eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
935 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شوهر همسایمون گل فروشه وقتی میاد خونه بلند بلند زنشو صدا میکنه: مینای من نرگس من مریمم!؟ .... به شوهرم گفتم یاد بگیر؛ همسایه زنشو چه قشنگ صدا میکنه! 🔸 از اون ببعد شوهرم وقتی وارد خونه میشه صدام میکنه: سوهان روح من!. مته مغزم؛ چکش اعصاب من!! ..... آخه شوهر من ابزار فروشه!!😂😂😂 🆔 @asanezdevag
❎ یک برخوردِ بدِ زن و شوهر با یکدیگر بیست برخوردِ دیگر آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ 👈 ‌‌‌در حقیقت رفتارهای منفی مانند یک اسید قوی موجب تخریب دیگر رفتارهای ما می‌شود. 🆔 @asanezdevag
💟 محکم‌ترین برهانِ عاشقی "اعتماد" است. کاش جای این همه حرف و حدیث یکبار به او اطمینان را بدهی که قلبت برای او می‌تپد چون‌ بدون اعتماد تسبیحِ بدون نخ است... 🆔 @asanezdevag
✨ حضرت زهرا (س) : 🍃 ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. "کنزالعمال، جلد7، صفحه225" 🆔 @asanezdevag
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت .... یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز ترمز زد و ایستاد . یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد اکبر و الله اکــــبر ... نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب ‼️ ان لا اله الا الله ... هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ⁉️ قاطی کرده چرا خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که .... مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ⁉ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه ... دیدم این بهترین کاره !" همین! 📄"برگی از خاطرات ” ➖〰➖〰➖〰➖ 🆔 @asanezdevag
صبــح یعنی بتپد قلبِ عــزیـزت با تــو… مثلِ کوهی که به خورشید دلش پابند است 💛🌼 🆔 @asanezdevag
❣️پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم : 💖هر كه دوست دارد كه پاك و پاكیزه خدا را دیدار كند ، با همراه داشتن همسری به دیدارش رود. 🆔 @asanezdevag
🌾 مهمترین نیاز! 🌾 توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم ، طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم خواندم سه عمودی " مهمترین نیاز" یکی گفت : بلند بگو گفتم : یک کلمه سه حرفیه ، از همه چیز برتر است حاجی گفت : پول تازه عروس مجلس گفت : عشق شوهرش گفت : یار کودک دبستانی گفت: علم حاجی پشت سرهم گفت : پول ، اگه نمیشه طلا شایدم سکه گفتم : حاجی اینها نمیشه گفت : پس بنویس مال گفتم : بازم نمیشه گفت : جاه خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه مادر بزرگ گفت : مادرجان ، "عمر" است سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت : کار دیگری خندید و گفت : وام یکی از آن وسط بلند گفت : وقت خنده تلخی کردم و گفتم : نه اما فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید ! هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم شاید کودک پا برهنه بگوید : کفش کشاورز بگوید : برف لال بگوید : حرف ناشنوا بگوید : صدا نابینا بگوید : نور و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت "" 🆔 @asanezdevag
💐 شهدا و نماز شب 💟 چند ساعتی از مراسم عقد ما می گذشت. آمدیم خانه پدری حاجی و شروع به حرف زدن و نقل خاطره کردیم. بعد از تمام شدن حرف هایمان، من خوابیدم. 💟 نیمه های شب، حاجی برخاست، وضو گرفت و پس از تلاوت سوره یس، به نماز شب ایستاد. 💟 تا نزدیکی های صبح نماز خواند و اشک ریخت. برای نخستین بار بود که خلوص و حضور او را در نماز می دیدم. 💟 دیدن آن صحنه مرا تکان داد و خدا را در زندگی ام احساس کردم. 📚 نقل از همسر شهید محمد ابراهیم همت 🆔 @asanezdevag
👠 آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون می کشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 🆔 @asanezdevag
💞ابراز محبت مثل نماز یومیه میمونه! روزی پنج بار واجبه به همسرتون بگید دوست دارم. اگه یادتون رفت میتونید فرداش قضاشو بجا بیارید! اما هیچی لذت " " گفتن اول وقت رو نداره... 🆔 @asanezdevag
💕 قهربودیم درحال  خواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به  نداشتم ..:) کتاب  را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن..... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!!🙁، کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: ... ... ، بازهم بهش نگاه نکردم... اینبارپرسید:؟؟؟ سکوت کردم.... گفت: .. ." دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم:نـــــــه! گفت:" . ..."، زدم زیرخنده....و روبروش نشستم... دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... .... 😊 💜 🆔 @asanezdevag