«ای_لشکر_صاحب_زمان»_جدیدترین_اثر.MP3
9.86M
■ #نواهنگ «ای لشکر صاحب زمان»، جدیدترین اثر گروه محمد رسول الله(ص) است که روز گذشته در ورزشگاه آزادی و در محضر رهبر معظم انقلاب اجرا شد.
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
👨💼پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد
مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
💁♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
👮♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.
👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و...
♦️اما هیچ کدام جواب کاملی نبود
💐 جواب«فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
اللهم عجل لولیک الفرج...
#جمعہ_ها
@asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
سردار سلیمانی در حاشیه صحنه فیلم سینمایی شهدا گفت : وقتی که جنگ سی و سه روزه انجام گرفت، یک خانم مسیحی که خواننده بود، اما زن منصفی بود، از از آنچه در لبنان اتفاق افتاد، خیلی متأثر شد و جملهای گفت که خیلی تکان دهنده بود، وی گفت ما باید عبای سیدحسن نصرالله را بگیریم و پارههای آن را به بدن فرزندانمان بزنیم تا آنها غیرت دفاع از مملکتشان را پیدا کند.
□ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: به نظرم اگر بتوانیم تکههای پیراهن آن 23 نفر را پیدا کنیم و گَرد پای آنها یا همین تکههای پیراهن آنها را بر بدن فرزندانمان بزنیم و آن غیرت، نشاط و معنویتی که آنها وقت اعزام به جبهه داشتند؛ بسیار خوب است.
□ سردار سرلشکر پاسدار سلیمانی افزود: یک وقتی آخر جنگ من خیلی از رزمندهها را میدیدم که میرفتند از جای کفش بچههایی که بالای سد میرفتند در خاکریز، در سنگر، خاک جمع میکردند و توشه میکردند و خیلیها آن را آوردند.
□ وی گفت: یک صحنهای همواره در یادم است، زمانی تصمیم گرفتیم در جبهه هر کسی زیر 15 سال است بازگردانیم، نشسته بودم در چادر در سدِ دِز، دیدم فردی کوچک و اهل زابل بود، تیربار روی شانه اش گذاشته، خشاب را دور کمر و گردنش پیچیده است، کلاه آهنی اش خیلی بزرگتر از سرش بود و روی چشمانش را پوشانده بود، پوتین نیز بزرگتر از پایش بود و بند آن را دور پایش بسته بود، پیش من آمد و گریه کرد، من متأثر شدم گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت میخواهم با هر کسی که شما میگویید مسابقه دهم، هر تپهای که گفتید، میروم و تیراندازی میکنم؛ دستور دادید مرا برگردانند، من نمیخواهم برگردم.
□ سردار سرلشکر پاسدار قاسم سلیمانی افزود: معتقدم اگر گَرد آن افراد را به اکسیر تبدیل کنیم و به ملت و کشور بپاشانیم، تا آن اکسیری که در وجود آنها بود و در زندانهای بعثی اینگونه خودنمایی کردند و باعث افتخار ابدی ایران شد، به دیگران نیز منتقل شود.
□ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: اکسیر غیرت، معنویت، شهامت، شجاعت و دینداری علاج اصلی خانوادهها، ملت کشور و جوانهای ماست به همین دلیل مقام معظم رهبری به رغم اینکه ولی فقیه است هم عمامه پیغمبر را بر سر دارند و هم چفیه جبهه را بر گردن دارند و مهمترین کتابهایی که مورد تفقد قرار میدهند کتابهای جبهه است، ایشان میخواهند ما را به تجربه موفق واقعی و راستینی که در ملت ما اتفاق افتاده است، توجه دهند.
@asganshadt
❤🍃❤
#گذری_بر_سیره_شهدا
🔹هرهفته #غروب_جمعه کہ میشد همسر و فرزندان را در گوشهای از خانه جمع میکرد و خودش #زیارت آل یاسین میخواند هرهفته در خانهاش برای امام زمان برنامه داشت.
#شهید_عبدالرضا_مجیری
با عشق
هزاران بیت
گفتند ولی... !!
باعشق
فقط دمشق
هم قافیه شد... !!
شهيد مدافع حرم
🌷 #علیرضا_قنواتی🌷
#امیدیه
#شبتون_شهدایی
#دلنوشته
دلم مجید قربانخانی شدن مےخواهد
آنقدر خوب شوی
که خودِ خودِ حضرت زهرا س
بیان به خوابتو بهت بگن:
"هفته دیگه میای پیش خودم"
و تو هم
#جاویدالاثر بشی
مثل مادر 😭😭😭
خداااااااا
بسوزد
قلب من
آن زمانی ڪه
بہ واسطۂ گناهـان من
آہ می ڪشی از دل
ڪاش سرباز تو باشم ، نہ سربار
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانہ
@asganshadt
#دلنـوشتـــــــه📝
همســر شهید قربانی
🌾هواي دلم ارديبهشتي است. گاهي ابري☁️ و گاهي آفتابي میشود. ياد خاطراتت دلمـ❤️ را گرم ميكند و سرماي فراق❄️ تا مغز استخوانم فرو ميرود.
