8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️پست ویژه
اساسنامه #حکومت_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌱حجت الاسلام رفیعی
#سخنرانی_کوتاه
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
مداحی آنلاین - خدا عشق تو رو توو دلم انداخت - کریمی.mp3
5.26M
#اربعین
شهدا
بهشوقتودارمحالوهوایے
میادازدلقبرمیهصدایے
میگنخوشاومدےڪرببلایے
(🌹✨❤️)
#امام_حسین
#محرم
محمود کریمی 🎤
شبتون_معنوے
روزمونروباسلامدادن🖐️
بهامامزمانوشهدا،
مخصوصا شهید عباس _ تقی پور شروعکنیم!'⛅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جبران نمیشوی حتی به گریه های عمیق..
اللهم لانعلم منه الا خیرا😭
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 قصه ماشاءالله نجّار
❤️ یک روایت عاشقانه از محبت امام حسین(ع)
🔻 داستانی واقعی از شفا یافتن مریضی که دکترها از او قطع امید کرده بودند.
🎤 استاد_پناهیان
#اربعین
#محرم
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•『🕊️』•
↫#خلوت_با_خدا
سعید بیاضی زاده رفیق ما بود بچه ها او بیتاب نماز بود....
🗣علیزینالعابدینپور
نمازظهراولوقتفراموشنشه!'
🎞 مسـابقاٺِشھدایـےشمـیمِ؏ِــشق
•.˹ @shamimeshgh1399 ˼ |ོ
باشهداهمــراهباشیـــد💫
•『🥀』•
سرباز حاج قاسم سلیمانی🌹
دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غواصی در آبها جلو رفتند. هر چه معطل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقر بر گشتیم. محمد حسین که مسوول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیات ما با خبر می شود. اما حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخص می کنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوش حالی گفتم: الان کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد. در ثانی اکبر نامزد داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، اما صادقی مجرد بود.
اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می گردیم.»
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئن بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیداشد
#خاطرات_محمدحسین
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید