تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین وسرداردلهاحاج قاسم ❤❤
.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
بنام خداوندبخشنده بخشایشگر
وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ﴿١٥٧﴾🍃🌼
و اگر در راه خدا شهید شوید یا بمیرید، یقیناً آمرزش و رحمتی از سوی خدا، بهتر است از آنچه [آنان از مال و منال دنیا] جمع میکنند. (۱۵۷)🍃🌼
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محسن هست🥰✋
*خوابِ واقعی*✨
*شهید محسن جمالی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۵۴
تاریخ شهادت: ۴ / ۸ / ۱۳۹۶
محل تولد: کازرون،موردک
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← خواب دیدم درجاده ای طولانی همه آدما دو به دو بدحجاب و بی حجاب🍂 با چهره های دود گرفته،مسیری را به سختی طی میکردند🥀خودم را اون میان دیدم که چادرم رو محکم گرفته بودم✨ و برعکسِ مسیرِ دیگران با آرامش خاطرو چهره ی عادی و عاری از دود راه میرفتم🌙درپاسخ گفتند، این مسیری که درپیش داری را ادامه بده،✨زیرا ختم میشود به سعادت و خوشبختی💫دیگر اینکه من محسن جمالی هستم از روستای موردک، در سوریه شهید شده ام.🕊️در همین لحظه انسانی که انسان نبود و نور بود و نور بود ونور،✨در کنار ایشان قرار گرفت و دستی به شانه شان زد و گفت باید برویم وقت رفتن است.🕊️من که هم ترسیده بودم،هم مات مانده بودم، پرسیدم شما که هستید؟‼️ایشان فرمود من جبرائیل هستم و هردوی آنها به آسمان رفتند.🌙 بازهم من ماندم و همان جماعت 🍁و مسیری که باید برعکس راه دیگران طی میکردم.✨بیدار شدم وبعد از نماز صبح تمام حواسم به خوابی بود که دیده بودم.‼️ یعنی چه؟؟ آن لب تشنه،آن تن زخمی،آن اسم و نشان، آن فرشته.‼️ گوشی را برداشتم کمی سرگرم باشم که با کمال تعجب پیامی را دیدم.‼️محسن جمالی از روستای موردک در دفاع از حریم اهل بیت✨ در سوریه به درجه شهادت نائل آمد🕊️‼️ این همان محسن بود و همان عکس و همان چهره‼️همان شهیدی که شهادتش را اینگونه خبر داد*🕊️🕋
*شهید محسن جمالی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃
#آشیخ_احمد_برگرد!!
🌷خیلی دلش میخواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه. آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش میکردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم گفت: "کار بابا تو مغازه زیاده." برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
📚 کتاب "یادگاران ٩"، صفحه ۵
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
شهيد اوحاني از منطقه برمي گردد تا وضع را تشريح كند و آقاي كاملي هم مي آيد تا نتيجه ي كارها را گزارش دهد كه مي بينند آقامهدي با تواضعي عجيب، با كسي صحبت مي كند و چشمانش خورشيدوار مي درخشند، انگار دريايي از نور است كه به يك سمت سراريز شده است و لب هايش با تبسمي نمكين با كسي راز مي گويند، صحبت در حريم است و همه بي خبرند و بايد بي خبر بمانند. پيك وصال آمده است و پيغام وصل دارد.
نگاه شهيد اوحاني و برادر كاملي در يكديگر تلاقي مي كند و آن گاه شهيد اوحاني با صدايي لرزان _ با توجه به برادر كاملي _ مي گويد: «خداوندا....!» آقا مهدي دارد با مولايش سخن مي گويد.
برادر كاملي و شهيد اوحاني مي گريند كه يك مرتبه آقا مهدي باكري كمر راست مي كند و برمي خيزد راست قامت و استوار؛ طرفي گرانبها بسته است، همين طرفه العين مي ارزيد به آن همه بي خوابي و خستگي.
