eitaa logo
💜به رنگ ارغوان💜
1.2هزار دنبال‌کننده
181 عکس
25 ویدیو
6 فایل
♡به نام آفریننده‌ی عشق♡ نَكْتُب لِلْجَميع ليقرأ #شَخْص_وَاحِد فَقَط❤️ همسایه‌ی کلبه‌ی کوچکم 🏠: @arghavan842 جهت اطلاعات بیشتر⬇️💜:) @arghavan_nameh
مشاهده در ایتا
دانلود
هیــچــوقت‌فــرامــوش‌نـــکـــن اگــر‌حــس‌رویــیدن‌در‌تــو‌باشــد حتی‌در‌کویر‌هم‌رشد‌خواهی‌کرد🌱 ‌ 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
، شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی‌ست هوا؟ یا گرفته‌است هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می‌بینم دیوار است آه این سخت سیاه آن چنان نزدیک است که چو بر می‌کشم از سینه نفس نفسم را بر می‌گرداند 🥺 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
توبه‌کردم به کسی عشق نخواهم‌ورزید. روضه‌خوان‌گفت حسین ؛ توبهٔ‌ما ریخت‌بهم 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
🥺 در ایام خردسالی وقتی زمین می‌خوردم و زانوهایم زخم می‌شد، همه می‌گفتند زمانی که بزرگ شوی فراموش خواهی کرد! هنوز صدای مادربزرگ، در هنگام گفتن این جمله، در گوش‌هایم می‌پیچد. شاید درست می‌گفتند؛ واقعا یادم رفت. دگر خبری از آن زخم‌های کوچک و جزئی نیست اما نمیدانم چرا از وقتی بزرگ شدم جنس زخم‌هایم باکیفیت و ماندگار شده است! روی زانوهایم نه، اما روی قلبم خراش‌های بدی خودنمایی می‌کند. مادربزرگ کجایی؟ کجایی که ببینی از وقتی بزرگتر شدم دگر یادم نمی‌رود! یادم نمی‌رود آن زخم‌هایی را که در تنهایی اشک ریختم. یادم نمی‌رود زخمی را که خودم بر آن مرهم گذاشتم. یادم نمی‌رود روزی را که خود را در آغوش گرفتم. مادربزرگ کجایی که با آبناتی در دست، زخم‌هایم را التیام ببخشی؟ کجایی که زخم‌ قلبم عجیب درد می‌کند! [پیدا شده میان نوشته های شهریور ۱۴۰۱] به قلم: 💜 کپی فقط با ذکر نام نویسنده😌 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
🥺 باز در این روز خوفناک و تاریک، از درد به خود می‌پیچم و هیچکس حتی صدای ناله‌ام را هم نمی‌شنود. دختری نبودم که دردهایش را در تنهایی التیام بدهد. همه چیز از آن روز شروع شد! از آن روز خاص. روزی که دفتری برداشتم و تعداد انسان‌هایی که به من پشت کردند را نوشتم. روزی که در دفترم نام کسانی را نوشتم که کمترین چیزی که حاضر بودم به آنان تقدیم کنم، جانم بود. روزی که آخرین سیلی زندگی‌ام را از شخصی خوردم که همیشه زخم‌هایش را پانسمان می‌کردم و حال که نوبت به من شکسته و رنجور رسیده بود، سرم داد زده و با آن سیلی، خواب از سرم پراند. آن روز بدترین روز زندگی‌ام بود. خسته و درمانده قدم برمیداشتم، زمین می‌خوردم و بلند می‌شدم، گریه می‌کردم و می‌خندیدم. اصلا نمی‌دانم چه شد که یکباره احساساتم فرو ریخت و دردهایم حکم پیروزی پیدا کرد. قوی‌ و قوی‌تر شدم. آری همین شد که دگر زمانی که درد می‌کشم، کسی صدایم را نمی‌شنود. من کم حرف نشده‌ام، فقط بسیاری از انسان‌ها توانایی و معرفت نشستن پای حرف‌هایم را ندارند. 💜 کپی فقط با ذکر نام نویسنده😌 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
من همانم که دلم بعد فراق و غم تو در مسیرش، کُمَکی، راه گشایی، نرسید [[ارغوان]] 🍒 🥺☂ @arghavan84☔️❄️
انگار واقعا در این دنیا حال کمتر کسی رو به راه است! پس چرا قهر؟ چرا سرزنش؟ چرا دشمنی؟ چرا کینه؟ چرا ظلم؟ چرا تنهایی؟ مرحم باشیم بر درد های دیگران! هر کس حال خودش بد است اما وقتی شخصی را ناراحت و سردرگم می‌بینیم، نگوییم خب همه خوب نیستند... این فرایندیست عادی! برای حال هم تلاش کنیم! برای حال کسانی که دوستشان داریم و دلمان برایشان در تپش است! نگذاریم احساس تنهایی به سایر حس هایشان افزون شود. بخندانیم تا خندانده شویم! باور کن اگر بجای بی تفاوتی، اندکی برای حال هم وقت بگذاریم، دنیا جای بهتری می‌شود... نگو همه همینطورند... بگو چه کنم که تو مانند من سرگشته و حیران نباشی؟ هیچکس عالی نیست! این حوالی یک چیز می‌لنگد! اینجا انسان ها برای روح و جان هم وقت نمی‌گذارند! اینجا وقتی کسی حال خودش بد باشد، چشم می‌بندد روی حال دیگری! انگار نه انگار سایرین هم احساس دارند! چند بار تکرار کردم و باز هم تکرار خواهم کرد؛ چون شایسته‌ی تکرار است: بیاید بر زخم های هم مرهم باشیم حتی اگه تیری وسط قلبمان خورده است! آن هم نه تیری کوچک و اندک؛ تیری چند شعبه... [پیدا شده میان نوشته های سال ۱۴۰۰] 🌱 @arghavan84☔️❄️ ارسال فقط با ذکر نام نویسنده💖