eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
-🌥🌻- انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن؛ خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان(عج) برای آن قیام خواهد کرد ، آماده کردن ! ⊱ ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درهرجنگی‌یک‌‌سنگرمقدم وجود‌دارد‌ڪه‌اگردشمن‌آن‌رابگیرد، عملا‌موفق‌و‌پیروز‌شده‌است. سنگراول‌اسلام‌و‌بانوی‌اسلامۍ، حجاب‌ِ‌اوست..(: -شھیدمطھری🌱 ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهید در شهریور ماه ۱۳۶۰ از طرف واحد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میمه و با بدرقه پدر و مادر و اهالی محل شهید ابراهیمی عزیز به صورت داوطلب در میان اشک همگان عازم جبهه های نبردگردید و... @shamimeshgh1399 @alizynolabedinpor @shahid_aref_64
🍃خداوند نماز را برای دوری از کبر واجب نمود. خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🖤
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° پارتی گردن کلفت چیست؟ اون کسیه که وقتی حالمون خوب نیست و خراب کردیم همه چیو ، وساطتمون و پیش خدا می کنه و برامون دعا می کنه تا مشکلمون حل بشه..:) و بعد هم تنهامون نمیذاره تا دوباره کار دست خودمون ندیم.‌ ..............🥀.............. @shamimeshgh1399 @shahid_aref_64 @alizynolabedinpor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول به روایت مادر 🌷 : دوران دبیرستان دوران راهنمایی به پ
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول به روایت مادر 🌷 دوران دبیرستان خواندن قرآن، نهج‌البلاغه و کتاب های ارزنده دیگر ‌ بر حالات روحی و رفتارش تاثیر فراوانی گذاشته بود بسیار خوش ذوق ، با سلیقه و خوش پوش بود . اقوام و آشنایان دوستش داشتند خودش برای همه احترام قائل می شو و دیگران هم برای او احترام می گذاشتند. رساله امام یکی دیگر از کتاب‌هایی بود که مطالعه می کرد غلامحسین مطالعه ی رساله را به فرزندان بزرگتر و به محمد حسین سفارش می کرد آنها با واجبات ، محرمات ، مستحبات ، احکام نماز و روزه و .... آشنا شدند و شخصیت امام را بیشتر درک کردند . حضور مستمر محمد حسین به همراه پدر و برادران بزرگ تر در مساجد، سبب آشنایی بیشتر او با انقلاب و امام شد . او بیشتر وقتها دیر به خانه می آمد، وقتی می‌پرسیدم: کجا بودی؟ می گفت مسجد . مسجد محل امنی بود و هيچ وقت مانع حضورش نمی شدم نگرانی من فقط به خاطر این بود که اتفاقی برایش نیفتد . من هم مثل مادرهای دیگر دوست داشتم درخت تازه به ثمر رسیده ام ، میوه و بر بدهد . طبیعی بود که نگرانش باشم . چند روزی بود که حالم اصلا خوش نبود و احوال پریشانی داشتم وقتی غلامحسین علت دلواپسی ام را جویا شد . چیزی غیر از آنچه خودش هم به آن فکر می‌کرد، نبود . یعنی دغدغه حضور محمد حسین در جمع انقلابیون و بروز خطرات احتمالی برای او .. 📚 منبع کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول به روایت مادر 🌷 دوران دبیرستان غلامحسین گفت : دیشب که برای اقامه نماز به مسجد رفته بودم با چشمان خودم دیدم که او اعلامیه ها و نوارهای امام را در پیراهنش پنهان می‌کند ، همسرم ! همه چیز را به خدا بسپار فالله خیر حافظا و هو ارحم الرّاحمين.. کم کم فعالیت انقلابیون از گوشه و کنار کشور به گوش می رسید و همه مردم در جریان فعالیت ها و تظاهرات قرار می‌گرفتند بعضی از خانواده ها نوارهای سخنرانی و اعلامیه های اما را در خانه های خود تحلیل و بررسی می‌کردند و آنها را در بین مردم پخش می‌کردند و گاهی از سوی نیروهای رژیم مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند . در خانه ما هم غلامحسین به همراه بچه ها به تجزیه و تحلیل اعلامیه ها و سخنرانی های امام می پرداخت . یادم می آید آن روز داخل باغچه ، مشغول چیدن سبزی بودم رادیو را روشن کردم و خودم را در باغچه ها سرگرم کردم ناگهان خبری توجه ام را جلب کرد . رادیو از سرکوبی تظاهرات جمعی از مردم بی گناه تهران در میدان ژاله خبر داد و همه ی کسانی را که از ظلم شاه به تنگ آمده بودند، خلافکار و ضد رژیم تلقی می کرد ، مرتب هشدار می داد از تجمع بپرهیزید و به پدران و مادران اخطار می‌کرد که مراقب رفتار فرزندان خو باشند ، چون دولت هیچ گونه مسئولیتی در برابر عواقب ناشی از خرابکاری آنها نمی پذیرد . ان روز تنها چیزی که در ذهنم مسجم شد رفت و آمدهای مشکوک محمد حسین و محمد هادی بود ، مطمئن بودم آنها در جمع انقلابیون فعالیت هایی دارند ، زیرا آنها تحت تعلیم پدر و برادران بزرگتر با انقلاب آشنا شده بودند ، توان از دست و پاهایم گرفته شد ، دلشوره عجيبي در دلم افتاد . دلم به حال مردمی که عزیزانشان را در این واقعه از دست دادند ، بسیار میسوخت از جو حاکم و ظلم ظالمان متنفر شده بودم، فقط برای سلامتی همه ی انقلابیون دعا می کردم . 📚 منبع کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