eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
751 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! تلگرام مهمونمون باشین😌 https://t.me/asemane_dell گوش شنوا:⇩ @rezvaneh_89 ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین. . .🌿'
⛔️ شبهه: ⛔️ از زمانی که بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند، دیگر نه عصا مارشد نه دریا شکافت نه کودکی بی پدر متولد شد نه مرده ایی زنده شد نه انسانی در دل ماهي رفت نه انسانی با حیوان سخن گفت نه انسانی سوار بر قالیچه پرواز کرد نه آتشی گلستان شد نه پیامبری ظهورکرد ... ✅ پاسخ شبهه: ❗️برای رسیدن به پاسخ توجه به چند نکته لازم است: 1⃣از چهار راه می توان پی به صدق ادعای انبیا مبنی بر سفارت از جانب خداوند برد.این چهار راه در امور زیر خلاصه میشود: 1- اعجاز و معجزه- 2- مطالعه محتوای دعوت انها-3 - ملاحظه قرائن مختلف- 4 - شناسایی از طریق اخبار و معرفی پیامبران گذشته 📚الالهیات،سبحانی،ج3 ص67 به بعد 2⃣معجزه کار خارق العاده ای است که خارج از توانایی نوع بشر باشد همره با ادعای نبوت از جانب اورنده ان به گونه ای که تحدی را نیز همره خود داشته باشد 3⃣معجزه بر هم زننده قانون علیت نیست .معجزه حتما دارای علت است این علت ،علت ماورائ طبیعی است زیرا عالم منحصر به عالم ماده و طبیعت نیست و یا ممکن است علت طبیعی ناشناخته داشته باشد بگونه ای که شناخت آن برای افراد بشر بدون اتکا بر علم و قدرت پرودگار امکان پذیر نباشد 📚تفسیر موضوعی پیام قرآن،ج7 ص270 4⃣در روایتی امده است که ابی بصیر از امام صادق سوال کرد: ⁉️به چه علت خداوند به انبیا و رسولانش معجزه می دهد .امام پاسخ داد: « تا دلیلی باشد بر صدق آورنده آن تا صدق صادق از کذب کاذب شناخته شود» 📚علل الشرایع ج1 ص122 5⃣بشر از همان ابتدای خلقتش، تاریخ را به گونه‌ای ثبت می‌کرد. یا سینه به سینه منتقل می‌شد، یا روی سنگ‌ها، دیوارها و ستون‌ها با نقش و نگار و سپس با جملات ثبت می‌شد و یا (پس از آغاز کتابت)، نوشته می‌شد. آن چه این گونه با عناد و لجاج ردیف شده است، معجزات انبیا و رسولان الهی بوده که بیش از 1400 سال پیش با نبوت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین خاتمه یافت و ختم نبوت و رسالت نیز ربطی به ضبط صدا و تصویر ندارد. 6⃣وقتی خبر اختتام نبوت و رسالت آمد، بشر به هیچ گونه احتمال نمی داد که شاید روزی بتواند صدا و تصویر را ضبط کند، چرا که بعثت آخرین پیامبر مقارن با سال 610 میلادی بوده، اما مشهور است که اولین دستگاه ضبط صدا به وسیله «توماس ادیسون» در سال ۱۸۷۷ ساخته شد و اولین عکسبرداری توسط مخترعی فرانسوی، به نام ژوزف نیسفور نیپس (۱۷۶۵-۱۸۳۳) بوده و هم چنین مشهور است که اولین امتیاز فیلمبرداری نیز به نام توماس ادیسون در سال 1891 میلادی ثبت شده است. 