eitaa logo
ارژنگ
65 دنبال‌کننده
24 عکس
3 ویدیو
0 فایل
از یاد ببر قصه ما را هم از امروز دربارۀ ما هر‌چه شنیدی نشنیدی . حرفی ، سخنی؟ https://daigo.ir/secret/81075336755
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه‌هایت در صندوق پستی من کبوترانی خانگی‌اند بی‌تاب خفتن در دست‌هایم یاس‌هایی سفیدند به خاطر سفیدی یاس‌ها از تو ممنونم‌ می‌پرسی در غیابت چه کرده‌ام؟ غیبتت؟! تو در من بودی! با چمدانت در پیاده‌رو‌های ذهنم راه رفته‌‏ای! ویزای تو پیش من استُ بلیط سفرت! ممنوع الخروجی از مرز‌های قلب من ممنوع الخروجی از سرزمین احساسم نامه‌هایت کوهی از یاقوت است در صندوق پستی من از بیروت پرسیده بودی میدان‌ها و قهوه‌خانه‌های بیروت. بندر‌ها وُ هتل‌ها وُ کشتی‌هایش همه وُ همه در چشم‌های تو جا دارند! چشم که ببندی بیروت گم می‌شود.. .
- نزار قبانی
ارژنگ
نصف دندان نيش بالايم شكسته است. سال‌های سال است كه شكسته و درستش نكرده‌ام. دبيرستان می رفتيم كه نويد كه صميمی ترين دوستم بود به شوخی هلم داد، من خوردم زمين و دندانم شكست. دائم با نويد بودم و نويد هميشه سر اين دندان شكسته ناراحت بود و مدام اصرار می كرد كه برو و اين دندان را درست كن و من مدام پشت گوش می انداختم و انداختم و انداختم و انداختم... سال‌ها گذشت نويد دانشگاه تهران قبول شد و من برای سربازی رفتم كرمان و از هم جدا شديم، بعدش هم كه كار و گرفتاری و شلوغی و خلاصه از هم دور افتاديم و همديگر را گم كرديم. نويد برای ازدواجش دعوتم كرد رفتم و بعد از آن باز بی خبری.. عقب تاكسی نشسته بودم كه ديدم پيرمردی همراه زنش كه جوان بود ولی انگار شادی را گم كرده بود سوار تاكسی شدند. زن دست مرد پير را گرفته بود، مرد هوش و حواس چندانی نداشت و نگاهش بی هدف و خيره به روبه‌رو دوخته شده بود. وقتی كه مرد پهلويم نشست ديدم كه خيلی هم پير نيست فقط صورتش تكيده شده و ته ريش سفيد دو سه روزه پيرتر از آنچه بود نشانش می داد. مرد پير نويد بود. باورم نمی شد، گفتم : «سلام نويد» نويد نه جواب داد، نه نگاهم كرد. زنی كه دست نويد را گرفته بود زنش بود، سلام و عليك كرديم. پرسيدم: «نويد چه‌اش شده؟» زن نويد گفت: «چيزی يادش نمی ياد... هيچی... بعد از سكته ديگه خودش رو هم نمی شناسه» دوباره نويد را صدا كردم «نويد... نويد جون؟» باز نه جواب داد و نه نگاهم كرد. گفتم: «نويد.. مگه می شه همه چی يادت رفته باشه؟ يادته من عاشق شده بودم گريه می كردم تو بهم می خنديدی؟» جواب نداد. در گوش‌اش گفتم: «شهرزاد يادته؟» نويد نه نگاه كرد نه جواب داد. گفتم: «مگه می شه؟ اگه تو يادت نباشه انگار اينا هيچ كدوم اصلا نبوده!» باز جواب نداد و نگاهم نكرد. گفتم: «نويد دندونم رو يادته؟» نويد سرش را برگرداند و اين بار نگاهم كرد. دهن‌ام را باز كردم نويد به دندان شكسته‌ام نگاه كرد و پرسيد «من شيكستم؟» گفتم: «آره» نويد گفت: «ببخشيد»‌ بعد گونه‌ام را بوسيد و گفت: «اينو درستش كن كه تموم شه بره» و باز به روبه‌رو خيره شد. دندان شكسته‌ام را درست می كنم تا همه چيز تمام شود و برود.. . ‌‌
- سروش صحت
ارژنگ
ما در روزنامه‌ها نبودیم. ما در فضاهای سفید خالی صفحات زندگی می‌کردیم و این آزادی بیشتری به ما می‌داد. ما در شکاف بین داستان‌ها می‌زیستیم‌..
توروخدا انقدر کورکورانه سوار هرموجی که تو جامعه میاد، نشید.
ارژنگ
درخت‌ها زمین را محکم می‌کنند و امید، ما را‌.. بگذار امید در تو ریشه بدواند و خاک ذهن و روان تو را استحکام ببخشد، بگذار جوانه‌های اکنون؛ شاخه‌های خشکیده‌ی فردایت را بارور کنند. بگذار کودک ترسیده و بی‌پناه درونت به خدای مهربان خودش پناه ببرد و آرام بگیرد .