eitaa logo
°•پشت خاکریز های عشق•°
1.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
878 ویدیو
14 فایل
•||بِسمِ اللهِ قاصِمِ الجَبارین||• •|کپی : حلال، صدقه جاریه|• •|کپی ازاسم،پروفایل،راضی نیستم|• +ارتباطات: @panah318🌱 +تبادلات: @shiagirll🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
°•پشت خاکریز های عشق•°
💌 #قسمت_بیست_و_نهم #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!😯 .
. . . . . -فک کنم گفت علوی . -چییی😯😯علوی؟!؟! . -میشناسیش؟؟همکلاسیتونه؟؟😯 . -چی؟!😨 ها؟!ا😕آهان..اره..فک کنم بشناسم☺ . بعد اینکه مامان از اتاقم بیرون رفت نمیدونستم از شدت ذوق زدگی چیکار کنم 😊😊یعنی بالاخره راضی شد بیاد؟! 😯 ولی شاید یه علوی دیگه باشه؟!😯نه بابا مگه چند تا علوی داریم که هم دانشگاهی هم باشه. . تو همین فکرها بودم که زهرا برام یه استیکر لبخند😊 فرستاد . منظورش رو فهمیدم و مطمئن شدم که خواستگار اقا سیده😊 . -سلام زهرایی..خوبی؟! . -ممنونم..ولی فک کنم الان تو بهتری 😊😊😆 . -زهرا؟؟ چطوری حالا راضی شدن؟؟😯 . -دیگه با اون قهرهایی که شما میکنی اگه راضی نمیشد جای تعجب داشت😃 . -ای بابا 😂😂 . . روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید...دل تو دلم نبود😕...هم یه جوری ذوق داشتم و هم یه جوری استرس شدید امانمو بریده بود..یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون میدن؟! یعنی سید خودش چیکار میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟! 😔 و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت..😕 اصلا حوصله عیچ کاری نداشتم و دوست داشتم سریع تر شب بشه😊 بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن؟؟ حالا این پسره چی میخونه؟؟ وضعشون چطوریه؟! و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد . . هرچی ساعت به شب نزدیک تر میشد ضربان قلب منم بیشتر میشد...صدای کوبیدن قلبمو به راحتی میشنیدم. خلاصه شب شد و همه چیز آماده بود که زنگ در صدا خورد.😓 .j از لای در اشپزخونه یواشکی نگاه میکردم😞 اول مادر سید که یه خانم میانسال بل چادر مشکی بود وارد شد و بعدش باباش که یه اقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود و پشت سرشون هم دیدم سید روی ویلچر نشسته و زهرا که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه و بعدش ویلچر رو اروم حرکت داد به سمت داخل.. با دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد😢 . تو دلم میگفتم به خونه خانم آیندت خوش اومدی😊 . بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه و با یه قیافه متعجبانه گفت: شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆 آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊 . که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺ . °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
امام‌حسین‌جونم🖤 اوج معراج نشینی من این است فقط گوشه‌ ای از حرمت پهن کنم بالم را °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
کَسی می گفت:👤 در بیمارستان🏥 نوزاد مُرد✴️ و آن را به پدرش دادند😔 که دفنش کند،⚰ من نیز همراه او👥 سوار ماشین شدم🚐 و به سوی قبرستان حرکت کردیم💨🚐 او نوزادش را در آغوش گرفته بود💗 و نگاهش می کرد...👀 تا اینکه در راه رفتن به قبرستان⚰ ماشین به خیابانی پیچید🌁 و نور آفتاب به داخل ماشین☀️ و روی نوزاد افتاد...✨ پدر حرکت عجیبی از خود نشان داد!!! سبحان الله،😞 پارچه سفید روی سر⬜️ خود را در آورد و با آن نوزادش را پوشاند تا آفتاب به او نخورد!!! انگار فراموش کرده بود🧠 که فرزندش مرده است ...⚰ از عطوفت و رحمت پدر🧔 نسبت به فرزندش؛👶 بغضم ترکید و گریه کردم...😭 و معنی این آیه را خوب فهمیدم و تکرارش می کردم💔 ﴿.. و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا ﴾ 💕بگو : «پروردگارا ! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند».💕 پدر و مادر می توانند همزمان ده کودکشان را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند اما ده پسر نمی توانند از یک پدر یا یک مادر مراقبت کنند... 🔸خداوندا به ما توفیق بده که به پدر و مادر خود نیکی کنیم و ما را ببخش به خاطر کوتاهی و خطایمان در حق آنان.. ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
♥️ من قلب‌هایِ مچاله شده‌یِ زیادی رو دیدم که خدا نجاتشون داد .. ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
خیلی‌تلاش‌‌ڪنیم‌ڪه‌؛ اگر‌نمی‌تونیم‌الگو‌باشیم‌، حداقل؛ باعث‌بد‌بینی‌ڪسی‌به‌دین‌اسلام و‌شیعه‌‌نشیم ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
╔══•🍃💌🍃•══╗ حسابِش اَز دَستَم دَر رفته کِ چَند بار قول دادَم بَنده خوبِت میشَم ببَخش بارِآخَرهایی کِه بارِ آخَر نبود... . ╚══•🍃💌🍃•══╝ 🤲 ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
「🖤🖇•••」 .⭑ پسراول‌گفت: مادر،اجازه‌هست‌‌برم‌جبہہ؟ گفت‌:بروعزیزم... رفت‌و؛والفجـرمقدماتےشہیدشد': ⟦ پسردوم‌گفت: مادر،داداش‌ڪہ‌رفت‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم... رفت‌وعملیات‌خیبرشہید‌شد': ⟦ همسرش‌گفت‌: حاج‌خانوم‌بچہ‌هارفتند،ماهم‌بریم‌ تفنگ‌بچہ‌هاروےزمین‌نمونہ . . رفت‌وعملیات‌والفجر۸شہیدشد': ⟦ مادربہ‌خداگفت: همہ‌دنیام‌روقبول‌ڪردے، خودم‌روهم‌قبول‌ڪن... رفت‌ودرحج‌خونین‌شہید‌شد: ⟦ (:' ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
☆∞🦋∞☆ 🔔 استاد‌پناهیان‌میگفتـــــ؛ اگه‌ یه‌ شبـــــ بدون‌ غم‌ و غصه‌ بودے، شڪ‌ ڪن‌ به‌ خودتـــــ ! اصلا‌ اصلش‌ همینه‌ خوبـــــ بهتـــــ درد‌ میدن، آزمایشتـــــ میڪنن‌ ڪه‌ خوبـــــ بخرنتـــــ! میفرمآد: هرڪه‌ در این‌ بزم مقربـــــ تر استــــــ جامِ بلا بیشترش‌ مےدهنـد.. ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
🦋﷽🦋 ⚠️ چیزےڪه باعثـــــ شدنتـــــ میشه افتـــادن تـــوے آبـــــ نیستـــــ موندن زیر آبـــــ و بالا نیومـــدنه!! مـــراقبـــــ باشیم در خــودمون نمـونیم! ‍‎‌‎°•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
ولی‌من‌حداقل‌توی‌این‌ایام‌واقعا‌دوست‌ داشتم‌پسر‌باشم . . •°•°•‌‌━━━━⪻🥀⪼━━━━•°•°• • @arman_alivrdy_313