#خاطرات_کوتاه_از_محمد_حسین
نمي دانستم توي كدام اتاق است. توي بيمارستان دنبالش مي گشتم. از جلوي اتاقش كه رد شدم صدا زد:« مادر... اينجا هستم، بيا اينجا» رفتم توي اتاق، ديدم خوابيده و روي چشم اش را بسته است. اصرار كردم بگويد از كجا و چه طور فهميده من آمده ام. گفت: «كار خاصي نمي كنم. فقط وقتي مي خوابم سعي مي كنم مثل آدم بخوابم.»
🌷🕊🌷
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
°
•
رفیق . . .🖐🏻
در"فضاےمجازۍ"
نبردسنگینشدھ...
امروزههرڪسےیڪگوشی دارد
مانندِڪسۍاسٺڪہسݪاحۍدردسٺدارھ
پسبایدبدونه
ڪہچگونہازاینسلاحاستفاده
ڪنه؛
وچہچیزۍراباآن"هدف"بگیرد(:🤞🏻!...
#ٺلنگر[✨]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️سخنرانی استاد محمدی
🎬موضوع: زندگی در دنیا بهتر است یا در برزخ؟
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
•
.
مقید بود هـر روز زیـٰارت عـٰاشورا را بخواند ؛
حتـے اگر کار داشت و سـرش شلوغ بود
سلـام آخـر زیـٰارت را مےخواند
دائمـا مےگفت : اگر دسـت جـوانهـٰا رو
بزاریم تویِ دست امـٰام حسین ؛
مشکلـاتشون حل مےشود .
و امـٰام با دیده لطـف بـھ انھا نگاھ میکند🌿'!
#شھـیدابراهیمهادۍ | #هادۍدلھا🧡'
4_6046315256907565137.mp3
45.8M
🔊#شیطان_شناسی_در_قرآن
5️⃣3️⃣ جلسه سی و پنجم
* عامل سقوط شیطان!!
* عامل اصلی بدحجابی؟!
* شیطان به چه کسانی حمله میکند؟
* شیطان از کدام جهات حمله میکند؟
* شهادت چهل مومن روی کفن
⏰مدت زمان: ۸۴:۳۴
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
عزیزان وهمراهان شهدایی،داستان زندگی جانبازشهیدایوب بلندی به پایان رسید اما این رابدانیم،✨ زندگی ساده و بی آلایش همراه با زیبایی شهدا و جانبازان دفاع مقدس برگرفته از سیره زندگی اهل بیت و به ویژه حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) است که هرآنچه خواستند و داشتند، در راه اسلام گذاشتند✨
🕊روحشان شادونامشان جاوید🕊
🌷شادی روح پاک ووالای جانبازشهید ایوب بلندی صلوات وفاتحه یی قرائت کنیم🌷
شهید «ایوب بلندی» از جانبازان دوران دفاع مقدس با ۷۰ درصد جانبازی عصارهای از جراحات و دردها بود. همسر او شهلا غیاثوند زمانی او را به همسری خود انتخاب کرد که کم کم آثار جراحتها خود را بروز میدادند. او خاطرات خود از انتخاب همسرش و زندگی با یک جانباز را در کتاب «اینک شوکران» روایت کرده است. در بخشی از این کتاب آمده است:
«وقتی رسیدیم، ایوب هم رسیده بود. مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانهام و گفت: «برو بالا. الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگهایتان را از هم وا بکنید.
دلم شور میزد. نگرانیای که توی چشمهای شهیده و زهرا میدیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد. به مامان گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا آمده بودیم خانه دوستم صفورا.
تقصیر خود مامان بود. وقتی گفتم دوست دارم با جانباز ازدواج کنم، یک هفته مریض شد. کلی آه و ناله راه انداخت که «تو میخواهی خودتر ا بدبخت کنی.» دختر اول بودم و اولین نوه هر دو خانواده. همه بزرگترهای فامیل رویم تعصب داشتند. عمه زینب که از تصمیمم باخبر شد، کارش به قرص و دوا و دکتر کشید. وقتی برای دیدنش رفتم با یک ترکه من را زد و گفت: «اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی، برو درس بخوان و دکتر شو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن، اما خودت را اسیر یکیشان نکن که معلوم نیست چقدر زنده است. چطور زنده است، فردا با چهارتا بچه نگذارتت.»
