11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 كليپ جالب و اتفاقي خاص
سرنوشتي بر روي دستمال در شب #عقد🤔
📌شهيد مدافع حرم عبدالصالح زارع
به نقل از همسر شهيد
🆔 @asanezdevag
#داستانی_پند_آموز
🍃حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!
از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟
عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم .
موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت ؛ اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد را زنده و خندان دید که در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه بودند !!
از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.
موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود به حجله چه کردند؟
جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی (سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا به من هم از طعام جشن تان بدهید.
بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را به مرد داد و او در هنگام رفتن برای هر دوی ما دعای طول عمر ، رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت.
وقتی قصد ورود به حجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب ما بود گشت، پس ما هر دو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آن مرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.
جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو.
🆔 @asanezdevag
💠راهزنی که خدا تحویلش گرفت!!!
✨ از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) منقول است كه فرمود: مردى با خانواده خويش از راه دريا مسافرت كرده و سوار كشتى شدند و در اثر نامساعد بودن دريا كشتى آنان شكسته و جمعيتى كه در كشتى بودند همه هلاك و غرق آب شدند جز همسر آن مرد كه روى تخته پاره كشتى ،قرار گرفته و امواج پيكر او را به لب دريا انداخت.
زن به جزيره اى از جزاير دريا پناهنده شد و در جزيره با مردى كه راهزن بود مصادف گرديد كه شغل او هميشه ناراحت كردن مردم بود. راهزن گفت: آيا تو انسانى يا جن هستى زن جواب داد از انس هستم. راهزن بدون اينكه با او حرفى بزند جلو او نشست و خواست با او عمل خلاف عفت مرتكب بشود.
⚡️ زن كه خود را در چنگال يك مرد بى ايمان و از خدا بى خبر گرفتار ديد مضطرب گرديد ، راهزن گفت: چرا ناراحتى؟ آن بانوى با ايمان گفت: از خدا ترس دارم .
راهزن گفت: آیا تا بحال مرتکب این عمل شده ای؟
زن جواب داد : نه بخدا قسم.
راهزن گفت: تو اينقدر از خدا ترس دارى در حاليكه تا اين موقع این عمل زشت را به جا نياوردى و الان نيز نفرت دارى پس بخدا قسم من از تو اولى ترم كه از خداى خود ترس داشته باشم. پس از اين از بانو كناره گرفت و توبه كرد.
اتفاقا با راهب نصرانی در بین راه برخورد نمود كه آفتاب سوزان بر سر آنان مى تابيد آن مرد دير نشين به راهزن گفت: از خدايت بخواه كه تكه ابرى بفرستد و بر سر ما سايه افكند تا از شدت حرارت خورشيد راحت شويم.
راهزن در جواب گفت: من پيش خدا آبرو ندارم زيرا تا حال كار نيك بجا نياوردم و جرات ندارم از خدا چيزى در خواست نمايم.
عابد دير نشين گفت: پس من دعا كنم و تو آمين بگو . جوان قبول كرد، راهب رو بطرف خدا نمود درخواست حاجت خويش كرد جوان نيز آمين گفت.
فورا به امر پروردگار لكه ابرى در آسمان پيدا شد و بالای سر آنان سايه افكند و مدتى زير همان ابر راه رفتند و پس از زمانى به سر دوراهى رسيدند و از يكديگر جدا و مفارقت نمودند و هر كدام راه خود را پيش گرفت ناگهان راهب ديد تكه ابر بالاى سر آن جوان به حركت در آمد.
عابد گفت:اى جوان تو خوب تر از من بوده اى و براى احترام و مقام تو بوده است كه خداوند اين قطعه ابر را فرستاده. خواهشی دارم که از قصه و سرگذشت خود مرا مطلع سازی.
جوان داستان خود را با آن زن به عابد شرح داد. راهب گفت: اى جوان بدان در اثر خوف و ترس كه بخود راه داده اى، خداوند از سر تقصيرات تو گذشته و تو را آمرزيده و متوجه باش كه ديگر پس از اين به طرف معصيت نروى.
🆔 @asanezdevag
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ●○ دیرین دیرین○●
🎊 این قسمت : #شرط_ازدواج 😉
🆔 @asanezdevag
⭕️ #تله های فریبنده برای ازدواج کدامند؟ (قسمت۳)
👌تله سوم: عشق بیاندازه ❣
عشق یکی از لازمههای ازدواج است، اما برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج میکنید، منتظر باشید که روزی به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناکترین شرایط انتخاب همسر زمانی است که «عاشق» میشوید. در این حالت شما آن قدر تحت تأثیر هیجانات و احساسات هستید که نمیتوانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. اما واقعیت این است که مغز در حالت هیجانزدگی نمیتواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین خود عاشق جز خوبی چیزی نمیبیند.
در واقع چشم عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق میبیند و از پشت این عینک همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده میشود اما، فقط مشکل اینجاست که ما نمیتوانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش میکند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آیندهتان تصمیم بگیرید.
🆔 @asanezdevag
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 منفور خدا 🚫 👌
↙️ این کلیپ زیبا رو از دست ندید💔
🆔 @asanezdevag
✨ یک #ازدواج ساده
🌷یکی از علماء و فقهای بزرگ شیعه، مرحوم آیت الله شیخ جعفر کبیر، معروف به کاشف الغطاء (ره) بود که از تألیفات معروف او کشف الغطاء است، این عالم بزرگ در میان مردم نفوذ بسیار داشت. و ملجاء و پناه مستمندان بود و تا می توانست در رفع نیاز مردم می کوشید، به قدری پاک دل و صاف و ساده و بی ریا و آلایش می زیست که روزی بعد از درس، طلبه ای را دید که گوئی حاجتی دارد و خجالت می کشد تا حاجت خود را به شیخ بگوید، شیخ جعفر کبیر (ره) آنقدر با او خودمانی شد و گرم گرفت و صحبت کرد تا او به زبان آمد، و عرض کرد دختر خود را همسر من گردان.
شیخ دست او را گرفت و به درون خانه اش برد. و عقد دختر خود را برای او خواند. و آنها در همان شب زفاف کردند، وقتی که نیمی از شب گذشت خودش شخصاً به در خانه آن تازه داماد و تازه عروس آمد، و صدا زد برخیزید که برای شما آب گرم کرده ام تا غسل کنید و نماز شب بخوانید.
🆔 @asanezdevag
❌ ایدهآلخواهی افراطی
💓دخترها و پسرها به دنبال ایده آل نباشند. در امر #ازدواج، هیچ کس ایده آل نیست.
انسان نمیتواند ایده آل خود را پیدا کند. باید بسازند و زندگی کنند. خداوند ان شاء الله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها برکت خواهد داد و ان شاء الله مورد رضای الهی قرار خواهند گرفت.💙
امام خامنه ای👈خطبه عقد مورخـــــ6/9/76💗
🆔 @asanezdevag