#جمعہهاییبهرنگکتاب📚
•| کتاب دختران بابایی اند
مجموعه خاطرات پیوسته از
#شهیدجوادمحمدی
نویسنده:بهزاد دانشگر
انتشارات شهید کاظمۍ
قسمتی از کتاب↯
این مجموعه خاطرات از خانواده،بستگان و دوستان شهید محمدی هست که از کودکی ایشان تا زمان شهادتشان بہ صورت پیوسته اما تیکہ تیکہ در کتاب وجود دارد.
بخشی از کتاب↯
دلم میخواهد بابا بهم غذا بدهد.بابا وقتی بود،برایم لقمه میگرفت.خودم بلدم بخورم؛ولی بابا لقمه میگرفت.خب دوست داشتم.
به قول بابا دخترها بابایی اند.
بابا هم دوست داشت.لقمه هایش ماشین میشدند و میرفتند توی دهانم.انگار دهان من پارکینگ است.هواپیما میشدند.کشتی میشدند.سفینه آدم فضایی ها میشدند.هرچه میشدند دوست داشتند بروند توی شکم من:)
@aseman_del مرواریدهای خاکی
#جمعہهاییبهرنگکتاب📚
روحم نیازمند شفاست . باید تلخی هایۍ را کہ دارد خرابم میکند بجوشانم تا زهرش برود . چشمانم را میبندم و با خود زمزمه میکنم : باید مربا شوم.باید زیتون پرورده شوم . باید تلخی را از بین ببرم . باید باید باید ... مقابل آیینه می ایستم و به خودم خیره میشوم . این خودم هستم یا قسمتی از یک خود . چشمانم وقتی که خیره به آیینه میشود یعنی که هیچ نمیبیند و تنها فکرم است که میبیند ...
📚 کتابرنجِمقدس
˹@aseman_del|مرواریدهای خآکی˼
#جمعہهاییبهرنگکتاب📚
•|سرباز سالهای ابری
خاطرات شفاهی رزمنده سالهای دفاع مقدس آقای عبدالحسن بنادری
نویسنده:سیدقاسم یاحسینی
نشر فاتحان
"
این کتاب خاطرات آقای بنادری از ۸سال جنگ تحمیلی هست که در قالب پرسش و پاسخ نوشته شده.
از شروع جریانات انقلاب در آبادان،شروع جنگ تحمیلی و سمت فرماندهی عملیات سپاه آبادان در حصر تا معاونت لشکر انصارالحسین همدان و کارمندی در شرکت نفت...
آقای بنادری به معنای واقعی یکی از گمنامان جنگ ماست که با فرماندهان بزرگی مثل شهیدان باقری،باکری،کاظمی و... رفاقت داشته و نقش موثری در عملیات ثامن الائمه ایفا کرده!
"
بخشی از کتاب↯
گزارش رسید عراقیها از ترس خودشان را به کارون زدهاند و حتی عدهای از آنها غرق شده اند.حوالی ساعت ده و نیم صبح روز ۵ مهر ۱۳۶۰ بود من،رحیمصفوی و سرهنگ کهتری روی جاده آبادان به اهواز به سمت کارخانه شیر پاستوریزه به هم ملحق شدیم و پیروزی بزرگ به دست آمده را به همدیگر تبریك گفتیم.
[ @aseman_del ]
🌱⃢📖
#جمعہهاییبهرنگکتاب📚
نام کتاب↯
#رازدرختکاج
توضیحات:
شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.
#پیشنهادمطالعه☺️✋
•••
•|📝|• @Heiyat_majazi
🌱⃢📖
🌱⃢📖
#جمعہهاییبهرنگکتاب📚
نامکتاب↯
#ازچیزینمیترسیدم
توضیحطور؎
از چیز؎ نمی ترسیدم؛ زندگینامه خودنوشت قاسم سلیمانی
دست نوشتهها؎ شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستا؎ قنات ملك کرمان تا
میانه مبارزات انقلابی در سال 57 . . .
🌱| @aseman_del مرواریدهایخاکی