eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر سعید هست🥰✋ *عڪاس دفاع مقدس*📸 *شهید سعید جان بزرگی*🌹 تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۲ / ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۴ / ۱۳۸۱ محل تولد: شهر ری محل شهادت: مجروح‌ حلبچه ← بیمارستان *🌹مادرش← اسفند ماه بود، چند اسم نوشتيم و لای قرآن گذاشتيم.🌙سه بار قرآن را باز كرديم و هر سه بار اسم «سعيد» درآمد.🍃ما هم گفتيم مبارک است و اسمش را سعید گذاشتیم،🌷همسرش← ايشان اصرار داشتند كه عقدمان را مقام معظم رهبری بخوانند💞مصادف با روز ميلاد حضرت زهرا (س) اين سعادت نصيبمان شد🎀هر دو با غسل شهادتی عاشقانه عازم محضر امامان شديم تا در پی انتظاری شيرين خطبه عقدمان جاری شود🎊 ایشان یکی از عکاسان و هنرمندان دفاع مقدس بود📸که صحنه های زیبایی از دوران دفاع مقدس را عکاسی کرده است📷 او در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد🥀و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت.🕊️در عملیات کربلای 5 گلوله‌ای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزه‌ آسایی زنده ماند،🥀در عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه شرکت کرد🌙و در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکس‌برداری از وقایع و فجایع روی داده بود،📷خودش هم شیمیایی شد.🥀او روز به روز ضعیف تر و رنجورتر میشد🥀و اثرات مخرب گازهای شیمیایی آشکار شده بود،🥀و عاقبت پس از چهار مرتبه عمل جراحی🥀روز ۲۲ تیر ماه 1381 پس از تحمل سالها رنج مجروحیت🥀با ذکر یا ابوالفضل(ع) به شهادت رسید*🕊️📸 *شهید سعید جان بزرگی* *شادی روحش صلوات*💙🌹
🔰 حجاب، آرمان شهیدان؛ رهبر معظم انقلاب: دیدید در وصیت‌نامه‌های شهدا چقدر درباره‌ی حجاب توصیه شده.. خب، حجاب یک حکم دینی است.. این آرمان شهیدان فراموش نشود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 ^'💜'^ 🌿شھیدۍ ڪھ پیڪࢪش قࢪآن مےخواند.. وضو گرفتم، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم، رنگش مثل مهتاب نور می‌داد و عطر و بویِ عجیبی از پیکرش به مشام می‌رسید، وقتی گوشم را به صورت و دهانش نزدیک کردم مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد، چون من هم از او "تلاوت قرآن" شنیدم. درست یادم است در همان لحظه‌ای که گوشم نزدیکِ دهان او بود شنیدم که سوره «کوثر» را می‌خواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن می‌خواند... ✍🏻به روایت دوست شهید ♥️🕊 . ☘☘☘ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌺🌺🌺 🔰 شهید ایرج بابا نژاد: آنچه امروز خطر بزرگی است برای آينده جامعه، آمريكا و صدام و جنگ نظامی نيست. امروز طرح توطئه های اخلاقی و رواج بی بند و باری و رعايت نكردن حجاب كامل اسلامی در رأس برنامه های دشمن قرار دارد...🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 ^'💜' هَمیشه تو خونه صِدام میزد: "همسرِ شهید نوروزے ... هَمسرِ شهید جان..."🍃 . وقتے زُل میزد بهم میگفتم باز چیشُده ؟! میگفت: سِنت ڪوچیڪتر از اونیہ ڪہ بِهت بگن همسرِ شهید... هَنوز بچہ اے آخہ! 🙁 عَوضش میشے ڪوچیڪتَرین همسرِ شهید💌 ‌. . ‌‌ '🌸' ☘☘☘
*ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد* آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛ *مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمد‌نژاد»* از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است *شهید محمد نژاد* در ادامه عملیات بیت‌المقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به *شهادت* رسید. وقتی به *مادر شهید* گفتند که پسر شما غسل نمی‌خواهد گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد، ولی من او را غسل می‌دهم و کفن می‌پوشم، تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و *شهادت* هیچ ترس و واهمه‌ای نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و نظام وحضرت امام شده است. این *مادر شهید* خودش وارد قبر شد و از احساس او پرسیدند گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم و تلقینش را خواندم. لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: *پسرم! سلام مرا به مادرت حضرت زهرا (س) برسان* و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند🌷بندگان خدا این نظام به این آسانی بدست نیامد است مواظب رفتارمان باشیم ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4️⃣ چهار روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است... 🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود... ✳️کلام چهل و ششم: امیرالمؤمنین عليه السلام: ایّاک و العجلة بالأمور قبل اوانها و التّساقط فیها عند زمانها از شتاب کردن در کارها پیش از فرارسیدن زمان آنها، و کوتاهی کردن در آنها وقتی زمانشان فرا رسید دوری کن 📚تحف العقول، ص147 💠تمام اهـل قیـامت نـدا دهنـد علی خوشا کسی که تو امروز محشرش باشی❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 4⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. نُبایِعُكَ عَلى ذالِكَ بِقُلوُبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَیْدینا.عَلى ذالِكَ نَحْیى وَ عَلَیْهِ نَمُوتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ،وَ لانُغَیِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لانَجْحَدُ وَ لانَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْمیثاقَ 📚فرازی از بخش یازدهم خطبه شریف غدیر ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨ روایت شده از حضرات معصومین علیهم السلام که فرمودند : زمانی که اسرافیل در صور بدمد همه ی خلایق از جن و انس و حیوان بمیرند و در نفخه ای دیگر همه اهل آسمان بمیرند جز چهار ملک حمله عرش و جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل و شیطان، بعد عزرائیل مأمور شود شیطان را قبض روح کند شیطان فرار می کند تا اینکه سر جنازه آدم او را قبض روح می کند، بعد حمله عرش و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را قبض روح می کند بعد دریاها را قبض روح می کند و آخر نوبت خودش می شود و خودش را هم مأمور می شود قبض روح می کند بعد خداوند تا چهل روز می فرماید لمن الملک هذا الیوم امروز سلطنت از کیست؟ 😍فقط امیرالمؤمنین علی صلوات اللّه علیه است که جواب می دهد لله الواحد القهار (برای خدای قهار) مبکی العیون(نجفی) :ص190
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 #هنوز_سالم_است 💐 #قسمت_دوم💐 کار چیدن وسایل خیلی طول نکشید. و
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 بقیه بستنی هایش را که میفروخت،برمی گشت خانه و میرفت بقیه کارهایش:؛کارهایی که شبیه بستنی فروشی نبودند،اما به شیرینی بستنی بودند. گاهی به مزار«امامزاده احمد»میرفت با خادمش به کارهای آنجا رسیدگی می کرد وبرای امور امامزاده کمک جمع می کرد. مش حسین میاندار هیئت بود وصدای بلند ورسایی داشت؛آنقدر که صدایش می زدند «حسین بلندگو» میاندار دسته ی چهل اختران بود:ای تشنه لب،حسین وای!صدپاره تن،حسین وای!خونین جگر ،حسین وای!حسین وای حسین وای. زن می خواست برای قالی نخ بخرد. چادرش را که سرکرد،محمدرضا زد زیر گریه.