eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
620 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸🌹 🌸 پویا پسر سر به زیری بود اگر گاهی بحثی پیش میومد یا از دست کسی ناراحت میشدن همیشه سکوت میکردن و چیزی نمیگفتن ۱۷ آبان ۹۵ روزی بود که پویای من تو سن ۱۷سالگی به مامانش (عمه ام) از علاقه اش به من میگه و ۱۰فروردین ۹۶رسما میان خواستگاری؛ آقاپویا برای مراسم خاستگاری نبودن؛ مامانش بهم گفت: که از دایی وزندایی خجالت می کشید ونیومده بود. منم نبودم روز خاستگاری؛ بعد که اومدم خونه از آبجی پویا پرسیدم ‌. دیدم همه چی حل شد شکر خدا و مشکلی پیش نیومده بود. پدرم بهم گفت: من گفتم هر چی دخترم بگه؛ نظر من رو پرسید من هیچی نگفتم از شرم و حیا ؛ همون سکوت علامت رضاست. من و پویا از بچگی علاقه داشتیم اما حجب حیامون همیشه مانع از ابراز این علاقه می شد. بالاخره ۱۳خرداد ۹۶ب عقد هم آمده ایم. در دوران عقد پویا سرباز بود و قرار بود عید ۹۷ زندگیمان را شروع کنیم که خداوند جوری دیگر برایمان رقم زد. زمان قرائت خطبه عقد صدای ضربان قلب خودم و پویام رو می شنیدم. خطبه عقد که می خوندن باراول دوم برخلاف همه عروسها گفتن عروس داره سوره ی نور می خونه؛ بار دوم برای خوشبختی مون دعا کردم و بار سوم با استناد از آقا امام زمان علیه السلام و شهدا با اجازه از پدر و مادرم و بزرگترا بله را گفتم. حاج آقا هم بعداز عرض تبریک و مبارک باشی گفتند: ماشاالله که آقای داماد سرباز اسلام هستن ان شاالله سرباز امام حسین علیه السلام بشند؛ سفید بخت بشید ان شاالله. دعای عاقدمون چه زود به استجابت رسید و پویام تو ایام اربعین سرباز امام حسین علیه السلام شد. عاشقی من و پویا دوران شیرینی بود. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌿🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸 @asganshadt http://asganshadt.blog.ir قسمت2⃣در وبلاگ پیدای پنهان هم انتشار شد👆👆 🌹سایت رسمی شهید علی میرعلیزاده 🌺 http://shidalimiralizadh.blog.ir 👈
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸🌹 🌸 ما در سن پایینی ازدواج کردیم هردونفرمان هفده ساله بودیم ولی چیزی که در پویا عجیب بود احترامی بود که برایم قائل بود؛ پویا آنقدر در احترام گذاشتن و محبت کردن به من بالا بود که گاهی فکر می کردم با یه عارف دینی ازدواج کردم. پویا توجه بالایی به ورزش داشتن طوری که چندین مدل طلا و نقره در پرس سینه دارد و عکسهای از شهید به یادگار مانده کاملا مشخص است ورزشکار هستند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌿🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸 @asganshadt http://asganshadt.blog.ir http://shidalimiralizadh.blog.ir
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
قسمت 4⃣ از آشنایی با شهید بزرگوار 🌹پویا اشکانی 🌹 @asganshadt 🌷وبلاگ پیدای پنهان مخصوص مصاحبه با خ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌹🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌿🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸🌹 🌸 #رمز و راز عاشقی #ازلسان_همسرگرامی #شهید_مدافع_امنیت #پویا_اشکانی پویا میامد دنبالم منو میبرد خونشون پویای من سرباز نیروی انتظامی بود هرموقعه که با ماشین از دم خونه رد می شد تک آژیر میزد منم با ذوق میرفتم پنجره رو باز میکردم و براش دست تکون میدادم. پویاهم بعد اینکه میدید منو بوق میزد برام و میرفت.... الان که هفت ماه میگزره از شهادتش هربار صدای اژیر میشنوم یاد پویام میوفتم.این یه رمز یه نشونه بود برامون.چون کنار همکاراش نمیتونست بگه دوست دارم با بوق و اژیر میگفت و من تنها کسی بودم که معنی این آژیر هایی که میزد رو میفهمیدم و کلی ذوق میکردم. چیزی که درمورد پویا عجیب بود جایگاهی بود که برای شریک زندگیش قائل بود.