eitaa logo
°•پشت خاکریز های عشق•°
1.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
878 ویدیو
14 فایل
•||بِسمِ اللهِ قاصِمِ الجَبارین||• •|کپی : حلال، صدقه جاریه|• •|کپی ازاسم،پروفایل،راضی نیستم|• +ارتباطات: @panah318🌱 +تبادلات: @shiagirll🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
•• .. •°•°•‌‌━━━━⪻🥀⪼━━━━•°•°• • @arman_alivrdy_313
‼️✋🏻 چندسالیه که یچیزی مد شده به اسم عاشقانه های مذهبی... یه‌عده‌آدم‌اومدن ڪہ ‌یک‌لحظه‌هم‌دغدغه‌ےغیرت‌حیدری‌وحجب‌ وحیای‌فاطمی‌روندارند ... وبااین‌چنین‌اشعاری همه‌مردونگی‌یه‌مردوهمه‌ی‌حیای‌یه‌‌بانورو بردن‌زیرسوال ...💔 🚶🏻 •°•°•‌‌━━━━⪻🥀⪼━━━━•°•°• • @arman_alivrdy_313
⚠️🔊 گفت: دوماہ‌منتظرم😢 تاآهنگ‌فلاڹ‌خوانندھ🎤ڪه‌گفته‌بود منتشر بشھ‌💿 میدونی‌چندیڹ‌‌وقتھ‌منتظرم⌚️‌تولدم‌بشھ تا‌برم‌کنسرت🎼 ...؟ میدونےمنتظرم⏰فیلم📹...شروع‌بشھ اخه‌فلاݧ‌بازیگر‌داخلش‌بازی‌میکنه🎭، کارگردانش‌همون‌معروفھ‌است... خیلی‌دلم‌مـــیخواد‌مثل‌اون‌مجریه📺باشم گفتم: ای‌ڪاش‌یکم‌منـــتظر‌⏳صاحب‌الزمان‌بودی اگھ‌انـقدر‌مشــتاق‌ومنتظـــرش‌بودیم‌الان دولت،دولــت‌حضـــرت‌قائم‌بود🦋 ای‌کاش‌یکمم‌رفـــتاروڪردارمـون🗞 مثـل‌امـام‌زمان‌بود....(:🌱 •°•°•‌‌━━━━⪻🥀⪼━━━━•°•°• • @arman_alivrdy_313
•°✨♥️•° 🍃 ته‌صف‌بودمـ به‌من‌آب‌نرسید ... بغل‌دستیم‌‌لیوان‌آب‌راداددستم گفت " من زیادتشنه‌نیستم‌نصفش‌راتوبخور " فرداش‌شوخی‌شوخے به‌بچه‌ها‌گفتم‌‌ازفلانی‌یادبگیرید دیروزنصف‌آب‌لیوانش‌رابه‌من‌داد یکےگفت : "لیوان‌هاهمه‌اش‌نصفه‌بود💔:)" دلت‌رابه‌آسمان‌بسپر🙂 •°•°•‌‌━━━━⪻🥀⪼━━━━•°•°• • @arman_alivrdy_313
- و‌َصبر‌هر‌ڪس‌به‌قدرِ‌عشق‌اوست🌱..| °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. •«أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ؛ أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ؛ أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْ ئِـمَّـهُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ»• 「 أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ ♥️ 」 °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
‹الهی کھ برقصاند خدا بھ ساز تو جهانت را ..🌱 ! › °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
°•پشت خاکریز های عشق•°
. #قسمت_بیست_و_دوم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . . -اینکه ... . -سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم ت
. . . . یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢 . یه مدت از خونه بیرون نرفتم... حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔 درباره اینکه با چادر با وقارترم 😑 خواستم چادرمو بردارم😐 ولی نه... 😔😔 . اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کنار بزارم؟؟😯 من به خاطر خدام چادری شدم.😕 به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم...😕 حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟!😯 . . . ولی😢 ولی خدایا این رسمش بود...😔 منو عاشق کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!😔 خدایا رسمش نبود...😕 من که داشتم یه گوشه زندگیمو میکردم😔 منو چیکار به بسیج؟!😢 اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!😔 اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟! 😢 چرا از اتوبوس جا موندم که باهاش همسفر بشم ؟!😢 با ما دیگه چرا 😔😔 . . ولی خیلی سخت بود😢 من اصلا نمیتونم فراموشش کنم 😢 هرجا میرم😔 هرکاری میکنم😔 همش یاد اونم😢 یاد لا اله الا الله گفتناش😕 یاد حرفاش😔 یاد اون گریه ی توی سجده نمازش 😢 میخوام فراموشش کنم ولی... هیچی. . . یه مدت از تابستون گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم... حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم.. چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت 😔 . . تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...😯 . -سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا ) . گوشی رو پرت کردم یه گوشه و برا خودم نزاشتم😑 . فردا صبح دوباره یه پیامک دیگه اومد . (ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت) . نمیدونستم برم یانه...😕 مرگ و زندگی؟؟؟!😨 چی شده یعنی؟!😯 اخه برم چی بگم؟!😕 برم که باز داغ دلم تازه بشه؟! 😔 ولی اخه من که کاری نکردم که بترسم ازش😑... کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😔 نه من... اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه ؟! . نمیدونم...😕 . . °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313
~🕊 ^'💜'^ توی‌نمازجماعت‌همیشه صف‌اول‌می‌ایستاد. همیشه‌توی‌جیبش‌مهروتسبیح‌تربت‌داشت. گاهی‌وقت‌ها‌که‌به‌هر‌دلیلی توی‌جیبش‌نبود، موقع‌نماز درحسینیه‌پادگان‌د‌نبال‌مهر‌تربت‌می‌گشت. وقتی‌که‌پیدا‌می‌کرد، این‌شعررازمزمه‌می‌کرد: {تاتوزمین‌سجده ای،سربه‌هوا‌نمی‌شوم...} ♥️🕊 °•°•°•‌‌°━━━━⪻🥀⪼━━━━°•°•°•° • @arman_alivrdy_313