رفتم بالا توی اتاق منتظرش ایستادم. اگر میآمد و رو به رویم مینشست آن وقت نگاهمان به هم میافتاد و این را دوست نداشتم. همیشه خواستگار که میآمد تا مینشست رو به رویم چیزی ته دلم اطمینان میداد این مرد من نیست. ایوب آمد جلوی در و سلام کرد. صورت قشنگی داشت. یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و آن یکی بیحس بود و حرکت نداشت. ولی چهار ستون بدنش سالم بود. وارد شد. کمی دورتر از من و کنارم نشست. بسم الله گفت و شروع کرد. دیوار را نگاه میکردیم. گاهی گلهای قالی را و از اخلاق و رفتارهای هم میپرسیدیم. بحث را عوض کرد «خانم غیاثوند، حرفهای امام برای من خیلی سند است.» گفتم: «برای من هم» گفت: «اگر امام همین حالا فرمان دهد همسرتان را طلاق دهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم». گفتم: «اگر امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم. من به امام یقین دارم» بعد هم گفت: «شاید روزی برسد که بنیاد به کار من جانباز رسیدگی نکند. حقوق ندهد. دوا ندهد. اصلا مجبور بشویم توی چادر زندگی کنیم.
جوابش را اینطور دادم: «میدانید برادر بلندی، من به بدتر از این هم فکر کرده ام. به روزهایی که خدایی ناکرده انقلاب برگردد. آنقدر پای انقلاب میایستم که حتما بگیرند و اعداممان کنند.»
این را به آقاجون هم گفته بودم، وقتی داشت برایم از مشکلات زندگی با یک جانباز میگفت. آقاجون سکوت کرد. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید. توی چشمهایم نگاه کرد و گفت: «بچهها بزرگ میشوند، ولی ما بزرگترها باور نمیکنیم. بعد رو به مامان کرد «شهلا آنقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیاش تصمیم بگیرد. از این به بعد کسی به شهلا کاری نداشته باشد.»
ایوب گفت: «من عصب دستم قطع شده و برای اینکه به دستم تسلط داشته باشم گاهی دستبند آهنی میبندم. عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چندبار عملش کردهاند و از جاهای دیگر بدنم به آن گوشت پیوند زدهاند. توی پا و صورت و قلب من ترکش هست. دکترها گفتهاند به خاطر ترکش توی سرم حتی ممکن است نابینا شوم.»
ظاهرش هیچ کدام از اینها را نشان نمیداد. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «برادر بلندی اگر قسمت باشد که شما نابینا بشوید، چشمهای من میشوند چشمان شما.» کمی مکث کرد و ادامه داد: «موج انفجار من را گرفته است. گاهی به شدت عصبی میشوم. وقتهایی که عصبانی هستم باید سکوت کنید تا آرام شوم. عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم.»
اینها را میگفت که من را بترساند، حتما او هم شایعات را شنیده بود. اینکه بعضی از دخترها برای گرفتن پناهندگی با جانباز ازدواج میکنند و بعد توی فرودگاههای خارج از کشور ولشان میکنند و میروند.
اوایل توی ظرف یک بار مصرف غذا میخوردیم. صدای خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث میشد حملهی عصبی سراغش بیاید. موج که میگرفتش، مردهای خانه و همسایه را خبر میکردم. آنها میآمدند و دست و پای ایوب را میگرفتند. رعشه میافتاد به بدنش. بلندش میکرد و محکم میکوبیدش به زمین. دستم را میکردم توی دهانش تا زبانش را گاز نگیرد.😔 عضلاتش طوری سفت میشد که حتی مردها هم نمیتوانستند انگشتهایش را از هم باز کنند. لرزشش که تمام میشد، شل و بی حال روی زمین میافتاد. انگشتهای خونینم را از بین دندانهایش بیرون میآوردم.»😭
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷
✴️ دوشنبه 👈 18 بهمن / دلو 1400
👈5 رجب 1443👈7 فوریه 2022
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
📛تقارن نحسین و صدقه اول صبح اثر نحوست را رفع کند.
🚘سفر :مسافرت مکروه است در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود).
👶 زایمان خوب و نوزاد حالش خوب است.ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️ خرید جواهرات.
✳️ درختکاری.
✳️ فروش حیوان و چهارپایان.
✳️ نامه نگاری به دوستان.
✳️ و دیدار با دوستان خوب است.
✳️ برای دریافت تقویم نجومی هر روز و روزهای گذشته کافی است کلمه "تقویم همسران" را در تلگرام یا ایتا جستجو کنید و به کانال ما بپیوندید.
💠 به کانال ما در موضوع خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید مناسب ترین قیمت👇
@Herz_adiye_hamrah
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت امشب:شب سه شنبه، فرزند دهانی خوشبو دارد،بسیار نرم دل و مهربان است و مباشرت برای سلامتی بسیار نیک است.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب زردی رنگ می شود.
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 6 سوره مبارکه "انعام" است.
الم یروا کم اهلکنا من قبلهم ......
و از مفهوم آن استفاده می شود که خواب بیننده اندک آزردگی ببیند صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما
تقویم همسران:نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
02537747297
09123532816
09032516300
🇮🇷🌷🌷🌷🌷🌷🇮🇷