eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
4.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام و کمال با خداست حاج آقا عالی @Asemani_bashim
آیت الله بهجت: کاری بکنید که پشیمانی نداشته باشد. عمروعاص – که ظاهرا در دنیا در ترقّی بود – هنگام مرگ انگشت در دهان داشت؛ حاکی از این که «پشیمانم»! هیچ کس این طوری در پشیمانی نمُرد؛ من نشنیده ام یا به یادم نیست که غیر از او، کسی در حال مرگ انگشت در دهان داشته باشد. کاری نکنید که آخرش پشیمان شوید. [اگر می خواهید چنین کاری کنید] از اولش پشیمان شوید! پشیمانی علامت این است که نباید این کار را بکنی. ✍️مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) @Asemani_bashim
حضرت محمد صلی الله علیه و آله: در طلب دنیا بودن موجب ضرر به آخرت خواهد بود و در طلب آخرت بودن موجب زیان دنیایی است پس شما ضرر دنیایی را انتخاب کنید که این ضرر ترجیح دارد نسبت به ضرر آخرت ✍اصول کافی ج۳ ص ۱۹۸ @Asemani_bashim
36.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوشنبه بعد از ظهر هلالی_ پویانفر ایام فاطمیه سلام الله علیها @Asemani_bashim https://eitaa.com/joinchat/3916169218C1b02e7befc https://splus.ir/asemanibash
آیت الله جوادی آملی: این عِقدالفرید حرفی دارد که شاید بارها شنیده باشید، او می‌گوید: از واعظی سؤال کردند، چرا حرف دیگران اثر نمی‌کند، حرف تو اثر دارد گفت: «لَیسَتِ النَّائِحَة المُستَأجرَة کَالثَّکلَی»[16] گفت پسرم! شما مجلس سوگ و ماتم را دیده‌اید، اگر ـ خدای ناکرده ـ جوانی رخت بربندد، در مجلس زنانه, مادر او که حضور دارد، زنان دیگر شرکت می‌کنند؛ همان‌طوری که در مجلس مردانه یک مرد نوحه‌گر را دعوت می‌کنند، در مجلس زنانه هم یک زن نائحه را فرا می‌خوانند، وقتی آن زن نائحه که اجیر است، نوحه‌سرایی می‌کند، ممکن است برخی از حاضران بگریند، اما وقتی مادر داغدیده دهن باز می‌کند، همه اشک می‌ریزند، فرمودند، فرق است بین آدم داغدیده و آدم اجیر, اگر می‌بینید حرف فلان کس اثر دارد، چون او داغ تقوا دارد ✍️درس اخلاق آیت الله جوادی آملی - قم - پنج شنبه 21 اسفند 1393 @Asemani_bashim
ابوریاض یکی از افسران عراقی : توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ،این فرزند من نیست . افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. سال ها از آن قضیه گذشت بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ،ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ،  اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید ... ✍منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54 @Asemani_bashim