🌾چشمان آسمان به جاي من ميبارد😭. درست مثل همان روز كه اهالي محله تو را #روي_دستانشان بردند من ايستادهام پشت پنجره😔.
🌾آن روز تمامقد #چشم شده بودم. دلم ميخواست از پشت همه پنجرههاي #اكباتان نگاهت كنم😢. خاطرات آن روز #پاييزي🍂 را هيچ باران بهاري پاك نميكند🚫.
🌾خاطرات ⇜رفتن تو و ⇜ماندن من. من يعني #زينب_فروتن. عروس 25 ساله #روحالله_قرباني. شهيد مدافع حرم كه 13آبان 1394 در حوالي شهر حلب سوريه به شهادت🌷 رسيد.
🌾نامم زينب است و چند ماهي است كه غم از دست دادن همسري مهربان را با #توسل به اين نام، تاب آوردهام. همسري كه #حسينگونه شهيد شد🕊 و من ماندهام كه آيا همچون زينب(س) تاب ميآورم⁉️
#شهید_روح_الله_قربانی
@asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
مرتضی محمدی
«شھید مدافع حرم مرتضی محمدی»
فرزند: علی محمد
ولادت: 1376
شھادت: 1394/2/1
شغل: آزاد
تحصیلات: سیکل
محل شھادت: سوریه - حلب
محل ولادت و زندگی: ایران - مشھد
مزار: مشھد - بھشت رضا(ع)
نحوه شهادت از زبان همرزم شهید:
من دوره اولم بود که اومده بودم سوریه و ما رو در منطقه ای به نام سه راه اثریا که سه راه رقه،حلب و حماه است فرستادند به عنوان نیروی زرهی
در هفته اول با شخصی بسیار سنگین آشنا شدم بنام مرتضی محمدی که اهل گلشهر مشهد مقدس بود.
شب پنجشنبه بود که آقا مرتضی به بچه ها گفت:
انشاالله به همین زودی مرخصی میرم منو حلال کنید
آخه مرخصیش رسیده بود. آقا مرتضی تا اذان صبح بیدار بود و داشت زیارت عاشورا میخوند و روضه گوش میداد.
منو برای نماز صبح بیدار کرد و نماز خوندیم و خوابیدیم.
ساعت 6 بود که مرتضی بلند شده منو صدا زد گفت:
محمد بلند شو گفتم جانم داداش
گفت:
داداش خواب دیدم که شهید میشم
گفتم:
داداش برو بخواب اینجا منطقه امن هستش از این خبرا نیست
درحال صحبت بودیم که ناگهان فرمانده آمد گفت
جاده شیخ حلال رو داعش گرفته و بستند باید بریم باز کنیم
مرتضی با شوق گفت: داداش بریم
گفتم:
داداش حوصله داری ها
دوسه بار گفت و منم گفت چشم داداش بریم
گفتم:
داداش مرخصی تو رسیده نرو. قبول نکرد و رفتیم.
در حالی که بیسیم داخلی دستگاهمون خراب بود رفتیم بار گیری مهمات کردیم و رفتیم گازوئیل زدیم و نفربر را پر کردیم.
ساعت 8 شروع کردیم به درگیری. دو بار مهمات مون خالی شد و دوباره بارگیری کردیم.
ساعت 12 اومدیم عقب برای نماز و نهار بخوریم.
نماز خوندیم و دوباره تا ساعت 3 بعد از ظهر درحال درگیری بودیم تا اینکه گفتند نیروی خودی به مهمات و آب نیاز دارند. مهمات و آب بار زدیم و رفتیم.
با تمام سرعت در حال رفتن بودیم که ناگهان احساس کردم یه چیزی محکم بهش خورد و تکان داد
دیدم نفربر خاموش شده. سرم رو آوردم بیرون که چشمم افتاد به آتش روی موتور نفربر.
تقریبا 100متر جلوتر که رفت از جاده خارج شد افتاد و از روی جاده چپ کرد
وقتی چپ شد سر من هم شکست و خون شدیدی میومد؛ آمدم بیرون و رفتم؛جای راننده و هرچی صدا زدم جوابی نشنیدم
رفتم نزدیک در حالی که آتش نصف نفربر رو گرفته بود رفتم نزدیک و سرمو داخل اتاق راننده کردم
دیدم مرتضی شهید شده و چند قدمی عقب نشستم در همون حال بود که نیروی خودی برای کمک رسیدند
@asganshadt
📚 نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب ...
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد ...
صبح صدای پای سربازان را شنيد...
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم ...
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند...
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی ...
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ...
همسرش لبخندی زد و گفت :
مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند "
فکر زيادی انسان را خسته می کند ...
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست ".
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی...!
یا از زندگی عقب
در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش...
چند آيه زيبا : 🌈🌈🕊
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
*
@asganshadt
مے گویند با هر ڪسے بگردے،شبیہ او میشوے...🍃
آنقدر با شما مے گردم تا شبیہ تاݧ شوم...
دست مݧ را هم بگیرید اے شہدا...🌹
🔹🔶🔷
#اللهـم_ارزقنـا_تـوفیق_الشهادتــ❤️
🍃🌺