💢بنابر این نبوت، رسالت و معجزاتی که نام برده‌اند، اغلب متعلق به تاریخ قبل از میلاد یا پس از آن بوده؛ رحلت پیامبراکرم در سال 633 میلادی می‌باشد، و این اختراعات همه در قرن 18 میلادی اتفاق افتاده است. یعنی حدود 1200 سال با رحلت آخرین نبی فاصله دارند، چه رسد به انبیای سلف 🔷 پس این ادعا که "از لحظه‌ی اختراع و امکان ثبت صدا و تصویر، معجزات قطع شد"، کاملاً دروغی جاهلانه است، چرا که معجزات 1200 سال (12 قرن) قبل از این اختراعات قطع شده بود. 7⃣بشر برای قبول و باور ادعا نبوت و رسالت، نیاز به معجزه دارد؛ منتهی طبق روایات "معجزه" در هر عصری، متناسب با شرایط و نیازهای آن عصر است. ❗️مثل این که در زمان حضرت موسی علیه جادوگران خود را خدایان و یا مرتبطین با خدا مطرح می‌کردند، و معجزه‌ی وی عصایی بود که جادوی آنها را بلعید و یا سبب غرق فرعونیان شد. 🔷زمان حضرت عیسی که انواع بیماری‌ها شیوع یافته بود، حکیمان و پزشکان، ادعای خدایی می‌کردند، و ایشان باذن الله کور را بینا کرد، پیس را شفا داد و حتی مرده را زنده کرد، تا همه آن ادعاها ابطال گردد. 📚بحار الانوار ج11 ص70 🗯لذا نمی توان انتظار داشت در عصر کنونی که عصر علم و دانش است معجزه ای همانند معجزات پیامبران پیشین محقق شود 8⃣ اسلام، آخرین دین است، یعنی پایان نبوت است. دینی همگانی برای تمامی اعصار. ❗️پس معجزه‌ی آن نیز باید باقی بماند تا همگان ببینند و مطابق با شرایط و نیاز مخاطبین خود تا آخرالزمان باشد. 🗯لذا معجزه این پیامبر عظیم‌الشأن از سنخ "علم" است که با کتابت "کتاب الله" و کلام "کلام‌الله" بیان و ابلاغ شده است. معجزه‌ی آشکار، همیشگی و در دسترس همگان. ❗️معجزات سایر انبیای الهی را قبول داریم، چون در قرآن کریم و روایات به آنها تصریح شده است اما معجزه‌ی آخرین انبیای الهی همیشه در دسترس همگان است و اتفاقاً نه تنها اختراع دستگاه‌های ضبط صدا، عکس و تصویر متحرک (فیلم)، خللی در آن وارد نکرده است، بلکه موجب نشر و شناخت بیشتر آن نیز گردیده است. 📚الالهیات،ج3 ص103
با شهدا صحبت کنید آنها صدایِ شما را به خوبی می‌شنوند و برایتان دعا می‌کنند دوستی با شهدا دو طرفه است..:)
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم
واسہ خوب کردنِ حالِ آدما، حتما نباید دکتر باشۍ! یہ ذره مهربون باشی،کافیہ :)🩺
-! دیدنش‌حال‌مرایك‌جوردیگرمۍکند حال‌یك‌دیوانه‌رادیوانه‌بهترمۍکند!
طاعت‌ و عبادت‌ بدون‌‌ِ کنترل‌ِ‌ نفس سودۍ‌ندارد ؛ اگر صدسال هم بگذره ولی نفسِ‌ خُودتو کنترل‌ نکنی؛ نگاهتو‌ نتونی کنترل‌ کنی ؛ تو زندگیت ‌درجا میزنی...!
* بسم الله الرحمن الرحیم* 📚 🔥 : رقابت امتحانات ثلث دوم از راه رسید توی دفتر شهدام از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم - پسرم اعتقاد داشت بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه خودش همیشه همین طور بود توی درس و دانشگاه توی اخلاق توی کار و نماز ... این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن رسما بین ما 3 نفر یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود رقابتی که همه حسش می کردن حتی بچه های بیخیال کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود یک و نیم نمره داشت همه سوال ها رو نوشته بودم ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود با ناامیدی از جا بلند شدم - خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی و الا اول و دوم که هیچ شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که چشمم افتاد روی برگه جلویی و جواب رو دیدم مراقب اصلا حواسش نبود ... هرگز تقلب نکرده بودم اما حس رقابت و اول بودن ، حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم حس برتری حس ... نشستم و بدون هیچ فکری سریع جواب رو نوشتم با غرور از جا بلند شدم برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط یهو به خودم اومدم ولی دیگه کار از کار گذشته بود یاد جمله امام افتادم اگر تقلب باعث ... روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم - خاک بر سرت مهران چی کار کردی؟ کار حرام انجام دادی ... هنوز آروم نشده بودم که صبحت امام جماعت محل مون نفت رو ریخت رو آتیش - فردا روز اگر با همین شرایط یه قدم بیای جلو بری مقاطع بالاتر و به جایی برسی بری سر کار اون لقمه ای هم که در میاری حرامه خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید فردا این بچه میره سر کار حلال و با تلاش و زحمت پول در میاره اما پولش حلال نیست لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش تک تک اون لقمه ها حرامه گاهی یه غلط کوچیک می کنی حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری اما سر از ناکجا آباد در میاری می دونی چرا؟ چون توی اون پیچ از مسیر زدی بیرون حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری نتیجه؟ باید پیچ رو برگردی حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره کلمات و جملاتش پشت سر هم به یادم می اومد و هر لحظه حالم خراب تر می شد... ... 🥀 @aseman_del
: تاوان خیانت بچه ها همه رفته بودن اما من پای رفتن نداشتم توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم نه می تونستم برم نه می تونستم از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم که خدایا من رو ببخش از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد - حالا مگه چی شده؟ همه اش 5/1 نمره بود تو که بالاخره قبول می شدی این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت بالاخره تصمیمم رو گرفتم ... - خدایا من می خواستم برای تو شهید بشم قصدم مسیر تو بود اما حالا من رو ببخش ... عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر پشت در ایستادم - خدایا خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده به هر کی نخواد، نه عزت من از تو بود من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم تو، من رو همه جا عزیز کردی و این تاوان خیانت من به عزت توئه و در زدم رفتم داخل دفتر معلم ها دور هم نشسته بودن چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن با صدای در، سرشون رو آوردن بالا - تو هنوز اینجایی فضلی؟ چرا نرفتی خونه؟ - آقای غیور ببخشید میشه یه لحظه بیاید دم در؟ سرش رو انداخت پایین - کار دارم فضلی اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا اگرم واجبه از همون جا بگو داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو بغض گلوم رو گرفت جلوی همه ؟ به خودم گفتم - برو فردا بیا امروز با فردا چه فرقی می کنه جلوی همه بگی اون وقت... اما بعدش ترسیدم ... - اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ... 🥀 @aseman_del
*بسم الله الرحمن الرحیم* 📚 🔥 : امتحان خدا یا ... - آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ کارمون واجبه معلوم بود خسته و بی حوصله است - یا بگو یا در رو ببند و برو سرده سوز میاد چند لحظه مکث کردم - مهران خودت گند زدی و باید درستش کنی تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود نیومدن آقای غیور امتحان خداست امتحان خدا؟ یا امتحان علوم؟ - آقا ما تقلب کردیم یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا چشم هاشون گرد شده بود علی الخصوص مدیر و ناظم که توی زاویه در تا اون لحظه ندیده بودم شون - برو فضلی مسخره بازی در نیار تو شاگرد اول مدرسه ای چرخیدم سمت مدیر - سلام آقا به خدا جدی میگیم من سوال سوم رو یادم نمی اومد بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی بعدشم دیگه ... آقای رحمانی یکی از معلم های پایه پنجم بدجور خنده اش گرفت - همین یه سوال؟ همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی برو بچه جون همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من معلوم شد اصلا شوخی نیست خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم - آقا اجازه لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید از ما گفتن بود آقا از اینجا گناهی گردن ما نیست ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید حق الناس گردن هر دوی ماست - عجب پر رویی هم هست ها قد دهنت حرف بزن بچه... سرم رو انداختم پایین حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود - اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ... 🥀 @aseman_del
سه پارت رمان تقدیم نگاهتون😻🌿'
ما سامرا نرفتہ گداۍ تو میشویم...🖤