شهيد اوحاني حس مي كند كه بعد از اين معراج بايد با مهدي سخني بگويد، اما ديگر قدرت تكلم از او گريخته است. نمي داند چه بگويد و چگونه؟ و بريده بريده جمله اي را سرهم مي كند: «آقا مهدي...خلاصه ...انشا الله ....ما را حلال كنيد!».
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
#تلنگر💥
بچہها
مادریڪدورهۍخاصے
ازتاریخهستےم ...
هرڪدومتونبریددنبالاینڪہ
بفهمیدمأموریتخاصِتون
دردورانقبلازظهورچیه!؟
#شماالانوسطمعرڪہاےد !
وسطمیدونمینهستید
بچهها .... ؛
ازهمیننوجوانے
خودتونوبراۍ
حضرتمهدۍ؏ـج
آمادھڪنید(:"
◍حاجحسینیڪتآ🌱
💠 خنده شهید 💠
🔹توفیقى بود و عید نوروزی در جبهه بودیم. شنیدیم که پدر دو شهید، شهید دومش را داخل قبر که گذاشتند، شهید خندیده بود. تلفن کردیم و ملاقاتى با پدر دو شهید تنظیم کردیم. ماجرا را جویا شدیم. گفت: «بله! پسر دومم چهار سال در جبهه بوده است. مرتب جزو نیروهاى خاکى، آبى، رزمنده و غواص و با چه حالى و چه عرفانى و چقدر خالص و خوب... بعد در جزیره فاو و عملیات والفجر 8 شهید مى شود و این هم عکس شهادتش است. در مدت زمان شهادت تا دفن، او را به سردخانه بردند، این هم عکسش است. (چند تا از عکس هایش را نشان داد.) اما همین که او را داخل قبرش گذاشتیم، خندید.» به عکس داخل قبر که نگاه کردیم، دیدیم که مى خندد. گفتیم: «چه کسانى دیدند؟» گفت: «همه مردم دیدند.» وارسى کردیم و دیدیم که بله، این مسئله در منطقه شیوع پیدا کرده است که این شهید را در قبر که گذاشتند، خندیده است. به طورى که شک کردند که شاید زنده است. اما چرا خندید ما نمى دانیم؟ از روز شهادت تا روز دفن، روزها طول کشید و در مراحل مختلف بیمارستان و سردخانه و در فاو و در همه مراحل چهره ساده اى داشته، اما داخل قبر مى خندد.
من خیلى فکر کردم و عکس ها را گرفتم پهلوى هم گذاشتم. براستى مى خندد، نه اینکه شاد است. چون یک وقتى، قیافه عبوس است و فقط لب به سمتى مى رود، ولى یک زمان آثار خنده زیر پوست، زیر چشم و کل صورت دیده مى شود. ما دیدیم، مردم دیدند، عکس هم گواهى مى دهد.
خانه ایشان رفتیم و وصیت نامه اش را خواندیم. دیدیم عجب وصیتنامه اى دارد. گفتیم: «دیگر چیز دیگرى ندارد؟» گفتند: «یک کتابى دارد و گاهى هم شعر مى گفته و مناجات مى کرده است
4_6003859457941965419.mp3
8.96M
🎤•|حاجمحمودکریمۍ|•
🔊زمینه_ دِلدارِحِیدَربودَن،فَقطفَقط
کارِتوئه.....؛😍❤️🌺•~
↓
#یازهرا‹س›
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
دلنوشته_های_دفاع_مقدس
مادر پول و طلاهاشو داد و از در ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد مسئول مربوطه فریاد زد: مادر رسیدتون !!! مادر خندید و گفت: من برای دادن دوتا پسرم هم رسید نگرفتم …
4_6025941297854941408.mp3
36.11M
🔊#شیطان_شناسی_در_قرآن
8️⃣2️⃣ جلسه بیست و هشتم
* ذکر مبارزه با شیاطین جنی و انسی
* حمله شیاطین از چه جهاتی صورت میگیرد؟
* اذکاری که باید زیر آسمان خوانده شوند.
* نمونههایی از حیلههای شیطانی
* اهمیت رجوع به دکتر روح برای درمان امراض روحی
* شب اول قبر چه زمانی است؟
⏰مدت زمان: ۶۷:۵۸
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093