مراسم عزاداری شب شهادت امام رضا (ع)
شهرستان آستارا منزل آقای ملکی
سخنران حجت الاسلام صالحی مدیر حوزه علمیه
بیر یِر تانیرام جنت الاعلایه برابر
جنات ندور! عرش معلّایه برابر
او یِرده یاتان، حیدره همنام، علیدور
اوصافینه باخ، فاتحِ هِیجایه برابر
گر حُسنه مثلدیر بیلیرم یوسف صدّیق
بیلمز او اوزون زادۀ زهرایه برابر
فرضاً کی گوزلّیق گویونه یوسف اولا آی
کیمدیر گونشی فرض إلیه آیه برابر
موساده عصا، عیسِیِ مریمده اولان دَم
چاتمازلار آقام زادۀ موسایه برابر
اعجازِ رضا، اوغلی جوادبن رضادی
دوقّوز یاشی یوخ، علمیده طاهایه برابر
اللّهدان آشاغی اونی حاکم دئسم، الحق
بیجادَگی، منشورِ تولّایه برابر
ایرانّیلارا فخریلی سرمایه دی مشهد
وِرمزله حرم، صحنینی دنیایه برابر
شهد رضوی دن داداسان، مشهده باش چک
بلبل دیل آچار گلشن زیبایه برابر
اَل سینه ده صدقیله اوخی اذن دخولون
تا یول وئره، قطره یِته دریایه برابر
اُلموش هره بیر دلبرِ مَهپیکره عاشق
"ساحل" دِنه یوخدور بیزیم آقایه برابر
🔰 مرحوم حبیبالله چایچیان(حسان) درباره ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
♻️ دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که اینگونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
❇️ ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
✅ با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همینطور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
♻️ شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
شهادت عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تسلیت باد.
هدایت شده از خبر فوری و مهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور کشیش مسیحی در حرم مطهر رضوی
🔹این کشیشِ اهل مصر، برای نخستینبار به زیارت قبور ائمه اطهار و امام رضا(ع) آمده است.
🚨خبر فوری و مهم بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2363949065C888149b305