و مرد واقعا کاملی بود . خب ما هردو خیلی سنمون کم بود ولی پویا مثل یه عارف برام جایگاه بالایی قائل بود. اصلا طاقت یه قطره اشک منو نداشت. آخ چقدر الان که مرور خاطرات می کنم دلتنگشم. 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌿🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸 @asganshadt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹 🌸🌹🌿🌸🌸🌹 🌸🌿🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸🌹 🌸 شهید اشکانی سرباز نیروی انتظامی به عملیاتی مربوط به دستگیری قاچاقچی مواد مخدر اعزام می شوند. این قاچاقچی که قصد داشت خانه و خانواده اش را بسوزاند پس از اینکه ماموران در محل حاضر شدند قاچاقچی با ماموران همکاری نکرده و در را باز نکرد. ماموران ناچار به شکستن در شدند. شهید اشکانی چند بار در را هُل میدن لگد میزنن تا در باز شود. یک مرتبه قاچاقچی در را باز می کند و بنزین را که قبلا آماده کرده بود تا روی خانواده اش بریزد، روی ماموران می ریزد و بدلیل اینکه شهید اشکانی جلوتراز بقیه ایستاده بودند بیشترین بنزین به بدن ایشان ریخته می شود. همان لحظه فندک می اندازد و آپارتمان منفجر شده و ماموران وشهیداشکانی پرت می شوند پایین که شهید براثر پرت شدن سرش می شکند و لباس هایش سوخته بود تا لباس ها را در بیارورند طول کشید و کمربندش چون قسمت فلزی داشت داغ شده بود نتوانست باز کند. همین باعث شد کمرش و پشت پهلوش آسیب شدید ببیند و سوختگی اش عمیق تر شود. دست چپ تا آرنج، دست راست کامل، بازوها و ساعد، کف دست، صورت یک مقدار کم و پاها نیز کاملاً سوخته بود. آتش، دود و بنزین به دهانشان وارد شده بود و ریه ها نیز سوخته و عفونت کرد. پس از ۴۳ روز بستری بودن در بیمارستان و تحمل رنج و درد ناشی از سوختگی صبح روز چهل و سوم ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۸ صبح به فیض شهادت نائل آمدند. (روحشان شاد و یادشان گرامی) 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌿🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸 @asganshadt http://asganshadt.blog.ir
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹 🌸🌹🌿🌸🌸🌹 🌸🌿🌸🌸🌹 🌸🌸🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸🌹 🌸 #شهادت #ازلسان_همسرگرامی #شهید_مدافع_امنیت #پویا_اشکانی شهید اشکانی سرباز نیروی انتظامی به عملیاتی مربوط به دستگیری قاچاقچی مواد مخدر اعزام می شوند. این قاچاقچی که قصد داشت خانه و خانواده اش را بسوزاند پس از اینکه ماموران در محل حاضر شدند قاچاقچی با ماموران همکاری نکرده و در را باز نکرد. ماموران ناچار به شکستن در شدند. شهید اشکانی چند بار در را هُل میدن لگد میزنن تا در باز شود. یک مرتبه قاچاقچی در را باز می کند و بنزین را که قبلا آماده کرده بود تا روی خانواده اش بریزد، روی ماموران می ریزد و بدلیل اینکه شهید اشکانی جلوتراز بقیه ایستاده بودند بیشترین بنزین به بدن ایشان ریخته می شود. همان لحظه فندک می اندازد و آپارتمان منفجر شده و ماموران وشهیداشکانی پرت می شوند پایین که شهید براثر پرت شدن سرش می شکند و لباس هایش سوخته بود تا لباس ها را در بیارورند طول کشید و کمربندش چون قسمت فلزی داشت داغ شده بود نتوانست باز کند. همین باعث شد کمرش و پشت پهلوش آسیب شدید ببیند و سوختگی اش عمیق تر شود. دست چپ تا آرنج، دست راست کامل، بازوها و ساعد، کف دست، صورت یک مقدار کم و پاها نیز کاملاً سوخته بود. آتش، دود و بنزین به دهانشان وارد شده بود و ریه ها نیز سوخته و عفونت کرد. پس از ۴۳ روز بستری بودن در بیمارستان و تحمل رنج و درد ناشی از سوختگی صبح روز چهل و سوم ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۸ صبح به فیض شهادت نائل آمدند. (روحشان شاد و یادشان گرامی) 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌿🌸🌹 🌸🌸🌹 🌸 @asganshadt