۲)
613.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا مثل شیشه ای می ماند که یکدفعه می بینی از دستت افتاد و شکست. خدایا مرا پاکیزه بپذیر …🥀
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از زندگی شهید حاج حسین بادپا (۱) . . راوی: علی زین العابدین پور 🔻 آدرس کانال روبیکا و ایتا علی زین العابدین پور🔻 https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor اینستاگرام @alizeynolabedinpour باشهداهَمــــراه باشیــد
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از زندگی شهید حاج حسین بادپا (۲) . راوی: علی زین العابدین پور 🔻 آدرس کانال روبیکا و ایتا علی زین العابدین پور🔻 https://rubika.ir/posthaalizynolabedinpor https://eitaa.com/alizynolabedinpor اینستاگرام @alizeynolabedinpour باشهداهَمــــراه باشیـــد💫
مردم! هر وقت کارتون جایی گیر کرد (عج) را صدا کنید یا خودش میاد،یا یکی را می‌فرسته که کارتون رو راه بندازه شبتون شهدایی🌹
🔰 شهادت سوسولی فایده نداره!! می‌گفت: «این‌جور شهادت که یک تیر به آدم بخوره؛ آدم کشته بشه، من بهش میگم شهادت سوسولی، شهادت سوسولی فایده نداره»؛ چرا که معتقد بود: «آدم باید به‌گونه‌ای شهید شود که هزار تکه شود و وقتی خواستند آن دنیا آدم را به حضرت ابوالفضل علیه السلام معرفی کنند، خودت یک تکه بدنت دستت باشد بگویی آقا من اینم!» این روایت آرزوی شهیدی است که در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ زیر ارتفاع «بمو» واقع در منطقه‌ی سرپل‌ذهاب، یک گلوله توپ آمد و صاف روی سقف ماشینش خورد؛ او به‌همراه ۲ نفر دیگر از فرماندهان محور به شهادت رسیدند. شدت حادثه طوری بود که پیکر او هزار تکه شد..! شهیدی که می‌گویند دو مزار دارد یکی در قطعه ۲۶ بهشت‌ زهرا سلام الله و یکی هم در سرپل‌ذهاب که تکه ب‌جامانده از پیکر سوخته‌اش را به خاک سپرده‌اند... فرمانده عملیات سپاه غرب
کتاب خاطرات شهید مدافع حرم، عباس دانشگر اثر: مومن دانشگر 📝متن یادداشت: باسمه تعالی نام شهید عباس دانشگر را شنیده بودم چند سال پیش جزوه‌ای از این شهید عزیز خواندم که خیلی جالب بود، فکر کنم پدر ایشان آن را نوشته بود. اما این کتاب آن خورده اطلاعات را کامل کرد. نمی‌دانم چه شده قبلاً که کتب شهدای دفاع مقدس را می‌خواندم اصلاً چنین حس حقارتی نداشتم زیرا تصورم این بود که آنها دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ هستند و من دهه ۶۰ ، اما شهدای مدافع حرم که دیگر دهه ۷۰ بودند. چه بیچاره‌ای هستم من. این شهید عزیز با انتخاب دقیق خود و سپاهی شدن شهادت را برای خود برگزید و درود بر چنین مادر و پدری و همچنین [درود] بر همسر بزرگوارش