eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
@madahi - استاد رفیعی.mp3
2.37M
📝 چگونه امام از ما خبردار... 🎤 حجت‌الاسلام (عجل الله تعالی فرجه) » ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ..🌱 💚سـلام بــر اربــابــم حـســیــن✋🏻 ⃟ٖٜٖ🍃السلامُ عَلَی الحسین ⃟ٖٜٖ🍃وعَلی‌علیِ‌ابنِ‌الحسین ⃟ٖٜٖ🍃وعَلی اولادِ الحسین ⃟ٖٜٖ🍃وعَلی‌اَصحابِ‌الحسین ○ ┈••✦💚✦••┈ ○ ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 طلوع 🌤خورشید که ملاک صبح بودن نیست خورشید مـا از پشتِ پلکهای "شما" طلوع میکند ... 🌷 🕊 ⚘️شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
: امیدوارم حضورم در سوریه مرا به امام زمان(عج) نزدیک ڪند... خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم چون خودم بیشتر از همه به آن نیاز دارم، فقط جهت یاد آوری: ۱. نماز ڪه انسان را از فحشا و منڪر دور مے ڪند ۲. روزه ڪه سپر آتش است ۳. یادآورے مرگ ۴. جهاد با نفس ۵. ولایت مدارے و گوش به فرمان رهبر بودن ۶. دعا براے سلامتے و فرج آقا ۷. طلب شهادت... 🌷 شهیدعارف یوسف الهی 🆔@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد( ۸) محمد حسین در گهواره بود و صد
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول: به روایت مادر 🌷 تولد ۹ او طبق معمول کنار سماور نشست و مشغول چای شد . چای را که برایش ریختم ، گفتم: آقا غلامحسین ! یک خبر بهت بدم‌؟ با لحنی مهربان گفت : بفرما خانم ، ان شاءالله خیره،. گفتم : یادت می آید روزی که محمد حسین را باردار شدم چقدر اعصابم به هم ريخته بود ؟ گفت: بله دقیقا یادم هست . گفتم: یادت می آید شما به من چه گفتی ؟ گفت من زياد با شما حرف زدم و می زنم برو اصل مطلب . گفتم : هيچي، یه همراه و حامی برای محمد حسین تو راه دارم . همچنان که چای را در نعلبکی ریخته و نوش جان می‌کرد گفت راست می گویی !؟ و با گفتن این کلمه شروع کرد به سرفه زدن مبهوت شد . گفتم مراقب خودت باش ! چه خبر است ؟ گفت: الحمدلله ، در همین هنگام صداي محمد حسین بلند شد ، من به طرفش رفتم و غلامحسین را تنها گذاشتم .. دوران بارداری به هر ترتیب بود گذشت من نزدیک سی و شش سال از عمرم می گذشت با این که در رفاه نسبی بودم . اما توان جسمی ام ، به سبب تعدد زایمان‌ها کم شده بود ، ولی خدا رو شکر دهمین فرزندم محمد هادی به سلامتی به اعضای خانواده پیوست تا دوران سختی و خوشی ، همراه و یاور محمد حسین باشد . 📚منبع : کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘
☘🕊☘ 🕊☘ ☘ 🌻 حسین پسر غلامحسین 🌻 👤 فصل اول : به روایت مادر 🌷 تولد ۱۰ محمد حسین آنقدر عزیز و دوست داشتنی بود که به دنیا آمدن برادرش او را از آغوش من جدا نکرد . او از همان کودکی، آرام و خلاق بود و لبخندهای ملیح و شیرینش هنوز در ذهنم ماندگار است . محمد حسین پنج سال داشت که آخرین فرزندم نعیمه به دنیا آمد. تعدد بچه ها هیچ زمانی از بار تربیتی آنها کم نمی کرد . من با جدیت به تحصیل بچه هاي بزرگ تر رسیدگی می کردم و از آنها می خواستم تا کوچیکتر ها را در انجام تکالیف کمک کنند . همچنین نسبت به آموزه های دینی آنها بی تفاوت نبودم. به دختر ها از همان کودکی نظافت منزل ، آشپزی، رعایت حجاب و احتراز از نامحرم را یاد دادم و آنها این امور را به شایستگی انجام می دادند حیاط خانه ما به وسعت چشم اندازی بسیار زیبا و جذاب ، تفرجگاه و تفریحگاه خوبی برای بچه ها بود . این امر باعث شده بود تا آنها دنبال بازی های کوه و خیابانی نباشند و در کنار من و در محیط کنترل شده ی خانه رشد کنند . پسرها فوتبال را دوست داشتند ، اما همسرم به دلیل جو نامطلوب حاکم بر فضا های ورزشی ، اجازه حضور در باشگاه و سالن را کمتر به آنها می داد. 📚 منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین ☘ 🕊☘ ☘🕊☘