مادر طاقت دیدن گریه ی محمدرضا را نداشت. ازوقتی که سه بچه اش گرفتار بیماری شده بودند و یکی یکی مرده بودند،دلش نازک تر شده بود. بغلش کرد و راه افتاد کوچه ها تنگ و خاکی بودند و مادر می ترسید که پایش پیچ بخورد. نزدیک مغازه که شد،یک گله گاو وارد کوچه شدند. مادر،محمدرضا رضارا محکم به سینه فشرد و چسبید به دیوار. حیوان ها هجوم آوردند و مادر را زمین زدند.مادر با زانو،محکم به زمین خورد. قلوه سنگی زیر پایش شکست وتکه سنگی در زانویش فرو رفت. مادر صدای شکستنِ استخوانش را شنید و درد درتمام بدنش پیچید اما نگاهش به محمدرضا بود ودعایش برای سلامتی او.دیگر نفهمید چطور به خانه برگشته است. تا مش حسین بیاید از درد ناله کرد.مش حسین که رسید او را برد به مریض خانه.دکتر ناامیدانه پایش را گچ گرفت و مادر خانه نشین شد. ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5848481791874173675.mp3
10.95M
۳۶ عاشق‌ها اهلِ توحیدها رفقای خُدا و در یک کلام، اهل ایمان؛ نشونه دارند، علامت دارند، شرح حال دارند! راحت میشه تشخیص‌شون داد ... 💥 به هر مسلمانی نمیشه گفت ؛ مؤمن! ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
💫 اگر دل تو از دنيا بزرگ‏تر شود، ⭐️ مطمئن باش براى اين دل‌‏هاى بزرگ، ☀️ هر كارى مفيد و سودمند خواهد بود. 🍀 حتّى اگر پاک كردن بينى كودک... 🍀 و پرداختن به كارهاى عادى و روزمره باشد. 📚 استاد علی صفایی حائری ﴿عين.صاد﴾ 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌷🕊🌷✨ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی 🌹آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🌹 در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است🖤 🥀«پنجشنبه است، دلم به یاد شهیدان گرفته است»🥀 تا لحظه‌ یی پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شهیدان جان گرفته است❤️ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌷به یادهمه شهدای عزیزمان🌷شهیدحاج قاسم سلیمانی و سردار شهید محمدحسین یوسف الهی❤️ و یاد عزیزان آسمانیمان بخوانیم فاتحه مع الاخلاص و الصلوات 🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خاطره‌ای‌از‌شهید‌محمدحسین‌یوسف‌الهی🌷 💬 قبل از عملیات والفجر یڪ ◽️محمد حسین را ڪنارے ڪشیدم: این چه ڪارے بود ڪه ڪردید؟!! 😳 گفت: سجده شڪر به جا آوردیم و نماز شڪر خواندیم. این ڪار هر شبِ ماست.😊 ◽️گفتم: خب!.. چرا اینجا؟! صبر می‌ڪردید تا به خطّ خودمان برسیم، بعد!! گفت: نه!.. ما هر شبے ڪه وارد معبر می‌شویم، موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجده شڪر و دو رڪعت نماز به جا می‌آوریم و بعد به عقب بر می‌گردیم. ◽️این نمونه‌اے از حال و هواے بچّه‌هاے اطلاعات بود؛ حال و هوایے ڪه بیشتر به برڪت وجود محمّدحسین ایجاد شده بود. 🔹اے دل اگر دلے، دل از آن یار در مَدُزد!🌸 🔹وے سَر اگر سَرے، مَڪن این سجده سَرسَری!🌸 ✍راوے: سردارسرافرازسپاه‌شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی🕊 🌷شادی‌روح‌بلند‌وآسمانی‌ِشان‌صلوات🌷 ☘☘☘ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌱خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند🥀 🌱ز کالاهای این آشفته بازار شهادت را پسندیدند و رفتند.🕊 🌷مجموعه داستان زندگانی سراسر شنیدنی جانبازشهیدسیدمنوچهرمدق به روایت همسر بزرگوارایشون تقدیم نگاه سبز شما عزیزان وهمراهان میشود🙏🌷....... قسمت بیست ودوم👇👇
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت بیست و یکم 🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) صبح قبل از عمل
