به یاد اون شهدایی که پرپر این مسیر مطهر شدند
به یاد شهدای فتح خرمشهر
الهی تو سالروز آزادی خرمشهر
مارو از بند نفس و خطوات شیطان رها کن
خوش به حال شهدا
خدایادیگه شهیدنمیخای
فاتحان خرمشهر
هزاران سلام ودرود برروح پاک ومطهر شهدا بخصوص شهدای فاتحین خرمشهرو عملیات بیت المقدس
یاد کنیم شهدا را باذکر فاتحه وصلواتی
🇮🇷@arman134🌷
💠 خاطره ای شنیدنی از حاج احمد متوسلیان:
🔹 "... شب چهارم خرداد سال 1361، از فرط خستگی و بی خوابی، چشم هایمان را به ضرب گذاشتن کبریت لای پلک ها باز نگه داشته بودیم. کل ایران جشن گرفته بودند و صدای تکبیر ملت به شکرانه فتح خرمشهر، ار رادیو و بلندگوهای سیار تبلیغات بلند بود. همان طور که داشتم تلو تلو خوران و خواب آلود، از کنار خاکریز جاده اصلی شلمچه می گذشتم، زیر نور منورها دیدم حاج احمد با چند نفر از بچه بسیجی های واحد تبلیغات، که پرچم تیپ متن را به دست داشتند، کنار خاکریز مشغول صحبت است. جلوتر رفتم شنیدم یکی از بچه ها به حاج احمد می گفت: حاج آقا! بی خوابی این چندین شب، امان ما را بریده.ان شاءالله امشب با یک خواب ناز و پرملاط تلافی می کنیم.
🔸حاجی دستش را روی دوش او انداخت و او را با خودش از سینه کش خاکریز بالا برد، جایی را در روبروی ما، در آسمان سمت غرب نشان داد و گفت : ببینم بسیجی! می دانی آنجا کجاست؟ آن برادر کمی گیج شده بود گفت: نمی فهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چی مومن! نمی فهمم چیه؟! آنجا انتهای افق... هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد برو بگیر بخواب ولی تا ان وقت، نه!
🔺خدا می داند سال ها بعد از آن شب، هر بار جمله حاج احمد به یادم می آمد، کلافه می شدم که آخر خدایا! افق که انتها ندارد! پس مقصود حاج احمد چه بود؟...."
─ (رای: همرزم حاج احمد)
🇮🇷@arman134🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Koveytipoor - Mamad Nabodi Bebini 1 (128).mp3
6.91M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷⚘🌷🍁🌷⚘🌷🍁🌷
صدای محمودکریمی علویجه"صدایی بود که تمام خبرهای شاد و غم انگیز جنگ رو بهمون اطلاع میداد...
صدای_ماندگار
#دفاع_مقدس
#الی_بیت_المقدس
#خرمشهر
#خونین_شهر
#خرمشهر_را_خدا_آزاد_کرد
#امام_خمینی_معمار_کبیر_انقلاب
🇮🇷@arman134🌷
آخرین مدافع خرمشهر که بود؟
امیر رفیعی، دوشادوش رزمندگان شهر، جنگیده بود. پایش که شکست او را به بیمارستانی در ماهشهر بردند. دلش طاقت نیاورد و با همان پای شکسته، خودش را به همرزمانش رساند. گچ پایش را درآورد و لنگان لنگان به دفاع از وجب به وجب خاک خرمشهر پرداخت.
امیر به درد پایش توجهی نداشت. گونیهای شن را روی هم چید و سنگری برای خودش درست کرد. هر چه دوستانش اصرار کردند، نپذیرفت همراهشان برود. میگفت: یک نفر باید باشد، دشمن را نگه دارد تا بقیه از کارون عبور کنند.
او تیربار را به دست گرفت و دشمن را در فلکه فرمانداری، زمینگیر کرد. آخرین نفرات که به سلامت از شهر خارج شدند، دشمن هم توانست امیر را که دیگر گلولهای در اختیار نداشت، به اسارت بگیرد.
تلویزیون عراق، تصویر امیر را در حالی که توان راه رفتن نداشت، نشان داد و او را به عنوان آخرین اسیر ایرانی در خرمشهر معرفی کرد.
این آخرین تصویری است که از امیر رفیعی در خاطرهها ثبت شد. او دیگر هیچگاه به وطن بازنگشت. امیر، همچنان مفقودالاثر است.
اینگونه بود که او آخرین مدافع خرمشهر لقب گرفت.💔
📚 چهل حماسه، فصل خرمشهر
#سوم_خرداد
#سالروز_فتح_خرمشهر
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🇮🇷@arman134🌷