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت بیست و دوم 🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) روزهایی که از بیمارستان می آمدیم، روزهای خوش زندگیم بود. همه از روحیه ام تعجب می کردند. نمی توانستم جلوی خنده هایم را بگیرم. با جمشید زیر بغلش را گرفتیم تا دم آسانسور. گفت: می خواهم خودم راه بروم. جمشید رفت جلوی منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش، که اگر خواست بیفتد نگهش داریم. سه تا ماشین آمده بودند دنبال مان. دم خانه جلوی پای منوچهر گوسفند کشتند. مادرش شربت می داد. علی و هدی خانه را مرتب کرده بودند. از دم در تا پای تخت منوچهر شاخه های گل چیده بودند و یک گلدان پر از گل گذاشته بودند بالای تختش. 🌹🌹🌹 جواب آزمایش که آمد، دکتر گفت: باید زودتر شیمی درمانی شود. با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگر داروها گیر نیاید چی. دنبال بعضی داروها باید توی ناصر خسرو می گشتم. صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخانه های تخصصی که چیزی نبود. 🌹🌹🌹 دوستان منوچهر پرونده هایش را بیرون کشیدند و کارت جانبازی منوچهر را از بنیاد گرفتند. اما طول کشید این کارها. برای خرج دوا و دکتر منوچهر خانه مان را فروختیم و اجاره نشین شدیم. 🌹🌹🌹 منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد. داروها را که می زدند، گر می گرفت. می گفت: انگار من را کرده ند توی کوره. بدنم داغ می شود. تا چند روز حالت تهوع داشت. ده روز دهان و حلقش زخم می شد. آب دهانش را به سختی قورت می داد. بابت شیمی درمانی موهایش ریخت. 🌹🌹🌹 منوچهر چشم هایش را روی هم گذاشت و فرشته موهای سرش را با تیغ زد. صبح که برده بودش حمام، موهایش تکه تکه می ریخت. موهای ریزی که مانده بود، فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت: با تیغ بزندشان، حتی ریش هایش را که تنک شده بود. فرشته با همه ی بغضی که داشت، یک ریز حرف می زد. گاهی وقت ها حرف زدن سخت است، اما سکوت سنگین تر و تلخ تر. آیینه را برداشت و جلوی منوچهر ایستاد: خیلی خوش تیپ شده ای، عین یول براینر. خودت را ببین. منوچهر همان طور که چشم هایش بسته بود، به صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید. 🌹🌹🌹 منوچهر را با خودش مقایسه می کردم. روزهایی که به شوخی دستم را می بردم لای موهاش، از سر بدجنسی می کشیدم شان، و حالا دیگر مژه هایش هم ریخته بود. به چشم من فرق نداشت. منوچهر بود. کنارمان بود. نفس می کشید. همه ی زندگیم شده بود منوچهر و مراقبت از او؛ آن قدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی را مدرسه بنویسم. علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان. 🌹🌹🌹 جایم کنار تختش بود. شب ها همان جا می خوابیدم؛ پای تخت. یک شب از یا حسین گفتنش بیدار شدم. خواب دیده بود. خیس عرق بود. خواب دیده بود چلچراغ محل را بلند کرده. - چلچراغ سنگین بود. استخوان هام می شکست. صدای شکستن شان را می شنیدم. همه ی دندان هام ریخت توی دهانم. آشفته بود. خوابش را برای یکی از دوستان که آمده بود ملاقات، تعریف کرد. او برگشت گفت: تعبیرش این است که شما از راه تان برگشته ید. پشت کرده ید به اعتقادات تان. آن روزها خیلی ها به ما ایراد می گرفتند، حتی تهمت می زدند، چون ریش های منوچهر به خاطر شیمی درمانی ریخته بود و من برای این که بتوانم زیر بغل هاش را بگیرم و راه برود، چادرم را می گذاشتم کنار. نمی توانستم ببینم منوچهر این طوری زجر بکشد. تلفن زدم به کسی که تعبیر خواب می دانست. خواب را که شنید، دگرگون شد. به شهادت تعبیرش کرد؛ شهادتی که سختی های زیاد دارد. 🔸ادامه دارد ...... 💐 شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات 💐 ----------------------------------
4_6050668365175851803.mp3
9.43M
مژده بدید شب شادی شد 👤 کربلایی سیدرضا نریمانی 🌺 ویژه ولادت 😍 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093